منم فقط از حس تنها شدنش میترسم از اینک دلتنگ بشم
منم فقط از حس تنها شدنش میترسم از اینک دلتنگ بشم
خورشید باش تا اگر نخواستی بتابی نتوانی....
از اینکه اون دنیا چه بلایی میخوادسرم بیاد میترسم
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
من از مرگ نمیترسم چون خودش میاد
اکثر ماها که از جوونی مون خیری ندیدیم دیگه نباید از مرگ بترسیم چون چیزی برای ازدست دادن نداریم...
این پدر و مادر ها و بزرگان ما هستند که از مرگ میترسند چون لذت های زندگی شون رو به موقع چشیدن
میگید نه؟امتحان کنین!
از یه ادم بالای 45 سال بپرسین که دوست داره چطوری بمیره؟
میدونید جوابش چی خواهد بود؟
جوابش یک مرگ بی درد و بی دردسر
چون زندگی بی درد و بی دردسری رو داشتند
البته منظورم از بی دردسر اینه که مملکت در دوران جوانی اونا...
از مرگ نمی ترسم چون می دونم وقتی که میمیرم دیگه لازم نیست نگران این باشم که چیز هایی که می شنوم راسته یا نه ،دیگه دورویی،دوروغ و ظلم وجود نداره همه چیز به عدالت چون بعد از مرگ نزد کسی می رویم که مانند من وشما دوستانم از این صفات واز انسان هایی که همچین صفاتی دارند بیزاره
انسان ها مانند ورقه های یک کتاب هستند تا وقتی که تمام نشدند برای خواننده جذاب هستند پس خودت زود ورق نزن تا تمام نشی
وای بچه ها نگید اینجوری!
من که میترسم
حتی از مرده
و دارالرحمه!!(قبرستان شیراز!)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)