چند دقیقه ای رو همین طور به متن ایمیل نگاه میکرد چیزی به ذهنش نمیرسید آیا واقعا راست بود یا کسی با اون شوخی میکرد
تا چند لحظه پیش تنها چیزی که برایش معنا نداشت زمان بود فکر میکرد چه قدر زمان دیر میگذرد و زندگی بی مفهوم است همیشه برای خودش یه زندگی طولانی را تصور میکرد شاید به خاطر همین هم به زمان بی توجه بود .چرا هیچ وقت به این فکر نکرده بود که شاید فردایی در کار نباشد. اما این نوشته چیز دیگری میگفت .3روز . کم کم ترس سرتاپای وجودش را گرفت . زمان داشت زود میگذشت و زندگی او مدتها بود که بی معنی و پوچ شده بود بدون هیچ حرکتی یا هیچ هیجانی. اگر متن این نوشته واقعیت داشت آیا این چند روز باقیمانده هم باید همین طور میگذشت. جرقه ای در ذهنش ایجاد شد.....................
علاقه مندی ها (Bookmarks)