مر تو را هر زخم کاید از آسمان
منتظر می باش خلعت بعد از آن
«مولوی»
روزی یک کشتی در دریا اسیر طوفان شد، از تمامی مسافران فقط دو نفر ماندند که به سختی خود را به جزیره ای رساندند. یکی از آنها فردی با ایمان و دیگری بی ایمان بود.
یک روز بعد از دعاهای زیاد - توسط فرد باایمان - از کنار دریا به طرف کلبه آمدند، ناگهان دیدند که کلبه شان آتش گرفته. مرد بی ایمان گفت: لعنت به این شانس که این همه نتیجه دعاهای توست!
مرد با ایمان گفت: «حتما این هم حکمتی دارد. نباید نگران باشیم. زیرا خاوند ما را مینگرد.»
فردای آن روز یک کشتی به جزیره آمد و آنها را نجات داد.
ناخدای کشتی گفت:«دیروز ما دود را دیدیم و فکر کردیم حتما به کمک احتیاج دارید و به طرف جزیره آمدیم.»
نکته: گاه گذشت زمان ثابت خواهد کرد، آنچه امروز فاجعه و مصیبت می نامیم، لطف و عنایت خداوندی بوده است.
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
علاقه مندی ها (Bookmarks)