دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13

موضوع: به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام

  1. #11
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : ادامۀ احادیث


    ويژگيها، جايگاه و ميراث امام هادي(عليه السلام)
    نويسنده: مهرداد آزاد
    منبع: روزنامه كيهان (www.kayhannews.ir)




    گفت وگوي كيهان با حجت الاسلام محمدجواد طبسي
    زندگي امام هادي(عليه السلام) به لحاظ هم عصر بودن با چند تن از خلفاي مستبد عباسي بخصوص متوكل- آن فرمانرواي ستم پيشه و دشمن آشكار اهل بيت(عليهم السلام)-از جهاتي متمايز از زندگي ساير ائمه هدي(عليهم السلام)- مي باشد بخصوص آنكه حضرت هادي(عليه السلام) به خاطر موقعيت علمي و معنوي بالايي كه در ميان مسلمانان داشت مورد بغض و كينه بيشتر عباسيان و حاكمان مستبد قرار گرفت و در اين راه مرارتهاي زيادي را به جان خريد.
    براي آشنايي بيشتر با حيات پربار امام هادي(عليه السلام) و معارف ناب ايشان گفت وگويي با حجت الاسلام والمسلمين محمدجواد طبسي انجام داده ايم.
    وي از محققان و فضلاي پركار حوزه علميه قم در زمينه مسائل عقيدتي و تاريخي و نيز سيره اهل بيت(عليهم السلام) است و تاكنون بيش از 20 جلد كتاب در اين باره به زبان عربي و فارسي به رشته تحرير درآورده است كه ثمره تحقق و مطالعه زياد ايشان در زندگي ائمه(عليه السلام) منجر به تأليف كتابهايي چون: حياه الامام العسكري، حياه الامام الحسن، حياه الصديقه الطاهره ، حياه الامام الهادي(عليه السلام) و حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت شده است. اينك ماحصل اين گفت وگو را از نظر مي گذرانيم.
    ¤ به عنوان اولين سؤال ويژگيها و جايگاه علمي امام هادي عليه السلام را توضيح دهيد؟
    - امام هادي(عليه السلام) يكي از آن دوازده امامي است كه در اوج بلند قله دانش جهان هستي قرار گرفته است و احدي تاكنون به آن قله نرسيده و نخواهد رسيد.
    امام هادي(عليه السلام) بدين جهت در جايگاه بلند و رفيع قرار گرفته چون بنا به فرموده رسول خدا(ص) عالم امت بوده است و پرواضح است كسي كه پيامبر پيشاپيش او را عالم خطاب كرده باشد بايد در چنين جايگاهي قرار بگيرد.
    بدين جهت او هادي است يعني هدايت كننده به سوي خداي عزوجل و تا فردي به عالي ترين مقام علمي نرسيده باشد نمي توان به او سمت هدايتگري را داد.
    شما اگر نگاهي به القاب امام هادي بيندازيد خيلي زود به جايگاه و مقام علمي ايشان پي مي بريد چرا كه هر يك از لقب هاي امام نشانه جايگاه بلندي در بين مردم است، گرچه ما به خصوصيات آن نرسيده باشيم.
    به امام هادي(عليه السلام)- فقيه امين موتمن مفتاح گفته اند. امام هادي امين بر چه چيز بوده است آيا جز امانت داري از دين خدا و مردم بود؟
    او را كليد چه چيزي مي دانند آيا كليدي جز بر اسرار الهي بود كه ائمه خزانه اسرار عالم خلقت بوده اند و همه چيز از سوي آنان بايد تفسير و تبيين گردد.
    در عظمت جايگاه علمي امام هادي همين بس كه وي از سن هشت سالگي يعني از زماني كه پدر بزرگوارش حضرت امام محمدتقي(عليه السلام) به شهادت رسيد مقام امامت را عهده دار گرديد و از دوران كودكي آنقدر در دل مردم جاي گرفت كه حاكمان عباسي را به وحشت انداخت. از همان روزهاي نخست عهده داري مقام منيع امامت و سرپرستي امت، توطئه دشمنان براي جداسازي وي از امت اسلامي شروع شد كه عاقبت در سن شانزده سالگي حضرتش را از مردم مدينه و ديگر مشتاقان جدا كردند. بگونه اي كه اگر اين جايگاه علمي نبود هرگز امام را به اين صورت تحت فشار قرار نمي دادند.
    دوست و دشمن به مقام علمي حضرتش اعتراف داشتند. متوكل در نامه اي به امام مي نويسد: امير مومنان به جايگاه علمي تو آشنا است و به محمدبن فضل دستور داده ام تا تو را مورد احترام و تجليل قرار دهد و از تو شنوايي داشته باشد.
    بزرگترين طبيب نصراني آن زمان درباره اش مي گويد : اگر بنده اي از بندگان خدا غيب مي داند فقط اوست. عبدالله جنيدي كه از بزرگترين عالمان مدينه بود در برابر امام سر تعظيم فرود آورده و درباره اش مي گويد: به خدا سوگند كه امام هادي بهترين فرد روي زمين و برترين كسي است كه آفريده شده است.
    ¤ يكي از ميراث هاي گرانقدر امام هادي(عليه السلام) تدوين رساله اي درباره سرنوشت انسان يا قضا و قدر است لطفا درباره اين رساله و ديدگاه امام هادي(عليه السلام) در اين خصوص توضيح دهيد؟
    - درباره اين رساله و اهميت آن نكاتي به ذهن مي رسد كه يادآوري آنها خالي از فايده نيست:
    اولاً ،اين رساله در حقيقت پاسخ نامه اي بود كه مردم اهواز درباره جبر و تفويض از امام سؤال كرده بودند.
    اگر چه نامي از فرستنده نامه به ميان نيامده، اما روشن است كه اين نامه و پاسخ آن از يك جريان انحرافي و خطرناك پرده برداشته كه در آن روز پيروان امام را رفته رفته در خود هضم مي كرد و رواج اين انديشه فاسد نيز موجب عداوت و دشمني و جدايي نيروهاي هوادار از هم مي شد و نويسنده نامه يا نويسندگان آن با درك اين موقعيت خطرناك، امام را طي نامه اي، از وجود چنين جرياني آگاه ساخته و از او واقعيت را جويا شدند و امام نيز اقدام به نوشتن اين نامه كرد.
    ثانياً ،امام هادي در اين نامه نخست بر يك محور اساسي و غيرقابل خدشه انگشت گذاشته و همه مسلمانان را به آن ارجاع داده كه عظيم ترين و مهمترين مرجع حل اختلاف ميان مسلمانان است و آن قرآن كريم مي باشد.
    محور دومي كه امام در اين نامه براي حل اختلاف ارائه نموده اهل بيت عصمت است كه رسول خدا از تمام مسلمانان خواسته است به دامان آنان چنگ بزنند كه در سايه پيروي از اهل بيت هرگز گمراه نخواهند شد. چرا كه قرآن و اهل بيت تا روز قيامت از هم جدا نخواهند شد.
    ثالثاً ،امام در اين رساله به مسئله جبر پرداخته و مي فرمايد اين انديشه بدين جهت باطل است كه صاحبان آن مي گويند خداوند بندگانش را به گناه مجبور ساخته سپس آن ها را بر انجام آن عقوبت خواهد كرد. در حالي كه اين پندار، ظلم بر خدا و تكذيب پروردگار است چرا كه خداوند هرگز به كسي ظلم نمي كند.
    سپس امام به شصت آيه مباركه براي باطل كردن جبر و تفويض و اثبات امر بين امرين استدلال مي كند.
    نكته چهارم اين كه امام هادي عليه السلام به نه روايت از پيامبر اشاره مي كند كه برخي از آنها درباره نفي جبر و تفويض و بخش ديگر آن درباره جايگاه اميرمومنان مي باشد.
    نكته بعدي اينكه امام هادي در اين رساله به برخي از پاسخ هاي معصومين در همين راستا اشاره كرده است مثلا پاسخ اميرمومنان درباره نفي جبر و تفويض و پاسخ امام صادق در نفي تفويض را نقل كرده و آنگاه مي فرمايد: پس هركه گمان كند كه خداوند امر و نهي خويش را به بندگان خود واگذار كرده است، تمام اوامر و نواهي خدا را باطل ساخته و همچنين تمام وعده و وعيدهاي پروردگار را از بين برده است.
    امام هادي عليه السلام در پايان اين پاسخ به شواهد و قرائني از قرآن اشاره مي كند كه انسان مورد آزمايش امر الهي است.
    خلاصه اين كه امام در اين رساله شريفه براي نفي مسئله جبر و تفويض از آيات قرآن و روايات و گفته هاي معصومين پيش از خود استفاده كرده است كه خواندن اين نامه را به تمام پيروان اهل بيت اكيدا توصيه مي كنم.
    ¤ از جمله معارف بلند حضرت، موضوع امام شناسي است كه در قالب زيارت جامعه كبيره بيان شده لطفا در باره علت شكل گيري اين زيارت و برخي از مفاهيم بلند آن و نيز سنديت و اعتبار آن توضيح دهيد؟
    - هر يك از معصومين عليهم السلام براي بيان معارف الهي با در نظر گرفتن شرايط زمان، شيوه خاصي به كار برده اند مثلا امام زين العابدين(عليه السلام) در قالب دعا به بسياري از معارف الهي اشاره كرده كه اين معارف در كتاب صحيفه سجاديه جمع آوري شده است. و يا اين كه حضرت امام رضا(عليه السلام) در حين گفت وگو در جلسات بحث و مناظره به طور مفصل پيرامون امامت و جايگاه رفيع آن صحبت كرده است و امام هادي نيز در قالب زيارت به موضوع مهم امامت پرداخته و به مطالب فراوان پيرامون شخصيت امام اشاره كرده است.
    امام هادي عليه السلام طبق درخواست موسي بن عبدالله نخعي كه گفته بود زيارتي مرا تعليم كن كه با بلاغت كامل باشد و هرگاه خواستم يكي از شما را زيارت كنم همان را قرائت كنم. اين زيارت را براي وي بيان كرده است.
    امام(عليه السلام) پس از ذكر آداب زيارت از قبيل شستشو و غسل و بر كردن جامه هاي تميز، به اين ارادتنامه بسيار زيبا، جامع و بليغ مي پردازد كه به زيارت جامعه كبيره مشهور شده است.
    آن حضرت در اين زيارت نامه طولاني به بيش از يكصد و پنجاه وصف و ويژگي براي معصومين پرداخته كه هر يك از آن ها نياز به بحث و بررسي و شرح و تبيين دارد و بزرگان نيز در كتاب هاي متعدد به شرح اين زيارتنامه پرداخته اند.
    در اين زيارتنامه امام نخست به جايگاه رفيع اهل بيت اشاره كرده و مي فرمايد درود بر شما اي خاندان نبوت و جايگاه رسالت و مركز رفت و آمد فرشتگان و محل فرود وحي و معدن رحمت و خزانه داران دانش و ريشه هاي سخاوت و پيشوايان امتها و ولي نعمتها و پايه هاي نيكوكاران و ستونهاي خوبان و سياستمداران بندگان و دربهاي ايمان وامين هاي رحمن.
    ايشان در بخش ديگري از اين زيارتنامه امام را اين گونه معرفي مي كند:شهادت مي دهم كه شما امامان راهبر و راهنما و ره يافته و داراي عصمت هستيد و نزد خدا گرامي و مقرب و با تقوا و از راستگويان و برگزيدگان مي باشيد.
    شما اطاعت كنندگان از خدا و قيام كننده به فرمان باري تعالي هستيد خداوند شما را برگزيدگان دانش خود و پسنديده براي امور غيبي خود دانست و براي رازهاي خود انتخاب كرد. شما امامان را به هدايت خويش عزيز و ويژه برهانش قرار داد.
    خداوند شما را براي نور خود برگزيد و به روح خود تأييد فرمود و براي خلافت الهي در روي زمين پسنديد.
    بدون ترديد كسي كه يك بار اين زيارتنامه را بخواند خواهد فهميد كه امام كيست و جايگاه و منزلتش چيست و حق همانست كه موسي بن عبدالله نخعي فهميده بود كه نمي داند امام را چگونه مورد خطاب قراردهد، چرا كه درك مقام امام براي او و هركس ديگر ميسر نمي باشد. و اين امام هادي بود كه بر او و ما منت نهاد و چگونگي عرض ادب به امام را آموزش داد.
    درمورد سند كه فرموديد ، اين زيارت با اين همه وصف و ويژگي كه ممكن نيست از زبان غير معصوم صادر شده باشد ديگر سند نمي خواهد چرا كه هر كلمه اي از اين زيارتنامه خود سندي بر اعتبار اين ارادت نامه مي باشد.
    اما براي اين كه بدانيم زيارت جامعه كبيره درچه كتاب معتبري نقل شده است عرض مي كنيم كه مرحوم شيخ صدوق در دو كتاب گرانسنگ خود يعني من لايحضره الفقيه و عيون اخبار الرضا آن رابا سند خود از موسي بن عبدالله نخعي نقل كرده است.
    ¤ اگر بخواهيد چالش هاي عمده زمان امام هادي(عليه السلام) را بيان كنيد چگونه آنها را دسته بندي مي كنيد؟
    - از مطالعه و بررسي زندگي امام هادي (عليه السلام) و همچنين از ملاقات ها ونامه ها و گفته ها و فرمانهايي كه از ايشان صادر مي شد مي توان ترسيم ناقصي از مشكلات و چالش هاي زمان حضرت ارائه كرد.
    امام در زماني مي زيست كه بسياري از جريان ها و انديشه هاي انحرافي، شكل گرفته و به اوج خود رسيده بود مانند انديشه انحرافي غلو، ادعاي نبوت، ترويج اباحيگري، بازي با آيات خدا و تفسير به راي، رشد انديشه تصوف، رشد واقفه، فتنه جدال در قرآن و ده ها انديشه، ديگر كه از سوي صاحبان قدرت پشتيباني مي شد. همچنين كشته شدن برخي از وكلاي امام و عده اي از دوستان وپيروان حضرت و جمع زيادي از علويها و زنداني شدن برخي ديگر از آنان و وجود فشارهاي سخت بر پيروان اهل بيت و ويران كردن قبر امام حسين توسط متوكل عباسي از ديگر چالش هاي زمان امام هادي (عليه السلام) است.
    مشكل تر از همه قرار دادن امام درحصار آهنين بود تا از راهنمايي هاي ايشان به شدت جلوگيري كنند. ولي امام هادي(عليه السلام) عليرغم آن فشارهاي سخت و آن محدوديت هاي فراوان، با ارسال پيام هاي آشكار وپنهان و دستورهاي لازم به افراد جهت كنترل افراد خطرناك و جلوگيري از نفوذ آنان در افراد ساده لوح، ازپاي ننشست و مجدانه به كار خود ادامه داد.
    امام (عليه السلام) در برابر جريان غلو و ترويج كنندگان اين انديشه باطل به شدت موضع گرفت و علي بن حسكه قمي و قاسم يقطيني را كه ادعاي بابيت و نبوت را براي خود و مقام الوهيت را براي امام هادي قايل بودند بشدت نفي و طرد كرد و به پيروان خويش فرمود از اين افراد منحرف فاصله بگيرند و درنامه ديگري آنها را لعن كرد.
    و يادر قبال محمد بن نصير نميري كه ادعاي نبوت كرده بود و قائل به تناسخ شده و غلو مي كرد و مكتب اباحيگري را رواج مي داد سرسختانه موضع گرفت. درباره مفسد ديگري به نام فارس بن حاتم قزويني كه نخست از وكلاي امام بود، سپـس دچار غلو گرديد و منحرف شد، دستور داد از او فاصله گرفته و لعنش كنند و هرگز وجوهات شرعي را در اختيار او قرار ندهند و در نهايت دستور قتل او را صادر كرد و از جنيد خواست مردم را از شر فتنه او و افكار انحرافيش نجات دهد.
    ¤ از روش هاي منحصر به فرد امام هادي براي ترويج اسلام و تشيع، استفاده از شبكه گسترده وكالت و نمايندگي درمناطق مختلف و شيوه مكاتبه و نامه نگاري بود. در اين مورد توضيح دهيد؟
    - در نتيجه محدوديتي كه از سوي حاكمان عباسي براي امام هادي ايجاد شده بود امام بر آن شد تا شبكه ارتباط خود را از طريق وكلا و نامه نگاري به افراد و گروه ها گسترده تر كند.
    امام با اين كه كاملاً تحت مراقبت حاكمان عباسي بود اما درچند شهر نمايندگاني را تعيين كرده و پيروان را طي مراجعات حضوري و مكاتبه اي به آنان ارجاع مي دادند. اين نمايندگان كه افرادي با سابقه بودند درشهرهاي بغداد،ري، اهواز، قم و ديگر شهرهاي شيعه نشين حضور داشتند و مردم جهت مسائل شرعي، حل اختلافات، گرفتن حقوق واجب و ديگر مسائل مورد نياز به اين وكلا مراجعه مي كردند.
    نام اين وكلا و حوزه فعاليتشان و همچنين مراتب علمي آنها را رجال نويسان آورده اند كه مي توان از ميان آنها به حسن بن راشد بغدادي، ايوب بن نوح، علي بن جعفر هادي، جعفر بن سهيل، عثمان بن سعيد عمري، علي بن حسن بن ربه، علي بن مهزيار اهوازي و علي بن ريان اشاره كرد.
    جالب توجه اين كه امام در احكام وكلا قيد كرده بود تا هر يك در محدوده منطقه خويش عمل كرده و از گرفتن وجوه از ديگر مناطق، خودداري نمايد. يا از برخي وكلا خواسته بود تا رابطه شان را با ديگر نمايندگان به جهت ملاحظه برخي از مسائل كم كنند.
    اما نامه هايي كه بين امام و پيروان رد و بدل شده زياد است. موضوعات اين نامه ها پرسش از اعتقادات، فقه، مسائل اجتماعي اخلاقي، آداب زندگي و غيره مي باشد. اين نامه ها توسط جمع كثيري متجاوز از يكصد نفر نوشته شده است كه جهت اطلاع بيشتر مي توانيد به كتاب حيات الامام الهادي(عليه السلام) نوشته اينجانب مراجعه فرماييد.
    ¤ در صورت امكان مختصري درباره نكات جالب توجه و ناگفته هاي سيره اي در زندگي امام هادي(عليه السلام) راتوضيح دهيد؟
    - اگر چه زندگي امام هادي سراسر درس و برنامه زندگي براي انسان ها است اما رفتارهاي زيبايي كه آن حضرت با دوستان و ياران خود داشت بسيار شنيدني است.
    امام(عليه السلام) براي ياران باوفا و عالم و دلسوز، ارزش فراواني قائل بود كه به نمونه هايي اشاره مي كنم:
    امام هادي(عليه السلام) در تجليل و احترام يكي از ياران خود به نام ايوب بن نوح به عمرو بن سعيد مدايني فرمودند: اي عمرو! اگر مايل باشي به مردي از اهل بهشت نگاه كني به اين مرد نظر كن.
    نسبت به يكي از فقها و دانشمندان پيرو اهل بيت(عليه السلام) آن قدر تجليل و احترام كردند كه او را در بالاترين جا و مكان كنار خود نشاندند و چون اين كار موجب تعجب و نكوهش برخي از حضار گرديد امام در پاسخ فرمودند: آيا كتاب خدا را به عنوان داور قبول داريد؟
    گفتند: آري.
    حضرت فرمودند: خداوند مي فرمايد: يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات؛ سپس فرمودند: خداوند براي عالم مؤمن، راضي نمي شود مگر آنكه او را بر مؤمن غيرعالم برتري دهد، همان گونه كه راضي نمي شود غير مؤمن بر مؤمن برتري يابد.
    امام هادي(عليه السلام) در راستاي احترام به ياران باوفاي خود، گاه مي نشست و به سخنان و عقايد آنان گوش مي داد همان گونه كه به عرضه كردن عقايد حضرت عبدالعظيم حسني گوش فرا دادند و در پايان سخنش به وي فرمودند: اي ابوالقاسم به خدا قسم دين خدا كه آن را بر بندگانش پسنديده است، همان است كه تو عرضه كردي. خداوند تو را بر گفتار استوار در دنيا و آخرت پايدار گرداند.
    هم چنين ايشان پرسش گران مسائل ديني از شهرهاي دور و نزديك را به ياراني متقي و عالم و پارسا چون عبدالعظيم حسني و ديگران ارجاع مي دادند. مثلا به حماد فرمودند كه اگر چيزي از امور دين... بر تو مشكل شد از عبدالعظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان.
    امام(عليه السلام) پيوسته براي ياران خود دعا مي كردند و براي نجات برخي از آن ها كه در زندان عباسيان به سر مي بردند تلاش فراوان كرده و از كمك هاي مالي خرد و كلان دريغ نمي ورزيدند.
    ¤ براي ترويج معارف عميق امام هادي(عليه السلام) در ميان افراد جامعه چه راه كارهاي عملي راپيشنهاد مي كنيد؟
    - فكر مي كنم در درجه اول اين معارف بايد توسط كارشناسان بزرگ اسلامي به حوزه هاي مختلف تقسيم بندي شودو آنان آنچه را كه در حوزه دولت و قانون گذاري و اداره مردم است جدا كرده و آن ها را به صورت قوانين اسلامي قابل عمل و لازم الاجرا به ادارات ابلاغ كنند.
    آنچه كه مربوط به فرهنگ اسلامي است مي بايد از طريق كار فرهنگي به جامعه ابلاغ شود لازم است مسئولان فرهنگي كشور و دولت اسلامي آن ها را از طريق كارشناسان مؤمن و متعهد و دلسوز و آگاه از راه هاي گوناگون به جامعه تزريق كنند. مثلا معارف اين امام همام بايد با بيان هاي ساده به زبان هاي مختلف در قالب كتاب، جزوه، مجله، روزنامه ، هفته نامه و ماهنامه در مقاطع مختلف سني به صورت پرسش و پاسخ از مردم و يا ميزگردهاي علمي در رسانه هاي ملي و محلي منعكس گردد و در اين باره از ابزارهايي چون نمايش و تئاتر و فيلمهاي تلويزيوني و سينمايي استفاده شود.
    قطعا ارائه اين معارف كارشناسي شده در سايت هاي اينترنتي، وبلاگ ها، اطاق هاي گفتگو، خانه هاي فرهنگ، منبرها، سخنراني ها و شب شعرها تاثير بسيار خوبي در هدايت جامعه خواهد داشت.
    پيشنهاد من اين است كه در ايام تولد و شهادتهاي معصومين(عليه السلام) ميزگردها و جلسات صميمانه مركب از اقشار مختلف مردم از قبيل معلم، دانشجو، روحاني، بازاري، كارگر، كارمند به سرپرستي يك كارشناس قوي و آشنا به مسائل اسلامي برگزار شود و اين معارف بلند طي يك ساعت و در بهترين ساعات فراغت مردم براي استفاده همگان به بحث و گفتگو گذاشته شود.
    ¤ چگونه مي توان فرهنگ اهل بيت و سيره عملي آن بزرگواران را به عنوان الگوهاي عملي براي نسل جوان مطرح كرد و در جامعه نهادينه ساخت؟
    - در پاسخ به اين سؤال مي توان گفت كه از زمان بعثت پيامبر(ص) تا شهادت امام حسن عسكري(عليه السلام) كه قريب به 273 سال معصومين در بين امت بودند، با اندك مطالعه اي مي توان هزاران شاخص تربيتي ،اخلاقي، ديني، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و غير آن را يافت كه از لابلاي رفتارهاي آنان با پدر، مادر، خواهر، برادر، خويشان، دوستان، دشمنان و فريب خوردگان، دولت هاي بيگانه، انديشه ها و فكرهاي انحرافي، جريان هاي خطرناك و نيز دانشمندان بدست مي آيد و مي توان از آن ها الگوبرداري كرد.
    امامان معصوم در اين 273 سال حضور در بين مردم ميراث عظيم و گران بهايي از خود به يادگار گذاشته اند كه الگوگيري از آنها مي تواند درزندگي مانقش بسيارموثرداشته باشد.
    ¤مهمترين منابع وكتاب هايي راكه مطا لعه آنهامي تواندبراي مخاطبين در زمينه شناخت امام هادي(عليه السلام) مفيد واقع شود معرفي فرمائيد؟
    - منابع اسلامي قابل استفاده بر دو گونه هستند:
    اول- كتابهايي كه ويژه زندگي امام هادي تدوين شده كه در گذشته و امروز به زبانهاي مختلف مخصوصا به زبان عربي تدوين و به ارادتمندان تقديم شده است مانند كتاب اعلام الهدايه، حياه الامام الهادي (علامه باقر شريف قرشي)، ستارگان درخشان (مرحوم محمدجواد نجفي)، فرهنگ جامع سخنان امام هادي موسوعه الامام الهادي، منهاج التحرك عند الامام هادي و حياه الامام الهادي (اثر اين جانب).
    دوم- كتابهايي كه درباره چهارده معصوم عليهم السلام تاليف شده است از جمله كافي (علامه كليني)، بحارالانوار (علامه مجلسي)، كشف الغمه اربلي، الارشاد شيخ مفيد، و اعلام الوري علامه طبرسي به زبان عربي و منتهي الامال مرحوم شيخ عباس قمي، چهارده معصوم عمادزاده اصفهاني، زندگي دوازده امام (ترجمه سيره الائمه الاثني عشر) و... به زبان فارسي.





    ویرایش توسط Almas Parsi : 13th May 2013 در ساعت 07:42 PM

  2. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  3. #12
    روابط عمومی کل سایت
    اکانت شخصی
    حسنعلی ابراهیمی سعید
    نوشته ها
    1,166
    ارسال تشکر
    6,985
    دریافت تشکر: 13,883
    قدرت امتیاز دهی
    11416
    Array

    پیش فرض پاسخ : به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام

    طرز شهادت امام هادي سلام الله عليه


    نخستين فرزند امام جواد عليه السلام در نيمه ماه ذى الحجه سال 212 هجرى ديده به گيتى گشود.
    پس از پدر، درخشان ترين و شامخ ‌ترين شخصيت اسلام بود.
    امام عليه السلام معاصر با خلفا و زمامدارانى بود كه آنان را محوشدگان مى نامند.
    معتصم عباسى محو در خونريزى، هارون و واثق پسرش محو در لذت طلبى و جعفر و متوكّل برادر وى، محو در عقده هاى روانى بودند.
    اسم شريف آن حضرت ((على)) و كنيه او ((ابوالحسن)) بود و چون در ائمه مكنى به اين كنيت بودند به جهت تعيين آن جناب را ((ابوالحسن الثالث)) مى گويند. القاب شريفه زياد و اشهر آنها ((نقى)) و ((هادى)) است. گاهى آن حضرت را ((نجيب)) عالم، فقيه، ناصح، طيب، و مؤ تمن، مى
    گفتند.چون آن حضرت و فرزندش امام حسن عليه السلام در سامرّا سكنى فرمودند و در محله عسكر بدين سبب آن بزرگواران به آن مكان منسوب شدند و ((عسكرى)) نام گرفتند.
    آن حضرت در سال 254 هجرى (طبق روايات شيعه) به دست پليد معتز، خليفه عباسى با سم به شهادت رسيده است.(1)
    امام هادى عليه السلام در ايام خود با هفت تن از خلفاى عباسى: ماءمون، معتصم، واثق، متوكّل، منتصر، مستعين و معتز معاصر بوده است.
    در عهد معتصم، سال 220 بود كه پدر بزرگوارش در بغداد با سم شهيد شد.
    حضرتش در مدينه بود و به امر خدا و معرفى امامان گذشته به امامت رسيد و به نشر تعاليم دينى مى پرداخت تا زمان متوكّل فرارسيد.
    متوكّل در سال 243 در اثر سعايت هايى كه كرده بودند، به يكى از امراى دولت خود ماءموريت داد
    كه آن حضرت را از مدينه به سامرّا - كه آن روز پايتخت و عاصمه خلافت بود - جلب كند و نامه اى مهرآميز با كمال تعظيم (!!) به آن حضرت نوشت و تقاضاى حركت و ملاقات نمود.(2)البته پس از ورود آن حضرت به سامرّا، در ظاهر اقداماتى به عمل نيامد. ولى در عين حال آنچه مى توانست در فراهم آوردن وسايل اذيت و هتك آن حضرت كوتاهى نمى كرد و بارها به منظور قتل يا هتك، امام را احضار كرده و به امر وى خانه اش را تفتيش نمودند.
    متوكّل در دشمنى با خاندان رسالت در ميان خلفاى عباسى نظير نداشت. به ويژه با حضرت اميرمومنان على عليه السلام دشمن سرسخت بود و آشكارا به حضرتش ناسزا مى گفت و مرد مقلّدى را موظف داشت كه در بزم هاى عيش تقليد آن حضرت را درمى آورد و خليفه مى خنديد.
    وى در سال 237 هجرى امر كرد قبه و ضريح حضرت امام حسين عليه السلام را در كربلا، هم چنين خانه هاى بسيارى كه در اطرافش ساخته بودند، ويران و با زمين يكسان نمودند و دستور داد كه آب به حرم امام بستند و زمين قبر مطهر را شخم و زراعت كنند تا به كلى اسم و رسم مزار
    فراموش شود.(3)
    در زمان متوكّل وضع زندگى سادات علوى - كه در حجاز بودند - به مرحله رقت بارى رسيده بود، چنان كه زن هاى ايشان هيچ گونه ساتر نداشتند و عده اى از ايشان يك چادر كهنه داشتند كه در اوقات نماز آن را به نوبت مى پوشيدند و نماز مى خواندند.(4)نظير اين فشارها را به سادات علوى - كه در مصر بودند - نيز وارد مى ساخت.
    امام هادى عليه السلام به شكنجه و آزار متوكّل صبر مى فرمود تا آن خليفه نابه حق در گذشت. و پس از وى، منتصر، مستعين و معتز روى كار آمدند و به دسيسه معتز، آن حضرت مسموم و شهيد
    شد.اغلب روات و مورخين گويند: آن حضرت در نيمه ذى حجه سال 212 در ((صريا))- موضعى در حوالى مدينه - دنيا را به نور خود منور فرمود. بعضى دوم - يا پنجم - رجب را ذكر كرده است.والده معظمه اش ((سمانه)) مغربيه و معروف به سيّده است كهو كانت من القانتات.محدث قمى رحمة الله از ((جنات الخلود)) نقل مى نمايد كه آن مخدره در زهد و تقوى مثل و
    مانندى نداشت و بيشتر اوقات روزه بود.
    شمائل امام هادى عليه السلام را اين گونه توصيف كرده اند:
    حضرت متوسطالقامة بود، روى سرخ و سفيد، چشم هاى فراخ، ابروهاى گشاده و چهره دلنشين داشت، كه هر مغمومى كه بر روى مباركش نظر مى كرد، غم او زايل مى گشت و محبوب القلوب و صاحب هيبت بود، و در راه رفتن قدم ها را كوچك مى گذاشت، و پياده رفتن بر آن حضرت دشوار بود.نقش خاتم آن حضرت عليه السلامالله ربى و هو عصمتى من خلقهبود. انگشترديگرى داشت كه در آن نقش بودحفظ العهود من اخلاق المعبود.سيد بن طاووس رحمة الله روايت كرده كه جناب عبدالعظيم حسنى گويد:
    حضرت امام محمد تقى عليه السلام اين حرز را براى پسرش حضرت امام على النقى عليه السلام آنگاه كه آن حضرت كودك بوده و در گهواره جاى داشت نوشت و او را تعويذ مى كرد و آن حضرت اين تعويذ را به اصحاب خود امر مى كرد و آن حرز چنين است:


    بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم. اللهم رب الملائكة و الروح.
    تمام اين تعويذ در ((مهج الدعوات)) آمده است و تسبيح آن حضرت هم اين گونه بود:
    سبحان من هو دائم لا يسهو، سبحان من هو قائم لا يلهو، سبحان من هو غنى لا يفتقر، سبحان
    الله و بحمده.(5)
    ------------------------------------------------------------------------
    1-اصول كافى، ج 1، ص 497 - 502؛ ارشاد مفيد، ص 307؛ دلائل الامامة، ص 216 - 222؛ فصول
    المهمة، ص 259 - 265؛ تذكرة الخواص، ص 362؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 401 - 420.
    2-ارشاد مفيد، ص 307 - 313؛ اصول كافى، ج 1، ص 501؛ فصول المهمّة، ص 261؛ تذكرة
    الخواص، ص 359؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 417؛ اثبات الوصية، ص 176؛ تاريخ يعقوبى، ج
    3، ص 217.
    3-مقاتل الطالبين، ص 359.
    4-مقاتل الطالبين، ص 395 و 396.
    5-منتهى الآمال، بخش زندگانى امام هادى عليه السلام.


    http://www.sarbazaneislam.com/imam_hadi_shahadat.html
    ویرایش توسط روابط عمومی سایت : 10th April 2016 در ساعت 07:45 PM


    با سلام و عرض خیر مقدم به حضور سبزتان در این انجمن
    از شما کاربر عزیز تقاضا داریم لطفا و حتما جهت آشنایی با فضای این انجمن مطالب لینک های زیر رو مطالعه فرمایید
    و چنانچه سوال یا درخواستی دارید قبول زحمت فرموده و از طریق پیام خصوصی با روابط عمومیدر میان بگذارید


  4. #13
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام

    خلاصه زندگينامه امام هادي عليه السلام





    ويژگيهاى زندگى امام هادى (ع )

    مقام امامت ، بعد از امام جواد (عليه السلام ) به پسرش ابوالحسن ، امام على بن محمّد (عليه

    السـلام ) رسـيـد؛ زيـرا هـمـه خـصـلتـهـاى امـامـت در او جـمـع بـود و وجـودش سـرشـار از

    فـضـايـل و مـنـاقب بود و هيچ كس جز او نبود كه مقام پدرش به او ارث برسد، به علاوه پـدرش

    امـام جـواد (عـليه السلام ) با تصريح و با اشاره ، امامت و جانشينى آن حضرت را بعد از خودش

    بيان فرمود.

    امـام هـادى (عليه السلام ) در روستايى به نام ((صريّا)) نزديك مدينه در نيمه ماه ذيحجّه سـال

    213 هـجـرى ، چـشـم بـه ايـن جـهـان گـشـود و در ((سـامرّا)) در ماه رجب (سوّم ماه ) در سال

    254 هجرى در حالى كه 41 سال و چند ماه از عمرش مى گذشت ، به شهادت رسيد.

    متوكّل (دهمين خليفه عبّاسى ) آن حضرت را به وسيله ((يحيى بن هرثمة بن اعين )) از مدينه به

    شهر((سامرا))احضاركردوآن حضرت در سامرا سكونت نمود تا به شهادت رسيد.

    مدّت امامت آن حضرت 33سال بود.مادرش اُمّ ولد بود و ((سَمانه )) نام داشت .

    دو نمونه از فضايل و دلايل امامت امام هادى (ع )

    1 ـ ((اسـمـاعـيـل بـن مـهـران )) مـى گـويـد: هـنـگـامـى كـه بـار اوّل ، امـام جـواد (عـليـه السـلام ) از مـدينه به سوى بغداد مى رفت ، هنگام خروج ، به او عـرض كـردم : فـدايت گردم ! من در مورد اين سفر تو ترسان و نگرانم ، امر امامت بعد از تو از آن كيست ؟

    آن حـضـرت خـنـدان بـه مـن توجّه كرد و فرمودآنكه تو گمان كرده اى (شهادت ) در اين سال رخ

    نمى دهد)).هنگامى كه معتصم عباسى (هشتمين طاغوت عباسى ) آن حضرت را از مدينه به بغداد طلبيد، هـنگام خروج آن حضرت از مدينه به حضورش شتافتم و عرض كردم : فدايت گردم ! تو مـى روى ، بـعـد از تـو به چه كسى مراجعه كنيم ؟ (امام بعد از تو كيست ؟) آن بزرگوار گريه كرد به طورى كه محاسنش از اشك چشمش تر شد، سپس به من رو كرد و فرمود: در ايـن سفر، نگرانى و خطر وجود دارد ((اَلاَْمْرُ مِنْ بَعْدِى اِلى ابْنِى عَلِي ؛ مقام امامت بعد از من با پسرم على (امام هادى (عليه السلام )) است )).

    2 ـ ((خيرانى )) مى گويد پدرم مى گفت : من ملازم و خدمتكار خانه امام جواد (عليه السلام )

    بودم كه آن حضرت مرا بر آن گماشته بود، احمد بن محمّد بن عيسى اشعرى (از شيعيان )

    هـرشـب هـنـگـام سحر نزد من مى آمد تا حال امام جواد (عليه السلام ) را كه بيمار و بسترى بود. بپرسد و گاهى ((خادم مخصوص )) حضرت جواد (عليه السلام ) كه بين او و (پدر) خيرانى رابطه برقرار بود و پيام (خصوصى ) امام جواد (عليه السلام ) را براى او مى آوردو پيام او را نزد امام جواد (عليه السلام ) مى برد، نزد (پدر) خيرانى مى آمد، احمد بن مـحـمـّد بـن عـيـسـى اشعرى بلند مى شد و مى رفت و آن خادم مخصوص ، با (پدر) خيرانى خـلوت مـى كـرد (و بـيـن آنـان بـه طـور خـصـوصـى ، سـخـنـانـى ردّ و بدل مى شد).

    (پدر) خيرانى مى گويد: يك شب آن ((خادم مخصوص )) از حضور امام جواد (عليه السلام ) بـيـرون آمد و احمد بن محمد بن عيسى (طبق معمول ) برخاست و چندقدم رفت و خادم مخصوص بـا مـن خـلوت كرد و با من همسخن شد، احمد كمى بازگشت و نزديك ما ايستاد به طورى كه سـخـن مـا را مـى شـنـيـد، خـادم مـخصوص به من گفت آقايت (امام جواد) سلام مى رساند و مى فرمايداِنِّى مـاضٍ وَالاَْمـْرُ صـائِرٌ اِلَى ابـْنـِى عـَلِىٍّ ...؛ من از دنيا مى روم و امر امامت به فرزندم على انتقال مى يابد و او بعد از من ، همان حق را بر شما دارد كه من بعد از پدرم ، آن حق را بر شما داشتم )).سپس خادم مخصوص رفت و احمد بن محمّد اشعرى ، نزد من آمد و گفت : خادم مخصوص به تو چه گفت ؟

    گفتم : خير است .

    گفت آنچه را به تو گفت ، من شنيدم )) و شنيده خود را براى من بازگو كرد.

    بـه احـمـد گـفـتم : خداوند اين كارى كه انجام دادى (سخن مخفى ما را شنيدى ) بر تو حرام كرده

    و فرموده است وَلا تَجَسَّسُوا ...))؛ ((تجسّس نكنيد)). اينك كه (مرتكب حرام شدى و) سخن (مخفى خادم مخصوص ) را شنيدى ، آن را براى گواهى

    دادن در خـاطـره ات نـگـهـدار، شـايـد مـا روزى احتياج به اين گواهى پيدا كرديم و حتما از فاش

    ساختن آن بپرهيز تا وقتش فرا رسد.

    (پدر) خيرانى در ادامه سخن مى گويد: وقتى كه صبح شد، آنچه را خادم مخصوص به من گفته بود

    (در مورد امامت حضرت هادى ) در ده نسخه نوشتم و آنها را مهر كردم و به ده نفر از بـزرگـان

    اصـحـاب و شـيـعـيـان دادم و بـه آنـان گـفـتـم اگـر قـبـل از آنكه اين نسخه ها را از شما بخواهم

    ، مرگ به سراغم آمد، شما آنها را باز كنيد و بخوانيد و مطابق آن عمل نماييد)).

    هنگامى كه امام جواد (عليه السلام ) از دنيا رفت ، از خانه ام بيرون نيامدم تا اينكه مطّلع شـدم

    كه بزرگان شيعه در منزل ((محمّد بن فرج )) به گرد هم آمده اند و درباره مساءله امـامـت گـفـتـگـو

    مى كنند و محمّد بن فرج براى من نامه اى نوشت و در آن نامه مرا از اجتماع بـزرگـان شـيـعـه در

    نزدش آگاه كرده و يادآورى كرده بود كه اگر خطر فاش شدن در كـار نـبـود، بـا هم نزد تو مى آمديم و دوست دارم كه سوار بر مركب شوى و خود را به من برسانى .

    (پـــدر) خـيـرانـى مـى گـويـد: سوار بر مركب شدم و خود را به خانه ((محمّد بن فرج )) رساندم ،

    ديدم بزرگان شيعه در نزد او اجتماع كرده اند، درباره امامت (امام هادى ) با آنان گـفتگو كردم ، ديدم اكثر آنان در اين باره در شك و ترديد هستند، به آن ده نفر كه نسخه ها را به آنان داده بودم و در مجلس حاضر بودند، گفتم : آن نسخه ها را بيرون بياوريد.

    نسخه ها را بيرون آوردند. گفتم : همين مطلبى را كه در اين نسخه ها نوشته شده ، من به آن

    ماءمور هستم (و گواهى مى دهم ).بعضى از حاضران گفتند: ما مايل بوديم گواه ديگرى با تو وجود داشت تا گواهى تو را تاءكيد و محكمتر مى كرد.بـه آنـان گـفـتـم : خداوند، خواسته شما را برآورده كرده ، اين ابوجعفر اشعرى (احمد بن محمّد بن عيسى اشعرى ) است كه در اينجا حاضر است گواهى مى دهد كه اين سخن مذكور در نسخه ها را (از خادم مخصوص ) شنيده است .

    حاضران ، متوجّه احمد اشعرى شدند، از او خواستند گواهى دهد، ولى از گواهى دادن امتناع

    نمود.(پـدر) خـيرانى در ادامه سخن مى گويد: من احمد اشعرى را به ((مباهله )) دعوت كردم ، او از شركت در مباهله ترسيد و گواهى داد كه آن سخن را شنيده است و گفت : من گـواهـى مـى

    دهـم ، ولى مى خواستم اين افتخار به يك فرد عرب برسد نه به من كه از عـجـم هـستم ، اما

    چون پاى مباهله به پيش آمد، ديگر راهى براى كتمان گواهى نمانده است ، آنـگـاه همه حاضران

    در آن مجلس به امامت حضرت هادى (عليه السلام ) اعتقاد پيدا كردند و رفتند.

    * * *

    روايـات در ايـن خـصـوص جـدّا بسيار است و ذكر آنها در اين كتاب ـ كه بنايش بر اختصار است ـ به

    طول مى انجامد.

    و ايـنـكـه : هـمه شيعيان بر امامت امام هادى (عليه السلام ) اتفاق راءى دارند و در آن عصر،

    كـسى در برابر او ادّعاى امامت نكرد تا موضوع امامت را در دست انداز شبهه قرار دهد، ما را از نقل نصوص ديگر به طور مشروح در مورد امامت آن حضرت ، بى نياز مى سازد.

