از زندگیتون چی فهمیدین؟

[homeyra]

از زندگی.....

فهمــيده ام که وقتي گرسنه ام نبايد به سوپر مارکت بروم . 38 ساله

فهمــيده ام که مي شود دو نفر دقيقا به يک چيز نگاه کنند ولي دو چيز کاملا متفاوت ببينند. 20 ساله

فهمــيده ام که وقتي مامانم ميگه " بعداً راجع بهش صحبت میکنیم " اين يعني " نه" 7 ساله

فهمــيده ام که نبايد بگذاري حتي يک روز هم بگذرد بدون آنکه به همسرت بگويي " دوستت دارم" . 61 سال

فهمــيده ام که من نمي تونم سراغ گردگيري ميزي که آلبوم عکس ها روي آن است بروم و مشغول تماشاي عکس ها نشوم. 42 ساله

فهمــيده ام که بيش تر چيزهاي که باعث نگراني من مي شوند هرگز اتفاق نمي افتند . 64 ساله

فهمــيده ام که وقتي من خيلي عجله داشته باشم ، نفر جلوي من اصلا عجله ندارد . 29 ساله

فهمــيده ام که اگر عاشق انجام کاري باشم،آن را به نحو احسن انجام مي دهم . 48 ساله

فهمــيده ام که بيش ترين زماني که به مرخصي احتياج دارم زماني است که از تعطيلات برگشته ام . 38 ساله

فهمــيده ام که باز کردن پاکت شير از طرفي که نوشته " از اين قسمت باز کنيد" سخت تر از طرف ديگر است 54 ساله

فهمــيده ام که مديريت يعني: ايجاد يک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله

فهمــيده ام که وقتي مامان و بابا سر هم ديگه داد مي زنند ، من مي ترسم . 5 ساله

فهمــيده ام که اگر دنبال چيزي بروي بدست نمي آوري بايد آزادش بگذاري تا به سراغت بيايد . 29 ساله

فهمــيده ام که در زندگي بايد براي رسيدن به اهدافم تلاش کنم ولي نتيجه را به خواست خدا بسپارم و شکايت نکنم. 29 ساله

فهمــيده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابي به سوي داشتن يک "زندگي خوب"حرکت مي کنند که از کنار آن رد مي شوند . 72 ساله

فهمــيده ام هر چيز خوب در زندگي يا غير قانوني است و يا غير اخلاقي و يا چاق کننده !48 ساله




هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش ميخوابه، من بايد آدم درستى باشم . 42 ساله

فهمــيده ام مبارزه در زندگي براي خواسته هايت زيباست اما تنها در کنار کساني که دوستشان داري و دوستت دارند! 27 ساله

فهمــيده ام که وقتي طرف مقابل داد ميزند صدايش به گوشم نميرسد بلکه از ان رد مي شود. 50ساله

فهمــيده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعي اونه که هميشه و در همه حال به شريکش هم فکر کنه بي منت. 35 ساله

فهمــيده ام براي بدست آوردن چيزي که تا بحال نداشتي بايد بري کاري رو انجام بدي که تا بحال انجامش نداده بودي 36 ساله

فهميدم كه اگر عشقي رو از دست دادي ديگه نمي توني بدست بياريش چون هيچ چيز مثل سابق نيست! و سعي كني كه فقط ازش به نيكي ياد كني! م . ج 30 ساله

فهمــيده ام که هيچ وقت نبايد وقتي دستت تو جيبته روي يخ راه بري . 12 ساله

فهميدم كه تا دير نشده بايد يه كاري كرد تا بعد ها غصه فرصت هاي رو كه داشتي ولي استفاده نكردي رو نخوري... و بعضي وقت ها هم بايد هيچ كاري نكني تا وضع از ايني كه هست بدتر نشه.... 31 ساله

من هنوز چيزي نفهميدم, فعلا قضيه خيلي مبهمه. 34 ساله

فهمیدم تو این دنیا هیچ چیز اونقدر که فکر میکنیم مهم نیست بجز کسی که دوسش داری 52 ساله




فهميدم روي هيچ عقيده اي تعصب نداشته باشم چرا كه چند سال بعد ممكنه برام مسخره و خنده دار بشه و هيچ عقيده اي رو مسخره نكنم چرا كه شايد سال ها بعد آرمان زندگيم بشه. 30 ساله

[mozhgan.z.1368]

من چیزایدم زیادی تو زندگی فهمیدم که تو هیچ دانشگاهی درس نمیدن تو هیچ کتابی هم ننوشته باید زندگی کنی تا بفهمی

[ali-m]

حرف نداشت!
ممنون

[Outta_Breathe1020]

فهمیدم که هیچی نمیفهمم!

[farzane*]

ممنون عزیزم
عالی بوود
منم از زندگی فهمیدم که
باید عاشق شد تا معنی زندگی رو فهمید ... !!!

[باستان شناس]

فهميدم روي هيچ عقيده اي تعصب نداشته باشم چرا كه چند سال بعد ممكنه برام مسخره و خنده دار بشه و هيچ عقيده اي رو مسخره نكنم چرا كه شايد سال ها بعد آرمان زندگيم بشه. 30 ساله

این بسیار مطلوب و درسته .....

ولی من از زندگی خودم تا الان متوجه شدم که هیچ چیز جای دوستی و حقیقت و عدالت رو نمیگیره !

[reza-1369]

فهمیدم که:

عاشق شدن یعنی تمام وجود خود را برای دیگری صرف کردن . همواره در فکر او بودن و در نهایت شکست و داغ شکست را تحمل کردن

[سمیه نجفی]

یاد گرفتم همیشه کودک باشم وهمیشه کوچک باشم

- - - به روز رسانی شده - - -

یاد گرفتم همیشه کودک باشم وهمیشه کوچک باشم

[somayehfaridi]

از زندگی.....

فهميدم روي هيچ عقيده اي تعصب نداشته باشم چرا كه چند سال بعد ممكنه برام مسخره و خنده دار بشه و هيچ عقيده اي رو مسخره نكنم چرا كه شايد سال ها بعد آرمان زندگيم بشه. 30 ساله

موافقم، منم به این نتیجه رسیده ام

فهمیدم که:

عاشق شدن یعنی تمام وجود خود را برای دیگری صرف کردن . همواره در فکر او بودن و در نهایت شکست و داغ شکست را تحمل کردن

آخیییییییییییییییییییی، چقدر سخت!
منم فهمیدم که نباید به چیزی یا کسی جز خدا دل ببندی یا بهش امیدوار باشی
فهمیدم که نباید برای کسی که جنبه نداره لطف کنی چون فکر میکنه وظیفته
فهمیدم که نباید به هیچ بشری اعتماد کنی چون سوء استفاده میکنه
فهمیدم که بزرگترین ضربه زندگی را از دست کسی میخوری که دوستش داری
و بالاخره فهمیدم که تنها چیزی که بهت آرامش میده اینه که همون بلایی که اون شخص سرت آورده باید عزیزانش سر اون بیارن تا بفهمه چی به روز تو آورده و برای این روز لحظه شماری کنی. نه بخاطر انتقام، بلکه بخاطر اینکه ببینی آیا اون طرف متنبه میشه یا نه؟ و همچنین فهمیدم که اگر اون شخص توبه کنه و ازت عذر خواهی کنه باید بی معطلی ببخشیش.

[سونای]

یاد گرفتم آدما فکر میکنن طرف مقابلشونو دوست دارن.. خودشونو دوست دارن.... تو جمله جمله.. رفتار رفتار.. دروغ دروغ.... راست راست ِ حرفاشون میتونی اینو متوجه شی....
فقط خداست که دوستت داره
باید رفت پیش خودش............ اینجا جای موندن نیست....