چشمــآنم را مےبندم؛
نخوابیــده خوابــت را مےبینم
كـــآش تو هرگز نبودے،
خـــواب بودنت، به یادم مے آورد كـــه نیستے
و مــــــن باز یاد دلتنگےهایم مےافتم
چشمــآنم را مےبندم؛
نخوابیــده خوابــت را مےبینم
كـــآش تو هرگز نبودے،
خـــواب بودنت، به یادم مے آورد كـــه نیستے
و مــــــن باز یاد دلتنگےهایم مےافتم
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
میخواستم عشق را باور کنم،عاشق نبودم.
عاشق شدم اما عشق پر پر شده بود...
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
اینقدر کووک نزن!
جای بخیه ندارد دیگر
این دلِ لاکردار!
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
قلابت را بدون طعمه بینداز.
اینجا پر است از ماهیانی که از زندگی سیر شده اند..
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
کلاغ پـَر؟؟
نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...
نگاهت ؛ پـَر
خاطراتت ؛ هم پـَر
صدایت ؛ پـَـــر
کلاغ پـَر!؟؟
نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...
جوانی ام ؛ پـَر
خاطراتم ؛ پــَر
من هم پــَـــــر
حالا تو مانده ای و کلاغی که هیــــچ وقت به خانه ش نرسید
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
- - - به روز رسانی شده - - -
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
کاش هیچ وقت برف هایی که آن شب بارید،آب نمیشد...آنگاه میتوانستی رد پاهایت را دنبال کنی و دوباره به خانه بازگردی!!!
از خوب ها بيشتر ميترسم يك روز تو خوب من بودي !!!!
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده !
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
اینجا زمین است...ساعت به وقت انسانیت خواب است...دل عجب موجود سخت جانی است!هزاربار تنگ میشود،میشکند،میسوزد،میمیر د! اما باز هم می تپد...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)