[
هر چقدر بگوییم
مردها فلان
زنها فلان
تنهایی خوب است
دنیا زشت است ،
آخرش روزی قلبت
برای کسی تندتر میزند ...
"چارلز بوکوفسکی"
به قول شازده کوچولو: "دلت یه روز اهلیه یه نفر میشه اون روز حالتو میپرسم..."
معلم گفت{الف}گفتم او.
معلم گفت{ب}گفتم :با او.
معلم گفت{پ}گفتم: پیش او
معلم گفت {ج} خواستم بگویم،جدایی...گفت:نگو....
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوشتر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.
تو زهری، زهر گرم سینهسوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.
بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!
چه غم دارم که این زهر تبآلود،
تنم را در جدایی میگدازد
از آن شادم که در هنگامهی درد،
غمی شیرین دلم را مینوازد.
اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانیست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانیست.
فریدون مشیری
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)