رباره کيمياي تخيل


تخيل ناب(pure imagination) از ميان ترکيب‌پذيرترين عناصر زيبايي و زشتي‌ (deformity) آن‌هايي را بر مي‌گزيند که تا زمان گزينش فعلي آن‌ها، انتخاب و ترکيب نشده بوده‌‌اند. اين ترکيب، بنا به يک قاعده عام و کلي، در ذات خود، هم زيبايي (beauty) را در بر دارد و هم رفعت يا والايي (sublimity) را، البته به نسبتي که از هريک از اين دو در خود پذيرفته است- که، در حقيقت، خود نسبت به ترکيب ايجاد شده، شکل يا وضعي اتمي دارند؛ به عبارت ديگر، شکلي از ترکيبات پيشين‌اند. اما، همان گونه که تمثيل و قياس در علم شيمي فيزيکي کاربرد دارد، در کيمياي تخيل و تفکر هم نامعمول نيست، و ممکن است ببينيم که ترکيب دو عنصر منجر به پيدايش چيزي مي‌شود که يا خواص و کيفيات يکي از عناصر متشکله، و يا خواص هيچ يک از آن‌ها را اصلا در خود نداشته باشد... . بنابراين، ميدان و پهنه تخيل نامحدود است. مواد اين تخيل در سراسر هستي و جهان موجود و مهياست. چنين تخيلي گاه از ترکيب زشتي‌ها آن زيبايي‌اي را خلق مي‌کند که محصول بلافصل و يگانه زيبايي و حاصل ناگزير آن است. اما، به طور کلي، عواملي که بايد در تخمين و سنجش "خيال" مورد توجه قرار گيرند، عبارت اند از: غنا يا قوه عناصر متشکله‌اي که در هم ترکيب مي‌شوند، قابليت کشف بدايع نو و تازه که ترکيب آن عناصر را توجيه و ارزشمند مي‌کند، و، مخصوصا، ذات "ترکيب شيميايي" ماده کامل يا حاصل شده. همين هارموني و هماهنگي کامل يک اثر تخيلي است که غالبا از سوي بي‌فکران کم‌ارزش تلقي مي‌گردد، آن هم به سبب ويژگي بداهت که فراوان القاء مي‌شود. ما ميل داريم بپرسيم که چرا اين ترکيبات خيالي تا کنون هرگز موضوع تخيل قرار نگرفته يا خلق نشده‌اند.
*توضيح مترجم - عنوان اصلي مطلب(on imagination) است و در ترجمه دو واژه تخيل و خيال هم‌معنا با (Imagination) به کار برده شده است. واژه "خيال" در عنوان ترجمه فارسي از متن مطلب گرفته شده است. از خواننده عزيز تقاضا دارم متن فارسي حاضر را "ترجمه‌اي" از متن اصلي بيانگارد، از آن که اصل دشوار و ديرياب است و موضوع غامض.
به طور کلي، عواملي که بايد در تخمين و سنجش "خيال" مورد توجه قرار گيرند، عبارت اند از: غنا يا قوه عناصر متشکله‌اي که در هم ترکيب مي‌شوند، قابليت کشف بدايع نو و تازه که ترکيب آن عناصر را توجيه و ارزشمند مي‌کند، و، مخصوصا، ذات "ترکيب شيميايي" ماده کامل يا حاصل شده.
پرده روح

اگر از من بخواهند که هنر را به طور فشرده تعريف کنم، خواهم گفت که "بازتوليد و دريافت طبيعت است از طريق حواس و به وساطت پرده روح."(1) تقليد صرف از آنچه که در طبيعت هست، هر قدر هم که دقيق باشد، هيچ احدي را درخور عنوان مقدس "هنرمند" نمي‌کند. دنر(2) هنرمند نبود. تابلوي "خوشه‌ها" اثر زکسيس (3) هنرمندانه نيست – مگر اين که دامنه ديد و تعريف هنر را بسيار باز و گشاد بگيريم. حتي "پرده"‌ي "بارازيوس" (4) هم نمي‌تواند نقصي را که او از نقطه نظر خلاقيت و نبوغ دارد، بپوشاند. به "پرده روح" اشاره کردم؛ ظاهرا چيزي شبيه به اين در کار هنر ضرورت دارد. ما در لحظه‌اي مي‌توانيم زيبايي منظره‌اي را که به آن نگاه مي‌کنيم، با نيمه‌بستن چشم‌هاي خويش دو برابر کنيم. گاه حواس کمتر در مي‌يابند، اگر مستقيم و عريان دريافت کنند- اما در آن صورت هميشه بسيار بيش‌تر خواهند ديد و دريافت خواهند کرد.
پي نوشت ها:
1-عنوان انگليسي اين است: The veil of the soul
2- احتمالا منظور Balthasar Denner نقاش و چهره‌نگار (portraitist) آلماني است که تابلوهاي پيرزن و فردريک هوفمن او مشهورند. در سال‌هاي 1749- 1685 مي‌زيست.
3- Zeuxis نقاش مشهور سده پنجم پيش از ميلاد. اخبار او با واسطه به زمان ما رسيده است. وي سبدي حصيري را تصوير کرده که ميوه‌ها و خوشه‌اي انگور در آن تصوير شده‌اند.
4- Parrhasius نقاش هم‌عصر زکسيس که ظاهراً در آتن مي‌زيست. گفته مي‌شود که براي تعيين بهترين نقاش، بين اين دو مسابقه‌اي برگزار شد. زکسيس تابلوي "خوشه‌ها" را کشيد که در دم پرندگان را براي خوردن دانه‌هاي انگور و ميوه‌ها از آسمان به سوي خود کشانيد. زکسيس سپس روي به بارازيوس کرد و گفت: "اکنون تو پرده را فروکش تا آنچه را که تو تصوير کرده‌اي ببينيم!" در اين هنگام بارازيوس با لبخندي بر لب گفت: "پرده را خود فروکش!" و چود زکسيس دست به سوي "پرده" برد، در شگفت شد: پرده خود تصوير يا اثر وي بود. زکسيس گفت: من پرندگان را فريفتم و تو مرا! برند تويي!"



منبع: دينگ دانگ- ادگار آلن پو/برگرداننده: فريبرز فرشيم