قاصدک
گویند زِ تو در شهر ما
خبر آوری زِ یاران
ارمغان دهی فصل بهار
پایان خزان
هر دَم به انتظار تو
شُمارَم ایام را
از پسِ هم ای قاصدک
شایدش پایان رسد فصل خَزان
چیره شود فصل بهار
از پسِ آن بر دلِ یار