    نمونه اى از معجزات امام هادى (ع )((خيران اسباطى )) مى گويد: در مدينه به حضور امام هادى (عليه السلام ) رفتم ، به من فرمود: از واثق (نهمين خليفه عبّاسى ) چه خبر؟

    گـفـتـم : او بـه سـلامـت اسـت و مـن نزديكترين شخصى هستم كه با او ديدار كرده و ده روز

    بيشتر نيست از او جدا شده ام .

    امام هادى (عليه السلام ) فرمودمردم مدينه مى گويند او مرده است )).

    عرض كردم : ديدار من با واثق از همه نزديكتر بوده است .

    فرمودمردم مدينه مى گويند او مرده است )).

    وقتى كه ديدم امام هادى (عليه السلام ) باز از مردم مدينه سخن گفت ، دريافتم كه منظور،

    خودش مى باشد.

    سـپس فرمود: جعفر چه كرد؟ (يعنى متوكّل دهمين خليفه عباسى كه پسر معتصم بود چه مى

    كند؟).

    گفتم : او در زندان در بدترين حال مى باشد.

    فرمودآگاه باش او اينك خليفه شده است )).

    سپس فرموداز ((ابن زَيّات )) (وزير واثق ) چه خبر دارى ؟)).

    گفتم : مردم با او هستند و فرمان ، فرمان اوست .

    فرمودآگاه باش كه اين منصب براى او نكبت بود)).

    سـپس سكوت كرد، آنگاه فرمودمقدّرات و احكام الهى واقع خواهد شد، اى خيران ! واثق از دنيا

    رفت و جعفر متوكّل به جاى او نشست و ابن زَيّات نيز كشته شد)).

    گفتم : فدايت شوم ! چه وقت كشته شد؟

    فرمود: شش روز بعد از بيرون آمدن تو (از سامرا).

    در اين راستا، روايات بسيار است و شواهد فراوان مى باشد.

    احضار امام هادى (ع ) از مدينه به پادگان سامرا

    مـورّخـيـن عـلّت انـتـقـال امـام هـادى (عـليـه السـلام ) از مـديـنـه بـه شـهـر سـامـرا را چـنـيـن نقل مى كنند: عبداللّه بن محمّد (از طرف دستگاه طاغوتى بنى عبّاس ) سرپرست جنگ و عهده دار نـمـاز در مـديـنـه بـود، در مـورد امـام هـادى (عـليـه السـلام ) نـزد مـتـوكّل عبّاسى (دهمين خليفه عبّاسى ) سعايت و بدگويى كرد و تعمّد داشت كه آن حضرت را بيازارد.

    امـام هـادى (عـليـه السـلام ) از سـعـايـت و بـدگـويـيـهـاى او نـزد مـتـوكـّل آگـاه شـد، نـامـه اى بـه متوكّل نوشت و در آن نامه ، آزار رسانى و دروغ بافى عبداللّه بن محمّد را متذكّر شد و خواستار

    رسيدگى گرديد.

    وقـتـى كـه نـامـه بـه دست متوكّل افتاد، پاسخ نامه را نوشت و در آن نامه بسيار به امام هـادى

    (عـليـه السـلام ) احترام نمود و آن حضرت را (در ظاهر محترمانه ولى در باطن براى اجراى

    سياست شوم خود) به پادگان سامرا، دعوت كرد.

    وقـتى نامه متوكّل به امام هادى (عليه السلام ) رسيد، ناگزير آماده شد كه از مدينه به سـوى

    سامرا كوچ كند و با يحيى بن هرثَمَه ، مدينه را به قصد سامرا ترك نمود، وقتى كه آن حضرت به

    سامرا رسيد، متوكّل (رياكار و سالوس ) يك روز مخفى شد و ترتيب داد كـه آن حـضـرت بـه

    كـاروانـسـرا كـه گـداهـا در آن مـنـزل مـى گزيدند وارد گرديد، آن حضرت آن روز را در آن كاروانسرا به

    شب آورد سپس متوكّل ، خانه اى را در اختيار امام هادى (عليه السلام ) گذارد.

    (بـه ايـن تـرتـيـب ، امـام هادى (عليه السلام ) را از مدينه به سامرا تبعيد كرد و او را در يكى از

    خانه هاى لشكرگاه (پادگان ) تحت نظر نگهداشت كه در اين صورت طبيعى است كه رابطه

    شيعيان با امام هادى (عليه السلام ) قطع شده و همه چيز در رابطه با او تحت كـنـتـرل قرار مى

    گيرد و سرانجام ، آن حضرت به طور مرموزى مسموم شده و به شهادت مى رسد).

    در مـدّتـى كـه امـام هـادى (عـليـه السـلام ) در سـامـرا بـود، متوكّل در ظاهر به او احترام مى كرد،

    ولى در مورد آن حضرت در انديشه نيرنگ بود كه آن را اجرا كند، ولى نتوانست .

    بين امام هادى (عليه السلام ) و متوكّل در سامرا، ماجراها و سرگذشتهاى بسيار رخ داد كه

    هركدام نشانه آشكارى بر امامت آن حضرت بود كه اگر خواسته باشيم آن جريانها را در ايـنـجـا

    بياوريم از حدود اين كتاب كه بنايش بر اختصار است ، خارج شده ايم و همين مقدار كافى است .

    فرزندان امام هادى (ع ) امـام هـادى (عـليـه السلام ) در (سوّم ) ماه رجب سال 254 در سامرا چشم از جهان فروبست و جـسد مطهّرش در همان خانه اى كه سكونت داشت ، به خاك سپرده شد، فرزندان او عبارتند از:

    1 ـ ابامحمّد، امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كه مقام امامت بعد از امام هادى ( عليه السلام

    ) به او رسيد.

    2 ، 3 و 4 ـ حسين ، محمّد و جعفر (كذّاب ).

    5 ـ عايشه .

    امـام هـادى (عليه السلام ) ده سال و چند ماه در سامرا (دور از وطن و تحت نظر) بود تا جان به

    جان آفرين تسليم نمود و به شهادت رسيد.

    سایت جامع سربازان اسلام
    ویرایش توسط حسنعلی ابراهیمی سعید : 10th April 2016 در ساعت 08:02 PM


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •