عنوانشو نمیدونم
من ازین دونان شهرستان نیم
خاطر پر درد کوهستانی ام
کز بدی بخت در شهر شما روزگاری رفت و گشتم مبتلا
هر سری را عالم خاصی خوش است
هر که را یک چیز خوب و دلکش است
من خوشم با زندگی کوهیان
چون که عادت دارم از طفلی بدان
به به از انجایی که ماوای من است
وز سراسر مردم شهر ایمن است
اندرو نه زینتی نه شوکتی
نه تقید نه فریب وحیلتی
به به از ان آتش شب های تار
در کنار گوسفند وکوهسار
علاقه مندی ها (Bookmarks)