دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: شما یادتون نمیاد ...

  1. #1
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض شما یادتون نمیاد ...

    شما یادتون نمیاد ...



    یاد آن دوره شیرین ز کف رفته به خیر
    یاد آن کودک در خاطره ها خفته به خیر








    شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون

    ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

    شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال

    که بتراشیم

    شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

    شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و

    مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...

    شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها

    رو سر صف جفت کنیم.....

    شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم کفش تق تقی هم فقط

    واسه عیدا بود

    شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد ..........

    شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون







    شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار

    تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم

    شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ

    رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

    شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد

    و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد،

    میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده ...

    شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...

    شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش

    داریم، دلتون بسوزه






    شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی،

    آنی مانی کَ. لا. چی

    شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن شما یادتون نمیاد، صفحه

    چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

    شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

    شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم

    شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه

    شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم

    شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل

    شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو

    دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم)

    و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم

    شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

    شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!







    شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

    شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر...!!

    شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن

    شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز

    و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)

    شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران

    شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد

    شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه





    شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان

    باهاش صبحانه میخوردیم


    شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود


    شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی

    الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما


    شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !




    شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!


    شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه،

    بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم


    شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره،

    الکی صدای گریه کردن درمیآورد


    شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا

    میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم







    شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای

    خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند


    شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم

    خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد


    شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد

    بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم






    شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم


    شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش

    شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه


    شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو


    شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،،

    بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم

    نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند. تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین،

    دستش هم هی میلرزید!! آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان

    شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه!

    بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود

    که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت: آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه

    جا رو آتیششش میزنم


    شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی






    شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست

    با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم


    شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن

    شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)


    شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم همیشه

    هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه






    شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها،

    یا ضرب المثل یا چیستان ...


    شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه شما یادتون نمیاد:

    گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و

    زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه... بالهاشو زود میبنده... روی گلها میشینه... شعر میخونه، میخنده

    شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه

    تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.






    شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد


    شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم


    اشما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک

    ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.

    شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن.

    شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم


    شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!

    شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون،

    پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!

    شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.





    شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!

    شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد


    شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم

    می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..

    شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه







    شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.


    شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.


    شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت:

    اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه

    شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است... قیییییییییییییییییییییییی یییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو

    رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق،

    و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!!





    منبع
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر



  2. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ژنتیک
    نوشته ها
    109
    ارسال تشکر
    778
    دریافت تشکر: 568
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    واقعا یادش بخیر

  3. 6 کاربر از پست مفید ژن سپاس کرده اند .


  4. #3
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مامایی
    نوشته ها
    3,947
    ارسال تشکر
    36,060
    دریافت تشکر: 18,520
    قدرت امتیاز دهی
    28276
    Array
    yas-90's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    وای ...دوست عزیز نمیدونی اینارو که دیدم و خوندم چه بغضی تو گلوم نشست واقعا یادش به خیر خیلی ممنون عزیزم ، یاد آوری اون روزا خیلی برام لذت بخشه
    طلب كردم ز دانائي يكي پند .......مرا فرمود: با نادان نپيوند

  5. 8 کاربر از پست مفید yas-90 سپاس کرده اند .


  6. #4
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    خیلی جالب بود .......

    چه دورانی یادش بخیر ......

    هرکس فکر میکنه این اتفاقات و بازی ها فقط برا اون بوده ...........

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  7. 6 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  8. #5
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    یه چیزی میخونیم دیگه...گیر نده
    نوشته ها
    530
    ارسال تشکر
    1,735
    دریافت تشکر: 2,274
    قدرت امتیاز دهی
    190
    Array
    شه پری's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    دلم گرفت برای زمانی که بودند و حالا نیستند
    یه کسایی با این خاطره ها بودند ... اما حالا فقط خاطره شون هست
    انگار که یه آتیش تو دل آدم میافته
    آتش رفتن به حال و هوای بچه گی
    آتیش اون زمانی که حرف هامون حرف دل بود و نمیدونستیم صلاح چیه و همیشه اون حرفی رو میزدیم که تولمون بود به صافی آب چشمه بودیم
    یادش بخیر....

  9. 7 کاربر از پست مفید شه پری سپاس کرده اند .


  10. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    351
    ارسال تشکر
    1,120
    دریافت تشکر: 1,093
    قدرت امتیاز دهی
    28
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    تداعی خاطرات دوران کودکی همواره شیرین و جذاب است . منم خاطرات خوشی از دوران کودکی دارم که با دیدن این پست ،بیشتر اون ها از خاطرم گذشت .
    موضوع قشنگ و دلنشینی برای طرح بود تشکر.
    چون با امید زنده ایم ، ارزنده ایم.

  11. 5 کاربر از پست مفید deepdrip سپاس کرده اند .


  12. #7
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...



    خيلي خوب يادم مياد...


  13. 4 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


  14. #8
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8985
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    خيانت فــقـر مي آورد



  15. 3 کاربر از پست مفید 312 سپاس کرده اند .


  16. #9
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    IT
    نوشته ها
    166
    ارسال تشکر
    865
    دریافت تشکر: 372
    قدرت امتیاز دهی
    49
    Array
    marziyh's: جدید50

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    مرسی ، خیلی جالب بود.اون موقع ها که برای هاچ زنبور عسل یه عالمه غصه می خوردیم که کاش مامانش رو پیدا کنه . یادش به خیر

  17. 2 کاربر از پست مفید marziyh سپاس کرده اند .


  18. #10
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    92
    ارسال تشکر
    355
    دریافت تشکر: 272
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض پاسخ : شما یادتون نمیاد ...

    شما یادتون نمیاد وقتی بچه دبستانی بودیم تو تعلیلات تابستون با همه پسرها و دخترهای محل جمع می شدیم و بازی می کردیم . تیله بازی ، هفت سنگ ، لی لی ، وسطی و... الان هر کدوممون یه گوشه ای از شهر سال به سال هم همدیگه رو نمی بینیم .دو تا از بهترین دوستام لیلا ( 11 رمضان ) و فهیمه( 21 رمضان ) برا همیشه این دنیا رو ترک کردند. روحشون شاد.
    واقعاَ چه روزهای خوبی داشتیم یادش بخیر

  19. 4 کاربر از پست مفید LEILA1979 سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 9th September 2011, 09:11 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd March 2011, 12:29 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th February 2011, 03:42 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th April 2010, 07:07 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th January 2009, 05:16 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •