دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35

موضوع: داستان های مثنوی معنوی به نثر (خلاصه)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض داستان های مثنوی معنوی به نثر (خلاصه)



    بشنو از نی چون حکایت می کند
    از جدایی ها شکایت می کند

    کز نیستان تا مرا ببریده اند
    از نفیرم مرد و زن نالیده اند

    سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
    تا بگویم شرح درد اشتیاق

    هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
    بازجوید روزگار وصل خویش

    من به هر جمعیتی نالان شدم
    جفت بدحالان و خوشحالان شدم

    هر کسی از ظن خود شد یار من
    از دورن من نجست اسرار من


    سر من از ناله ی من دور نیست
    لیک چشم و گوش را آن نور نیست

    تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
    لیک کس را دید جان دستور نیست

    آتش است این بانگ نای و نیست باد
    هر که این آتش ندارد نیست باد

    آتش عشقست کاندر نی فتاد
    جوشش عشق است کاندر می فتاد

    نی حریف هر که از یاری برید
    پرده هایش پرده های ما درید

    همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
    همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

    نی حدیث راه پرخون می کند
    قصه های عشق مجنون می کند

    محرم این هوش جز بیهوش نیست
    مر زبان را مشتری جز گوش نیست

    در غم ما روزها بیگاه شد
    روزها با سوزها همراه شد

    روزها گر رفت گو: رو باک نیست
    تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

    هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد
    هرکه بی روزیست روزش دیر شد


    درنیابد حال پخته هیچ خام
    پس سخن کوتاه باید والسلام


    بند بگسل باش آزاد ای پسر
    چند باشی بند سیم و بند زر

    گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
    چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

    کوزه چشم حریصان پر نشد
    تا صدف قانع نشد پر د’ر نشد


    هر که را جامه ز عشقی چاک شد
    او ز حرص و عیب کلی پاک شد


    شاد باش ای عشق خوش سودای ما
    ای طبیب جمله علتهای ما


    ای دوای نخوت و ناموس ما
    ای تو افلاطون و جالینوس ما


    جسم خاک از عشق بر افلاک شد
    کوه در رقص آمد و چالاک شد


    عشق جان طور آمد عاشقا
    طور مست و خر موسی صاعقا


    با لب دمساز خود گر جفتمی
    همچو نی من گفتنیها گفتمی


    هر که او از هم زبانی شد جدا
    بی زبان شد گرچه دارد صد نوا


    چونکه گل رفت و گلستان درگذشت
    نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت


    جمله معشوقست و عاشق پرده ای
    زنده معشوقست و عاشق مرده ای


    چون نباشد عشق را پروای او
    او چو مرغی ماند بی پروای او


    من چگونه هوش دارم پیش و پس
    چون نباشد نور یارم پیش و پس


    عشق خواهد کین سخن بیرون بود
    آینه غماز نبود چون بود


    آینت دانی چرا غماز نیست
    زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست


    ویرایش توسط چکامه91 : 5th June 2013 در ساعت 03:57 PM

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  2. 7 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th May 2013, 12:08 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th July 2011, 08:29 AM
  3. مقاله: تحلیل داستان شاه و کنیزک در مثنوی مولوی ( قسمت اول )
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 26th September 2010, 07:41 PM
  4. آموزشی: تفاوت جستجوی وب نامرئی با جستجوی عادی؟
    توسط آبجی در انجمن آموزش وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th June 2010, 01:57 PM
  5. جستجوی حیات بر روی خواهران یخ زده زمین!
    توسط Victor007 در انجمن اخبار هوا فضا
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th May 2010, 02:44 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •