دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: قوز بالا قوز

  1. #1
    همکار تالار ادبیات
    نوشته ها
    262
    ارسال تشکر
    238
    دریافت تشکر: 626
    قدرت امتیاز دهی
    1681
    Array

    پیش فرض قوز بالا قوز

    هنگامی که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه ‌ای هم برای خودش فراهم می ‌کند این مثل را می ‌گویند.

    یک قوزی بود که خیلی غصه می ‌خورد چرا قوز دارد ؟ یک شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال کرد سحر شده ، بلند شد رفت حمام . از سر تون حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد . اعتنا نکرد و رفت تو . سر بینه که داشت لخت می‌ شد حمامی را خوب نگاه نکرد و ملتفت نشد که سر بینه نشسته . وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می ‌زنند و می‌ رقصند . او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن . در ضمن اینکه می ‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد . آن وقت بود فهمید که آنها از ما بهتران هستند . اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد.

    از ما بهتران هم که داشتند می ‌زدند و می ‌رقصیدند فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند . فردا رفیقش که او هم قوزی بود از او پرسید : " تو چکار کردی که قوزت صاف شد ؟ " او هم ما وقع آن شب را تعریف کرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام . دید باز حضرات آنجا جمع شده‌ اند خیال کرد که همین که برقصد از ما بهتران خوششان می ‌آید . وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن ، از ما بهتران که آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد . قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش آن وقت بود که فهمید کار بی‌ مورد کرده ، گفت : " ای وای دیدی که چه به روزم شد قوزی بالای قوزم شد ! "
    خردمند هر کار بر جا کند

    شبی گوژپشتی به حمام شد
    عروسی جن دید و گلفام شد

    برقصید و خندید و خنداندشان
    به شادی به نام نکو خواندشان

    ورا جنیان دوست پنداشتند
    زپشت وی آن گوژ برداشتند

    دگر گوژپشتی چو این را شنید
    شبی سوی حمام جنی دوید

    در آن شب عزیزی زجن مرده بود
    که هر یک زاهلش دل افسرده بود

    در آن بزم ماتم که بد جای غم
    نهاد آن نگونبخت شادان قدم

    ندانسته رقصید دارای قوز
    نهادند قوزیش بالای قوز

    خردمند هر کار برجا کند
    خر است آنکه هر کار هر جا کند

  2. 3 کاربر از پست مفید ثمین20 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 3rd January 2016, 11:40 PM
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 3rd January 2016, 11:28 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th May 2013, 11:46 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th August 2012, 11:37 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd September 2008, 10:26 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •