سلام
من سوالی دارم که امیدوارم اینجا به جوابش برسم.
ببینید ما برای خدا صفات متکثری در نظر میگیریم حالا ذاتی که محل این صفاته چگونه احدیت داره و کثرت براش تعریف نمیشه؟
ببخشید من بازم سوال دارم.امکانش هست اینجا طرح کنم؟
سلام
من سوالی دارم که امیدوارم اینجا به جوابش برسم.
ببینید ما برای خدا صفات متکثری در نظر میگیریم حالا ذاتی که محل این صفاته چگونه احدیت داره و کثرت براش تعریف نمیشه؟
ببخشید من بازم سوال دارم.امکانش هست اینجا طرح کنم؟
سلام
ببینید ما دو مفهوم داریم یکی جامع یکی مجموع که با هم فرق دارن
وقتی خدا عین علم و قدرت و حیات باشد دیگه این صفات به صورت خاص در او هستند که دیگه وحدت رو عوض نمیکنه یعنی جامعیت
صفات به او هستند نه به خودشان
یعنی حضرت حق خود عین حیات و علم و قدرت هستند نه این که علم و قدرت و حیات از خود چیز باشند. و خدا مجموع آنها
پس احد احد است و هیچ صفتی او را از احدیتش جدا نمیکنه چون صفات جامعن نه مجموع
برای تقریب به ذهن نور سفید مثلا که در واقع ترکیب رنگهای مختلفه ولی این رنگها به صورت استقلالی نیستند.
ویرایش توسط ارغنون : 5th September 2011 در ساعت 06:29 PM
پیش درامد:ذات مطلق الهی بعنوان یگانه استثنا واجب الوجود است نه ممکن الوجودببینید ما برای خدا صفات متکثری در نظر میگیریم حالا ذاتی که محل این صفاته چگونه احدیت داره و کثرت براش تعریف نمیشه؟
این وجوب وجودی قابلیت کثرت در عین وحدت را دارد بعبارت دیگر موجودیت و ذات خدا یک ذات انحصاری است که محل تلاقی صفات ممتازه و مختلف و در عین حال متضاد است
جمع بین اضداد در ذات نایافته ممکن است شاهد مثال : مهر و شفقت در اوج قهر غضب هم دراوج و...
بنابراین ذات واحد و مستقل کثیر نیست اما دارای وحدت و کثرت توامان است
توحرف مفت میزنی و من مفتی حرف میزنم و هر 2 به این تفاهم خود می بالیم !
خب پس با همون مثال نور جلو بریم.
هر پدیده ای وقتی به عین الوجود نزدیکتر میشه محسوسیتش کمتر میشه.
مثل نور سفید که کمتر از نور قرمز محسوسه
نور چون ماهیت نیست تشکیکیه و اگه نورسفید رو عین در نظر بگیریم نور قرمز مثلا شدید الوجوده
ببینید نور سفید مجموعه ای از نور هاست که در واقع آن قدر آمیخته شده که قابل تفکیک نیست اگر چه اگه با منشور تفکیک شه همون نور قرمز هم دیده میشه که مثلا علم میتونه باشه.
اما هیچکس نمیگه نور سفید چند نوره
جناب کامران چنانچه زودتر میفرمودی حتما پاسخ متفاوت بود اگرچه واجب الوجودی خدا مورد اتفاق تمامی مکاتب و ادیان الهی است و مختص به فلسفه و کلام اسلامی نیست/
اساسا فلسفه غرب تفاوت ماهوی با فلسفه شرقی و حتی مکاتب فلسفی یونان دارد مثلا فلسفه غرب به ریاضیات خداوند معتقد است همان چیزی که در تثلیث پیروان مسیح معروف است " پدر پسر روح القدس"
ازاین روست که انان معتقد به تکتیر خداوند میباشند!! این عقیده با الهام از تناسخ شکل گرفته یعنی معتقدند همانطور که انسان ها پس از مرگ تغییر ماهیت میدهند و در کالبد دیگری مجدد بدنیا می ایند خداوند نیز مشمول تغییرات و قابل تقسیم است !
برای رد کثرت یک مثال ساده راهگشاست
اینکه کثرت خدا از وحدت او(و یک ذات مستقل)ناشی میشود مانند سرشاخه های مختلف یک جریان اب است که همگی به یک نقطه متصل است واز ان ساده تر مگر ما انسان ها صفات مختلف و در عین حال متضاد نداریم؟
حتما همینطور است! وقتی عشق می ورزیم و یا وقتی عصبانی می شویم و یا وقتی فعل زشتی را مرتکب می شویم همه و همه و در حال / خودمان هستیم
درحالی که تصور عوامانه براین مبناست که مثلا : گاه عصبانیت میگوید ان لحظه خودم نبودم درحالی که چنین نیست خودش بوده و خودمان هستیم !یک ذات و یک موجود مستقل !
توحرف مفت میزنی و من مفتی حرف میزنم و هر 2 به این تفاهم خود می بالیم !
خواهش عزیزم
B a H a R گرامی پوزش و سپاس
توحرف مفت میزنی و من مفتی حرف میزنم و هر 2 به این تفاهم خود می بالیم !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)