شهرت گریزی

[ابوذر دوکوهه]

حدود سالهای 62و61 زمانی که شهید بابایی فرمانده ی پایگاه اصفهان بود شب جمعه ای بطور غاتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم . در تاریکی متوجه شدم صدای کسی که دعا می خواند آشناست.

پایان دعا و پس از روشن شدن چراغ ها دیدم او سرهنگ بابایی است. جلو رفته،سلام کردم و گفتم:جناب سرهنگ قبول باشه . اطرافیان با شنیدن کلمه ی سرهنگ به بابایی نگاه کردن . بعد از احوال پرسی دریافتم او ناراحت است .
علت را جویا شدم :گفت:کاش واژه ی سرهنگ را نمی گفتی .

فهمیدم کسی تا ا/ن لحظه در آن منطقه او را نمی شناخته و ایشان هر شب جمعه به عنوان شخص عادی به مسجد می رفته است. پس از این ماجرا دیگر او در آن مسجد دعای کمیل نخواند.

[kaveh_mch]

تظاهر به عدم ریاکاری خودش نوعی ریاست!

[maytiii]

بله رياست، ولي تظاهر وقتيه كه جلوي جمعي كاري انجام بشه نه اينكه به كسي كه تو رو ميشناسه بگي كاش فلان كارو نميكردي.
البته پيام متن واضحتر از اين حرفاست...