گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بی دغدغه بی هیچ نبردی دلم آرام
در دام دوتا چشم دو شمشیر زن...
نوع: ارسال ها; کاربر: مریم6868; کلمات کلیدی:
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بی دغدغه بی هیچ نبردی دلم آرام
در دام دوتا چشم دو شمشیر زن...
نه راه است اینکه بگذاری مرا برخاک و بگریزی
گزاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم..
کودکی 10 ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد .پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جدا بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک...
وقتی که بین نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم هم زدنی سنگ میشود
آقا ببخش که دلم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شماتنگ می شود..
اللهم عجل لولیک الفرج..
اين هم چندتا شعر بسيار زيبا از حامد عسگري:
**
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام
من رعد و برق و زلزلهام؛ ناگهانیام
این بیتهای تلخِ نفسگیرِ شعلهخیز
داغ شماست خیمه زده بر جوانیام
چه كسي گفت سهراب؟
چه كسي گفت سهراب؟
پسرك در حالي كه دست معشوقه اش را مي كشيد، فرياد زد:
« سهراب!
قايقت جا دارد؟
قايقت جا دارد؟»
سهراب مات و مبهوت به ساحل نگاه كرد!
برایت ارزوی کافی میکنم!!!
در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم :
هواپیما درحال حرکت بود و آنها همدیگر را بغل کردند و مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی
برای...
مورچه
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ،
نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان...
بیمارستان روانی
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب...
اگر کوسه ها آدم بودند
دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای "کی " پرسید:
اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای کی گفت:البته !
اگر کوسه ها آدم بودند، توی دریا برای...
برنامه نویس و مهندس
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟
مهندس که میخواست...
نقشه شکست خورده
آن روز صبح یک دسته صورتحساب تازه رسیده بود . نامه شرکت بیمه ، از لغو شدن قرارداد هایشان خبر می داد.
زن آه کشید و با نگرانی از جا برخاست تا شوهرش را در جریان بگذارد....
هديه سال نو
پل به عنوان عیدی یک اتومبیل از برادرش دریافت کرده بود. شب، هنگامی که از محل کارش بیرون آمد با پسربچه ای برخورد کرد که دورو بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد....
معلم با صدایی بلند گفت:
«بچه ها! دفترهای دیکته تون روی میز».
پسر دستش را توی کیف کرد و کاغذی بیرون آورد و با دست دیگر، مداد نیم خورده اش را از بین دندان هایش بیرون کشید.
معلم گفت: «مادر»
پسر...
* سلطان آهن
الساندرو زارتنی را همه ی مردم آن شهر کم جمعیت ایتالیا می شناختند. یکی از بزرگترین سرمایه داران شهر بود. درحقیقت بورس فروش آهن آن شهر در اختیار الساندرو بود و به همین خاطر به او...
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
صحبت دولت آن مونس جان ما را بس
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوش سودای غمش گفتم زسر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم ازینجا ببرد
شاه شمشاد قدان خسروی شیرین سخنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
متوجه منظورت از فرا نيمايي بودن شعر نشدم![taajob][taajob]
مي توني واضح تر بگي عزيز؟
خواهش ميكنم[cheshmak]
قابلي نداشت[shaad]
نوش داروي طرح ژنريك
سيد حسن حسيني
"تقديم به سهراب سپهري"
***
هبل
شاعري شعري گفت
هبلي تازه
به دنيا آمد
منم ميگم براي شروع خوبه ولي خيلي مطالعه كن، هم اشعار شاعران جديد، هم قديمي
ايشالا كه يه روز موفقيتت باعث معروفيتت بشه[golrooz]
فوق العاده بودن[taajob][taajob]
به اين ميگن هنرمند![tashvigh]
عالي بودن
مرسي[tashvigh]