دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: دو روز مانده به پايان جهان...

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    حسابداری
    نوشته ها
    11
    ارسال تشکر
    6
    دریافت تشکر: 40
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض دو روز مانده به پايان جهان...

    دو روز مانده به پايان جهان...

    دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميده که هيچ زندگي نکرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود، پريشان شد. آشفته و عصباني نزد فرشته مرگ رفت تا روزهاي بيش‌تري از خدا بگيرد.

    داد زد و بد و بيراه گفت!(فرشته سکوت کرد)

    آسمان و زمين را به هم ريخت!(فرشته سکوت کرد)

    جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت!(فرشته سکوت کرد)

    به پرو پاي فرشته پيچيد!(فرشته سکوت کرد)

    کفر گفت و سجاده دور انداخت!(باز هم فرشته سکوت کرد)

    دلش گرفت و گريست به سجاده افتاد!

    اين بار فرشته سکوتش را شکست و گفت: بدان که يک روز ديگر را هم از دست دادي! تنها يک روز ديگر باقي است. بيا و لااقل اين يک روز را زندگي کن!

    لابلاي هق هقش گفت: اما با يک روز... با يک روز چه کاري مي‌توان کرد...؟

    فرشته گفت: آن کس که لذت يک روز زيستن را تجربه کند، گويي که هزار سال زيسته است و آن که امروزش را درنيابد، هزار سال هم به کارش نمي‌آيد و آنگاه سهم يک روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي کن!

    او مات و مبهوت به زندگي نگاه کرد که در گودي دستانش مي‌درخشيد. اما مي‌ترسيد حرکت کند! مي‌ترسيد راه برود! نکند قطره‌اي از زندگي از لاي انگشتانش بريزد. قدري ايستاد، بعد با خود گفت: وقتي فردايي ندارم، نگاه داشتن اين زندگي جه فايده اي دارد؟ بگذار اين يک مشت زندگي را خرج کنم.

    آن وقت شروع به دويدن کرد. زندگي را به سرو رويش پاشيد، زندگي را نوشيد و بوييد و چنان به وجد آمد که ديد مي‌تواند تا ته دنيا بدود، مي‌تواند پا روي خورشيد بگذارد و مي‌تواند...

    او در آن روز آسمان خراشي بنا نکرد، زميني را مالک نشد، مقامي ‌را به دست نياورد، اما... اما در همان يک روز روي چمن‌ها خوابيد، کفش دوزکي را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آن‌هايي که نمي‌شناختنش سلام کرد و براي آن‌ها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

    او همان يک روز آشتي کرد و خنديد و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد!

    او همان يک روز زندگي کرد، اما فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند: او درگذشت، کسي که هزار سال زيسته بود

  2. کاربرانی که از پست مفید azadejoooooon سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تولد تا مرگ ستارگان
    توسط Rez@ee در انجمن اموزش نجوم و اختر فیزیک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th July 2011, 11:22 AM
  2. آموزشی: همیوپاتی چیست ؟
    توسط poune در انجمن بیماریها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th March 2011, 01:28 PM
  3. مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب
    توسط draz در انجمن مدیریت پروژه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th March 2011, 09:22 AM
  4. Nokia N8
    توسط داداشی در انجمن Nokia
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th February 2011, 05:18 PM
  5. حقوق تجارت
    توسط MR_Jentelman در انجمن حقوق بین الملل
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: 16th September 2010, 09:20 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •