نام کامل بازی : L.A Noire
ناشر : RockStar
سازنده : Team Bondi
پلتفرم : X360 و PS3
سبک : اکشن - ماجرایی
تاریخ انتشار میلادی : 17 May
تاریخ انتشار شمسی : 27 اردیبهشت
کارگردان : برندان مک نامارا
نویسنده : برندان مک نامارا
درجه بندی سنی ESRA : نامشخص
درجه بندی سنی ESRB : بالای 18 سال


پیش گفتار :

در مورد کمپانی Rockstar و بازی هایش گفتنی زیاد است و قصد ما هم در این مقاله گفتن همین گفتنی هاست ! اما سختی کار در این جاست که از کجا باید این مطلب را شروع کرد و کجا تمام کرد. ترجیحا این پیش نمایش را با یک جمله آغاز می کنم . " RockStar خدای ساخت بازی های Open - World است " . در واقع کل این مقاله عظیم را می توان در همین یک جمله خلاصه کرد. عموم بازی های این شرکت در سبک Open - World می باشند اما نکته تمایز این بازی ها با دیگر بازی های هم سبکش این است که هر بار که بازی ای از RockStar عرضه می شود استاندارد های جدیدی را در این سبک تعریف می کند که شرکت های دیگر تا مدت ها از آن در بازی هایشان استفاده می کنند . و همین موضوع است که RockStar را از دیگر شرکت ها متمایز می کند . برای اینکه بهتر با این کمپانی آشنا شویم نیم نگاهی کوچک خواهیم داشت بر استدیو های داخلی و سایر خصوصیات این ابر کمپانی بازی سازی .








بازی با طعم راکستار :

همه چیز در چند دهه پیش شروع شد. یعنی در سال های 1972 تا 1974. در طی این سالها در کشور انگلستان دو برادر متولد شدند. برادر بزرگتر "سم" و برادر کوچکتر "دن" نام داشتند. نام خانوادگی آنها نیز " هاوسر " بود .رویای این دو برادر از بچگی(به گفته خودشان) این بود که به یکی از ستارگان موسیقی راک تبدیل شوند زیرا در دهه 70 و 80 میلادی موسیقی راک پیشتازی می کرد و این دو برادر نیز تحت تاثیر اتفاقات پیرامون خود در آن زمان آرزو داشتند به ستارگان موسیقی راک تبدیل شوند. اما سرنوشت آنان چیز دیگری بود که اصلا به موسیقی راک ربط نداشت! 27 الی 28 سال از تولد این دو که حالا مرد شده بودند می گذشت و سال 1998 فرا رسیده بود. این دو برادر که رویایشان به واقعیت نپیوسته بود مدتی بود که به صنعتی نو ظهور به نام بازی های رایانه ای علاقه ای وافر پیدا کرده بودند و دوست داشتند وارد این عرصه شوند. بالاخره در زمستان همان سال با تلاش روزانه این دو مرد شرکتی در نیویورک تاسیس شد به نام ROCKSTAR GAMES و از اینجا بود که دست سرنوشت به کمک برادران آمد.
شاید شما تا به حال توجه نکرده باشید ولی لازم به ذکر است که نام شرکت بازی سازی این دو برادر برگرفته از رویای کودکیشان است که نتوانستند به آن برسند ولی کاری کردند که نام آن تا ابد جاودانه باشد. شرکت راکستار در ابتدا ، مانند همه شرکتها ، شرکت کوچکی بود اما هر روز پیشرفت کرد و همانطور که می دانید همکنون یکی از بزرگترین شرکت های صنعت گیم می باشد. در حال حاضر "سم" ریاست شرکت را بر عهده دارد و برادر کوچک ترش "دن" معاون و نایب رییس شرکت است. شاید به توان گفت راکستار شرکتی بود که ره صد ساله را یک شبه پیمود و این امر را فقط مدیون یک چیز بود و آن هم اینکه در همان سال تاسیس یعنی 1998 بازی را ساخت به نام Grand Theft Auto که همکنون این بازی بیشتر شبیه یک اسطوره است تا یک بازی کامپیوتری !!!
همکنون ساختمان مرکزی راکستار در آمریکا و در شهر نیویورک و در منطقه ای به نام سوهو قرار دارد و ساختمانی بسیار زیبا و مجلل است . مهم ترین نکته در مورد راکستار دو تعاملی بودن آن است. به این معنا که این شرکت در برخی از استدیو های خود با شرکتی دیگر شریک است و مهم ترین شریک وی شرکت " 2KGames " می باشد.
بدون شک مهم ترین علت محبوبیت راکستار عرضه سری بازی های GTA است و مطمئنا اگر GTA نبود حالا راکستاری هم نبود و بر عکس. اما شاهکار های راکستار تنها به GTA محدود نمی شود و این شرکت با عرضه سری بازی هایی چون ClubMid Night و مکس پین و Manhunt وDeadRed و عناوین تکی مانند BULLY و همکنون هم L.A NOIR توانسته به یکی از محبوب ترین و بزرگترین شرکت های صنعت بازی سازی بدل شود و این خود جای تقدیر دارد. اما نکته ی دیگری که در مورد راکستار وجود دارد این است که اکثر (90 درصد) بازی های این شرکت در سبک "OPEN WORLD" هستند و همه جا راکستار را جزو خدایگان این سبک می دانند و به حق که این نام برازنده اوست.
راکستار کلوپ اجتماعی نیز دارد که البته این کلوپ با عرضه کنسول های نسل هفتم بوجود آمد و واقعا جزو بهترین هاست . نام آن Rockstar Games Social Club است که نوعی انجمن اینترنتی است که در آنجا در مورد جدیدترین بازهای راکستار می توان بحث کرد و امکانات خاصی نیز در اختیار کاربران قرار می دهد.

درخت زندگی !!!

حال بهتر است نگاهی داشته باشیم به زیر مجموعه های شرکت RockStar که به مانند یک درخت تنومند هستند و همه با هم در ارتباطند و عبارتند از :






استدیو راکستار شمال ( RockstarNorth ):
بدون شک مهم ترین و تاثیر گذار ترین استدیو بازی سازی شرکت راکستار چیز نیست جز RockstarNorth . این استدیو یک سال پس از تاسیس خوده شرکت یعنی در سال 1999 در کشور اسکاتلند ساخته شد و همکنون به یکی از مهم ترین استدیو های جهان بدل شده است . در اسکاتلند همه این استدیو را با نام DMA Design می شناسند. این استدیو در پرونده خود ساخت چندین قسمت از سری بازی های GTA و من هانت را دارد و یکی از معروف ترین استدیو های این صنعت است.








استدیو راکستار لینکلن (RockstarLincoln):
استدیو لینکلن راکستار هم در سال 1999 ساخته شده است . در واقع این استدیو یک استدیو بازی سازی نیست و وظایف دیگری را بر عهده دارد. وظیفه این استدیو این است که بازی های استدیو های دیگر را بررسی کرده و از نظر کیفی و کمی آنها را مورد تایید قرار میدهد این استدیو و استدیو شمال و تورنتو در واقع جزو قدیمی ترین استدیو های راکستار هستند و لینکلن وظیفه سنگینی را در این شرکت بر عهده دارد و همچنان با اقتدار کامل این کار را هر روز بهتر از پیش انجام میدهد.








استدیو راکستار تورنتو (RockstarToronto) :
مانند دو استدیو کهن سال راکستار استدیو تورنتو که در شهر تورنتو هم قرار دارد در سال 1999 تاسیس شده است . این استدیو نیز برای راکستار استدیو مهمی است ولی از درجه اهمیتی پایین ترین نسبت به سایر استدیو ها قرار دارد. تورنتو چندین بازی نه چندان جالب را عرضه کرده که مورد توجه منتقدان قرار نگرفته است. همچنین این استدیو در ساخت فیلم کلاسیک مانند فیلم کلاسیک " جنگجو " تبحر دارد.








استدیو راکستار وانکوور ( RockstarVancouver):
استدیو راکستار وانکوور همان طور که از نامش پیداست در سال 2002 در شهر ونکوور آلمان تاسیس شده است. مهم ترین ، بهترین و زیبا ترین بازی که تا کنون این استدیو منتشر کرده است چیزی نیست جز بازی BULLY که برای PS2 ساخته شد. این استدیو نیز یکی از بهترین های راکستار است به طوری که در حال حاضر در حال کار بر روی جدید ترین عنوان از سری MAXPAYN می باشد. ونکوور را می توان جزو تاثیر گذار ترین استدیو های راکستار دانست.








استدیو راکستار سن دیگو (RockstarSan Diego ):
مطمئنا اگر استدیو سن دیگو راکستار به اندازه استدیو شمال آن مهم نباشد اما کمتر از آن هم نیست. و شاید از بسیاری از جهات از آن مهم تر باشد. در واقعا استدیو سن دیگو که در سال 2003 تاسیس شده است لقب پادشاه استدیو های راکستار را یدک می کشد و مهم ترین کار این استدیو بدون شک چیزی جز ساخت ابر موتور پایه راکستار یعنی RAGE نبوده است. همچنین این استدیو کار ساخت و توسعه بازی های RED DEAD را نیز بر عهده دارد. MidNight Club نیز از بهترین های این استدیو است والبته بازی قدیمی ولی به یاد ماندنی "میت داون مدنس" نیز کاری از سن دیگو می باشد.








استدیو راکستار ژاپن (Rockstarjapon):
از این استدیو مطالب زیادی در دسترس نیست فقط این که این استدیو توسط راکستار در کشور ژاپن و در توکیو در سال 2005 ساخته شده است و با کمپانی بزرگ کپکام نیز همکاری شدیدی دارد ولی هنوز کار خاصی از این استدیو ندیده ایم. شاید در آینده ای نزدیک. اما مطمئنان این استدیو تاکنون بی کار نبوده است!!!!








استدیو راکستار لییدز ( RockstarLeeds ):
استدیو لییدز راکستار در واقعا استدیو کنسول های دستی است. و راکستار نیز خود این استدیو را با این هدف پی ریزی کرده است. این استدیو در سال 2004 توسط شخص سم هاوسر ساخته شد و مهم ترین کار های این استدیو تاکنون روی PSP بوده اند که همان StoriesLiberty City و Vice City Stories می باشند. ولی مهم تر از این دو عرضه بازی فوق العاده WarsGTA : Chinatownبود که برای همه کنسول های دستی عرضه شد و انقلابی ایجاد کرد. البته این استدیو نه تنها GTA بلکه مکس پین را نیز برای کنسول دستی عرضه کرده است . این استدیو جزو استدیو های مکمل مهم راکستار می باشد.








استدیو راکستار لندن ( Rockstar London) :
استدیو لندن راکستار نیز در سال 2005 تاسیس شده است و می توان آنرا استدیویی معمولی دانست. این استدیو جدید ترین نسخه مید نایت کلاب یعنی MidNightClub : Los Angeles را برای کنسول های نسل هفتم ساخته است که بازی نسبتا خوبی بود. همچنین " ManHunt 2 " را نیز این استدیو ساخته و ارائه کرده است که البته بازی چندان خوبی نبود. این استدیو نکته خاصی ندارد جز اینکه در وطن برادران هاوسر یعنی لندن می باشد.








استدیو انگلیس جدید راکستار (RockstarNewEngland ) :
این استدیو در واقع استدیو سخت افزاری راکستار می باشد و جوان ترین استدیو راکستار است . این استدیو در سال 2008 ساخته شده و در همان سال بازی BULLY را برای X360 و PC با اندک تغییراتی ارائه کرد. این استدیو تمرکز خاصی روی سیستم عامل Mac دارد.







استدیو کلمبیای راکستار (RockStar Bogota ) :
راکستار همکنون در حال ساخت این استدیو در کشور کلمبیا است که همکنون هیچ اطلاعاتی از این استدیو در دسترس نیست.





یک بیوگرافی کوتاه از مرد شجاع دنیای گیم !!

سم هاوسر در سال 1972 و در کشور انگلستان ( لندن ) در خانواده ای نسبتا ثروتمند به دنیا آمد. ذکر این نکته ضروری است که در سال 1974 برادر کوچکتر او یعنی دن نیز به دنیا آمد. سم در دوران بچگی اش فرد بسیار باهوشی بود. برادران هاوسر هر دو علاقه وافری به موسیقی راک داشتند و آروز داشتند تا روزی به یک ستاره ی مشهور راک تبدیل شوند. سم دوران دبیرستان خود را در کالجی در لندن گذارند و پس از گذر از یک دوره زندگیش وارد دوره ی کاری زندگی خود شد. وی کار خود را با کارگردانی در دپارتمان گروه موسیقی Bertelsmann آغاز کرد و در آنجا موزیک ویدئو های بسیاری را کارگردانی کرد که برخی از آنها از آثار برجسته دوران خود بودند. پس از مدتی به این نتیجه رسید که استعداد وی در رشته ی دیگری است. صنعت نو ظهور بازی های رایانه ای در آن سالها حسابی توجه سم را به خود جلب کرد و او متوجه شد که استعداد خود را در کجا باید خرج کند. سرانجام در سال 1998 موفق شد به همراه برادرش " دن " در شهر نیویورک دفتر مرکزی " RockStar " را بنا کند. اگر روزی لیستی از 10 چهره تاثیر گذار تاریخ بازی های رایانه ای تهیه شود قطعا سم هاوسر جایگاه شاخصی در این لیست خواهد داشت. بد نیست بدانید داستان بازی های سری GTA و همینطور بازی های سری Red Dead و بازی Bully و ManHunt را خوده سم هاوسر و گاها با همکاری برادرش نوشته است که جزو برترین نمونه های داستانی در بازی های امروزی هستند به خصوص بازی اخیر راکستار یعنی RedDead Redemption که واقعا دارای داستانی خارقوالعاده است. اما هنر سم تنها در استعداد نویسندگی او خلاصه نمی شود و چیزی که او را برجسته می سازد مدیریت بی نظیر وی است. او آنقدر خوب مدیریت می کند که هرچه زمان می گذرد موفقیت های راکستار بیشتر از گذشته می شود اما هرگز نمی توان از کمک های بی نظیر دن هاوسر که معاون و نایب رئییس راکستار است چشم پوشی کرد. از دیگر نکات مثبت شخصیت سم هاوسر می توان به شجاع بودن این فرد اشاره کرد. او اصلا از سیاست نمی ترسد و حرفی را که می خواهد در بازی های خودش به خصوص سری GTA می زند . وی همواره در این بازی ها مشکلات جوامع آمریکا را به بهترین شکل بیان می کند. سم فردی است اهل ریسک های بزرگ که همین ریسک ها موفقیت های بسیار بزرگی را برای او رقم زده است. همین که بازی Noire .L.Aیکی از پر خرج ترین بازی های تاریخ بشر است نشان از ریسک بالای این شخص دارد.






بی بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــاک !

اگر روزی شخصی از من بپرسد که سبک مورد علاقه است چیست در جواب به وی خواهم گفت که " RPG " ولی اگر از من بپرسند کدام شرکت بازی سازی را دوست داری می گویم " RockStar " و برای این کار دلایل متعددی را هم دارم. مهم ترین دلیلی که من دیوانه وار راکستار را دوست دارم این است که این کمپانی از هیچ چیز نمی ترسد و آنقدر بلند پرواز است که حساب این بلند پروازی از دست خودشان هم در رفته است چه برسد به بازی کننده ها. این بلند پروازی ها در بازی های راکستار مـــوج می زند و هر کس بازی های این شرکت را انجام دهد تا مدتی در شوک خواهد بود. برای اثبات این موضوع بد نیست نگاهی داشته باشیم به برترین و معروفترین فرانچایز های این شرکت :






Grand Theft Auto :

سخن گفتن در مورد GTA واقعا سخت. به معنای وافعی کلمه " سخت " است. GTA را می توان یکی از مهم ترین و تاثیر گذار ترین بازی های تاریخ بشر دانست. تقریبا تمامی استاندارهای بازی های Open - World امروزی را GTA معرفی کرده است و به احتمال بسیار زیاد اگر GTA نبود امروزه اصلا شاهد سبک Open - World نبودیم. البته این بازی نه تنها در سبک Open - World بیشترین تاثیر را داشته است بلکه در سبک اکشن سوم شخص و حتی Driving هم بسیار تاثیر گذار بوده است. ساخت دنیایی به بزرگی GTA واقعا کار مشکلی است و این کار به جز راکستار از دست کس دیگری ساخته نیست. البته بد نیست بدانید که خوده راکستار هم در ابتدا نمی خواست چنین ابر بازی بسازد و هدف آنها ساخت یک بازی با آزادی عمل بیشتر بود که بازکننده را در نقش یک پلیس قرار دهد تا با قاچاقچیان و خلافکاران شهر مبارزه کنند. اما مشکلات مالی شرکت در آن سالها باعث شد که پروژه تا مرز تعطیل شدن برود ولی " سم هاوسر " کسی نبود که به این سادگی کوتاه بیاد پس پروژه GTA را ادامه داد اما اینبار با تغییرات بسیار و بنیادی. یکی از ویژگی های بارز راکستار سنت شکن بودن این کمپانی است که به شخصه دیوانه این ویژگی راکستار هستم. GTA دوباره متولد شد اما اینبار نه با نقش آفرینی یک پلیس بلکه با نقش آفرینی چند خلافکار !!! برای اولین بار در تاریخ صنعت بازی سازی بسیاری از کلیشه ها شکسته شدند و یک بازی خارقوالعاده از راکستار منتشر شد. استقبال بی نظیری از بازی شد تا جاییکه نسخه دوم بازی توسط راکستار در سالهای بعد منتشر شد و توانست با گسترش هر چه بیشتر دنیای شماره قبل قدم بلندی رو به جلود بردارد. البته لازم به ذکر است که بازی مخالفان بسیاری هم داشت و عده ای معتقد بودند GTA بازی بسیار خشنی است. دو شماره نخست GTA آنقدر فروش کردند و آنقدر مورد توجه قرار گرفتند که راکستار چاره ای جز ساخت شماره سوم بازی نداشت. اما اینبار کامـــــــــــــــــــــل ا متفاوت نسبت به گذشته. همه چیز 360 درجه تغییر کرده بود و اگر شما در سال های پیش شماره های قبل GTA را بازی کرده بودید و سپس وارد شماره سوم می شدید از تعجب شاخ در می آوردید!!! مهم ترین تغییر بازی که علت اصلی موفقیت این سری هم همان است این بود که بازی دیگر دو بعدی نبود و دوربین صفحه را از بالا نشان نمی داد. با کاملا سه بعدی شده بود و از دید سوم شخص (دوربین از پشت کارکتر نشان داده می شد) بازی را دنبال می کردیم. بازی در شهری به نام Liberty City اتفاق می افتاد که بر اساس شهر NewYork ساخته شده بود اما به گفته بسیاری از منتقدان این شهر علاوه بر نیویورک از چندین ایالت دیگر آمریکا نیز الهام گرفته بود. طراحی و وسعت شهر بقدری زیبا بود که بازی های دیگر حتی به آن نزدیک هم نشده بودند و واقعا باید به این سازندگان نوبل داد. GTA III واقعا تاثیر بسزایی در سبک OPEN-World گذاشت و استاندارد های بسیاری را در این سبک پایه گذاری کرد. از طرفی این بازی آنقدر فروش بسیار بالایی کرد و سود کلانی را نسیب راکستار نمود. گرافیک و گیم پلی بازی در زمان خود آنچنان سر و صدایی به پا کرد که در آن سال از هر گیمری می پرسید مشغول چه کاری است می گفت در حال بازی کردن GTA III !!! تعداد مخالفان بازی هم بیشتر شد و فشار ها روی راکستار افزایش یافت بسیاری معتقد بودند این بازی برای نوجوانان مضر است و خشونت را میان آنان ترویج می دهد. از آنجایی که راکستار شرکت بسیار شجاعی است در سال 2002 بازی GTA : Vice City را منتشر کرد و برخلاف انتظار همه باز هم شاهد یک اثر مملو از خشونت بودیم ولی در عین حال خارقوالعاده . فروش سرسام آور بازی راکستار را مجبور کرد نسخه بعدی GTA را هرچه سریعتر وارد بازار کند.




GTA:San Andreas در سال 2004 وارد بازار جهانی شد. اگر به من بود در مورد بازی به کلمه " بدون شرح " بسنده می کردم ولی حیف که نمی شود ! اگر روزی لیستی از تاثیر گذار ترین بازی های تاریخ بشر آماده شود و بزرگترین بازی سازان دنیا زیر این لیست را امضا کنند قطعا GTA:San Andreas جزو 10 بازی اول این لیست خواهد بود. هر چیزی به معنای واقعی کلمه هر چیزی که شما فکرش را بکنید در این بازی بود از ورزش های مختلف گرفته تا فضا پیما و هاورکرافت !!! همچنین نژاد پرستی در این بازی موج میزد زیرا شخصیت اول بازی فردی سیاه پوست به نام " کارل جانسون " بود. این بازی در ابتدا برای 17 سال به بالا در نظر گرفته شده بود که با توجه به اعتراضات گسترده نسبت به بازی ESRB درجه بزرگسال به بازی داد. عده ای با نژاد پرستی و مسائل جنسی درون بازی به شدت مخالفت کردند که انصافا حق هم داشتد و خلاصه SanAndreas : GTA یکی از پر حاشیه ترین باز ها لقب گرفت. با عرضه پچ " Hot Caffee " برای این بازی وضعیت وخیم تر شد !! در مورد فروش بازی هم حرفی نزنیم بهتر است فقط این را بدانید که بازی هنوز هم می فرشد و تولید آن هنوز قطع نشده است !!! بعد از این بازی چندین GTA برای کنسول های دستی عرضه شدند که مجالی برای صحبت در مورد آنها در این مقاله نیست . راکستار در این نسل بازی GTA IV را برای کنسول های HD و PC عرضه کرد. نکته ای که در مورد بازی های راکستار وجود دارد این است که فقط بازی های خوده این شرکت هستند که می توانند روی بازی هایش را کم کنند !! شاید درک این موضوع کمی سخت باشد ولی اگر کمی دقت کنیم به این حقیقت پی خواهیم برد. GTA IV یکی از بزرگترین و کاملترین بازی های ساخت بشر است و این حقیقتی است غیر قابل انکار . نکته خوبی که در مورد بازی های سری GTA وجود دارد این است که این بازی ها در عین ثابت بودن مملو از التهاب و تغییر هستند . این تغییرات بیشتر در جهت افزایش خلاقیت به بازی و شکستن کلیشه صورت می گیرد. به طور مثال در بازی SanAndreas: GTA در عین ثبات شاهد افزایش بی نظیر خلاقیت در بازی بودیم و خلاقیت در همه چیز حتی در شخصیت اول بازی نیز موج میزد. در نسخه IV این سری بازی هم دقیقا همین موضوع دیده می شود و بازی علاوه براینکه قصد دارد بر مخاطب القا کند که روس به آن بدی که آمریکا می گوید نیست از طرفی هم می خواهد بگوید که آمریکا مظلوم است و این مهاجرین نیویورک هستند که باعث افزایش جرم و جنایت در این شهر شده اند و این یک خلاقیت بی نظیر در داستان است. حال آنکه داستان های بازی های مشابه از جمله مافیا 2 کاملا کلیشه ای هستند و جای کار زیادی ندارند. روایت در سری GTA حرف اول و آخر را می زند زیرا به عقیده بنده و خیلی از منتقدین دیگر به غیر از تعداد معدودی از بازیها سایرین حتی نتوانسته اند در زمینه روایت به سری GTA نزدیک شوند . بازی آنقدر عالی روایت می شود که مخاطب را در خود غرق می کند. پیچش های داستانی در بهترین زمان ممکن اتفاق می افتند و بازی از بهترین جا شروع و به بهترین شکل پایان می یابد و روایت داستانی در هر شماره GTA نسبت به گذشته بهتر از پیش می شود. در نسخه IV شاهد بهترین روایت داستانی چند دهه اخیر بودیم که تنها RDR تنوانست روایتی بهتر از آن پیش رو مخاطب قرار دهد. و این همان هنر بازیسازی راکستاری است . بیش از این در مورد سری GTA سخن نمی گویم و از شما دوستان می خواهم برای مطالعه تاریخچه کامل این بازی به اینجا مراجعه فرمایید .




MidNight Club :

یکی دیگر دیگر از فرانچایز های بسیار خوب راکستار سری MidNight Club ( کلوپ شبانه ) می باشد . اما بزارید یک حرف بگویم و خیال همه را راحت کنم. MidNight Club هیچ گاه بهترین ریسینگ نبوده و نخواهد بود. هیچ وقت هم مثل دیگر بازی های راکستار خاطره انگیز نبوده است اما این بازی هر چند وقت یکبار نسخه جدیدی ارائه می دهد که هم نسبت به نسخه قبل خود پیشرفت داشته و هم بسیار لذت بخش است. MidNight Club هر وقت عرضه شده فروش بسیار خوبی داشته و حاضرم شرط به ببندم که اگر بازهم نسخه جدید این بازی بیاید که بزودی میاد فروش بسیار خوبی خواهد داشت. نکته بسیار خوب در مورد این بازی این است که این عنوان بسیار لذت بخش است . با اینکه شاید بتوان MidNightClub را فقط یک بار بازی کرد اما مطمئن باشید در همان بار اولی که بازی را انجام می دهید از آن لذت بسیاری خواهید برد. نکته خوب دیگر در مورد بازی طراحی بسیار خوب شهرهایی است که بازی در آن رخ می دهد و این موضوع در هر نسخه به مراتب بهتر می شود و MidNight Club : Los Angeles که آخرین نسخه این بازی است صحت این حرف را تایید می کند . به طوری که در این نسخه شاهد بازسازی کامل شهر لوس آنجلس آمریکا بودیم و تمام خیابان های این شهر مو به مو در بازی ساخته شده بودند که این موضوع جای تقدیر بسیار دارد. MidNight Club طرفداران خاص خود را دارد ولی نکته جالب این بازی این است که هر گاه عرضه شود علاوه بر طرفداران خود همه این بازی را تهیه را می کنند و از انجام آن لذت می برند !!






ManHunt :

به شخصه ManHunt را ضعیف ترین فرانچایز کمپانی راکستار می دانم. تقریبا همه این بازی را می شناسید و میدانید که معروف به چه چیزی است !! بله درست حدس زدید چیزی که ManHunt را مشهور کرده است خشونت بسیار بالای بازی است. درست است که این بازی برای 80 درصد گیمر ها چیزی جز خشونت به همراه ندارد ولی نکاتی را در خود جای داده که شاید کشف آنها واقعا شگفت انگیز باشد. ManHunt اثری بسیار تفکر برانگیز است و مطمئنا راکستاری که GTA را عرضه می کند هرگز بی هدف کاری انجام نمی دهد. ManHunt پیامی بسیار جدی به سران آمریکاست و راکستار در این بازی هم شجاعت خود را به رخ کشیده است . در ManHunt شاهد این هستیم که چگونه یک فرد مفلوک ( شخصیت اول بازی ) بازیچه دست سیاستمداران کثیف آمریکایی قرار می گیرد . تاکنون دو نسخه از بازی عرضه شده که خشونت نسخه دوم نسبت به اول کمتر است ولی با این وجود انتقاد های تندی به هردو بازی صورت گرفته است . بد نیست بدانید نسخه اول ManHunt باعث تعدادی قتل شده است .





Red Dead :

از سری بازی های Red Dead تاکنون دو نسخه عرضه شده است . یکی Red Dead : Revolver و دیگری Red Dead : Redemption . بازی Red Dead : Revolver در سالهای حکمرانی کنسول PS2 روی این کنسول عرضه شد. بازی یک نمونه فوق خوب از بازی های وسترن بود که برای طرفداران این سبک حکم جواهر را داشت و توانست از منتقدین هم نمرات خوبی را دریافت کند. ولی آنچنان که باید و شاید مورد توجه بازی کننده گان قرار نگرفت که می توان آنرا به حساب تبلیغات نه چندان بزرگ راکستار گذاشت. اما نسخه دوم یعنی RedDead : Redemption در بهار سال گذشته ( درست همین موقع !! ) عرضه شد و امسال در مراسم VGA توانست خود را به عنوان برترین بازی سال 2010 معرفی کند. توصیف Red Dead : Redemption واقعا سخت است. در واقع " مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید " . اگر می خواهید Red Dead : Redemption به درستی درک نمایید باید خودتان آنرا بازی کنید . اما توضیح کوتاهی در مورد بازی ضرری ندارد. بازی شما را در نقش فردی به نام " جان مارستن " قرار می دهد . بازهم غرب وحشی آماده پذیرایی از بازی کننده هاست اما این بار بسیار وسیع تر از آنچه که حتی فکرش را بکنید. داستان Red Dead : Redemption به قدری زیباست و آنقدر خوب روایت میشود که محال است کسی بازی را آغاز کند و آنرا نیمه تمام بگذارد. از سویی گیم پلی و محیط های بازی آنقدر خوب و عالی طراحی شده اند که وقتی در حال بازی کردن Red Dead : Redemption هستید دقیقا حس می کنید خودتان در غرب وحشی هستید و افسار یک اسب را در دست گرفته اید. Red Dead : Redemption مملو از شگفتی است و این شگفتی های محدود به یکی دوتا نمی شوند و تا خودتان بازی را تجربه نکنید این شگفتی ها را درک نخواهید کرد اما بگذارید به عنوان مثال یکی از این شگفتی های این دنیای غنی راکستاری را برایتان باز گو کنم. این اتفاقات در دنیای Red Dead : Redemption افتاده و من در نقش جان مارستن بودم. به یکی از شهر های مکزیک رسیده بودم که اگر اشتباه نکنم نامش Casa Madrugada بود . به دنبال یک خانه بودم تا بتوانم بازیم را در آن ذخیره کنم. ناگهان یک مغازه آهنگری توجه مرا به خود جلب کرد. گیم پد کنسول را زمین گذاشتم و تصمیم گرفتم دقایقی به مشاهده آهنگر بپردازم . در ابتدا او شروع کردن به کوفتن یک تکه آهن که انگار نعل اسب بود. بعد از چند دقیقه وی برگشت و با اهرم مخصوص آهن داغ را نگاه کرد و با دیگر شروع به کوفتن آهن کرد. این عمل سه بار تکرار شد و آهنگ گر آهن را بلند کرد و آنرا در آب گذاشت تا سرد شود و سپس آنرا بیرون آورد و روی تعداد زیادی از نعل های ساخته خودش انداخت. سپس گویی که انگار خسته شده باشد روی یک نیمکت در کنار مغازه اش نشست و از روی میز کنارش لیوان آبی را برداشت و شروع به نوشیدن کرد و پس از نوشیدن عرق خود را با دستمالی خشک کرد!!! بازی را ذخیره کردم و صبح روز بعد در دنیای بازی بازهم به مشاهده آهنگر پرداختم وی اینبار وقتی خسته شد سری به کافه شهر زد و یک نوشیدنی خرید و آنرا نوشید و دوباره به سرکار خود بازگشت !! و این همان خلاقیت و هنر راکستاری است که در سراسر مقاله بحثش را می کردم. Red Dead : Redemption شاهکاری است تا سالهای سال کهنه نمی شود پس هرکاری می کنید بکنید ولی Red Dead : Redemption را بازی کنید !!!





Bully :

یکی از برترین و بهترین بازی هایی که کمپانی راکستار تاکنون عرضه کرده است بازی "Bully" است. اینبار دیگر با یک خلافکار که برای ارزشهای خود مبارزه می کند روبرو نیستیم بلکه با یک دانش آموز قلدر و شرور روبرو هستیم. جیمی هاپکینز یک دانش آموز شرور است که به اجبار پدر و مادرش وارد یک مدرسه شبانه روزی به نام "BullWorth" می شود تا تحصیلات خود را در آنجا ادامه دهد. که در ادامه اتفاقات فوقالعاده جالبی برای جیمی می افتد و در آخر بازی وی به پسری عاقل و بالغ تبدیل می شود. محیط مدرسه آنقدر بزرگ و زیباست که هر کس بازی را تجربه کند با خود می گوید ای کاش دوران تحصیلم را در آنجا سپری می کردم . با زهم راکستار بازی کننده را با ناهنجارهای جوامع بشری بیشتر آشنا می کند اما اینبار با زبانی ساده تر. در بازی دقیقا شاهد سختی های دوران نوجوانی هستیم . مشکلاتی که همه نوجوان ها با آنها دست و پنجه نرم می کنند در Bully به شکل باور نکردی بیان شده و هر نوجوانی از بازی کردن با آنها لذت بی نظیر می برد . در بازی شاهد هستیم که جیمی نیاز به محبت دارد ، او می خواهد بزرگ شمرده شود و یا حداقل بزرگسال او را درک کنند که این دقیقا در هر نوجوانی صدق می کند. Bully واقعا عنوان زیبایست . در بازی اصلا خبری از تفنگ نیست و قرار نیست سوار بر ماشین خیابان ها را گلوله باران کنید زیرا تنها وسیله نقلیه شما یک اسکیت برد است و سلاح هایتان را نیز خودتان می سازید. به شخصه Bully را جزو 5 بازی برتر زنگی خود می دانم و امیدوارم که در E3 2011 شماره دوم این بازی زیبا معرفی شود.





Max Payne :

به جرات می توان گفت یکی از برترین باز های تاریخ MaxPain است. در این بازی شاهد مشکلات روحی و روانی یک پلیس هستیم که می خواهد در مقابل مشکلاتش پیروز شود. او در پی انتقام از خلاف کارانی است که زن و بچه او را به قتل رسانده اند. در MaxPain فساد جامعه به بهترین شکل به مخاطب نشان داده می شود. همه چیز در MaxPain بوی غم می دهد. ترجیح می دهم بیش از این در مورد MaxPain صحبت نکنم زیرا از جمله بازی هاییست که برای درک آن نیاز به تجربه عملی دارد .




دست های آلوده

سالها پیش صنعتی به وجود آمد به نام فیلم سازی که با ظهور خود توانست حس جدیدی را در میان آدمیان بوجود بیاورد. این صنعت هر روز پیشرفت کرد و هر چند وقت یکبار در این صنعت شاهد ظهور آثاری بودیم که توانستند میلیون ها انسان را خیره نگاه دارند . آثاری از کارگردانان بزرگی همچون جیمز کامرون ، تیم برتون ، استیون اسپیلبرگ و ... همواره کارگردانان سعی می کنند محدودیت های این صنعت را کنار بگذارند و بتوانند آثار خارقوالعاده ای خلق کنند . همین تلاش ها بود که چندی پیش موجب خلق اثری بی نظیر به نام "Avatar" شد . اما صنعت دیگری که بعد از فیلم سازی ظهور کرد صنعت بازی سازی بود . همانند فیلو سینما ، بازی سازی نیز هر روز در حال پیشرفت است ولی سرع پیشرفت این صنعت چندین برابر از فیلم سازی بیشتر است از این رو رقابت بین بازی ساز ها بسیار بیشتر است . اما همیشه بین این دو صنعت شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد . همیشه در میان بازیسازان و بازی دوستان این حرف وجود دارد که بازی هرچه سینمایی تر باشد زیباتر خواهد بود. امروزه صنعت بازی سازی آنقدر پیشرفت کرده است که شاهد عرضه بازی هایی هستیم که تفاوت چندانی با فیلم ندارد. بازی Uncharted 2 آنقدر سینمایی بود که انگار در حال کنترل کارکتر فیلم بودیم بعد از آن بازی HeavyRain با کارگردان افسانه ای خود یعنی دیوید کیج توانست بازی بسازد که 85 درصد فیلم بود تا بازی با این تفاوت که کارگردان این فیلم خوده بازی کننده بود.
بازی L.A Noire اولین پروژه مهم استدیو Team Bondi به حساب می آید . برندن مک نامارا ( BrendanMcNamara ) فردی است که در کارنامه ی کاریش اثر زیبای The Getaway یه چشم می خورد. وی در دوران طلایی کنسول PS2 نویسندگی و کارگردانی این عنوان را به عده داشت . وی زمانی در استدیو لندن سونی مشغول به کار بود و در همان جا The Getaway را ساخت. بازی ای که نسبتا قابل قبول بود و توانست طرفدارنی را برای خود دست و پا کند. اما مک نامارا تفکر عمیق تری از یک بازی پلیسی داشت که به گفته خوده وی نمی توانست آنها در شعبه لندن سونی عملی کند ، از این رو این استدیو رو ترک کرد و به سیدنی استرالیا سفر کرد. در اویل سال 2004 بود که مک نامارا پس از تلاش های بسیار بالاخره موفق شد استدیو ی خود را تاسیس کند . وی نام این استدیو را Team Bondi نهاد. وی عاشق فیلم ها کلاسیک و نوآر پلیسی - جنایی بود . فیلم های چون L.A Confidential ( محرمانه لس آنجلس ) و یا Detour و همین علاقه وی به این سبک بود که باعث شد بازی همچون TheGetaway را بسازد. اما همانطور که گفته شد The Getaway آنطور که باید و شاید نتوانست عطش مک نامارا را در القای ایده هایش به مخاطب بر طرف کند . مک نامارا می خواست اثری بسازد که از هر جهت با آثار روز متفاوت باشد و بتواند تحولی در صنعت گیم ایجاد کند. مطمئنا اولین موردی که برای ساخت چنین آثاری لازم است ساپورت مالی مناسب از سوی ناشر است که البته تنها ناشران بزرگ قادر به ساپورت چنین اثری هستند. در اواسط سال 2004 بود که مک نامارا قراردادی را با سونی منعقد کرد و به موجب این قرار داد سونی متضمن شد که اثر مک نامارا را پشتیبانی مالی کامل کند . اما استعفای فیل هریسون مدیر بخش بازی سازی سونی در آن سال موجب فسخ قرار داد سونی و مک نامارا شد. از اثر روحی این واقعه روی مک نامارا که بگذریم خوبی قضیه این بود که چندین ماه از فسخ قرار داد سونی با مک نامارا گذشت تا اینکه بالاخره در جولای 2005 به طور رسمی اعلام شد که استدیو Team Bondi در حال ساخت بازی به نام L.A Noire است و اعلام شد که این بازی یک اثر کاراگاهی - جنایی است که به طور انحصاری برای PS3 منتشر خواهد شد. بعد از گذشت چند ماه از معرفی L.A Noire بالاخره ناشر این عنوان هم مشخص شد. بله شرکتی عاشق دست زدن به ریسک های دیوانه وار است ناشر این عنوان بود. راکستار وارد قضیه شد. اولین اطلاعات به علاوه یک تریلر از L.A Noire همان شب منتشر شد. تریلر بازی نوید یک اثر زیبای جنایی را که در دهه 40 آمریکا اتقاف می افتاد می داد. سم هاوسر رییس کمپانی راکستار طی بیانه ای اعلام کرد وی و مک نامارا دوستان نزدیکی هستند و جمع شدن این دو برای ساخت یک بازی نتایج باور نکردی را به همراه داشت. به مدت دو سال پروژه ساخت L.A Noire به صورت مخفیانه پیشرفت تا اینکه در همایش GDC سال 2008 اطلاعات جدیدی از L.A Noire منتشر شد. جالب اینجا بود که این اطلاعات را رییس نمایشگاه به اطلاع حضار رساند و ضمن اعلام ارزش بالای L.A Noire برای استرالیا اعلام کرد که این بازی پر هزینه ترین بازی تاریخ می باشد. اما مهم ترین خبر وی اعلام ساخت بازی برای کنسول X360 بود که موجب شد بسیاری از بازکننده ها خوشحالی وصف ناپذیری را حس کنند. بازهم مخفی کاری راکستار و Team Bondi ادامه پیدا کرد تا اینکه بالاخره پس از مدت ها انتظار در اوایل سال 2010 بالاخره اطلاعات جامعی از بازی منتشر شد . تریلری خارقوالعاده که واقعا ایده مک نامارا را نشان میداد. تریلر نوید یک اثر متحول کننده را میداد و ثابت کرد که باز کننده گان واقعا با اثری متفاوت روبرو هستند.







دوران سیاه :

چه اهل فیلم دیدن باشید و چه نباشید مطمئنن به لطف تلویزیون و سینما تا حدودی با آمیرکا قرن بیستم میلادی آشنا هستید. در همین دوران بود که سبک جدیدی از فیلم سازی در صنعت سینما ظهور کرد که مدتی بعد " نوآر " لقب گرفت. سبک نوآر در اواخر دهه 1930 بوجود آمد و تا سال 1960 توانست به بهترین و محبوب ترین سبک فیلم سازی بدل شود. در همین دوران طلایی فیلم ها نوآر بود که منتقدین آلمانی و فرانسوی به این فیلم ها لقب سیاه را دادند. این فیلم ها عموما هنگام جنگ جهانی دوم و پس از آن ساخته می شدند و موضوع محوری همه آنها جنایت و جامعه تاریک آن دوران بود . در این فیلم ها شاهد حضور شخصیت های عجیبی بودیم. شخصیت هایی که نه خوب بودند و نه بد. شخصیتهایی که بی ثباتی در آنها موج می زد و باید در هر ثانیه انتظار خیانت از آنها را داشت. این شخصیت ها روی لبه تیغ راه می رفتند و گاهی به این سو خم می شدند و گاهی به آن سو. گاهی همگام با قهرمان قصه بودند و گاهی هم در مقابل وی قرار می گرفتند. از جمله نکاتی که در ساخت فیلم نوآر اهمیت فراوان دارد رعایت قواعد و قوانین این سبک می باشد. به عنوان مثال لباس های شخصیت ها در این نوع فیلم بسیار مهم است. مردمان در فیلم های نوآر عموما کت شلوار های تیره و پیراهن روشن همراه با کرواتی تیره بر تن دارند. یا مثلا در فیلم ها نوآر عموم حوادث در نیمه شب یا بامداد رخ میدهد. هنگامی کن چراغ خانه خاموش میشود!!
برای آشنایی بهتر با این سبک بد نیست گریزی بزنیم به ابر شاهکار کرتیس هنسن یعنی فیلم محرمانه لس آنجلس ( L.A Confidential ) که نمونه اذلی و ابدی سبک نوآر به شمار می رود. لس آنجلس شهری زیباست که دارای منابع توریستی و جهانگردی بسیار است. از سواحل زیبا و طولانی این شهر گرفته تا میوه های خوشمزه و آبدار آن. هر کس به لس آنجلس آمده بسیار لذت برده و عده ای هم به علت بازار کار مناسب این شهر همانجا مانده اند و حسابی پول درآورده اند. اما همه اینها رویایی بیش نیستند و در L.AConfidential جهنم واقعی لس آنجلس به مخاطب نشان داده میشود. فساد دستگاه قضایی لس آنجلس به طور کامل آشکار می شود و ماموران خوب این شهر که تنها می خواهد وظیفه شان را به درستی انجام دهند بیشترین آسیب را میبینند زیرا هم باید مواظب مردم بیگناه شهر باشند و هم با پلیس فاسد لس آنجلس که در راس آنها رییس پلیس قرار دارد مقابله کنند. از دیگر نمونه های بارز سبک نوآر می توان به فیلم های The Big Sleep ، ThePublic Enemy ، جزیره شاتر ، سگدانی ، شهر گناه ، راننده تاکسی و محله چینی ها اشاره کرد که هر کدام جزو شاهکارهای این سبک به حساب می آیند.
باوجود ساختار درامایتک و زیبای این سبک که در سینما بسیار هم مورد توجه قرار گرفت در صنعت بازی کمتر به سبک نوآر توجه شد . اما بدون شک برترین و زیباترین بازی که در سبک نوآر ساخته شده چیزی نیست جز مکس پین . این بازی تمامی قوائد این سبک را رعایت کرده و توانست به یک اثر بی بدیل تبدیل شود . به عنوان مثال بازی در جامعه ای فاسد و تاریک رخ میداد و تمامی مراحل بازی یا در شب بود یا در مکان های تاریک و رعب آور که حس نوامیدی را به مخاطب القا می نمود.از دیگر بازی های خوب این سبک می توان به Heavy Rain اشاره کرد. مطالب فوق راهنمای کاملی بود برای شما دوستان تا بدانید L.A Noire که کاملا بر پایه این سبک ساخته شده و حتی نام آنرا در خود دارد چیست .








قهرمان تیره :

پیش از آنکه به سراغ داستان L.A Noire بروم الزاما باید یک بیوگرافی از شخصیت های حاضر در بازی بدانید تا داستان بازی را به شکل عمیق تر و بهتری درک نمایید . در L.A Noire حدود 400 شخصیت وجود دارند که هر کدام به نوبه ای در شکل گیری داستان و ماموریت های جانبی تاثیر دارند اما مهم ترین شخصیت های بازی شامل شش نفر میشود که در زیر قصد معرفی این شش تن را داریم.





کول فلپس ( Cole Phelps ) :

کول فلپس شخصیت اول بازی L.A Noire است که بازی کننده کنترل وی را به دست خواهد گرفت. او در سال 1920 در لس آنجلس به دنیا آمد. از پیشنه ی خانوادگی وی اطلاعات چندانی دردسترس نیست و تنها چیزی که می دانیم این است که پدر و مادر وی افراد با سوادی بودند . او دوران نوجوانی خود را در نیوبورک سپری کرد و در سن پانزده سالگی به وطن خود یعنی لس آنجلس بازگشت. در سن هجده سالگی یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی وی رخ داد. او پس از تلاش فراوان توانست وارد نیروی دریایی ارتش آمریکا ( United States Marine Corps ) شود. او به مدت هفت سال در نیروی دریایی خدمت کرد و شایستگی های بسیاری از خود نشان داد تا اینکه در سال 1945 در نبرد اکیناوا شرکت نمود. کول در جریان این نبرد خدمت بزرگی انجام داد. وی به فرماندهان ارشد خود اعلام کرد که خطرات بزرگی در اکیناوا منتظر آنهاست و آنان را از ورود به اکیناوا بازداشت. فرماندهان برای اطمینان حاصل نمودن از حرف کول تحقیقاتی را در این زمینه انجام دادند و متوجه درستی حرف کول شدند. به پاس قدردانی از این خدمت بزرگ کول که نیروی دریایی را از خسارت بزرگی در امان نگه داشته بود وی توانست ستاره نقره ی نیروی دریایی ارتش را کسب کند که بسیار به اعتبار و شهرت وی کمک نمود. پس از خروج کول از United States Marine Corps وی به لس آنجلس بازگشت و به استخدام سازمانی موسوم به LAPD درآمد. LAPD در واقع همان مرکز اصلی پلیس لس آنجلس بود که معدود افرادی داوطلب کار در این مرکز شده بودند که کول نیز یکی از آنها بود. داستان کول با داستان کاراگاهان مشهور متفاوت بود از این رو وی ابتدا کار خود را در بخش امور ترافیکی شروع کرد و بر اثر یک تصادف و هوشی که وی در یافتن سرنخ های ماجرا از خود نشان داد باعث شد وی وارد بخش جنایی پلیس لس آنجلس شود و به کاراگاهی عالی و باهوش بدل گردد. از ویژگی های شخصیتی وی می توان به جدیت تمام در کارش اشاره کرد به طوری که اگر چه او فرد خشن و اهل درگیری نیست اما در هنگام انجام ماموریت هیچ چیز نمی تواند وی را از انجام وظیفه اش باز دارد. نکته مهم در مورد کول این است که او رازی سیاه را در خود جای داده که مربوط به نبرد اکیناوا می گردد و تنها خودش از آن خبر دارد که در واقع مقابله با این سیاهی نقطه عطف بازی به حساب می آید. کول در هنگام انجام ماموریت هایش از کت شلوار های شیک استفاده می کند. وی علاقه خاصی به کلت M1911 دارد و یکی از سلاح های اصلی بازی نیز همین اسلحه است. یکی از سریال های جالبی که عرضه شده و توانسته طرفداران بسیاری برای خود جمع کند سریال مردان دیوانه ( Mad Man ) می باشد. این سریال توانسته جوایز بسیاری را کسب کند و جزو بهترین سریال های حال حاضر است. در L.A Noire بازیگر نقس کول فلپس کسی نیست جز آرون استاتون که در سریال مردان دیوانه در نقش کین کازروو می باشد. چیزی که در تریلر ها دیده می شود بازی زیبای استاتون است که امیدواریم در تمام طول بازی این چنین باشد !





روی ارل ( Roy Earle ) :

روی ارل دوست صمیمی کول و شریک وی و همینطور نزدیک ترین فرد به کول در طول بازی می باشد . وی سالهاست که در لس آنجلس زندگی می کند و این شهر مثله کفه دستش می شناسد. با پیشروی در بازی به نظر می رسد که وی خواستار کم کردن رابطه اش با کول و در نهایت جدایی از وی است تا بتواند به صورت مستقل کارهایش را انجام دهد. در طول بازی متوجه می شویم که روی با همسرش یعنی السا لیچمن ( Elsa Litchman ) دچار مشکل شده است و قصد جدایی از وی را دارد. از علت اختلاف میان روی و السا اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و یکی از رازهایی که در طول بازی باید آنرا کشف کنید همین مورد است. او در اکثر ماموریت های بازی همراه کول می باشد. ایفای نقش روی ارل در L.ANoire بر عهده آدام هارینگتن می باشد که پیش از این او را در سریال Dexter دیده بودیم.





السا لیچمن ( Elsa Litchman ) :

السا شخصیت اصلی مونث بازی است . او زن بسیار مرموزی است و باید رازهای بسیاری را در ارتباط با وی کشف نمایید. او همسر روی می باشد و با وی اختلافی کهنه دارد که موجب شده این دو جدا از یکدیگر زندگی کنند. وی محل زندگی مشخصی ندارد اما پاتوق اصلی وی در طول بازی Blue Room Jazz Club می باشد. او یک خواننده ماهر است و سبک موسیقی مورد علاقه وی جاز است. در طول بازی متوجه می شویم که وی علاقه ای دیرینه به کول دارد. به احتمال زیاد یکی از عوامل حسادت روی به کول همین عامل می باشد. ایفای نقش السا در طول بازی به عهده مدل و خواننده استرالیایی یعنی اریکا هیناتز است.





