هی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم ، حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم...
هی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم ، حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم...
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
دیگران گر بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در نظری گر بروی دل برود...
تو بخــــواه تا به سویتـــ ز هـوا سبکــــ ـتر آیـــم ...
آسمان هم گاهی دلش می گیرد...من که آدمم...
تو بخــــواه تا به سویتـــ ز هـوا سبکــــ ـتر آیـــم ...
درختان به من آموختند:
که پایبندی هرکس
به اندازه ی ریشه های اوست....
به هر درختی نمی توان تکیه کرد!!
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
20 نفر واست سالاد فصل سلطنتی درست
میکنند...
لب نمیزنی...ولی دوست داری تره ای رو بخوری که "اون" هیچوقت
واست خرد نمیکنه
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
خاک جان یافته است....
توچرا سنگ شدی؟؟؟؟
توچرا این همه دلتنگ شدی؟؟؟؟
بازکن پنجره هارااا....
و بهاران راباورکن
ای بهانه من
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
انگار که سالهاست رفته
اي....
از تابستان بگو از بهاري که رفتي...
تا من هم از زمستاني برايت
بگويم.....
که نشست بر موهايم و نرفت.....
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
این روزها انگار آدمها “به دست هم” پیر میشوند نه “به پاى هم”…
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
وفا ! یعنی این که :
بعد از رفتنت
حتی نگذاشتم کسی بفهمد مرا دور زدی !
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
در دنیایی که همه گوسفندند یا گرگ
ترجیح میدهم چوپان باشم!
همدیگر را بدرید!
من نی می زنم....
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)