پینوشت
سرگذشت پرفراز و نشیب نشان گوی بالدار در واپسین سالهای پادشاهی هخامنشیان به سرانجام رسید.
نشان محبوب و فراگیری که تاریخچهای دستکم سه هزار و پانصد ساله را در پشت سر خود داشت.
در آغاز، تصویرهای خورشید، شاهین و خدایان تجلییافته در سیارات بگونهای مستقل و متمایز ترسیم میگردند و سپس به مرور زمان و با انتقال و تقابل فرهنگها، به اشکال انتزاعی و تجریدی در میآیند.
سپستر، ادغام و اینهمانی آنان با یکدیگر آغاز میگردد.
ابتدا، ادغام گوی خورشید با بالهای شاهین روی میدهد و بعدها، ادغام مستقل گوی خورشید و بالهای شاهین با مرد-خدایان تجلییافته در سیارات گوناگون.
در آخرین مرحله تکامل که در سده نهم پیش از میلاد روی داد، هر سه جزء گوی خورشید، بال شاهین و مرد-خدای سیاره مشتری که در ایران با نام اهورامزدا و در سرزمینهای دیگر با نامهایی متفاوت شناخته میشد، با یکدیگر ترکیب میشوند.
این ترکیب نهایی در گذر زمان و در رفتوآمدهای میان فرهنگها و تمدنهای گوناگون، آرایهها و مشخصههای گوناگون و متنوعی را به خود میپذیرد تا به آخرین نمونههای خود که در تختجمشید دیده میشود، میرسد.
تفاوتهای آرایشی نشان گوی بالدار حتی در تختجمشید که دربردارنده تکاملیافتهترین و واپسین بازماندههای آنست، بسیار چشمگیر است.
گاه در کنار دُم، همچنان تصویر چنگالهای انتزاعی شاهین به دیده میآید و گاه چنگالها تلطیف بیشتری یافته و به گویهای کوچکی تغییر شکل پیدا کردهاند.
گاه در دستان اهورامزدا شاخه گلی دیده میشود و گاه حلقهای که شاید نشانه پیمان باشد.
گاه اهورامزدا از میان گوی برآمده است و گاه با طوقی کمانمانند بر بالای گوی جای گرفته است.
گاه همچنان خورشید بالدار منفرد بکار بسته میشود و گاه خورشید بالدارِ منفردی که حتی فاقد دُم و چنگال است.
تعداد ردیف بالها و پرها به نحو چشمگیری با یکدیگر متفاوت بودهاند.
در زمان داریوش بزرگ و در سنگنگاره بیستون بر اساس سنتی که در زمان آشوریان نیز دیده شده بود، بالهایی با ۱۱ ردیف بکار رفته که ممکن است با دوره ۱۱٫۸ ساله سیاره مشتری/ اورمزد در پیوند باشد. اما این تعداد ردیفها پس از زمان خشیارشاشاه که به سه ردیف کاهش پیدا کرده بود، مجدداً افزایش پیدا میکند و در سنگنگاره گورصخرهای داریوش سوم به ۱۲ ردیف میرسد.
همه اینها گواهی میدهد که گوی بالدار پس از گذشت هزاران سال، هنوز و همچنان در دست تغییر و تکامل بوده است.
شاید اگر شاهنشاهی هخامنشی در سده چهارم پیش از میلاد از میان نرفته بود، سرگذشت گوی بالدار نیز اینچنین به یکباره قطع نمیشد و به روند تکاملی خود ادامه میداد. سرگذشتی که با پایان شاهنشاهی هخامنشی به ناچار به واپسین روزهای حیات خود رسید. از آن پس نه تنها این نقش و نشان، که عموماً رسم نگارههای مبتنی بر اسطورههای کهن و باورهای کیهانی تا اندازه زیادی متروک میشود و نگارگری از شخصیتهای زمینی و درباری جای آنها را پر میکند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)