استفان بروسکی ( Stefan Browsky ) :

در زمان خدمت کل در بخش تخلفات ویژه رانندگی در LAPD نزدیکترین دوست و همکار وی کسی نبود جز استفان. وی هنوز هم با کول بسیار صمیمی است و هر کمکی از دستش بربیاید بر او انجام می دهد. در برخی ماموریت ها و پرونده های بازی شاهد حضور استفان در کنار کول هستیم. او یک ورزشکار حرفه ای است و بدنی ورزیده دارد و در دستگیری مجرمین زبده است. وی حدود 5 سال است که در لس آنجلس زندگی می کند. ایفای نقش وی بر عهده شون مک گوون است که همه وی را با سریال 24 می شناسند.





هرشل بیگز ( Herschell Biggs ) :

در اوایل ورود کول به بخش جنایی وی با فردی به نام هرشل بیگز آشنا شد. هرشل جزو کاراگاهان با تجربه و با سابقه LAPD به حساب می آمد و همه به او احترام می گذاشتند. نکته مهم در مورد این شخصیت این است که او همکنون مفقودالاثر شده است و هیچ کس از وی خبری ندارد. از جمله راز های مهمی که در طول بازی باید از آن پرده بردارید همین مورد است. او حدود 98 سال سن دارد و این قضیه نیز یکی دیگر از رازهای بازی است . ایفای نقش وی به عهده بازیگر آمریکایی یعنی کیث ساراباجکا می باشد.




گوردن لیری ( Gordon Leary ) :

گوردن از جمله مهمترین ، باسابقه ترین و بهترین کاپیتان های LAPD می باشد. همه مراکز اصلی پلیس شهر زیر نظر او قرار دارد که باعث می شود وی به فردی قدرتمند در لس آنجلس تبدیل شود. او یک رابطه ی کاملا معمولی با کول دارد اما گاهی اوقات یک حس رقابتی بین این دو ایجاد می شود که شاید در آینده موجب بروز مشکلاتی بین این دو فرد گردد. بسیاری از بخش های اصلی LAPD تحت نفوذ و فرمان لیری هستند و با توجه به دستورات وی عمل می کنند. اندرو کانلی ایفای نقش لیری را در طول بازی عهده دار است.


حالا که با شخصیت های اصلی L.A Noire آشنا شدید وقت آن است که داستان بازی را مورد بررسی قرار دهیم.









تاریک ترین روزهای لس آنجلس :

وقایع L.A Noire درسال دهه چهل به خصوص در بازه 1945 تا 47 رخ می دهد. دورانی که تقریبا تمامی کشور های جهان به خصوص اروپاییان تنها درگیر یک موضوع بودند و آن چیزی نبود جز جنگ جهانی دوم. در آمریکا اوضاع نسبت به سایر نقاط جهان بهتر بود و این موضوع در شهر لس آنجلس نمود بیشتری پیدا کرده بود و پیشرفت لس آنجلس آنقدر بود که در بازه ی زمانی دهه 40 تا 50 میلادی جمعیت این شهر افزایش چشمگیری داشت. قوانین جدیدی به تصویب می رسید. پدیده فمنیست به شدت در آن دوران افزایش یافته بود به گونه ای که بسیاری از زنان لس آنجلس به جای خانه داری به سراغ کارهای اداری ، تجاری و ... رفته بودند. افزایش قوانین جدید ، افزایش ناگهانی جمعیت ، پیشرفت روز افزون صنعت و سایر عوامل باعث شده بود که پلیس آن طور که باید و شاید روی اوضاع کنترل مناسبی نداشته باشد از این رو ناگهان جرم و جنایت به شکل وحشتناکی در جوامع آمریکایی الاخصوص لس آنجلس افزایش یافت. این روند آنقدر قدرتمند و طولانی بود که جرم و جنایت به دستگاه قضایی و دولت نیز نفوذ کرد و موجب شد که جوامع آمریکایی تاریک ترین روزهای خود را تجربه کنند. قتل های بسیاری در شهرها رخ میداد که بیش از 70 درصد آنها حل نشده باقی ماندند.
داستان L.A Noire مانند بازی های معمولی نیست که داستانی از پیش تعیین شده داشته باشد و شما بتوانید ماجرای این داستان را ببینید. بلکه داستان در L.A Noire نیمی از ماجراست و خودتان باید داستان بازی را کشف کنید تا بفهمید قتل خانمی که در نیمه شب در یکی از کوچه های متروک لس آنجلس اتفاق افتاده چه ربطی به کارخانه لوله سازی جانسون دارد ! اما ماجرا از آنجا شروع می شود که کول به عنوان پلیس بخش ترافیک تازه کار خود را شروع می کند. در همین حال وی با تصادفی عجیب روبرو می شود. او به سرعت خود را به صحنه جرم می رساند . در سر صحنه جرم کول با بازیگری به نام جو بالارد مواجه میشود. جون به کول می گوید که تمامی این اتفاقات صحنه سازی است و همه برنامه ریزی شده است تا مدارک اصلی از بین برود. این جاست ماجراجویی کول فلپس آغاز می شود تا شاهد عظیم ترین کندوکاو تاریخ بازی های رایانه ای باشیم.
به گفته مک نامارا L.A Noire بزرگترین تاثیر را در زمینه داستان از رمانهای چهارگانه لس آنجلس اثر جاودان جیمز الروی پذیرفته است.الروی تاکنون چهار کتاب نوشته است که به چهارگانه لس آنجلس معروفند. اولین کتاب وی عنوانی بود به نام کوکب سیاه که بعد فیلم این کتاب نیز ساخته شد و هر دو اثر هم فروش بسیار خوبی داشتند و هم تاثیر بسزایی روی ژانر نوآر. دومین کتاب این چهارگانه چیزی نیست جز محرمانه لس آنجلس که این مورد نیز به فیلم تبدیل شده و جزو آثار برجسته سینمایی به حساب میآید. دو کتاب دیگر این چهارگانه عبارتند از White Jazz و The Big Nowhere که این دو کتاب نیز تاثیر باور نکردی روی ژانر نوآر گذاشته اند. در واقع این چهار گانه را می توان پدر ژانر نوآر دانست. به جرات می توان گفت که اگر این چهارگانه نبود همکنون دیگر چیزی از این سبک نمانده بود. کوکب سیاه بر اساس یک پرونده واقعی نوشته شده است که داستانی بسیار مخوف و رعب آور دارد که به احتمال بسیار زیاد در L.ANoire شاهد حضور این پرونده نیز خواهیم بود.




قتل در کوچه های لس آنجلس 1947

قبل از بازی کردن L.A Noire باید یک نکته را بدانیم و آن این است که نباید این بازی را با GTA یا RDR مقایسه کرد زیرا L.A Noire اثری کامـــــــلا متفاوت است . در L.A Noire قرار نیست در نقش یک جنایتکار که هر کاری دوست دارد انجام می دهد باشید و همچنین در نقش یک کابوی خوش قلب که برای رسیدن به خانواده خود می جنگد نیز نیستید بلکه شما یک کاراگاه تمام عیار هستید و باید با جرم و جنایت و فساد جامعه مبارزه کنید. از سویی شباهت هایی بین L.A Noire و دیگر بازی های راکستار وجود دارد و آن شیوه روایت بازی است که به بهترین و اسطوره ای ترین شکل ممکن روایت می شود . دقیقا مانند GTA . که در واقع این امر نوید یک روایت داستانی بینظیر را میدهد.
روند بازی L.A Noire بر پایه پرونده های جرم و جنایت های موجود در بازی پیش می روند و شیوه مرحله به مرحله در این بازی نقشی ندارد. برای حل و فصل پرونده های موجود در بازی راه های مختلفی پیش رو دارید که انتخابشان با خودتان است اما در همه این موارد باید از فسفر های خاکستری مغز خود کمک بگیرید و چشمان تیزبینی داشته باشید. پس از هر رخداد در شهر و هنگامی که پرونده ای را تحویل می گیرید موظف هستید که در صحنه وقوع جرم حضور یابید. که این صحنه توسط پلیس های LAPD کاملا احاطه شده است. شما می توانید وارد صحنه جرم شده و تمامی نقاط آنرا برای یافتن سرنخ جستجو کنید. از خود جسد گرفته تا دورتادور آن منطقه. معمولا با بررسی اجساد و محیط اطراف آنها می توان به سرنخ های خوبی دست یافت . این سرنخ ها باعث می شوند که بدانید به چه کسی باید مظنون باشید و از وی بازجویی کنید و یا چه کسی را بی گناه بدانید. مثلا اگر در صحنه جرم لوله ی شکسته ای را یافتید که روی آن نام کمپانی سازنده و شماره ثبت محصول نوشته شده بود نشان از آن است که بازجویی از رییس آن کارخانه نتایج خوبی به همراه خواهد داشت. یا مثلا اگر دردست جسدی یک شیشه شراب یافتید سرزدن به بار های اطراف آن منطقه گزینه خوبی برای ادامه ماجراست و مثالی دیگر وجود حلقه ازدواج در دستان مقتول است که شما را به بازجویی از همسر وی سوق می دهد. مثال هایی از این دست زیادند که در طول بازی خودتان باید آنها را کشف کنید و پرده از راز هر کدام بردارید. در مدت زمان حضور در صحنه جنایت با توجه به درجه سختی که انتخاب می کنید راهنماهایی هستند که شما را در یافتن سرنخ ها کمک می کتند که از جمله آنها می توان به اشارات روی ارل اشاره کرد یا موسیقی بازی که در هنگام نزدیکی به سرنخ ها ضرب آهنگ تند تری به خود می گیرد و می تواند راهنمای خوبی برای یافتن سرنخ ها باشد. اما بزرگترین راهنمای بازی چیزی نیست جز دفترچه ی جیبی همراه کول . وقتی وارد صحنه جرم می شوید باید تمام جزییات و سر نخ هایی را که می بینید در این دفترچه یاداشت نمایید. افرادی که مظنون هستند و یا نام کارخانه های مرتبط با قتل و ... همه و همه باید در این دفترچه ثبت شوند. در واقع این دفترچه مهم ترین و بزرگترین راهنمای شما در طول بازیست که بدون آن نمی توانید هیچ کاری را پیش ببرید و بارها در طول گیم پلی بازی به مشکل بر خواهید خورد و از داستان بازی آن طور که باید و شاید لذت نخواهید برد. اگر بخش اول کاراگاهی بازی را حضور در صحنه جرم و یافتن سرنخ ها بدانیم بخش دوم چیزی نخواهد بود به جز بازجویی از مظنونین ، دوستان ، آشنایان ، شاهدان و ...




بازجویی در هر پرونده مختص افراد مرتبط با همان پرونده هست. هر چه تعداد رمز ها و سرنخ هایی که در یک صحنه قتل یا جنایت پیدا می کنید بیشتر باشد تعداد بیشتری مظنون به پرونده اضافه می شود که باید از همه آنها بازجویی نمایید. بازجویی ها به بهترین و زیبا ترین شکل ممکن در بازی گنجانیده شده اند . در هنگام باز جویی از هر فرد سه گزینه پیش روی دارید . البته در تریلر ها سه گزینه موجود بود و شاید هنگام عرضه با گزینه های بیشتری روبرو شویم که البته چنین چیزی بعید به نظر می رسد. گزینه اول " حقیقت " یا Truth می باشد. همانطور که از نام این گزینه پیداست بدان معنا می باشد که شما حرف های فرد مورد بازجویی را باور کرده اید و می توانید وی را رها کرده و به سراغ مظنونین دیگر بروید . اما نکته جالب اینجاست که ممکن شما در اعتماد به طرف مقابل اشتباه کرده باشید و همین اعتماد بیجا موجب تغییر مسیر پرونده شود !! گزینه دوم " شک " یا Doubt می باشد که جالب ترین گزینه بازیست. در این حالت شما به حرف های طرف مقابلتان شک می کنید و به نظرتان جواب درست و حسابی از سوی مظنون نشنیده اید. در صورتی که مظنون واقعا بخشی از اطلاعات را مخفی کرده باشد و شما به درستی به وی شک کرده باشید با انتخاب گزینه Doubt او تمامی اطلاعات را در اختیارتان می گذارد و معماهای جدیدی را از پرونده موجود برایتان حل میکند . و گزینه سوم چیزی نیست جز " دروغ " یا Lie که جالب ترین گزینه می باشد. انتخاب این گزینه با محدودیت هایی همراه است و شما نمی توانید به هر فردی انگ دروغگویی بزنید. در واقع جالبی این گزینه در همین موضوع است. شما تنها به واسطه مدارک و شواهدی که جمع آوری کرده اید می توانید دروغ گویی فردی را ثابت کنید. برای مثال هنگامی که دارید از فردی بازجویی میکنید وی به شما دروغ می گوید و شما با مدارکی که از قبل جمع آوری کرده اید می توانید دروغ وی را ثابت کنید. حتما تاکنون با خود اندیشیده اید که تشخیص اینکه کدام یک از گزینه های فوق را انتخاب کنید بسیار مشکل است اما همین جاست که L.A Noire تمایز اصلی خود با سایر بازی هایی که در خود از این تکنیک استفاده کرده اند را ( بازی هایی همچون Alpha Protocol یا Mass Effect 2 و ... ) به مخاطب نشان می دهد.





این چهره های تاثیر گذار

وجه تمایز L.A Noire با دیگر بازی هایی که از تکنیک حالات مختلف صحبت کردن و در واقع همان بازجویی استفاده کرده اند این است که L.A Noire از یک تکنولوژی کاملا جدید و انقلابی استفاده می کند که در این بخش مقاله قصد داریم به تفضیل در مورد آن صحبت کنیم. سال پیش بازی زیبا و تحسین شده Heavy Rain توانست افق های جدیدی را در طراحی چهره پیش روی رو بازی بازان قرار دهد . اما سلطنت Heavy Rain در این زمینه چند ماه بیشتر طول نکشید و با انشار تریلری از L.A Noire همه میخکوب شدند. در این تریلر تکنولوژی جدید و انقلابی راکستار و TB نشان داد می شد. تکنولوژی جدید که MotionScan نام داشت توانسته بود کوچکترین جزییات چهره و بدن را در بازی نشان دهد. هر بازیکننده ای با دیدن تریلر متحر العقول باقی می ماند و در تمام سایت ها و مجلات گیمی بحث بر سر MotionScan بود.
همان طور که گفته شده بود استدیوی TB در سال 2004 در شهر سیدنی استرالیا ساخته شده بود و بعد از حدود شش ماه با راکستار قرار بسته بود . مک نامارا که خود به طور دقیق از جزییات بازیش خبر داشت می دانست که L.A Noire به تکنولوژی MotionCapture نیازمند است. از این رو پس از طرح این موضوع در جلسه ای با سران راکستار هر دو طرف به این نتیجه رسیدند که MotionCapture به L.A Noire کمک بسیار خواهد کرد و استفاده از آن در این بازی ضروری است. TB و RockStar پس از چند روز شروع به جستجو در شهر سیدنی کردند تا بتوانند یک استدیو MotionCapture حرفه ای پیدا کنند. در طی این جست و جو به استدویی عجیب برخورد کردند با نام Depth Analysis . این استدیو توجه راکستار را به خود جلب کرد و باعث شد تحقیقات بیشتری روی این شرکت کوچک و نوپا که از زیر مجموعه های موشن کپچر بود صورت گیرد. در طی صحبتی که راکستار با کارکنان این شرکت کوچک انجام داد فهمید که افراد بسیار با استعداد و خلاقی در این شرکت کوچک فعالیت می کنند که هدفشان ساخت تکنولوژی جدیدی به نام MotionScan است. راکستار که شیفته ایده ی این شرکت شده بود به تمام وجود به این شرکت کوچک کمک کرد . از سویی دیگر مک نامارا که از این موضوع با خبر شده بود MotionScan را پلی بسوی جاوادنه شدن اثر خود میدید از این رو پروسه ساخت L.A Noire به مدت سه سال در خفا پیش رفت و همه دست به دست هم دادند تا MotionScan را خلق کنند که سرانجام این تلاش ها نتیجه داد و یک ابر تکنولوژی فوق العاده خلق شده است که می تواند آینده کلی بازی های را تغییر دهد. با وجود این تکنولوژی جدید L.A Noire توانست به راحتی HeavyRain را پشت سر بگذارد. از سویی خیلی ها لقب آواتار دنیای گیم را از این لحاظ به L.A Noire داده اند.




مک نامارا در یکی از سخنرانی هایش گفت که در زمان ساخت L.A Noire به این دلیل سراغ موشن کپچر رفتیم که تکنولوژی بهتر از آن وجود نداشت و خود می دانستیم که موشن کپچر آنطور که باید و شاید به نیاز ما پاسخ نمی دهد به همین علت بود که MotionScan را خلق کردیم .
MotionScan تکنولوژی است که ریزترین و جزئی ترین حرکات صورت و بدن را به مخاطب نشان می دهد. MotionScan از تعداد زیادی لیزر خاص استفاده می کنند که ویژگی مهم این لیزر ها این است که می توانند حرکات زیر پوست را نیز ضبط کنند. و این دقیقا وجه تمایز L.A Noire با سایر بازهای مملو از دیالوگ است. با وجود سیستم MotionScan بازجویی ها در L.A Noire آنقدر لذت بخش خواهند بود که هیچ مخاطبی از ساعت ها بازی کردن L.A Noire خسته نشود. در تریلری هایی که از بازی منتشر شده است تعدادی از قابلیت های MotionScan را در هنگام بازجویی دیدیم که به واقع خار قوالعاده بود. برای مثال افرادی که معمولا متهم به حساب می آیند با پرسید سوال از آنها شاهد واکنش های تدافعی و تندشان هستید و در پی این هستند که خود را بی گناه نشان دهند. یا افرادی که ترسو هستند و چیزی را از شما پنهان می کنند معمولا دچار خشکی لب هستند و از نگاه به چشمان شما امتنا می کنند همچنین این افراد لرزش های عصبی نیز دارند. از دیگر مشخصات اینگونه افراد گذاشتن اشیای روی میز بین خود و شما و تکرار سوالات شماست . بر عکس اگر یکی از اعضای باند اصلی خلافکاران به شما دروغ بگوید رفتاری متفاوت تر و حرفه ای تر از خود نشان می دهد. اینگونه افراد معمولا حرکات اضافی از خود نشان نمی دهند و معمولا کمتر تکان می خورند. لبخند تصنعی از دیگر ویژگی های این افراد است. همچنین کول می تواند حالت های خشن ، دوستانه ، مشکوک ، صمیمانه ، ناراحت و ... را به خود بگیرد که همه این حالات به بهترین و زیبا ترین شکل در بازی جای گرفته اند. MotionScan باعث شده است که L.A Noire بار ها و بارها و بارها ارزش تکرار داشته باشد. لازم به ذکر است که MotionScan تنها محدود به بازجویی ها نمی شود و در تمام طول بازی حتی گیم پلی و میان پرده ها وجود دارد که بسیار به سینمایی شدن بازی کمک کرده است.




تکنولوژی های خارقوالعاده مورد استفاده در L.A Noire تنها به MotionScan محدود نمی شود. L.A Noire از معدود ترین بازی هاییست که از تکنولوژی فوقالعاده Global illumination استفاده می نماید. توضیح در مورد این سیستم واقعا کار سختی است و به یک متخصص نیاز دارد. این سیستم در واقع بر گرفته از حالات فیزیکی واقعی است . فیزیک نوری. در واقع اگر در طول بازی نوربه اجسام مختلف برخورد کند بازتاب نور از سطح آن جسم بر روی دیگر اشیا تاثیر مستقیم می گذارد. این گونه نیست که اگر نور خورشید به یک شی آهنی برخورد کرد بازتاب نور روی شی دیگر دقیقا به همان شکل باشید و سیستم Global illumination به گونه ای عمل می کند که بازتاب نور از روی یک برگ با بازتاب آن از روی اشیای آهنی متفاوت باشد. این تکنولوژی علاوه بر اینکه عمق بالایی به تصاویر می دهند می تواند در سایه زنی های موجود در بازی بسیار کمک کند و سایه های موجود در بازی را بسیار بسیار واقعی تر نشان دهد .
مشکل عموم بازی ها در سایه زنی محدود به سایه زنی اجسام ریز و جزییات هستند. جزییات صورت نیز جزو همین مشکلات به حساب می آیند و سازندگان نمی توانند به خوبی سایه زنی های چهره را طراحی کنند مگر در معدود بازی هایی همچون Heavy Rain که در نماهای بسته این کار را انجام می دهند. هر چند سایه های بازی هایی همچون HeavyRain بسیار زیبا کار شده اند اما L.A Noire برای این قضیه تکنیک جدیدی خلق کرده است. درواقع راکستار تکنولوژی دوربین های 360 درجه را به نوعی بهبود بخشیده که به سایه زنی بسیار طبیعی چهره ختم شده است
اما بگذارید توضیح دهیم که موشن اسکن چگونه چنین جزییات ریزی را اینگونه زیبا می سازد . بازیگران در یک اتاق سفید می نشینند . دورتادور آنها دوربین های HD وجود دارد. تعداد این دوربین ها حدود 32 عدد است . این 32 عدد دوربین می توانند تمامی حرکات صورت را به مدل های سه بعدی با بافت های کامل تبدیل کنند . این 32 دوربین به دو قسمت 16 تایی Stereoscopic تبدیل شدهاند که می توانند از ریز ترین حرکات صورت در هر زاویه ای فیلم برداری کنند. این موضوع تنها به انمیشن ها صورت بازیگران محدود نمی شود بلکه انمیشن های بدن آنها نیز با همین دوربین ها انجام شده است که بسیار بسیار زیبا هستند.
مک نامارا در جایی گفت : " اگر قرار بود در ساخت L.A Noire از موشن کپچر استفاده کنیم نمی توانستیم آنطور که باید و شاید زیبایی بازیمان را به مخاطب القا کنیم ولی موشن اسکن این عمل را برایمان ممکن ساخت.




شب های مهتابی در کوچه های غم زده لس آنجلس :

با اینکه بخش اعظم L.A Noire را بخش ماجرایی بازی تشکیل می دهد اما باید بدانید که بازی خالی از اکشن نیست. با وجود تجربه راکستار و خود مک نامارا در ساخت بازی های اکشن OPEN-WORLD می توان به این قضیه پی برد که در L.A Noire شاهد یک بخش اکشن ناب در بازی خواهیم بود. در طول پرونده هایی که حل و فصل می کنید باید کارهای مختلفی انجام دهید و اینگونه نیست که بازی فقط محدود به یافتن سرنخ یا بازجویی از مظنونین باشد. ممکن است شما از فردی بازجویی کنید و وی آدرس یک محلی را به شما بدهد. شما باید به آنجا رفته و موضوع را بررسی کنید. ممکن است با ورود به آن مکان غافل گیر شوید و ناگهان اعضای یک باند مافیایی به شما حمله کنند و اینجاست که بار اکشن بازی خودی نشان می دهد. پرونده های بازی را می توان در پنج شاخه اصلی دسته بندی کرد. این شاخه ها عبارتند از ترافیک ، آتش سوزی ، پلیس گشت ، فساد و جنایی. روند پیگیری هر کدام از این 5 نوع پرونده با دیگری کاملا متفاوت است . همچنین در طول انجام هر کدام از این پرونده ها همکاران متفاوتی خواهید داشت که به زیبا تر شدن بازی کمک زیادی می کند. بخش رانندگی بازی هم بسیار زیبا کار شده است و با رانندگی های GTA مو نمی زند. با این تفاوت که در L.A Noire پشت رل ماشین های دهه چهلی خواهید نشست . از امتیازات یک پلیس این است که می تواند به دیگر ماشین ها دستور دهد که از جلوی راهش کنار بروند و این امتیاز در L.A Noire نیز برای کول وجود دارد. نکته ای که در طول بخش Driving بازی جلب توجه می کند این است که شما باید با دقت رانندگی کنید زیرا اگر تصادفات متعدد داشته باشید و به شهر خصارت بزنید مردم از شما شکایت می کتند !! در بخش اکشن بازی تعقیب و گریز با ماشین هم وجود دارد که با توجه به آنچه که در تریلر ها و تصاویر منتشر شده دیده می شود بسیار لذت بخش از کار در آمده است . بخش اکشن پیاده بازی به واقع یک شاهکار است و از راکستار کمتر از این هم انتظار نمی رود. مبارزات به هر دوشکل تن به تن و با اسلحه در بازی وجود دارد. مبارزات با اسلحه بازی دقیقا شبیه بازی های قبلی راکستار به خصوص RDR هستند پس می توان از این بخش با خیال راحت عبور کرد. بخش مبارزات تن به تن هم چیزی است مانند مبارزات تن به تن Mafia 2 که البته بسیار بهتر از آن کار شده است. از دیگر جنبه های فانتزی L.A Noire می توان به بخش تعقیب مظنونین اشاره نمود. همانطور که گفته شد ثابت کردن دروغ گویی یک فرد بدون ارائه مردک امکان پذیر نیست. برای اینکه دروغ وی را ثابت کنید باید فرد مظنون را برای مدتی تعقیب کنید تا به شواهدی که می خواهید برسید. این کار آنقدر که فکر می کنید آسان نیست. اگر فرد مظنون متوجه این امر شود ممکن است سه حالت پیش بیاید. یا اینکه فرار می کند یا عده ای از افرادش به شما حمله می کنند یا توسط شما بازداشت می شود !! که البته هر کدام از حالات باعث رویداد های متفاوتی در طول پرونده می شوند. سیستم جان بازی هم مانند آثار مدرن می باشد و خبری از خط سلامتی نیست و اگر زیاد از جانتان کم شده باشد صفحه به صورت سیاه و سفید در خواهد آمد که در این حالت باید سنگر بگیرید. گشت و گذار در لس آنجلس هم در بازی وجود دارد و کلیه مناطق شهر از همان ابتدا در اختیار بازی باز قرار دارند. البته مانند GTA نمی توانید به هر کاری دست بزنید . باید توجه داشته باید که در L.A Noire شما یک پلیس هستید نه یک خلافکار !!





بار دیگر شهری که دوستش دارم :

شهر لس آنجلس در L.A Noire کاملا بازسازی شده است. این شهر براساس آرشیو عکس های موجود از آن در دهه 40 میلادی و فیلم های باقی مانده ساخته شده است. تمامی مکان های بازی برگرفته از واقعیت هستند و همه در لس آنجلس 60 ساله پیش وجود داشته اند. مساحت لس آنجس در L.A Noire به حدود 8.5 مایل می رسد که در این 8.5 مایل همه بناها ، خیابان ها ، میادین و ... لس آنجلس وجود دارد. ساختمان برادران وارنر ، سینما ها ، بارها ، مغازه ها و ... همه و همه در طول بازی قابل دسترسند. طراحی لباس های موجود در L.A Noire (لباس بازیگران) بر عهده کمپانی Western Costume که بزرگترین کمپانی طراحی لباس هالیوود می باشد است البته تعدادی از طرح های لباس نیز توسط طراحان استرالیایی ساخته شده ولی بخش اعظم این کار بر عهده Western Costume است. در کارنامه کاری این شرکت طراحی لباس فیلم هایی چون محرمانه لس آنجلس ، پدر خوانده ، Chinatown و ... دیده میشود پس می توان نتیجه گرفت طراحی لباس ها به بهترین شکل ممکن در بازی وجود خواهند داشت.
طراحی ماشین ها و اسلحه ها نیز بسیار زیبا هستند. ماشین ها کاملا بر اساس واقعیت طراحی شده اند و بیش از 90 درصد ماشین ها رایج دهه 40 آمریکا در بازی حضور خواهند داشت. بافت های محیط نیز در بهترین حالت خود قرار دارند. نورپردازی بازی هم که به لطف Global illumination در بهترین حالت ممکن قرار دارد. در مورد چهره ها هم به اندازه کافی سخن گفته شده است !! افکت های آب و گرد و غبار نیز آنقدر زیبا هستند که تا خودتان تریلر های بازی را نبینید زیباییشان را درک نخواهید کرد. در مورد گرافیک L.A Noire هیچ نکته نگران کننده ای وجود ندارد و می توان از این بخش مطمئن بود .


جیر جیرک های لس آنجلس :

کار بازیگری و گویندگی L.A Noire تنها در یک مرحله انجام شده است. هنگامی که بازیگران وارد صحنه شدند تا یک سکانس را پر کنند مک نامارا متوجه شد که سخن گفتن آنان در هنگام بازی بسیار بسیار طبیعی تر از سخن گفتن آنها در هنگام گویندگی است. از این رو تصمیم گرفتند که همزمان با بازی کار صدا گذاری هم انجام شود. از این رو L.A Noire توانسته است 400 بازیگر داشته باشد که برای این امر هزینه سرسام آوری پرداخت شده است زیرا بازیگری در مقابل MotionScan کاری به مراتب سخت تر از بازیگری در مقابل دوربین است از این رو بازیگران خواستار دست مزد بیشتری می شدند. علاوه بر صدای دیالوگ ها و سخنان بازیگران صدای حرکات بدن آنان و تماس با اجسام دیگر نیز ضبط می شود. مثلا صدای جابجایی فرد روی صندلی که باعث صدای جیر جیر صندلی میشود و یا صدا خوردن سیلی به صورت یک فرد و ... همه و همه ضبط شده اتد. در یک کلام می توان گقت صداگذاری L.ANoire خارقوالعاده است و هیچ بازی تاکنون حتی به آن نزدیک نشده است. موسیقی بازی نیز بسیار گوش نواز کارشده و برای ساخت آن از یک گروه موسیقی هالیوودی استفاده شد است. بیش از این به موسیقی بازی نمی پردازیم و به شما می گوییم که تا خودتان موسیقی های L.A Noire را گوش ندهید حرف مارا درک نخواهید کرد.