12- ايونيه اي ها (مردمان يوناني نژاد و يوناني شده غرب تركيه امروز): از تعداد زياد افراد اين هيئت پيداست كه اهميت فراوان داشته اند. اينان جبه اي- كتاني يا پشمين- كه تا ميان ساق پا مي رسد و عبايي پهن از پارچه نازك و مزين به منگوله هاي كوچك دارند و نيم چكمه اي نوك برگشته به پا كرده اند. پيشكش هاي اين افراد عبارت است از؛ كاسه هاي جام مانند و پياله وار، قواره تا شده پارچه پشمي، عباي تا شده آراسته و كلاف هاي كروي پشم تابيده و ريسيده، كه احتمالاً با رنگي كمياب و پر ارزش رنگين شده بوده است. حاجبي در جامه پارسي اين گروه را هدايت مي كند.
13- بلخيان: چهار نفرند. مقام والايشان از گوشوار و محاسن صاف (كه نشان مي دهد مجبور نبوده اند رسوم درباري را رعايت كنند) و نسبتاً بلندشان پيداست. قباي كمردار مادي و شلوار سواري پا پوش سر خود پيچيده اند و دستمالي زلف پوش و دنباله دار دارند. هديه هاي آنان كاسه هاي بهادار و شتر دو كوهانه زنگوله دار است. حاجبي در جامه مادي را هدايتشان مي كند.
14- گنداريا دره كابل: شش نفرند كه قبايي نازك با آستين نيم بلند، لنگ كوتاه و رداي بلند مستطيل شكل منگوله دار پوشيده اند و به جاي كلاه، رشته اي پارچه اي به سر بسته اند. هديههاشان عبارت است از؛ گاو نر كوهان دار، سپر گرد بزرگ و نيزه. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند.
15- پارثوي ها (خراسانيان كهن): چهار نفرند، با موي بند ديهيم دار، قباي كمر دار مادي، شلوار گشاد با چين هاي افقي كه با بند به ساق پا بسته شده و نيم چكمه.محاسن آنان صاف و نسبتاً بلند است. هداياشان مشتمل است بر كاسه هاي جام مانند با شيار هاي افقي، پياله هاي اراسته به خطوط افقي با لبه مزين به گلبرگهاي عمودي و يك شتر دو كوهانه زنگوله دار. حاجبي در جامه مادي آنان را هدايت مي كند.
16- اسه گرتيان (ساگارتيان كناره ماد، يا حدود يزد امروز) : پنج نفرند كه درست مانند مادهاي گروه يكم جامه پوشيده اند و هديه هاشان هم شبيه به هديه مادهاست. از اين روي بايد قومي مادي (مثل ساگارتيان) باشند.رهبر گروه كلاه گرد دارد و نفرهاي دوم و چهارم گروه باشلق بسته و نفر سوم و پنجم باشلق نابسته دارند. هداياي آنام جبه مادي، شلوار و اسب با يال و دم آراسته است. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند.
17- سكاهاي هوم پرست (ايرانيان شمالي حدود فرغانه) پنج نفرند كه كلاه كمي نوك تيز و باشلق وار، قباي جبه مانند اريب بريده شده و شلوار گشادي كه پايينش را بسته اند، پوشيده اند. كفش ساده و محاسن صاف نسبتاً بلند دارند. همه با اسلحه آمده اند و كمان دان بزرگ ايراني بر ران آويخته اند. اين خصوصيات نشانگر مقام والاي آنان است. هداياشان عبارت است از اكوناك (تيغ مادي) با نيام و يراق، بازوبند، تبرزين جنگي و اسب سواري. نريان اينها دم كشيده گره نخورده دارد. حاجبي در لباس مادي آنان را هدايت مي كند.
18- هندوان (مردم ناحيه سند): پنج نفرند. رهبر گروه، عبايي نازك به تن و صندل به پا دارد،بقيه فقط لنگي به كمر آويخته اند. محاسنشان و صاف و سربند پهني پوشيده اند كه هر دو انتهايش را پشت سر گره زده اند. هداياشان عبارت است از كيسه هاي حاوي ادويه گران بها- يا خاك زر كه درون ترازويي است و يكي از هندوان آن را بر دوش گرفته است- گورخر- يا قاطر- و تبر دو دمه جنگي. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند
از اين گروه به بعد، افراد را در جاي تنگي در شيب پلكان حجاري كرده اند و به همين دليل ناچار شده اند از تفصيل هيئت ها بكاهند.
19- سكاهاي اروپايي (تركيه يا مقدوني امروزي): اين گروه چهار نفرند. كلاه نوك تيز و باشلق وار دارند، جبه بلند و بي كمر و نيم چكمهاي نوك تخت پوشيده اند. پيشكش هاشان عبارت است از سپر نئين و مدور، نيزه، و نرياني كشيده اندام كه دمش گره نخورده است. حاجبي در لباس مادي آنان را هدايت مي كند.
20- تازيان ناحيه اردن و فلسطين: سه نفرند كه با قباي پيراهن مانند، عباي نازك منگوله دار، محاسن صاف و كفش صندل آمده اند. هداياشان عبايي تا شده با حاشيه قلابدوزي و چهار گوشه منگوله دار، يك شتر جمازه، با يك دست لجام كامل است. حاجبي در جامه پارسي هدايت شان مي كند.
21- زرنگيان (سيستانيان باستاني): اين گروه چهار نفرند.جبه كمردار بلند، آستين مادي و بر روي آن شالي از پاچه نازك دارند. به جاي كلاه، موي بندي صاف و ديهيم وار به سر گذارده اند و شلوار مادي پوشيده اند. هداياشان سپر گرد حاشيه دار، نيزه و گاو نر پيچيده شاخي است. حاجبي در جامه مادي آنان را هدايت مي كند.
22- ليبيايي ها: سه نفرند كه قبا و روي آن عبايي با حاشيه مضرس پوشيده اند اما سر و پاي شان تهي است. هداياشان نيزه، غزال آفريقايي و گردونه اي دو اسبي است. حاجبي در جامه پارسي آنان را هدايت مي كند.
23- حبشيان: سه نفرند كه به صورت زنگيان كوتاه اندام و پيچيده موي و پهن بيني مجسم شده اند. دامن جلو باز و شال به تن دارند. رهبر گروه برهنه پاي و دو نفر ديگر با صندل آمده اند. پيشكش هاي شان عبارت است از يك قوطي دربسته كه احتمالاً محتوي عطريات و يا روغن خوشبوي بوده، دندان فيل (عاج) و جانوري شبيه زرافه با حثه اي خرد. حاجبي در جامه مادي آنان را راهبر است.
ولي اين نقش ها را با حجاري هاي پلكان شمالي برابر مي نهيم، تفاوت هايي مي يابيم كه چشمگيرند. مادهاي پلكان شرقي اسب ندارند، حاجب گروه هيجدهم همين پلكان بدون طوق است. تعداد افراد هيئت ها بر پلكان شرقي، كمتر از پلكان شمالي است. گروه اول (مادها) بر پلكان شمالي شش نفرند، در حالي كه بر پلكان شرقي 9 نفر شده اند. حاجبان پلكان شمالي آزادانه تر را مي روند و عصايشان را مورب تر گرفته اند. كلاه افراد گروه هفدهم روي پلكان شمالي ( سكاهاي هوم پرست) تيز تر از كلاه همان ها، روي پلكان شرقي نموده شده است. اين تفاوت ها احتمالاً نشانه و حاكي از گذشت زمان است و مي توان قبول كرد كه پلكان شمالي را داريوش آغاز كرد و خشايارشا به انجام رسانيد اما پلكان شرقي را خشايارشا بساخت.
سنگ نوشته خشايارشا (ب)
در زير نقوش گروه هاي 19، 20، 21، 22 و بر روي مثلث ناشي از شيب پلكان، نقش شير گاوشكن و درختان نخل تكرار شده است و در سمت راست اين نقش، فضايي مستطيل شكل به كتيبه اي از خشايارشا اختصاص يافته كه به زبان و خط فارسي باستان است. متن آن بر جبهه غربي پلكان شمالي و مفاد آن- به زبان هاي بابلي و عيلامي- بر جبهه شمالي پلكان شرقي تكرار شده است. اين كتيبه را به عنوان نمونه اي از خط و زبان هخامنشي، همراه با متن اصلي و آوا نوشت و ترجمه واژه به واژه، در شكل 97 آورده ايم و اينك برگردان آزاد فارسي آن:
" خداي بزرگ اهورامزدا (است) كه اين جهان را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه مردم را آفريد، كه خوشبختي مردمان را آفريد، كه خشايارشا را شاه كرد، يكي را شاه بسياري، يكي را فرمانرواي بسياري.منم خشايارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهايي كه همه گونه مردم دارد، شاه اين جهان دور و فراخ، پسر داريوش شاه، (از تخمه) هخامنشي. گويد خشايارشا، شاه بزرگ: هر آنچه اينجا بر دست من درست شد، و هر آنچه جاي ديگر بر دست من انجام پذيرفت، همه اينها را من به تأييد اهورامزدا ساختم. چنان باد كه اهورامزدا و ايزدان ديگر مرا بپايند و كشورم را و هر آنچه بر دست من ساخته آمد."
چنان كه پيشتر ديديم، روايت بابلي اين نوشته صريحاً دلالت دارد كه "اين سراي" ( آپادانا) را خشايارشا ساخته است. اين كاخ شكوهمند و نقوش برجسته اش با رنگ هاي زيبا مي درخشيده است. در سال 1932 كه ارنست هرتسفلد پلكان شرقي آپادانا را از زير خاك بيرون آورد، هنوز به قول خودش " همه جا بر نقوشي كه زير خاك" پوشيده مانده بود، آثار رنگ پيدا بوده است. امروز اثري از اين رنگها نمانده است و هر آنچه هم از خود نقوش برجاست، چنان گزند ديده كه اگر به دقت نگهباني و نگهداري نشود به زودي فرسوده و ديگرگون مي شود و زياني جبران ناپذير به ميراث فرهنگي ما و جهانيان مي رسد.دشمن اين نقش ها آب و هواي ناسازگار و به ويژه نم و رطوبت و دود حاصل از سوخت ماشين آلات و تجمل محل هاي مسكوني و كارخانجات، در نزديكي تخت جمشيد است كه را مي تركاند و تكه تكه مي كند. دستمالي كردن و خراشيدن آنها نيز عمرشان را كوتاه مي كند و به همين جهت بايد از توسعه كارخانه ها و مجتمع هاي مسكوني در درون دشت و نزديك به آثار جلوگيري كرد و اين ميراث گرانبها را نگهدار بود.
http://www.persepolis.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=24%3A apadana&catid=18%3Apersepolis-palaces&Itemid=72&limitstart=13
علاقه مندی ها (Bookmarks)