دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: معرفی دانشمندان ریاضی

  1. #11
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : معرفی دانشمندان ریاضی

    ابوریحان محمد بن احمد بیرونى


    ابوریحان محمد بن احمد بیرونى(351-427 خورشیدی)، دانشمند برجسته‌ى ایرانى، در رشته‌هاى گوناگون دانش، ریاضى، جغرافیا، زمین‌شناسى، مردم‌شناسى، فیزیک و فلسفه، سرآمد روزگار خود بود.

    زندگى‌نامه

    در 18 دى‌ماه 351 خورشیدى در شهرکاث، از شهرهاى ولایت خوارزم، به دنیا آمد. پدرش، ابوجعفر احمد بن على اندیجانى، اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ى گرگانج بود و مادرش، مهرانه، پیشینه‌ى مامایى داشت. چنان که خود گفته است، پدرش را در پى بدگویى حسودان از دربار راندند و به ناچار در یکى از روستاهاى پیرامون خوارزم ساکن شدند و چون براى مردم روستا بیگانه بودند، به بیرونى شهرت پیدا کردند.

    آشنایى بیرونى با امیر نصر منصور بن عراقى باعث راه‌یابى او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ى سلطانى خوارزم شد که امیر نصر آن را بنیان‌گذارى کرده بود. اما پس از چند سال در پى فروپاشى حکومت خاندان آل عراق بر خوارزم، به رى و سپس گرگان رفت و کتاب آثارالباقیه را در آن‌جا به نام شمس المعالى قابوس وشمگیر نوشت.

    بیرونى بین 38 سالگی به خوارزم بازگشت و مدتى را در دربار ابوالعباس مأمون ابن خوارزم بزیست. در زمان شورش خوارزم و لشکرکشى سلطان محمود غزنوى به خوارزم در آن‌جا بود و سلطان محمود او را در بهار46 ساله گی اش به غزنه برد. بیرونى در لشکرکشى‌ها محمود به هندوستان همراه او بود و در این سفرها با دانشمندان هندى آشنا شد و با آنان به گفت و گو نشست. زبان سانسکریت آموخت و اطلاعات لازم براى نگارش کتاب تحقیق ما للهند را فراهم کرد. بیرونى در 77 سالگى در غزنه درگذشت.

    پژوهش‌ها

    از جمله‌ى پژوهش‌هاى بیرونى مى‌توان به این‌ها اشاره کرد:

    1. شرح‌شمار هندى

    2. مجموع گندم‌هایى که به تصاعد هندسى در خانه‌هاى شطرنج گذاشته شود

    3. تثلیث زاویه و دیگر مسأله‌هایى که با پرگار و ستاره حل نمى‌شود

    4. پایه‌ریزى روشى براى رسم کردن نقشه‌هاى جغرافیایى به نام قاعده‌ى تسطیح کره بر سطح مستوى

    5. پژوهش در جرم مخصوص(چگالى) و تعیین دقیق جرم مخصوص 18 سنگ گرانبها و فلز

    6. بیان علمى چاه‌هاى آرتزین بر اساس قانون ظرف‌هاى مرتبط

    7. پژوهش‌هایى در حساب سال و ماه قوم‌هاى گوناگون

    8. رصد ماه‌گرفت، خورگرفت، سیاره‌ها و ستارگان

    9. اندازه‌گیرى دقیق طول و عرض جغرافیایى چند شهر

    10 ساختن ابزارهاى اخترشناسى و چند ابزار علمى دیگر

    11. اندازه‌گیرى دقیق شعاع، قطر، محیط و مساحت زمین

    12. تعیین فاصله‌ى بسیارى از شهرهاى آباد زمان خود

    پژوهش‌هاى زمین‌شناسى

    1. چگالى کانى‌ها. ابوریحان در کتاب الجماهر فى معرفه الجواهر به شرح فلزها و جواهرهاى قاره‌هاى آسیا، اروپا و آفریقا مى‌پردازد و ویژگى‌هاى فیزیکى ماند بو، رنگ، نرمى و زبرى حدود 300 نوع کانى و مواد دیگر را شرح مى‌دهد و نظریه‌ها و گفتارهاى دانشمندان یونانى و اسلامى را درباره‌ى آن‌ها بیان مى‌کند.

    او چگالى‌سنج دقیقى اختراع کرد و چگالى کانى‌هاى شناخته شده را اندازه‌گیرى کرد. اندازه‌گیرى‌هاى او با اندازه‌گیرى‌هاى امروزى، که با ابزارهاى پیشرفته انجام مى‌شود، چندان اختلاف ندارد.

    . چاه‌هاى آرتزین. بیرونى در آثار الباقیه درباره‌ى فوران آب از برخى چشمه‌ها و چاه‌ها چنین مى‌گوید: `اما فوران چشمه‌ها و صعود آب به سمت بالا، علتش این است که خزانه‌ى آن از خود چشمه‌ها بالاتر جاى دارد، مانند فوران معمولى و گرنه آب هرگز به سوى بالا جز این که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت ... بسیارى از مردم که چون علت امرى طبیعى را ندانند، به همین اندازه کفایت مى‌کنند که بگویید الله اعلم، مطلبى را که ما گفته‌ایم انکار کرده‌اند و یکى از آنان با من به منازعه پرداخت ... البته ممکن است آب به قله‌ى کوه هم برود، به شرط آن که قله‌ى کوه از منبع و مخزن آب، پایین‌تر باشد.`

    3. اندازه‌گیرى قطر و محیط زمین. در کتاب قانون مسعودى نوشته است: ` در سرزمین هند، کوهى را مشرف بر صحراى هموارى یافتم که هموارى آن همسان هموارى سطح دریا بود. بر قله‌ى آن محل برخورد ظاهرى آسمان با زمین، یعنى دایره‌ى افق را اندازه گرفتم که از خط مشرق و مغرب به اندازه‌ى اندکى کم‌تر از ثلث و ربع درجه، انحطاط داشت و من آن را 34 دقیقه محسوب داشتم. سپس از تفاع کوه را از طریق رصد کردن قله‌ى آن از دو نقطه الحجر این قله، که بر یک امتداد بودند، اندازه گرفتم که مساوى ششصد و پنجاه و دو ذراع در آمد ... و چون حساب کردم، تقریبا 58 میل درآمد و از این‌جا به درستى اندازه‌گیرى منجمان مأمون اطمینان یافتم.` او در پایان کتاب اسطرلاب، روش ریاضى به دست آوردن شعاع، محیط، مساحت و حجم کره‌ى زمین ر شرح داده است.

    4. پژوهش‌هاى دیگر. شرح گردش زمین به دور خودش؛ بیان این که دره‌ى سند را باید دریایى کهن دانست که با مواد رسوبى پر شده است

    نگارش‌ها

    نوشته‌هاى ابوریحان را بیش از 153 دانسته‌اند که بیش‌تر آن‌ها به زبان عربى بوده و 115 اثر پیرامون ریاضى بوده است. از میان همه‌ى آثار بیرونى، فقط 35 اثر باقى مانده است. او کتاب‌هایى را نیز از سانسکریت به عربى ترجمه کرده و نامه‌نگارى‌هاى مشهورى با ابوعلى‌سینا داشته است. مهم‌ترین نوشته‌هاى او عبارت‌اند از:

    1. آثار الباقیه عن قرون الخالیه؛ این اثر به کوشش اکبر دانا سرشت منتشر شده است(انتشارات انجمن آثار ملى، 1353)

    2. تحقیق ما للهند؛ این اثر به کوشش اکبر دانا سرشت منتشر شده است(انتشارات ابن‌سینا، 1353)

    3. قانون مسعودى

    4. التفهیم لاوائل الصناعه التنجیم؛ این اثر به زنده‌یاد جلال‌الدین همایى تصحیح و منتشر شده است(انتشارات بابک، چاپ سوم، 1362).

    5. الجماهر فى معرفه الجواهر

    6. تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن؛ این اثر به کوشش احمد آرام ترجمه و منتشر شده است(انتشارات دانشگاه تهران، 1352).

    7. تحریر استخراج الاوتار؛ این اثر به کوشش ابولقاسم قربانى منتشر شده است(انتشارات انجمن آثار ملى، 1355).

    منبع :

    1. مصاحب و همکاران، مقاله‌ى ابوریحان بیرونى، دایره‌المعارف فارسى(جلد اول)

    2. معتمدى، اسفندیار. ابوریحان و ریحانه. انتشارات مدرسه‌ى برهان، چاپ اول 1380

    3. حسینى، احمد. کانى‌ها. انتشارات مدرسه‌ى برهان، چاپ دوم 1382
    ​​


  2. #12
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : معرفی دانشمندان ریاضی

    دیوید هیلبرت


    وی یکی از ریاضیدانان بزرگ جهان در نیمه اول قرن بیستم می باشد وآلمانی است.در کونیگسبرگ متولدشدودرسال 1884 از دانشگاه این شهر درجه دکتری گرفت وقریب 10 سال را به تدریس در آن دانشگاه گذراند. سپس در 1895 به استادی دانشگاه گوتینگن رسید وتا آخرعمر در این شهر زیست.


    تلاشها و دستاوردها
    هیلبرت یکی از موسسان ریاضیات قرن بیستم و در بسیاری جهات،بوجود آورنده مکتب صورتگرایی ریاضیات است که در ریاضیات محض این قرن نفوذ زیادی داشته است.یکی از دستاوردهای اساسی او در صورتگرایی،مبناهای هندسی(foundations of geometry)اوست،که برخلاف مبانی آکسیو ماتیکی نسبتا شهودیتر اقلیدس،در بنا کردن هندسه بر مبنای آکسیو ماتیکی محض مطرح شده است.
    کارهای ریاضی اوبسیار عمیق ومتنوع است.واز جمله می توان تئوری پایاها.تئوری میدانهای جبری وتحقیق در مبانی هندسه وتحقیق در مبانی ریاضیات ومعادلات انتگرالی وفیزیکی را ذکر کرد.
    او سهم عظیمی در آنالیز ریاضی داشت. فضاهای برداری بی نهایت بعدی ابداعی او که به فضاهای هیلبرت مشهورند راه را برای بنیانگذاری آنالیز تابعی گشود.
    در سال 1900 در کنگره بین المللی ریاضیات،قرن تازه را با مطرح کردن فهرست مشهور 23 مسئله ای خود،افتتاح کرد.مسائلی که از آن رمان تاکنون ریاضیدانان را به خود مشغول کرده، مبلغ عظیمی از آثار مهم هشتاد سال گذشته را بوجود آورده اند.
    بنا به دلایل فوق،هیلبرت اغلب به عنوان ریاضیدانی مطلقا محض شناخته میشود ،اما وز رئیس سمینار فیزیک اتمی مشهور گوتینگن نیز بود،که تاثیر عظیمی بر توسعه نظریه کوانتوم داشت.

    - - - به روز رسانی شده - - -

    دیوید هیلبرت


    وی یکی از ریاضیدانان بزرگ جهان در نیمه اول قرن بیستم می باشد وآلمانی است.در کونیگسبرگ متولدشدودرسال 1884 از دانشگاه این شهر درجه دکتری گرفت وقریب 10 سال را به تدریس در آن دانشگاه گذراند. سپس در 1895 به استادی دانشگاه گوتینگن رسید وتا آخرعمر در این شهر زیست.


    تلاشها و دستاوردها
    هیلبرت یکی از موسسان ریاضیات قرن بیستم و در بسیاری جهات،بوجود آورنده مکتب صورتگرایی ریاضیات است که در ریاضیات محض این قرن نفوذ زیادی داشته است.یکی از دستاوردهای اساسی او در صورتگرایی،مبناهای هندسی(foundations of geometry)اوست،که برخلاف مبانی آکسیو ماتیکی نسبتا شهودیتر اقلیدس،در بنا کردن هندسه بر مبنای آکسیو ماتیکی محض مطرح شده است.
    کارهای ریاضی اوبسیار عمیق ومتنوع است.واز جمله می توان تئوری پایاها.تئوری میدانهای جبری وتحقیق در مبانی هندسه وتحقیق در مبانی ریاضیات ومعادلات انتگرالی وفیزیکی را ذکر کرد.
    او سهم عظیمی در آنالیز ریاضی داشت. فضاهای برداری بی نهایت بعدی ابداعی او که به فضاهای هیلبرت مشهورند راه را برای بنیانگذاری آنالیز تابعی گشود.
    در سال 1900 در کنگره بین المللی ریاضیات،قرن تازه را با مطرح کردن فهرست مشهور 23 مسئله ای خود،افتتاح کرد.مسائلی که از آن رمان تاکنون ریاضیدانان را به خود مشغول کرده، مبلغ عظیمی از آثار مهم هشتاد سال گذشته را بوجود آورده اند.
    بنا به دلایل فوق،هیلبرت اغلب به عنوان ریاضیدانی مطلقا محض شناخته میشود ،اما وز رئیس سمینار فیزیک اتمی مشهور گوتینگن نیز بود،که تاثیر عظیمی بر توسعه نظریه کوانتوم داشت.
    ​​


  3. #13
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : معرفی دانشمندان ریاضی

    اواریست گالوا




    `گالوا`

    گالوا زندگیش در تاریخ علم، در صفحه‌ای اندوهبار گشوده شد. وی در 26 اکتبر 1811م در پاریس متولد شد.

    نوآوری ها و دستاوردهای ریاضیات مساله ای تشکیل می دهد که غیر ریاضیدان ها به سختی می توانند آن را درک کنند. بزرگترین استثناء در این قاعده، اواریست گالوا است.

    آنچه از زندگی گالوا می دانیم بیشتر شبیه به یک داستان رمانتیک و بلکه تراژدی است، زیرا در تراژدی حتماً نباید قهرمان داستان به طرز فجیعی کشته شود بلکه تراژدی را می توان به عنوان سرکوب نمودن نبوغ یک نابغه و در نظر نگرفتن و توجه نکردن به او نیز دانست. اواریست گالوا را حتی کسانی که دستی بر ریاضیات دارند هم، نمی شناسند چه رسد به افراد عادی که بیشتر ریاضیدانان بزرگ و مشهوری چون نیوتن و اویلر و ... را می شناسند. اواریست گالوا را حتی دانشجویان ریاضی هم به خوبی نمی شناسند. در یکی از روزهای سال 1811 میلادی، در نزدیکی پاریس پسری به دنیا آمد که نام او را `اواریست` نهادند. چون والدین پسر، خود افرادی تحصیل کرده بودند تا سنّ 12 سالگی نزد مادرش به تحصیل و فراگیری علم پرداخت.

    پس از آن به مدرسه رفت. در دروس عادی مدرسه دانش آموزی متوسط بود. اما هنگامی که کتاب مبانی هندسه اثر «لژاندر» به دستش رسید و آنرا مطالعه کرد به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.

    می گویند که او این کتاب را مانند یک کتاب داستان عادی خوانده است و فقط با یک بار مطالعه آن، بر مطالب کتاب احاطه کامل یافته است. از همین جا بود که با کارهای ریاضیدانان بزرگی چون لاگرانژ و آبل آشنا شد و آنها را مطالعه کرد. هنگامی که 15 ساله شد، خودش به تنهایی یک خواننده حرفه ای آثار ریاضی بود و کشف کردن در دنیای ریاضی را آغاز کرد و به کشفیّات مهمی نیز دست یافت.

    در آن سن و سال کم و بدون بهره بردن از هیچ تحصیلات عالی رسمی، گالوا قادر بود به کشفیاتی برسد که او را به شهرتی جاودانه در دنیای ریاضیات برساند. شهرتی که هیچ گاه طعم آنرا در زمان حیاتش نچشید.

    `دوپوی` در جمله ای راجع به شرح حال گالوا می گوید: « کتاب های جبر مقدماتی هرگز گالوا را قانع نکرد زیرا در آنها جای پایی از مکتشفین نمی یافت. درست از اولین سال ریاضی به لاگرانژ روی آورد.» دست نوشته هایش از نظم و ترتیب خوبی برخوردار نبود و به دلیل ذهن نیرومندی که داشت بیشتر محاسبات ریاضی را به صورت ذهنی انجام می داد و فقط نتایجش را یادداشت می کرد. مقالات و مطالبی که می نوشت مانند اکثر مقالات ریاضیدانان قرن هجدهم، خلاصه و بی ترتیب بودند.

    سبک نوشتنی که در ریاضی نویسی امروزی، کاملاً نامأنوس و نامرسوم است. مدرسه پلی تکنیک پاریس، مدرسه ای بود که ریاضیدانان بزرگی در آنجا تربیت شده بودند و دو بار تلاش گالوا برای ورود به این مدرسه، ناکام ماند. گالوا خود به خوبی می دانست که از بسیاری از کسانی که پذیرفته شده بودند، شایستگی بهتری دارد. اما او ناامید نشد و خود به مطالعه ریاضی پرداخت.

    به عقیده بسیاری از ریاضیدانان بزرگ، پذیرفته نشدن گالوا در مدرسه پلی تکنیک پاریس، خُسران زیادی برای علم ریاضیات به همراه داشته است. کشفیات اساسی او در معادلات چند جمله ای بود که در سال 1829 برای اولین بار، طی مقاله ای، آنها را به آکادمی علوم پاریس فرستاد.

    کسی که مقالات ارسالی به آکادمی را از نظر علمی ، قضاوت و داوری می کرد، `آگوستن لویی کُشی` بود. کُشی ریاضیدان بزرگ و ماهری بود و این توانایی را داشت که بتواند با مطالعه مقاله گالوا، آن را بفهمد و به ارزش کشفیات او پی ببرد. اما در این بین، کُشی، مقاله گالوا را گم کرد و دیگر نتوانست آن را پیدا کند. شاید این گم شدن مقاله را بتوان به حساب بدشانسی خود گالوا گذاشت!! بعد از این ماجرا، گالوای شجاع، کارهایش را در مسابقه سال 1830 جایزه بزرگ آکادمی در ریاضیات شرکت داد. مقاله گالوا بدون شک باید برنده این جایزه می شد. امّا این بار هم بخت با گالوا یار نبود زیرا `فوریه` که منشی آکادمی بود، مقاله گالوا را با خود به خانه برد و به طور ناگهانی پیش از خواندن آن فوت کرد و مقاله گالوا دوباره گم شد!! گالوا نسخه دوم مقاله اش را به آکادمی فرستاد. این بار قضاوت درباره مقاله، بر عهده `پواسون` بود. هنگامی که پواسون مقاله گالوا را مطالعه کرد، در حاشیه یکی از برهان های گالوا، یادداشتی به این مضمون نوشت: « برهان این هم ناکافی است اما بنابر بخش 100 از مقاله آقای لاگرانژ، برلین ، 1771 ، درست است. » چه اتفاقی افتاده بود؟ مگر می شود برهان یک قضیه، ناکافی اما درست باشد؟ گالوا در یادداشتی دست نویس به پواسون پاسخ داد: « اثبات خواهد شد.» شاید منظور گالوا ، چیزی شبیه به `آن بماند تا ببینیم` بوده است.

    با این حال منظور گالوا این بوده است که ` لطفاً به بررسی بقیه قسمت های مقاله بپردازید تا من برهان را در آینده کامل کنم. ` اما پواسون در گزارش خود به آکادمی از مقاله گالوا به عنوان یک کلّیت یاد کرده و می نویسد: « ما تمام کوشش خود را برای درک برهان آقای گالوا به کار بردیم، اما استدلال های ایشان به اندازه کافی روشن نیست و به اندازه کافی پرورانده نشده اند تا ما بتوانیم درباره درستی آنها قضاوت کنیم ... » پواسون امیدوار بود که گالوا به اصلاح و توسعه کار عرضه شده خویش بپردازد تا بتواند برهان کاملتری را به آکادمی ارائه دهد. اما گالوا می دانست که برهان هایش درست هستند و به علاوه، دانش و درک او از جبر، بسیار فراتر از دانش کسانی است که مقاله او را داوری می کنند. واقعیت نیز همین بود که داوران آکادمی، دانش و توانایی فهمیدن استدلال های گالوا را نداشتند. از طرف دیگر، سن کم گالوا که در آن زمان فقط 19 سال داشت و مواجه شدن داوران با دست نوشته ای نا مفهوم و همچنین اعتقادات ضد دولتی گالوا، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا مقاله گالوا مورد تأیید آکادمی علوم پاریس قرار نگیرد. به طوری که پواسون در انتهای گزارش خود به آکادمی می نویسد: « به صورتی که در حال حاضر مقاله به آکادمی ارائه شده، نمی توانیم تصویب آن را به شما توصیه کنیم.» و این یعنی مقاله گالوا رد شده است. پس از رد شدن مقاله توسط پواسون، گالوا به شدت ناراحت و تلخ کام شد و بعد از آن برای پروراندن مقاله خود و قابل فهم تر ساختن آن چنانکه پواسون می خواست، ابداً هیچ کوششی نکرد.

    به خاطر این وقایع یا به خاطر آنکه پدرش طرفدار جمهوری بود، گالوا به انتقاد شدید از رژیم بوربونها دست زد و به گارد ملی فرانسه یعنی سازمان جمهوری خواهان پیوست. در این زمان، فرانسه سخت گرفتار آشوبهای سیاسی بود.

    گالوا به خاطر فعالیت های سیاسی اش محاکمه شد و به عنوان زندانی سیاسی، چند ماهی را در زندان گذراند. پس از آزادی از زندان در سال 1832، گرفتار عشق دختری عشوه گر شد. اما گالوای بدشانس در بازی عشق نیز شانس نیاورد و بر سر دستیابی به این دختر ناگزیر به انجام یک دوئل مرگبار شد. شب قبل از آن دوئل مرگ آفرین، نامه ای به دوستش `ژوزف لیویل ` می نویسد و در آن، ناگفته ها و یافته های
    ریاضی اش را به اختصار شرح می دهد و از او می خواهد تا توجه جهان ریاضی را به اهمیت کارهایش جلب کند. او حتی در این نامه از ژاکوبی یا گاوس درخواست می کند که نظرشان را نه در مورد اهمیت این قضایا، بلکه در مورد اهمیت آنها، بیان کنند.

    جمله معروف` من وقت ندارم ` را گالوا در یک یادداشت حاشیه ای، احتمالاً در شب قبل از دوئل، در ارتباط با برهان گزاره دوم خود که گفته است نیاز به تکمیل شدن دارد، نوشته است. چون دیگر وقت کافی برای تکمیل آن برهان نداشت. گرچه در ابتدا، اثباتش غلط به نظر می رسد. او درباره دوئلی که فردای آن شب جان او را گرفت نیز می نویسد: « من قربانی یک زن عشوه گر گمنام شده ام... این یک نزاع اسف بار است که جان مرا می ستاند ... آه! چرا باید برای یک چیز بی ارزش بمیرم ... » سرانجام، دوئل در 25 قدمی صورت گرفت. تیر به شکم گالوای بدشانس خورد و به زمین افتاد. ساعت ها در آنجا ماند تا آنکه دهقانی که از آنجا عبور می کرد ، او را به بیمارستان برد.

    گالوا روز بعد، یعنی 31 مه 1832 در سن 20 سالگی فوت کرد و در بخش عمومی قبرستان مونت پارناس به خاک سپرده شد. 14 سال پس از مرگ گالوا یعنی در سال 1846، طرفداران اندکش موفق شدند مخاطبینی برای کارهایش پیدا کنند و به عمق کشفیات او تا حدودی دست یابند. قسمتی از نوشته هایش توسط ژوزف لیویل در مجله ریاضیات به چاپ رسید. لیویل در اطلاعیه پیش از چاپ کارهای گالوا، وقتی که فهمیده بود روش های گالوا درست بوده اند و می توان قضیه هایش را با دقت زیاد اثبات کرد، از آن به عنوان `یک لذت جاوید در زندگی اش` یاد می کنند. پس از آن، شناسایی و درک اهمیت فراوان کارهایش به سرعت آغاز و احترام به گالوا بیشتر شد.

    شهرت گالوا 14 سال پس از مرگش آغاز شد. به طوری که در حال حاضر یکی از بزرگترین ریاضیدانان خلاق تمام عصرها به شمار می آید. او زنده نماند تا به گسترش عمیق تر کاربردها و توسعه نظریه خود که بعدها `نظریه گالوا` نام گرفت، بپردازد. نظریه گالوا امروزه یکی از مباحث مهم و پرکاربرد جبر مجرد و نظریه گروه ها است. حتی امروز، ریاضیات در اثر حادثه غم انگیزی که برای او روی داده است، احتمالاً بضاعت کمتری دارد.

    گالوا «تئوری گروهها» را که قبلاً بوسیله کوشی و لاگرانژ مطالعه شده بود در معادلات جبری به کار برد و گروه جانشینی هر معادله را مشخص کرد. این تئوری که امروزه تعمیم یافته و در عین حال ساده‌تر شده است برای حل مسائل گوناگون بکار می‌رود و وسیله جستجویی بدست فیزیک دانان زمان ما داده است.

    او عقیده داشت: «من برای دانشمند شدن چیزی کم دارم و بنابراین قلب من آرزوئی دارد که مغز من قادر به انجام آن نیست.»

    - - - به روز رسانی شده - - -

    اواریست گالوا




    `گالوا`

    گالوا زندگیش در تاریخ علم، در صفحه‌ای اندوهبار گشوده شد. وی در 26 اکتبر 1811م در پاریس متولد شد.

    نوآوری ها و دستاوردهای ریاضیات مساله ای تشکیل می دهد که غیر ریاضیدان ها به سختی می توانند آن را درک کنند. بزرگترین استثناء در این قاعده، اواریست گالوا است.

    آنچه از زندگی گالوا می دانیم بیشتر شبیه به یک داستان رمانتیک و بلکه تراژدی است، زیرا در تراژدی حتماً نباید قهرمان داستان به طرز فجیعی کشته شود بلکه تراژدی را می توان به عنوان سرکوب نمودن نبوغ یک نابغه و در نظر نگرفتن و توجه نکردن به او نیز دانست. اواریست گالوا را حتی کسانی که دستی بر ریاضیات دارند هم، نمی شناسند چه رسد به افراد عادی که بیشتر ریاضیدانان بزرگ و مشهوری چون نیوتن و اویلر و ... را می شناسند. اواریست گالوا را حتی دانشجویان ریاضی هم به خوبی نمی شناسند. در یکی از روزهای سال 1811 میلادی، در نزدیکی پاریس پسری به دنیا آمد که نام او را `اواریست` نهادند. چون والدین پسر، خود افرادی تحصیل کرده بودند تا سنّ 12 سالگی نزد مادرش به تحصیل و فراگیری علم پرداخت.

    پس از آن به مدرسه رفت. در دروس عادی مدرسه دانش آموزی متوسط بود. اما هنگامی که کتاب مبانی هندسه اثر «لژاندر» به دستش رسید و آنرا مطالعه کرد به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.

    می گویند که او این کتاب را مانند یک کتاب داستان عادی خوانده است و فقط با یک بار مطالعه آن، بر مطالب کتاب احاطه کامل یافته است. از همین جا بود که با کارهای ریاضیدانان بزرگی چون لاگرانژ و آبل آشنا شد و آنها را مطالعه کرد. هنگامی که 15 ساله شد، خودش به تنهایی یک خواننده حرفه ای آثار ریاضی بود و کشف کردن در دنیای ریاضی را آغاز کرد و به کشفیّات مهمی نیز دست یافت.

    در آن سن و سال کم و بدون بهره بردن از هیچ تحصیلات عالی رسمی، گالوا قادر بود به کشفیاتی برسد که او را به شهرتی جاودانه در دنیای ریاضیات برساند. شهرتی که هیچ گاه طعم آنرا در زمان حیاتش نچشید.

    `دوپوی` در جمله ای راجع به شرح حال گالوا می گوید: « کتاب های جبر مقدماتی هرگز گالوا را قانع نکرد زیرا در آنها جای پایی از مکتشفین نمی یافت. درست از اولین سال ریاضی به لاگرانژ روی آورد.» دست نوشته هایش از نظم و ترتیب خوبی برخوردار نبود و به دلیل ذهن نیرومندی که داشت بیشتر محاسبات ریاضی را به صورت ذهنی انجام می داد و فقط نتایجش را یادداشت می کرد. مقالات و مطالبی که می نوشت مانند اکثر مقالات ریاضیدانان قرن هجدهم، خلاصه و بی ترتیب بودند.

    سبک نوشتنی که در ریاضی نویسی امروزی، کاملاً نامأنوس و نامرسوم است. مدرسه پلی تکنیک پاریس، مدرسه ای بود که ریاضیدانان بزرگی در آنجا تربیت شده بودند و دو بار تلاش گالوا برای ورود به این مدرسه، ناکام ماند. گالوا خود به خوبی می دانست که از بسیاری از کسانی که پذیرفته شده بودند، شایستگی بهتری دارد. اما او ناامید نشد و خود به مطالعه ریاضی پرداخت.

    به عقیده بسیاری از ریاضیدانان بزرگ، پذیرفته نشدن گالوا در مدرسه پلی تکنیک پاریس، خُسران زیادی برای علم ریاضیات به همراه داشته است. کشفیات اساسی او در معادلات چند جمله ای بود که در سال 1829 برای اولین بار، طی مقاله ای، آنها را به آکادمی علوم پاریس فرستاد.

    کسی که مقالات ارسالی به آکادمی را از نظر علمی ، قضاوت و داوری می کرد، `آگوستن لویی کُشی` بود. کُشی ریاضیدان بزرگ و ماهری بود و این توانایی را داشت که بتواند با مطالعه مقاله گالوا، آن را بفهمد و به ارزش کشفیات او پی ببرد. اما در این بین، کُشی، مقاله گالوا را گم کرد و دیگر نتوانست آن را پیدا کند. شاید این گم شدن مقاله را بتوان به حساب بدشانسی خود گالوا گذاشت!! بعد از این ماجرا، گالوای شجاع، کارهایش را در مسابقه سال 1830 جایزه بزرگ آکادمی در ریاضیات شرکت داد. مقاله گالوا بدون شک باید برنده این جایزه می شد. امّا این بار هم بخت با گالوا یار نبود زیرا `فوریه` که منشی آکادمی بود، مقاله گالوا را با خود به خانه برد و به طور ناگهانی پیش از خواندن آن فوت کرد و مقاله گالوا دوباره گم شد!! گالوا نسخه دوم مقاله اش را به آکادمی فرستاد. این بار قضاوت درباره مقاله، بر عهده `پواسون` بود. هنگامی که پواسون مقاله گالوا را مطالعه کرد، در حاشیه یکی از برهان های گالوا، یادداشتی به این مضمون نوشت: « برهان این هم ناکافی است اما بنابر بخش 100 از مقاله آقای لاگرانژ، برلین ، 1771 ، درست است. » چه اتفاقی افتاده بود؟ مگر می شود برهان یک قضیه، ناکافی اما درست باشد؟ گالوا در یادداشتی دست نویس به پواسون پاسخ داد: « اثبات خواهد شد.» شاید منظور گالوا ، چیزی شبیه به `آن بماند تا ببینیم` بوده است.

    با این حال منظور گالوا این بوده است که ` لطفاً به بررسی بقیه قسمت های مقاله بپردازید تا من برهان را در آینده کامل کنم. ` اما پواسون در گزارش خود به آکادمی از مقاله گالوا به عنوان یک کلّیت یاد کرده و می نویسد: « ما تمام کوشش خود را برای درک برهان آقای گالوا به کار بردیم، اما استدلال های ایشان به اندازه کافی روشن نیست و به اندازه کافی پرورانده نشده اند تا ما بتوانیم درباره درستی آنها قضاوت کنیم ... » پواسون امیدوار بود که گالوا به اصلاح و توسعه کار عرضه شده خویش بپردازد تا بتواند برهان کاملتری را به آکادمی ارائه دهد. اما گالوا می دانست که برهان هایش درست هستند و به علاوه، دانش و درک او از جبر، بسیار فراتر از دانش کسانی است که مقاله او را داوری می کنند. واقعیت نیز همین بود که داوران آکادمی، دانش و توانایی فهمیدن استدلال های گالوا را نداشتند. از طرف دیگر، سن کم گالوا که در آن زمان فقط 19 سال داشت و مواجه شدن داوران با دست نوشته ای نا مفهوم و همچنین اعتقادات ضد دولتی گالوا، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا مقاله گالوا مورد تأیید آکادمی علوم پاریس قرار نگیرد. به طوری که پواسون در انتهای گزارش خود به آکادمی می نویسد: « به صورتی که در حال حاضر مقاله به آکادمی ارائه شده، نمی توانیم تصویب آن را به شما توصیه کنیم.» و این یعنی مقاله گالوا رد شده است. پس از رد شدن مقاله توسط پواسون، گالوا به شدت ناراحت و تلخ کام شد و بعد از آن برای پروراندن مقاله خود و قابل فهم تر ساختن آن چنانکه پواسون می خواست، ابداً هیچ کوششی نکرد.

    به خاطر این وقایع یا به خاطر آنکه پدرش طرفدار جمهوری بود، گالوا به انتقاد شدید از رژیم بوربونها دست زد و به گارد ملی فرانسه یعنی سازمان جمهوری خواهان پیوست. در این زمان، فرانسه سخت گرفتار آشوبهای سیاسی بود.

    گالوا به خاطر فعالیت های سیاسی اش محاکمه شد و به عنوان زندانی سیاسی، چند ماهی را در زندان گذراند. پس از آزادی از زندان در سال 1832، گرفتار عشق دختری عشوه گر شد. اما گالوای بدشانس در بازی عشق نیز شانس نیاورد و بر سر دستیابی به این دختر ناگزیر به انجام یک دوئل مرگبار شد. شب قبل از آن دوئل مرگ آفرین، نامه ای به دوستش `ژوزف لیویل ` می نویسد و در آن، ناگفته ها و یافته های
    ریاضی اش را به اختصار شرح می دهد و از او می خواهد تا توجه جهان ریاضی را به اهمیت کارهایش جلب کند. او حتی در این نامه از ژاکوبی یا گاوس درخواست می کند که نظرشان را نه در مورد اهمیت این قضایا، بلکه در مورد اهمیت آنها، بیان کنند.

    جمله معروف` من وقت ندارم ` را گالوا در یک یادداشت حاشیه ای، احتمالاً در شب قبل از دوئل، در ارتباط با برهان گزاره دوم خود که گفته است نیاز به تکمیل شدن دارد، نوشته است. چون دیگر وقت کافی برای تکمیل آن برهان نداشت. گرچه در ابتدا، اثباتش غلط به نظر می رسد. او درباره دوئلی که فردای آن شب جان او را گرفت نیز می نویسد: « من قربانی یک زن عشوه گر گمنام شده ام... این یک نزاع اسف بار است که جان مرا می ستاند ... آه! چرا باید برای یک چیز بی ارزش بمیرم ... » سرانجام، دوئل در 25 قدمی صورت گرفت. تیر به شکم گالوای بدشانس خورد و به زمین افتاد. ساعت ها در آنجا ماند تا آنکه دهقانی که از آنجا عبور می کرد ، او را به بیمارستان برد.

    گالوا روز بعد، یعنی 31 مه 1832 در سن 20 سالگی فوت کرد و در بخش عمومی قبرستان مونت پارناس به خاک سپرده شد. 14 سال پس از مرگ گالوا یعنی در سال 1846، طرفداران اندکش موفق شدند مخاطبینی برای کارهایش پیدا کنند و به عمق کشفیات او تا حدودی دست یابند. قسمتی از نوشته هایش توسط ژوزف لیویل در مجله ریاضیات به چاپ رسید. لیویل در اطلاعیه پیش از چاپ کارهای گالوا، وقتی که فهمیده بود روش های گالوا درست بوده اند و می توان قضیه هایش را با دقت زیاد اثبات کرد، از آن به عنوان `یک لذت جاوید در زندگی اش` یاد می کنند. پس از آن، شناسایی و درک اهمیت فراوان کارهایش به سرعت آغاز و احترام به گالوا بیشتر شد.

    شهرت گالوا 14 سال پس از مرگش آغاز شد. به طوری که در حال حاضر یکی از بزرگترین ریاضیدانان خلاق تمام عصرها به شمار می آید. او زنده نماند تا به گسترش عمیق تر کاربردها و توسعه نظریه خود که بعدها `نظریه گالوا` نام گرفت، بپردازد. نظریه گالوا امروزه یکی از مباحث مهم و پرکاربرد جبر مجرد و نظریه گروه ها است. حتی امروز، ریاضیات در اثر حادثه غم انگیزی که برای او روی داده است، احتمالاً بضاعت کمتری دارد.

    گالوا «تئوری گروهها» را که قبلاً بوسیله کوشی و لاگرانژ مطالعه شده بود در معادلات جبری به کار برد و گروه جانشینی هر معادله را مشخص کرد. این تئوری که امروزه تعمیم یافته و در عین حال ساده‌تر شده است برای حل مسائل گوناگون بکار می‌رود و وسیله جستجویی بدست فیزیک دانان زمان ما داده است.

    او عقیده داشت: «من برای دانشمند شدن چیزی کم دارم و بنابراین قلب من آرزوئی دارد که مغز من قادر به انجام آن نیست.»
    ​​


  4. #14
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    12,119
    ارسال تشکر
    25,003
    دریافت تشکر: 20,366
    قدرت امتیاز دهی
    2457
    Array

    پیش فرض پاسخ : معرفی دانشمندان ریاضی

    معرفی ارشمیدوس


    معرفی ارشمیدوس
    مقدمه
    ارشمیدس دانشمند و ریاضیدان یونانی در سال 212 قبل از میلاد در شهر سیراکوز یونان چشم به جهان گشود و در جوانی برای آموختن دانش به اسکندریه رفت. بیشتر دوران زندگیش را در زادگاهش گذرانید و با فرمانروای این شهر دوستی نزدیک داشت. در اینجا سخن از معروفترین استحمامی است که یک انسان در تاریخ بشریت انجام داده است. در داستانها چنین آمده است که بیش از 2000 سال پیش در شهر سیراکوز پایتخت ایالت یونانی سیسیل آن زمان ارشمیدس مکانیک دان و ریاضیدان و مشاور دربار پادشاه یمرون یکی از معروفترین کشفهای خود را در خزینه حمام انجام داد.

    کشفی در حمام
    روزی که او در حمامی عمومی به داخل خزینه پا نهاد و در آن نشست و حین این کار بالا آمدن آب خزینه را مشاهده کرده ، ناگهان فکری به مغزش خطور کرد. او بلافاصله لنگی را به دور خود پیچید و با این شکل و شمایل به سمت خانه روان شد و مرتب فریاد می‌زد یافتم، یافتم. او چه چیزی را یافته بود؟ پادشاه به او مأموریت داده بود راز جواهر ساز خیانتکار دربار را کشف و او را رسوا کند. شاه هیرون بر کار جواهر ساز شک کرده بود و چنین می‌پنداشت که او بخشی از طلایی را که برای ساختن تاج شاهی به وی داده بود برای خود برداشته و باقی آن را با فلز نقره که بسیار ارزانتر بود مخلوط کرده و تاج را ساخته است.

    هر چند ارشمیدس می‌دانست که فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند، ولی او تا آن لحظه اینطور فکر می‌کرد که مجبور است تاج شاهی را ذوب کند، آنرا به صورت شمش طلا قالب ریزی کند تا بتواند وزن آن را با شمش طلای نابی به همان اندازه مقایسه کند. اما در این روش تاج شاهی از بین می‌رفت، پس او مجبور بود راه دیگری برای این کار بیابد. در آن روز که در خزینه حمام نشسته بود دید که آب خزینه بالاتر آمد و بلافاصله تشخیص داد که بدن او میزان معینی از آب را در خزینه حمام پس زده و جابجا کرده است.
    آزمایش و اثبات ناخالصی تاج شاهی (کشفی از رازهای طبیعت)
    او با عجله و سراسیمه به خانه بازگشت و شروع به آزمایش عملی این یافته کرد. او چنین اندیشید که اجسام هم اندازه ، مقار آب یکسانی را جابجا می‌کنند، ولی اگر از نظر وزنی به موضوع نگاه کنیم یک شمش نیم کیلویی طلا کوچکتر از یک شمش نقره به همان وزن است (طلا تقریبا دو برابر نقره وزن دارد)، بنابراین باید مقدار کمتری آب را جابجا کند. این فرضیه ارشمیدس بود و آزمایشهای او این فرضیه را اثبات کرد. او برای این کار نیاز به یک ظرف آب و سه وزنه با وزنهای مساوی داشت که این سه وزنه عبارت بودند از تاج شاهی ، هم وزن آن طلای ناب و دوباره هم وزن آن نقره ناب.

    او در آزمایش خود تشخیص داد که تاج شاهی میزان بیشتری آب را نسبت به شمش طلای هم وزنش پس می‌راند، ولی این میزان آب کمتر از میزان آبی است که شمش نقره هم وزن آن را جابجا می‌کند. به این ترتیب ثابت شد که تاج شاهی از طلای ناب و خالص ساخته نشده، بلکه جواهر ساز متقلب و خیانتکار آن را از مخلوطی از طلا و نقره ساخته است و به این ترتیب ارشمیدس یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد. آن هم اینکه می‌توان وزن اجسام سخت را با کمک مقدار آبی که جابجا می‌کنند اندازه گیری کرد. این قانون (وزن مخصوص) را که امروزه به آن چگالی می‌گویند اصل ارشمیدس می‌نامند. حتی امروز هم هنوز پس از 23 قرن بسیاری از دانشمندان در محاسبات خود متکی به این اصل هستند.

    پیچ ارشمیدس
    فعالیت در حوزه‌های دیگر
    ارشمیدس در رشته ریاضیات از ظرفیتهای هوشی بسیار والا و چشمگیری برخوردار بود. او منجنیقهای شگفت آوری برای دفاع از سرزمینهای خود اختراع کرد که بسیار سودمند افتاد. او توانست سطح و حجم جسمهایی مانند کره ، استوانه و مخروط را حساب کند و روش نوینی برای اندازه گیری در دانش ریاضی پدید آورد. همچنین بدست آوردن عدد نیز از کارهای گرانقدر وی است. او کتابهایی درباره خصوصیات و روشهای اندازه گیری اشکال و احجام هندسی از قبیل مخروط ، منحنی حلزونی و خط مارپیچ ، سهمی ، سطح کره «ماده غذایی» و استوانه نوشته ، علاوه بر آن او قوانینی درباره سطح شیب دار، پیچ ، اهرم و مرکز ثقل کشف کرد.

    یکی از روشهای نوین ارشمیدس در ریاضیات بدست آوردن عدد بود، وی برای محاسبه عدد پی ، یعنی نسبت محیط دایره به قطر آن روشی بدست داد و ثابت کرد که عدد محصور مابین 7/1 3 و 71/10 3 است، گذشته از آن روشهای مختلف برای تعیین جذر تقریبی اعداد به دست داد و از مطالعه آنها معلوم می‌شود که وی قبل از ریاضیدانان هندی با کسرهای متصل یا مداوم متناوب آشنایی داشته است. در حساب روش غیر عملی و چند عملی یونانیان را که برای نمایش اعداد از علائم متفاوت استفاده می‌کردند، به کنار گذاشت و پیش خود دستگاه شمارشی اختراع کرد که به کمک آن ممکن بود هر عدد بزرگی را بنویسیم و بخوانیم.

    دانش تعادل مایعات بوسیله ارشمیدس کشف شد و وی توانست قوانین آنرا برای تعیین وضع تعادل اجسام غوطه ور بکار برد. همچنین برای اولین بار برخی از اصول مکانیک را به وضوح و دقت بیان کرد و قوانین اهرم را کشف کرد.
    ارشمیدس و دیگر دانشمندان دوران خود
    ارشمیدس در مورد خودش گفته‌ای دارد که با وجود گذشت قرنها جاودان مانده و آن این است: «نقطه اتکایی به من بدهید، من زمین را از جا بلند خواهم کرد». عین همین اظهار به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده است، اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس هم چون عقاب گوشه گیر و منزوی بود، در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت، یکی کونون (این شخص ریاضیدان قابلی بود که ارشمیدس چه از لحاظ فکری و چه از نظر شخصی برای وی احترام بسیار داشت) و دیگری اراتوستن که گر چه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به شمار می‌رفت که برای خویش احترام خارق العاده‌ای قائل بود.

    ارشمیدس با کونون ارتباط و مکاتبه دائمی داشت و قسمت مهم و زیبایی از آثار خویش را در این نامه‌ها با او در میان گذاشت و بعدها که کونون در گذشت، ارشمیدس با دوستی که از شارگردان کونون بود مکاتبه می‌کرد. در سال 1906 ج.ل. هایبرگ مورخ دانشمند و متخصص تاریخ ریاضیات یونانی در شهر قسطنطنیه موفق به کشف مدرک با ارزشی شد.

    این مدرک کتابی است به نام قضایای مکانیک و روش آنها که ارشمیدس برای دوست خود اراتوستن فرستاده بود. موضوع این کتاب مقایسه حجم یا سطح نامعلوم شکلی با احجام و سطوح معلوم اشکال دیگر است که بوسیله آن ارشمیدس موفق به تعیین نتیجه مطلوب می‌شد. این روش یکی از عناوین افتخار ارشمیدس است که ما را مجاز می‌دارد که وی را به مفهوم صاحب فکر جدید و امروزی بدانیم، زیرا وی همه چیز و هر چیزی را که استفاده از آن به نحوی ممکن بود بکار می‌برد تا بتواند به مسائلی که ذهن او را مشغول می‌داشتند حمله ور گردد.

    دومین نکته‌ای که ما را مجاز می‌دارد که عنوان متجدد به ارشمیدس بدهیم روشهای محاسبه اوست. وی دو هزار سال قبل از اسحاق نیوتن و لایب نیتس موفق به اختراع حساب انتگرال شد و حتی در حل یکی از مسائل خویش نکته‌ای را بکار برد که می‌توان او را از پیش قدمان فکر ایجاد حساب دیفرانسیل دانست.
    وداع با دنیا
    زندگی ارشمیدس با آرامش کامل می‌گذشت، همچون زندگی هر ریاضیدان دیگری که تأمین کامل داشته باشد و بتواند همه ممکنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا در آورد. زمانی که رومیان در سال 212 قبل از میلاد شهر سیراکوز را به تصرف خود در آوردند، سردار رومی مارسلوس دستور داد که هیچ یک از سپاهیانش حق اذیت و آزار و توهین و ضرب و جرح این دانشمند و متفکر مشهور و بزرگ را ندارند، با این وجود ارشمیدس قربانی غلبه رومیان بر شهر سیراکوز شد. او بوسیله یک سرباز مست رومی به قتل رسید و این در حالی بود که در میدان بازار شهر در حال اندیشیدن به یک مسئله ریاضی بود، می‌گویند آخرین کلمات او این بود: دایره‌های مرا خراب نکن. به این ترتیب بود که زندگی ارشمیدس بزرگترین دانشمند تمام دورانها خاتمه پذیرفت، این ریاضیدان بی دفاع 75 ساله در 278 قبل از میلاد به جهان دیگر رفت

    - - - به روز رسانی شده - - -

    معرفی ارشمیدوس


    معرفی ارشمیدوس
    مقدمه
    ارشمیدس دانشمند و ریاضیدان یونانی در سال 212 قبل از میلاد در شهر سیراکوز یونان چشم به جهان گشود و در جوانی برای آموختن دانش به اسکندریه رفت. بیشتر دوران زندگیش را در زادگاهش گذرانید و با فرمانروای این شهر دوستی نزدیک داشت. در اینجا سخن از معروفترین استحمامی است که یک انسان در تاریخ بشریت انجام داده است. در داستانها چنین آمده است که بیش از 2000 سال پیش در شهر سیراکوز پایتخت ایالت یونانی سیسیل آن زمان ارشمیدس مکانیک دان و ریاضیدان و مشاور دربار پادشاه یمرون یکی از معروفترین کشفهای خود را در خزینه حمام انجام داد.

    کشفی در حمام
    روزی که او در حمامی عمومی به داخل خزینه پا نهاد و در آن نشست و حین این کار بالا آمدن آب خزینه را مشاهده کرده ، ناگهان فکری به مغزش خطور کرد. او بلافاصله لنگی را به دور خود پیچید و با این شکل و شمایل به سمت خانه روان شد و مرتب فریاد می‌زد یافتم، یافتم. او چه چیزی را یافته بود؟ پادشاه به او مأموریت داده بود راز جواهر ساز خیانتکار دربار را کشف و او را رسوا کند. شاه هیرون بر کار جواهر ساز شک کرده بود و چنین می‌پنداشت که او بخشی از طلایی را که برای ساختن تاج شاهی به وی داده بود برای خود برداشته و باقی آن را با فلز نقره که بسیار ارزانتر بود مخلوط کرده و تاج را ساخته است.

    هر چند ارشمیدس می‌دانست که فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند، ولی او تا آن لحظه اینطور فکر می‌کرد که مجبور است تاج شاهی را ذوب کند، آنرا به صورت شمش طلا قالب ریزی کند تا بتواند وزن آن را با شمش طلای نابی به همان اندازه مقایسه کند. اما در این روش تاج شاهی از بین می‌رفت، پس او مجبور بود راه دیگری برای این کار بیابد. در آن روز که در خزینه حمام نشسته بود دید که آب خزینه بالاتر آمد و بلافاصله تشخیص داد که بدن او میزان معینی از آب را در خزینه حمام پس زده و جابجا کرده است.
    آزمایش و اثبات ناخالصی تاج شاهی (کشفی از رازهای طبیعت)
    او با عجله و سراسیمه به خانه بازگشت و شروع به آزمایش عملی این یافته کرد. او چنین اندیشید که اجسام هم اندازه ، مقار آب یکسانی را جابجا می‌کنند، ولی اگر از نظر وزنی به موضوع نگاه کنیم یک شمش نیم کیلویی طلا کوچکتر از یک شمش نقره به همان وزن است (طلا تقریبا دو برابر نقره وزن دارد)، بنابراین باید مقدار کمتری آب را جابجا کند. این فرضیه ارشمیدس بود و آزمایشهای او این فرضیه را اثبات کرد. او برای این کار نیاز به یک ظرف آب و سه وزنه با وزنهای مساوی داشت که این سه وزنه عبارت بودند از تاج شاهی ، هم وزن آن طلای ناب و دوباره هم وزن آن نقره ناب.

    او در آزمایش خود تشخیص داد که تاج شاهی میزان بیشتری آب را نسبت به شمش طلای هم وزنش پس می‌راند، ولی این میزان آب کمتر از میزان آبی است که شمش نقره هم وزن آن را جابجا می‌کند. به این ترتیب ثابت شد که تاج شاهی از طلای ناب و خالص ساخته نشده، بلکه جواهر ساز متقلب و خیانتکار آن را از مخلوطی از طلا و نقره ساخته است و به این ترتیب ارشمیدس یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد. آن هم اینکه می‌توان وزن اجسام سخت را با کمک مقدار آبی که جابجا می‌کنند اندازه گیری کرد. این قانون (وزن مخصوص) را که امروزه به آن چگالی می‌گویند اصل ارشمیدس می‌نامند. حتی امروز هم هنوز پس از 23 قرن بسیاری از دانشمندان در محاسبات خود متکی به این اصل هستند.

    پیچ ارشمیدس
    فعالیت در حوزه‌های دیگر
    ارشمیدس در رشته ریاضیات از ظرفیتهای هوشی بسیار والا و چشمگیری برخوردار بود. او منجنیقهای شگفت آوری برای دفاع از سرزمینهای خود اختراع کرد که بسیار سودمند افتاد. او توانست سطح و حجم جسمهایی مانند کره ، استوانه و مخروط را حساب کند و روش نوینی برای اندازه گیری در دانش ریاضی پدید آورد. همچنین بدست آوردن عدد نیز از کارهای گرانقدر وی است. او کتابهایی درباره خصوصیات و روشهای اندازه گیری اشکال و احجام هندسی از قبیل مخروط ، منحنی حلزونی و خط مارپیچ ، سهمی ، سطح کره «ماده غذایی» و استوانه نوشته ، علاوه بر آن او قوانینی درباره سطح شیب دار، پیچ ، اهرم و مرکز ثقل کشف کرد.

    یکی از روشهای نوین ارشمیدس در ریاضیات بدست آوردن عدد بود، وی برای محاسبه عدد پی ، یعنی نسبت محیط دایره به قطر آن روشی بدست داد و ثابت کرد که عدد محصور مابین 7/1 3 و 71/10 3 است، گذشته از آن روشهای مختلف برای تعیین جذر تقریبی اعداد به دست داد و از مطالعه آنها معلوم می‌شود که وی قبل از ریاضیدانان هندی با کسرهای متصل یا مداوم متناوب آشنایی داشته است. در حساب روش غیر عملی و چند عملی یونانیان را که برای نمایش اعداد از علائم متفاوت استفاده می‌کردند، به کنار گذاشت و پیش خود دستگاه شمارشی اختراع کرد که به کمک آن ممکن بود هر عدد بزرگی را بنویسیم و بخوانیم.

    دانش تعادل مایعات بوسیله ارشمیدس کشف شد و وی توانست قوانین آنرا برای تعیین وضع تعادل اجسام غوطه ور بکار برد. همچنین برای اولین بار برخی از اصول مکانیک را به وضوح و دقت بیان کرد و قوانین اهرم را کشف کرد.
    ارشمیدس و دیگر دانشمندان دوران خود
    ارشمیدس در مورد خودش گفته‌ای دارد که با وجود گذشت قرنها جاودان مانده و آن این است: «نقطه اتکایی به من بدهید، من زمین را از جا بلند خواهم کرد». عین همین اظهار به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده است، اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس هم چون عقاب گوشه گیر و منزوی بود، در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت، یکی کونون (این شخص ریاضیدان قابلی بود که ارشمیدس چه از لحاظ فکری و چه از نظر شخصی برای وی احترام بسیار داشت) و دیگری اراتوستن که گر چه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به شمار می‌رفت که برای خویش احترام خارق العاده‌ای قائل بود.

    ارشمیدس با کونون ارتباط و مکاتبه دائمی داشت و قسمت مهم و زیبایی از آثار خویش را در این نامه‌ها با او در میان گذاشت و بعدها که کونون در گذشت، ارشمیدس با دوستی که از شارگردان کونون بود مکاتبه می‌کرد. در سال 1906 ج.ل. هایبرگ مورخ دانشمند و متخصص تاریخ ریاضیات یونانی در شهر قسطنطنیه موفق به کشف مدرک با ارزشی شد.

    این مدرک کتابی است به نام قضایای مکانیک و روش آنها که ارشمیدس برای دوست خود اراتوستن فرستاده بود. موضوع این کتاب مقایسه حجم یا سطح نامعلوم شکلی با احجام و سطوح معلوم اشکال دیگر است که بوسیله آن ارشمیدس موفق به تعیین نتیجه مطلوب می‌شد. این روش یکی از عناوین افتخار ارشمیدس است که ما را مجاز می‌دارد که وی را به مفهوم صاحب فکر جدید و امروزی بدانیم، زیرا وی همه چیز و هر چیزی را که استفاده از آن به نحوی ممکن بود بکار می‌برد تا بتواند به مسائلی که ذهن او را مشغول می‌داشتند حمله ور گردد.

    دومین نکته‌ای که ما را مجاز می‌دارد که عنوان متجدد به ارشمیدس بدهیم روشهای محاسبه اوست. وی دو هزار سال قبل از اسحاق نیوتن و لایب نیتس موفق به اختراع حساب انتگرال شد و حتی در حل یکی از مسائل خویش نکته‌ای را بکار برد که می‌توان او را از پیش قدمان فکر ایجاد حساب دیفرانسیل دانست.
    وداع با دنیا
    زندگی ارشمیدس با آرامش کامل می‌گذشت، همچون زندگی هر ریاضیدان دیگری که تأمین کامل داشته باشد و بتواند همه ممکنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا در آورد. زمانی که رومیان در سال 212 قبل از میلاد شهر سیراکوز را به تصرف خود در آوردند، سردار رومی مارسلوس دستور داد که هیچ یک از سپاهیانش حق اذیت و آزار و توهین و ضرب و جرح این دانشمند و متفکر مشهور و بزرگ را ندارند، با این وجود ارشمیدس قربانی غلبه رومیان بر شهر سیراکوز شد. او بوسیله یک سرباز مست رومی به قتل رسید و این در حالی بود که در میدان بازار شهر در حال اندیشیدن به یک مسئله ریاضی بود، می‌گویند آخرین کلمات او این بود: دایره‌های مرا خراب نکن. به این ترتیب بود که زندگی ارشمیدس بزرگترین دانشمند تمام دورانها خاتمه پذیرفت، این ریاضیدان بی دفاع 75 ساله در 278 قبل از میلاد به جهان دیگر رفت
    ​​


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •