دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 17 نخستنخست 12345678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 169

موضوع: دیوان اشعار نیما یوشیج

  1. #21
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی آلی
    نوشته ها
    149
    ارسال تشکر
    1,053
    دریافت تشکر: 745
    قدرت امتیاز دهی
    329
    Array

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    عنوانشو نمیدونم

    من ازین دونان شهرستان نیم
    خاطر پر درد کوهستانی ام
    کز بدی بخت در شهر شما روزگاری رفت و گشتم مبتلا
    هر سری را عالم خاصی خوش است
    هر که را یک چیز خوب و دلکش است
    من خوشم با زندگی کوهیان
    چون که عادت دارم از طفلی بدان
    به به از انجایی که ماوای من است
    وز سراسر مردم شهر ایمن است
    اندرو نه زینتی نه شوکتی
    نه تقید نه فریب وحیلتی
    به به از ان آتش شب های تار
    در کنار گوسفند وکوهسار
    لبخند کم خرجترین آرایش چهره است.چهره ات به این آرایش همیشه آراسته باد.

  2. کاربرانی که از پست مفید المیرا70 سپاس کرده اند.


  3. #22
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    چشمه کوچک
    گشت یکی چشمه ز سنگی جدا
    غلغله زن ، چهره نما ، تیزپا ،
    گه به دهان بر زده کف چون صدف ،
    گاه چو تیری که رود بر هدف .
    گفت : " درین معرکه یکتا منم ،
    تاج سر گلبن و صحرا منم
    چون بدوم ، سبزه در آغوش من
    بوسه زند بر سر و بر دوش من ،
    چون بگشایم ز سر مو ، شکن
    ماه ببیند رخ خود را به من .
    قطره ای باران ، که در افتد به خاک ،
    زو بدمد بس گهر تابناک ؛
    در بر من ره چو به پایان برد
    از خجلی سر به گریبان برد .
    ابر ، ز من حامل سرمایه شد
    باغ ، ز من صاحب پیرایه شد .
    گل ، به همه رنگ و برازندگی ،
    می کند از پرتو من زندگی .
    در بن این پرده ی نیلوفری
    کیست کند با چو منی همسری ؟ "
    زین نمط آن مست شده از غرور
    رفت و ز مبداء چو کمی گشت دور ،
    دید یکی بحر خروشنده ای
    سهمگنی ، نادره جوشنده ای ،
    نعره برآورده ، فلک کرده کر
    دیده سیه کرده ، شده زهر در ،
    راست به مانند یکی زلزله
    داده تنش بر تن ساحل یله .
    چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید
    وان همه هنگامه ی دریا بدید
    خواست کزان ورطه قدم درکشد
    خویشتن از حادثه برتر کشد
    لیک چنان خیره و خاموش ماند
    کز همه شیرین سخنی گوش ماند .
    خلق همان چشمه ی جوشنده اند
    بیهده در خویش خروشنده اند.
    یک دو سه حرفی به لب آموخته
    خاطر بس بی گنهان سوخته
    لیک اگر پرده ز خود بر درند
    یک قدم از مقدم خود بگذرند
    در خم هر پرده ی اسرار خویش
    نکته بسنجد فزون تر ز پیش .
    چون که از این نیز فراتر شوند
    بی دل و بی قالب و بی سر شوند ،
    درنگرند این همه بیهوده بود
    معنی چندین دم فرسوده بود .
    آنچه شنیدند ز خود یا ز غیر
    و آنچه بکردند ز شر و ز خیر
    بود کم ار مدت آن یا مدید
    عارضه ای بود که شد ناپدید .
    و آنچه به جا مانده بهای دل است
    کان هم افسانه ی بی حاصل است .
    تهران - اسد 1302
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  4. #23
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    یادگار
    در دامن این مخوف جنگل
    و این قله که سر به چرخ سوده است
    اینجاست که مادر من زار
    گهواره ی من نهاده بوده است
    اینجاست ظهور طالع نحس
    کامد طفلی زبون به دنیا
    بیهوده بپرورید مادر
    عشق آمد و در وی آشیان ساخت
    بیچاره شد او ز پای تا سر
    دل داد ندا بدو که : برخیز
    اینجاست که من به ره فتادم
    بودم با بره ها هماغوش
    ابر و گل و کوه پیش چشمم
    آوازه ی زنگ گله در گوش
    با ناله ی آبها هماهنگ
    اینجا همه جاست خانه ی من
    جای دل پر فسانه ی من
    این شوم و زبون دلم که گم کرد
    از شومیش آشیانه ی من
    اینجاست نشان بچگی ها
    هیچم نرود ز یاد کانجا
    پیره زنکی رفیق خانه
    می گفت برای من همه شب
    نقلی به پسند بچگانه
    تا دیده ی من به خواب می رفت
    خیزید می از میانه ی خواب
    هر روز سپیده دم بدانگاه
    که گله ی گوسفند ما بود
    جنبیده ز جا فتاده بر راه
    بزغاله ز پیش و بره از پی
    من سر ز دواج کرده بیرون
    دو دیده برابر روی صحرا
    که توده شده چو پیکر کوه
    حلقه زده همچو موج دریا
    از پیش رمه بلند میشد
    دو گوش به بانگ نای چوپان
    و آن زنگ بز بزرگ گله
    آواز پرندگان کوچک
    و آن خوب خروسک محله
    کز لانه برون همی پریدند
    وز معرکه ی چنین هیاهو
    من خرم و خوش ز جای جسته
    فارغ زدی و ز رنج فردا
    از کشمکش زمانه رسته
    لب پر ز تبسم رضایت
    دل پر ز خیال وقت بازی
    ناگاه شنیدمی صدایی
    این نعره ی بچه های ده بود :
    " های های رفیق جان کجایی
    ما منتظریم از پس در ."
    من هیچ نخورده ، کف زننده
    بر سر نه کله نه کفش بر پای
    یکتای به بر سفید جامه
    زنگوله به دست جسته از جای
    از خانه به کوه می دویدیم
    مادر می گفت : بچه آرام !
    می کرد پدر به من تبسم
    من زلف فشانده شعر خوانان
    در دامن ابر می شدم گم
    دنیا چو ستاره می درخشید
    اینجاست که عشق آمد و ساخت
    از حلقه ی بچه ها مرا دور
    خنده بگریخت از لب من
    دل ماند ز انبساط مهجور
    دیده به فراق ، قطره ها ریخت
    ای عشق ، امید ، آرزوها !
    خسته نشوید در دل من
    تا چند به آشیانه ماندن
    دیدید چه ها ز حاصل من
    که ترک مرا دگر نگویید ؟
    ای دور نشاط بچگی ها
    برقی که به سرعتی سرآیی
    ای طالع نحس من مگر تو
    مرگی که به ناگهان درآیی
    ایام گذشته ام کجایی ؟
    باز آی که از نخست گردید
    تقدیر تو بر سرم نوشته
    بوسم رخ روز و گیسوی شب
    کز جنس تواند ای گذشته !
    هر لحظه ز زلف تو است تاری .
    از عمر هر آنچه بود با من
    نزد تو به رایگان سپردم
    ای نادره یادگار عشقا
    مردم ز بر تو دل نبردم
    تا با غم خود ترا سرشتم
    باز آی چنان مرا بیفشار
    تا خواب ز دیده ام ربایی
    امید دهی به روزگاری
    کز تو نبود مرا جدایی
    باز آ که غم است طالب غم !

    حمل 1302
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  5. #24
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    اَنگاسی
    سوی شهر آمد آن زن انگاس
    سیر کردن گرفت از چپ و راست .
    دید آئینه ای فتاده به خاک
    گفت : " حقا که گوهری یکتاست ! "
    به تماشا چو برگرفت و بدید
    عکس خود را ، فکند و پوزش خواست
    که : " ببخشید خواهرم ! به خدا
    من ندانستم این گهر ز شماست ! "
    ما همان روستا زنیم درست ،
    ساده بین ، ساده فهم بی کم و کاست
    که در آئینه ی جهان بر ما
    از همه ناشناس تر ، خود ماست .
    18 جدی 1302
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  6. #25
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    بز ملاحسن
    بز ملا حسن مسئله گو
    چو به ده از رمه می کردی رو
    داشت همواره به همره پس افت ،
    تا سوی خانه ، ز بزها ، دو سه جفت .
    بز همسایه ، بز مردم ده ،
    همه پر شیر و همه نافع و مفت .
    شاد ملا پی دوشیدنشان
    جستی از جای و به تحسین می گفت :
    " مرحبا بز بزک زیرک من
    که کند سود من افزون به نهفت ! "
    روزی آمد ز قضا بز گم شد
    بز ملا به سوی مردم شد .
    جست ملا ، کسل و سرگردان ،
    همه ده ، خانه ی این خانه ی آن ،
    زیر هر چاله و هر دهلیزی
    کنج هر بیشه ، به هر کوهستان ،
    دید هر چیز و بز خویش ندید
    سخت آشفت و به خود عهدکنان
    گفت : " اگر یافتم این بد گوهر
    کنمش خرد سراسر استخوان . "
    ناگهان دید فراز کمری
    بز خود را ز پی بوته چری .
    رفت و بستش به رسن ، زد به عصا :
    " بی مروت بز بی شرم و حیا !
    این همه آب و علف دادن من
    عاقبت از توام این بود جزا
    که خورد شیر تو را مردم ده ؟
    بزک افتاد و بر او داد ندا :
    " شیر صد روز بزان دگران
    شیر یک روز مرا نیست بها ؟ "
    یا مخور حق کسی کز تو جداست
    یا بخور با دگران آنچه تراست .
    20 جدی 1302
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  7. #26
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    گل زودرس
    آن گل زودرس چو چشم گشود
    به لب رودخانه تنها بود .
    گفت دهقان سالخورده که : " حیف
    که چنین یکه بر شکفتی زود
    لب گشادی کنون بدین هنگام
    که ز تو خاطری نیابد سود .
    گل زیبای من ولی مشکن
    کور نشناسد از سفید کبود . "
    - " نشود کم ز من " بدو گل گفت
    " نه به بی موقع امدم پی جود .
    کم شود از کسی خفت و به راه
    دیر جنبید و رخ به من ننمود . "
    آن که نشناخت قدر وقت درست
    زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟
    حمل 1303
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    ویرایش توسط *FATIMA* : 28th December 2012 در ساعت 06:57 PM
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  8. #27
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    خار کن
    پشتش از پشته ی خاری شده خم
    روی از رنج کشیده درهم
    خسته ، وامانده به ره خارکنی
    شکوه ها داشت به هر پنج قدم :
    " ای خدا بخت مرا پایان نیست
    حرفه ی شوم مرا سامان نیست
    پیرم و باز چه بخت دنی است
    که نصیب چو منی منحنی است
    کار من خاربری ، خارکنی
    نیست این خارکنی ، جان کنی است
    رشته ی جان من است اندر دست
    نه رسن ، رشته ای از طالع پست
    تا شود گرم تنور دگری
    بخورد نان تا بی دردسری
    سر من گرم شود از خورشید
    من خورم خون دل از خون جگری
    منم و سایه ی من ناله ی من
    شومی کار نود ساله ی من
    روز هر روز به هنگام سحر
    شوم از خانه ویرانه به در
    تا گه شام به زیر خورشید
    دره ای خشک مرا گشته مقر
    هی کنم ریشه ی خاری به کلنگ
    هی کنم با کجی طالع جنگ
    خرمی پاک ز من بگریزد
    چکه چکه عرق از من ریزد
    تا یکی پشته فراهم سازم
    مرگ بر گردن من آویزد
    با هزاران تعب پیچاپیچ
    پشته ام چند خرند آخر ؟ هیچ
    ای شود نیست ، بماند ویران
    هر تنوری که از این پشته در آن
    بی من آتش بفروزند و پزند
    قرصه های شکرین و الوان
    نیست نان ، پاره ای از قلب من است
    زهرتان باد ، چو اندر دهن است
    نظم این است و ره دادگری
    که مرا کار بود خون جگری
    دیگری کم دود و کم جنبد
    سودها یابد بی دردسری
    لیک در معرکه ی کوشش و زیست
    سود من گر برسد ، نظم آن نیست ؟ "
    1303
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  9. #28
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    روباه و خروس
    می گذشت از ره قبرستانی
    روبه زیرک پر دستانی
    پیش رو دید خروسی زیبا
    شده بر شاخ درختی بالا
    جوجکی فربه و دشمن نشناس
    ساده ای بی خبر از کید و ریا
    دل روباه پی وصلت وی
    سخت لرزید ، ولی وصل کجا ؟
    چنگل کوته و مقصود بلند
    شکم خالی و مرزوق جدا !
    حیله را تند بچسبید و گشاد
    لب ز عجز و ز تضرع به دعا
    جوجکش گقت : " که ای ؟ " گفتا : " من
    مؤمنم ، مؤمن درگاه خدا .
    مردگان را طلبم غفرانی
    زندگانی را بدهم درمانی "
    گفت : " از راه خدا ای حق جو
    برهان جان من از شر عدو .
    مادرم گفته مرا در پی هست
    کهنه خصمی به تجسس هر سو "
    بکشید آه ز دل روبه و گفت :
    " طالع خصم مبادا نیکو !
    به فرود آی که با هم بنهیم
    به مناجات سوی یزدان رو "
    آمده نامده جوجک به زمین
    زیر دندان عدو زد قوقو :
    " مؤمنا ! آن همه دلسوزی تو
    و آن همه وعده ی درمان کو ؟ کو ؟ "
    گفت : " درمان تو جوف شکمم
    وعده ام لحظه ی دیگر لب جو "
    هر که نشناخته اظمینان کرد
    جای درمان ، طلب حرمان کرد .
    حمل 1303
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  10. #29
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    جامه ی نو
    یکی جامه آن مرد خیاط دوخت
    قضا را تن صاحب جامه سوخت
    چو شد اوستا جانب مسکنش
    بپوشاند آن دوخته بر تنش
    بنالید تن سوخته از نهاد :
    که جامه چه بد دوختی اوستاد !
    دمی چند بر وی ملامت گرفت
    بدو گفت استا : " نه جای شگفت
    بود جامه ام گر چه خوش دوخته
    خشونت کند در تن سوخته
    شود مایه ی عیب بسیار من
    ز عیب تو باشد اگر کار من "
    10 آذر 1304
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    ویرایش توسط *FATIMA* : 4th January 2013 در ساعت 12:02 AM
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  11. #30
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    نیما یوشیج اشعار محلی ( مازندرانی) هم توی دیوانش داره؟
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

صفحه 3 از 17 نخستنخست 12345678910111213 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چشم حیوانات — حدس بزنید کدام چشم برای کدام حیوان است
    توسط MoniSoft در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th May 2011, 02:23 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd June 2010, 10:35 AM
  3. تصویر: در پاسخ به شیوخ گستاخ عرب به ویژه شیوخ امارت کوچک :
    توسط باستان شناس در انجمن خلیج همیشه پارسی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: 1st June 2010, 02:04 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th September 2008, 11:10 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •