دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24

موضوع: مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    عمران
    نوشته ها
    847
    ارسال تشکر
    907
    دریافت تشکر: 6,263
    قدرت امتیاز دهی
    16274
    Array
    امـیـر بـیـگـی's: خنده2

    Smile مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    شــک نـدارم هـمـین روزها ...

    هیـچ گـرسـنه ای باقی نمــــی ماند ...

    هـــمه سیــــر مـی شـوند, از زنــدگی ...





    دندانم شكست . . .

    براي شن ريزه اي كه درغذايم بود. . .

    دردكشيدم . . .

    نه براي دندانم . . .

    براي كــم شدن ســوي چشمان مادرم . . !




    پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و

    از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد. در حین

    انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر

    را زیاد می‌کند، منصرف شد و رفت...




    بابا نان ندارد


    چشمان درشت تخته سیاه بدون پلک زدن ،من وهمشاگردی هایم رازیرنظرداشت.
    معلم قصه گو،برقانون سیاه تخته نوشت:
    بابانان داد،بابا نان دارد،ان مردامد،ان مردزیرباران امد.
    کسی ازپشت نیمکت خاطرات نسل سوخته براشفت وگفت:
    اقااجازه!چرادروغ می گویید؟
    …معلم اواری از یخ بر وجودش قندیل شد و با کمی مکث،گفت:دروغ چرا؟
    همکلاسی گفت :پدرم نان نداد،پدرم نان ندارد،پدرم رفت ،هرگزنیامد.
    پدرم زیرباران رفت ودیگرنیامد.
    سکوتی خشن برشهرک سردکلاس فائق شد.
    معلم، تن لخت تخته را ازدروغ پاک کردوبازغالی که درجیبش داشت نوشت:
    بابانان نداد،بابانیامد،بابازیربار ان رفت وهرگزنیامد!




    معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )) دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت : خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت … اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم … اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم … معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا … و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …


    کودکی به پدرش گفت: «پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم

    بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی

    پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر

    اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی

    شبیه تو بود ...»


    از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...



    من غمگین بودم که چرا کفش ندارم،
    اتفاقا مردی را دیدم که پا هم نداشت.



















  2. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    36
    ارسال تشکر
    998
    دریافت تشکر: 181
    قدرت امتیاز دهی
    27
    Array

    پیش فرض پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    خیلی غم انگیزه.....
    در طوفان زندگی باخدا بودن بهتراز ناخدا بودن است.

  3. 6 کاربر از پست مفید tkcivil سپاس کرده اند .


  4. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی فیزیک
    نوشته ها
    58
    ارسال تشکر
    480
    دریافت تشکر: 675
    قدرت امتیاز دهی
    1351
    Array
    sami-k's: جدید143

    پیش فرض پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)


  5. 6 کاربر از پست مفید sami-k سپاس کرده اند .


  6. #4
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    عمران
    نوشته ها
    847
    ارسال تشکر
    907
    دریافت تشکر: 6,263
    قدرت امتیاز دهی
    16274
    Array
    امـیـر بـیـگـی's: خنده2

    Smile پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)


    یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
    داد می زد : کهنه قالی می خرم
    دسته دوم جنس عالی می خرم
    کاسه و ظرف سفالی می خرم
    گر نداری کوزه خالی می خرم
    اشک در چشمان بابا حلقه بست
    عاقبت آهی کشید بغضش شکست
    اول ماه است و نان در سفره نیست
    ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
    بوی نان تازه هوشش برده بود
    اتفاقا مادرم هم روزه بود
    خواهرم بی روسری بیرون دوید
    گفت اقا سفره خالی می خرید...؟






  7. #5
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    بسه بابا،اشک مارو در اوردی



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  8. 8 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  9. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    عمران
    نوشته ها
    847
    ارسال تشکر
    907
    دریافت تشکر: 6,263
    قدرت امتیاز دهی
    16274
    Array
    امـیـر بـیـگـی's: خنده2

    Smile پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    پيرمرد همسايه آلزايمر دارد ... ديروز زيادي شلوغش کرده بودند
    او فقط فراموش کرده بود
    از خواب بيدار شود ...!







    دلتنگم،


    مثل مادر بي سوادي
    که دلش هواي بچه اش را کرده
    ولي بلد نيست شماره اش را بگيره.





    گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
    بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
    من می گریستم به اینکه حتی او هم
    محبت مرا از سادگی ام می پندارد...









  10. #7
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    ممنون دوست عزیزمطلب تون عالی بود حقایقی بود هر چند تلخ و غم انگیز ولی واقعیچه سخته گردش و رسم این روزگار بی رحم که تازیانه های درد ناکی رو بر پیکره وجودی انسان وارد میکنه که گاها هیچ مر حمی رو بر این زخمهای بجا مونده نمی شه پیدا کرد و چه سخته دیدن و شنیدن ان ناسازگاری های دنیا که گاهی کودکی رو محکوم به زندگی که خودش هیچ نقشی در رقم زدن سر نوشت و صفحات اون نداره و یا پیر زنان و پیر مردانی که ناملایمات زندگی شکاف های عمیقی در رخسارشون حک کرده که هر کدام از اون حکاکی ها یک دنیا تجربه و واقعیتهای تلخ رو در خود پنهان کرده و مواردی که دل آدمی رو به لرزه میندازه......و سپاس از درج این مطالب که به نوعی یک تلنگر محسوب میشه که ما دقایقی رو به این حقیقتها تمرکز و تامل کنیم و برای همه انسانها که به نوعی در دام طوفان های سهمگین سختیهای زندگی گرفتار شدند برایشان آرزوی صبر و عاقبت به خیری کنیم
    ویرایش توسط Almas Parsi : 14th April 2013 در ساعت 12:01 PM

  11. 12 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  12. #8
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    عمران
    نوشته ها
    847
    ارسال تشکر
    907
    دریافت تشکر: 6,263
    قدرت امتیاز دهی
    16274
    Array
    امـیـر بـیـگـی's: خنده2

    Smile پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    تقدیم به هموطنان آذری زبان




    • سلام زلزله



      دیروز که اومدی
      من و لیلا و حمید روزه کله گنجشکی بودیم

      فرصت افطار رو هم ندادی


      عجله ات برای چی بود ؟



    زمین نلرز، خانه های ما سست است.
    زمین نلرز، خانه های ما کاه گلیست.
    زمین نلرز، کودک من در کنج دیوار پر از خالی پهلوی عروسکش خوابیده است.
    زمین نلرز، فردا می خواهم برای عروسی خواهرم کله قند بخرم.
    زمین نلرز، هنوز به بی بی نگفته ام که چقدر دوستش دارم.
    زمین نلرز، دستهایم هنوز میل به کار دارند.


    از كنارش گذشتـــم... گفتم: در اين خرابه به دنبال چيستي!؟
    مات نگاهم کرد و گفت: اين خرابه خانه ي من است! از شـــرم فرو ریختـــم...
    ناگاه گفت: تو جيرانم را نديدي!؟ دخترم را ... دلبندم كنار خودم بود، تشنه بود،
    آب ميخواست...
    گفتمش خودت بردار... كاش نگفته بودم ، كاش نگفته بودم ، كنار خودم بود.








    - - - به روز رسانی شده - - -

    پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود

    در یخچال را باز می کند

    عرق شرم ...
    بر پیشانی پدر می نشیند
    پسرک این را می داند

    دست می برد بطری آب را بر می دارد

    ... کمی آب در لیوان می ریزد

    صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "

    پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...




  13. 17 کاربر از پست مفید امـیـر بـیـگـی سپاس کرده اند .


  14. #9
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    متالورژی - طراحی تغیر شکل فلزات
    نوشته ها
    147
    ارسال تشکر
    501
    دریافت تشکر: 1,490
    قدرت امتیاز دهی
    211
    Array
    hosseinarabi69's: جدید116

    پیش فرض پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    سلام
    ممنون از دوستان عزیز و گلم واقعا مطالبتون عالی بود امیدوارم که هر جا که هستید موفق و پاینده باشید
    وااااقققققققعاااااااااااا اااا ععااااااااااااااااللللللل للللللی ببببببببووووووووووووددددد ددد
    امام حسین (ع) فرمودند: جز به یكى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، به صاحب مروت، یا كسى كه اصالت خانوادگى داشته باشد.

  15. 7 کاربر از پست مفید hosseinarabi69 سپاس کرده اند .


  16. #10
    همکار تالار عکاسی
    رشته تحصیلی
    ریاضی
    نوشته ها
    225
    ارسال تشکر
    3,851
    دریافت تشکر: 1,172
    قدرت امتیاز دهی
    884
    Array

    پیش فرض پاسخ : مطالب ادبی-فرهنگی- هنری- جذاب و خواندنی (حتماببینید)

    ممنون از مطالب زیبات


  17. 6 کاربر از پست مفید هستی.. سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •