هـنــــــــــوز تـکه ای از تـــــــــــو در مـــــــن اسـت . . . . کـه گـاهـی لعـنــــــــــــتي بـــــــــــد جـور . . . .
دلتـــــــــــنگت مـــــــــــی شـود ...
هـنــــــــــوز تـکه ای از تـــــــــــو در مـــــــن اسـت . . . . کـه گـاهـی لعـنــــــــــــتي بـــــــــــد جـور . . . .
دلتـــــــــــنگت مـــــــــــی شـود ...
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
حس می کنم ، حسم به تو حسی نو است
حسم برای حس تو ، شعری نو است
حس می کنم ، حس کرده ای احساس من
احساس حسم حاسد و جنسی نو است
حدسی بزن ، حسم حسود حس کسیت
احساس تو بر حس من ، حدسی نو است
در حس تو، احساس من محسوس شد
احساس کن حس مرا ، حسی نو است
سحری بکن ای ساحر احساس من
هر حس تو نسبت من ، سحری نو است
مبحوس گشت احساس من حس تو
حساس کن احساس خود، فصلی نو است
هستم اگر باشی کنارم
ای دوست
ماه منی در شب تارم
ای دوست
جان منی ای همه حالم
ای دوست
راه منی بی تو به چاهم
ای دوست
روح منی دنیا به کامم
ای دوست
بی روی تو آتش فشانم
ای دوست
باغ منی در بوستانم
ای دوست
هم روز و شب ورد زبانم
ای دوست
همچون عسل روی لبانم
ای دوست
هم پوستم هم استخوانم
ای دوست
شیرین تر از هر دو جهانم
ای دوست
من تو را می خوانم تو مرا میفهمی
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
و من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی تا ابد در دل من میمانی
آدما رسم شونه پابندو دلدار نمیشن خوب گرفتار میکنن اما گرفتار نمیشن
آدما رسم شونه شاخه به شاخه میپرن .
دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن .............
مرا اینگونه باور کن...
کمی تنها
کمی بی کس
کمی از یادها رفته...
خدا هم ترک ما کرده
خدا دیگر کجا رفته...؟!
نمی دانم مرا آیا گناهی هست...؟
که شاید هم به جرم آن...
غریبی و جدایی هست...!
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
این روزها بد جوری دنبال خودم می گردم
!!!
در کدام کوچه تنهایی گم
کرده ام خودم را ؟؟!!
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
من مسئول چیزی که می گویم هستم نه چیزی که تو می فهمی.
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
اشک من گم شده است
اشک بیچاره کجاست؟
خانهء آه نبود
نکند پیش دعاست؟
گفته بودم که نرو
توی پس کوچهء عشق
نیست شایستهء تو
چه کنم؟ سر به هواست
گفته بودم که تو را
گریه ها می دزدند
کاش او می فهمید
گریه عشق فناست...
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
هم روی تو را طاقت دیدار کم است
هم چشم مرا جرات این کار کم است
من کمتر از آنم که تو را درک کنم
آگاهی من ز عشق بسیار کم است
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)