مسأله ی دین در دانشگاه ها




مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
نکته ای که من مکرر در سخنرانیها و در همین مراسم مختلف دانشگاهی عرض کرده ام و شاید این حرف تکراری باشد، لیکن مهم است و باید بگویم، مسأله ی دین در دانشگاههاست. دین، به همین معنای تدین، مورد نظر است. آن تفسیر غلط روشنفکری از دین و همان تصوراتی که بعضیها داشتند و کجرویها و کج فهمیهایی که در مسایل دین بوده، آن را نمی گویم. تجربه نشان داد که آن تصورات، یک پول سیاه هم ارزش ندارد. من عمرم را در همین چیزها صرف کرده ام، از دور حرف نمی زنم. دین به معنای تدین، یعنی پایبندی به احکام اسلامی، قبول، اذعان و تسلیم. روایت هم دارد، قرآن هم همین است: « ان الدین عندالله الاسلام» (۱). اسلام یعنی چه؟ » من اسلم وجهه لله» (۲) یعنی چه؟ یعنی صورتت را تسلیم خدا کن. این، دین است. مظهرش در مورد احکام شرعی، همین است دیگر. آیا دانشگاههای ما این گونه اند؟
علتش این است که کسانی دانشگاه را بنیانگذاری کردند که اساس دین را، نه که قبول داشتند- بالاتر از این بود- می خواستند اصلاً دین را ریشه کن کنند. می بینید دیگر. مگر غیر از این است؟ این، تاریخچه ی دانشگاه است. این، تاریخچه ی فرهنگ اروپایی در کشور ماست. کسانی که آن فرهنگ را آوردند، اعتقادشان این بود که اینها حرفهای مفتی است! روشنفکری جدید، اصلاً این طوری متولد شد؛ ضد دین و مخالف با دین و عازم بر قلع و قمع دین. دانشگاه هم که طبعاً زایشگاه و پرورشگاه همین روشنفکری جدید اروپایی بود. بنابراین، فضا، فضای غیر دینی شد. این فضا، متعلق به دانشگاه وابسته ی به غرب، پرداخته ی صنعای غرب و ساخته شده های آن دیار بود؛ اما دانشگاه اسلامی چه؟
همه ی آن مطالبی که راجع به علم و این حرفها گفتیم، آن وقتی معنا پیدا می کند که این عالمی که شما درست می کنید، متدین باشد؛ والاً اگر عالم بی تدین بخواهید، هست. به امریکا و انگلیس و فرانسه بروید، این قدر قدر علمای بزرگ و دانشمندان عالی مقام- که حالا حالاها مانده شماها به آنها برسید- هستند؛ اما بی دین، ضد دین، ضد آرمانها و اهداف ما. مگر ما می خواهیم آن طوری درست کنیم؟ مگر جمهوری اسلامی می خواهد عالم بی دین درست کند؟
برای ایجاد محیط دینی در دانشگاه، از کلمه ی تعصب نترسد

هر کسی در دانشگاه – فرقی نمی کند که این تشکیلات شما، یک تشکیلات پزشکی باشد یا غیر آن- فکرش این باشد که این حرفها را رها کنید و حالا بگذارید درسشان را بخوانند، این فکر، غلط و مردود است. باید درسشان را با تدین بخوانند. تدین، چیزی نیست که برایش زمانی بگذاریم و بگوییم حالا این مدت را درس بخواند، بعد شروع به تدین کند! تدین که این نیست. تدین، جزو وجود و ذهن انسان است، با انسان رشد می کند، شکوفایی پیدا می کند و در تمام حرکات انسان اثر می گذارد. دین که بیگانه ای از زندگی نیست. دین، در یک کلمه حرف زدن، در یک اشاره، در یک موضعگیری، تأثیر می گذارد. انسانی که معتقد به دین است، مگر می تواند مدتی بی دین زندگی کند؟
محیط دانشگاه، باید محیط دینی باشد. باید این را تأمین کنیم. و این نمی شود، مگر این که شما که رؤسا و مسؤولان دستگاههای دانشگاهی کشور هستید- بیش از همخ، آقای وزیر و معاونان ایشان و بعد هم رؤسای دانشگاهها و دانشکده ها- صد در صد با تعصب دینی و انقلابی و پایبندی شدید و اصرار بر این که باید دین حاکمیت پیدا کند و چتری بر زندگی محیط دانشگاه بزند، این هدف را تعقیب کنید.
از کلمه ی تعصب نترسید. تعصب جاهلی بد است. عصبیتی که از روی جهالت نباشد، خیلی هم خوب است. عصبیت، معنایش جهالت نیست.
مواظب باشید که استادی در دانشگاه بی دینی صادر نکند

البته از یک استاد، چنین انتظاری نمی رود. یک استاد، ممکن است مسیحی باشد. او اصلاً این را قبول ندارد. هیچ اشکالی ندارد که از او دعوت کنید، به این جا بیاید. استادی که نماز نمی خواند و بی دین است، مانعی ندارد که از او دعوت کنید، به این جا بیاید؛ منتها مواظب باشید که این استاد از وجود خودش، نخواهد بی دینی صادر کند. به حریم این شیء مقدس، مساس و اصطکاکی نداشته باشد، اشکالی ندارد که بیاید. اگر اصطکاک داشت، نیاید. این، حرف همیشه ی من است. همیشه اعتقادم این بوده و هست. آن استادی که بناست بیاید علمی را بیاموزاند و اعتقادی را که روح آن علم است، بگیرد و از بین ببرد، نباید بیاید. این، دزد و مضر است.
یک وقت کسی می گوید، تندیهایی می کنند و بی وریه عمل می نمایند، که طبیعی است هر جا تندی بی رویه یی باشد، غلط است؛ این که محل بحث نیست. بحث، سرشماست که چگونه می خواهید تصمیم بگیرید: عاقلانه، خونسردانه، با تسلط بر جوانب امر؟ آن استاد یا آن مسؤولی که در رابطه ی خودش با دانشجو، می خواهد پایه های ایمان دینی آنها را- که همان ایمان انقلابی است- سست بکند، چه مسؤول و چه دلسوزی است؟ چه ارزشی برای پیشرفت علم کشور دارد؟ او چه کمکی به استقلال این ملت می تواند بکند؟ این، همان دانشگاه گذشته می شود که حقیقتاً برای این مملکت سودمند نبود؛ شما نباید بگذارید.
هزاران دکتری که آمدند، بچه هایی را نجات دادند، مریضهایی را شفا دادند؛ هزاران مهندسی که دهها هزار ساختمان ساختند، اینها را می دانیم. مسأله و مشکل یک ملت، اینها که نیست. دانشگاه وابسته ی به غرب، دانشگاه متکی به اراده و فرهنگ دیگران، نمی تواند برای یک فرهنگ مفید باشد. این، دو عنصر اصلی است.
پی‌نوشت‌ها:
۱- آل عمران: ۱۹
۲-بقره: ۱۱۲
منبع:www.khamenei.ir