ﻤﯿـ ﺩﺍﻧﻤـ ﭼﺸﻤﺎﻧﺘـ ﺑﺎ ﻣﻦـ ﭼﻬـ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﻭﻗﺘﯿـ ﮐﻬـ ﻧﮕﺎﻫﻤـ
ﻣﯿﮑﻨﯿـ ﭼﻨﺎﻧـ ﺩﻟﻤـ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨﺘـ ﻧﮕﺎﻫﺘـ
ﻣﯿﻠﺮﺯﺩﮐﻬـ ﺣﺴـ ﻣﯿﮑﻨﻤـ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺘـ
ﻓﺪﺍ ﺷﺪﻧـ ﺑﺮﺍﯾـ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﯿـ ﮐﻬـ
ﺗﻤﺎﻣـ ﺩﻧﯿﺎﺳﺘـ…
ﻤﯿـ ﺩﺍﻧﻤـ ﭼﺸﻤﺎﻧﺘـ ﺑﺎ ﻣﻦـ ﭼﻬـ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﻭﻗﺘﯿـ ﮐﻬـ ﻧﮕﺎﻫﻤـ
ﻣﯿﮑﻨﯿـ ﭼﻨﺎﻧـ ﺩﻟﻤـ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨﺘـ ﻧﮕﺎﻫﺘـ
ﻣﯿﻠﺮﺯﺩﮐﻬـ ﺣﺴـ ﻣﯿﮑﻨﻤـ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺘـ
ﻓﺪﺍ ﺷﺪﻧـ ﺑﺮﺍﯾـ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﯿـ ﮐﻬـ
ﺗﻤﺎﻣـ ﺩﻧﯿﺎﺳﺘـ…
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
خدایا میون اینهمه هیاهو توی این دنیای شلوغ حس میکنم تنها تویی که درکم میکنی ای همدم لحظه های تنهایی من ای بهترین سنگ صبور لحظه های بیکسیم هرگز رهام نکن .... دلم برات تنگ شده خدایا
اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخره
نامت را می برم و زیبا می شوم
هیچ وقت یاد نگرفتم وقتی شکست خوردم دوباره شروع کنم
همیشه از شروع میترسیدم
انگاری بدنم سر شده..استرسو از سر تا نوک پا حس میکنم!
سرم داره منفجر میشه
کاش میمردم..الان میدونم اونایی که مردن خیلی خدا دوسشون داشته
دارم میلرزم..خدا...میشه من فردا صبح بلند نشم دیگه؟!
تنها منم،همه درده تنم
ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ .... ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ یه کمی پاهام رو اذیت میکرد
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ لبخند اطمینان بخشی زد و ﮔﻔﺖ: ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ .
ﺧﺮﻳﺪﻡ ، ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ فشار میداد و هر روز که میگذشت زخمی که در روی انگشتانم به جا گذاشته بود عمیق تر میشد
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ،چه عیبی دارد ..مهم اینست که از دید مردم زیباست ..
ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲست که همیشه می خواستم .
اشکالی ندارد ، ﺩﺭﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻢ .
ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ پوشیدم ولی ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ اندازه ام نبود ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ
ﻭ حتی
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ متوجه شدم که ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ و اصرار به پوشیدنش میکردم
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ همیشه ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ
اما شاید زخم عمیقی که بر روی انگشتان پایم بر جا مانده تا سالیان سال باقی بماند
ویرایش توسط setayesh shb : 10th August 2014 در ساعت 06:09 PM
خستگی فقط زمانی روی میدهد که شوق رفتن را از دست می دهیم ...
کافیست فقط دوست را به یاد بیاوریم ...
آخی احسان کی دلتو شکشته نگراننشو
فریاد ٍ سکوت ، تنهایی ام را برهم میزند
سکوت ، در فریادٍ دلدادگان ، مرا خوش تر است
خدايا خسته و وامانده ام، ديگر رمقي ندارم، صبر و حوصله ام پايان يافته، زندگي در نظرم سخت و ملالت بار است؛ مي خواھم از ھمه فرار کنم، مي خواھم به کنج عزلت بگريزم، آه
دلم گرفته، در زير بار فشار خرد شده ام.
خدايا به سوي تو مي آيم و از تو کمک مي خواھم، جز تو دادرسي و پناه گاھي ندارم، بگذار فقط تو بداني، فقط تو از ضمیر من آگاه باشي. اشک ديدگان خود را به تو تسلیم مي
کنم.
خدايا کمکم کن، ماه ھاست که کم تر به سوي تو آمده ام، بیش تر اوقاتم صرف ديگران شده.
خدايا عفوم کن. از علم و دانش، کار و کوشش، از دنیا و مافیھا، از ھمه دوستان، از معلم و مدرسه، از زمین و آسمان خسته و سیر شده ام.
خدايا خوش دارم مدتي در گوشه خلوتي فقط با تو بگذرانم.
فقط اشک بريزم، فقط ناله کنم و فشارھا و عقده ھاي دروني ام را خالي کنم.
اي غم، اي دوست قديمي من، سلام بر تو، بیا که دلم به خاطرت مي تپد.
برگرفته از دلنوشته های مصطفی چمران
ویرایش توسط plarak12 : 12th August 2014 در ساعت 05:09 PM
گاهی باید جسارت آزاد شدن را داشت..
. گاهی باید بگذاری دلت از همه چیزها و همه کسانی که وابستگی به بودن شان رنجت میدهد ، آزاد شود..
. می دانی هراس از دست دادن هاست که آدم را به مرز تحقیر شدن می رساند...
به مرز تن دادن به چیزهایی که باورشان نداری... به مرز پذیرفتن کارهایی که دوست شان نداری..
. به مرز نابود شدن... دیده نشدن... تنها شدن... اما وقتی تمام قفس های دلت را بگشایی،
آنچه که سهم تو از زندگی و عشق و ... باشد می ماند
و هر چه رفتنی ست می رود
...
اینجا آدمهایی زندگی می کنند که حرفهایشان مجازی ست ،
دردهایشان مجازی است ،
اشکهایشان مجازی ست ،
اخمهایشان مجازی است ،
خنده هایشان مجازی است ،
دنیایشان مجازی ست ....
آدمهایی که از عشق هایشان می گویند از شکست های عشقی شان ،
آدمهایی که اینجا برای دوستانشان نامه می نویسند ،
آدمهایی که سفرهایشان را می نویسند ،
آدمهایی که کتاب معرفی می کنند ،
آدمهایی که اندوه هایشان را می نویسند
آدمهایی که عموما از روزگار شکایتی ندارند وخیلی هم کم هستند وهمیشه شادی هایشان را می نویسند...
آدمهای اینجا همین شان خوب است اینکه فقط می نویسند
اینکه لازم نیست ازشان بخواهی توجیه ات کنند
اینکه وقتی ازشان بدت آمد کافی ست پاک شان کنی کافی است سراغشان نروی وهمه چیز تمام می شود ...
این خوب است که آدمهای اینجا صدایت را نمی شنوند وقتی نوشته هایشان را می خوانی وبلند می گویی واقعن فکر مزخرفی ست یا مثلن گند زدی ...
خوبی دنیای مجازی خوبی آدمهای مجازی خوبی نوشته های مجازی بی صدا بودنشان است ...
چه قدر خوب است که آدمهای دنیای مجازی اینقدر خوب بی صدا حرف می زنند....
چه قدر خوب است که تو می توانی از این آدمهای مجازی بدت بیاید خوشت بیاید یا حتا عاشقشان شوی وهیچ کس نفهمد حتا خودشان ...
آدمهای مجازی همان بهتر که همیشه مجازی باقی بمانند
تا هیچ وقت باهاشان چشم تو چشم نشوی هیچ وقت باوجودی که دلت می خواهد تف نکنی توی صورتشان ،
هیچ وقت باوجودی که دلت می خواهد بغلشان نکنی ... ب
هتر است خیلی بهتر است آدمهای مجازی همان مجازی باقی بمانند
ادمها را از ظاهرشان نشناسید بلکه از قلبشان بشناسید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)