سلام
من میخوام راجب موضوعی صحبت کنم که در جمله زیر خلاصه میشه :
هر چی ادم خادم تر و محبت کننده باشه بی قرب تره و انتظارات ازش بیشتر میشه.
خب شاید متوجه نشده باشین بذارین بیشترباز کنم موضوع رو.
یک مثال بزنم:
پارسال دایی بنده دراثرسرطان حنجره فوت کردن و من هم چون دوسش داشتم تو فاتحه اش سنگ تموم گذاشتم و چای وخرما و مراسمات مختلف (3-7-40-سالگرد و.....) رو چرخوندم و سعی بر دلداری دادن به بقیه کردم و و و که مثلا ناراحت نشن و... اینهمه غرور جووونی خودمو فراموش کردم وهرچی گفتن رو بدون چون و چرا قبول کردم. با اینهمه کار به نیت خوب و کمک به بقیه (منت نمیزارم هاااا چجون هنوزم معتقدم در برابر محبت های داییم کم کردم) کم کم احساس کردم بقیه دیگه اینها رو وظیفه ذاتی من میدونستن و کارهای خودشونو به من میدادن انجام بدم(با پر رویی)و اینکه اعتبار وقربم کم شده و به جای اینکه منو به عنوان یه ادم خاکی و کمک کننده در مواقع غم بشناسن به عنوان نوکر وبرده میشناختن منم دیگه کفری شده بودم و اون جمله معروف رو که میگه:
با قدرت تمام دیگه حتی یک قند کوچولو روجابجا نکردم و با قدرت زدم تو ذوقشون که من اینکارا رو برای خوبی انجام دادم ولی شما دارین از این نیت خوب استفاده ی سوء میکنین. کم کم اون مسخره بازیهای فامیل رو خاتمه دادم و بهشون نشون دادم که وقتی خوبی میکنیم وظیفم نیست و کسی بیخود کرده سوء استفاده کنه. ونتیجه گرفتم بیخودی خدمت صادقانه نکنم.
حالا شما نظرتونوبگین و تجربیات خودتونو به اشتراک بزارین تا استفاده کنیم
علاقه مندی ها (Bookmarks)