سلام هادی عزیز
بعد از مدتی اومدم دیدم تولدت هستش خواستم تبریک گفته باشم
دوست داشتم در شرایط بهتری بهت تبریک می گفتم امیدوارم موفق باشی[golrooz]
نوع: ارسال ها; کاربر: AreZoO; کلمات کلیدی:
سلام هادی عزیز
بعد از مدتی اومدم دیدم تولدت هستش خواستم تبریک گفته باشم
دوست داشتم در شرایط بهتری بهت تبریک می گفتم امیدوارم موفق باشی[golrooz]
تولد جیگر خودم رو تبریک میگم[golrooz]:heart:
الهـــــــــــــــــــــی من برات جانبازه 120% بشــــــــــــــــوم http://www.daneshju.ir/forum/images/smilies/danesh_4.gif
...
دوست عزیز خودت داری میگی دلالی!!![tafakor]
موفقیت تو دلالی یعنی وجود داره!
یعنی فرد اطلاعات آگاهی که داره کلی زحمتی که کشیده بیخیال بشه می تونه بیاد ایران از طریق دلالی عطر موفق بشه!
دوست عزیز...
از نظر من اگه تو ایران بود اشانتیون عطر که هیچ الان داشت تو مشهد عطر گل محمدی می فروخت [tafakor]
پیشـــــــــــــوا بیا خودت عملی این کار و انجام بده[nishkhand]
ببین اشعه ظاهر میشه یا نه [nishkhand]
هیشکی که نمیاد بگه این طوری شاید خود اشعه بیاد بگه اسمش چیه [tafakor]
چه بحـــــــــــــــــــث شیرینی [nishkhand]
موتوشکریم از اون هایی که میان بحث می کنن[nishkhand]
ما هم که آخر سر نفهمیدیم جواب سوال چی بود[tafakor]
به نظر من اینکه میگن استفاده طلا برای مردان مضر هست این یک اشتباه هست مضر نیست بلکه طبق احکام اسلام استفاده از طلا برای مردان حرام هست
یک نکته ای که اینجا گفته شد :[tafakor]
الان من در...
تغيير در رويه حسابداري :
براي نيل به خصوصيت كيفي قابل مقايسه بودن صورتهاي مالي ، ثبات رويه در نحوه عمل حسابداري طي هر دوره مالي و نيز از يك دوره مالي به دوره مالي بعد ضروري...
وفق تعريف ذكر شده در استاندارد شما 6 حسابداري با موضوع گزارش عملكرد مالي ، تعديلات سنواتي چنين تعريف شده است :
تعديلات سنواتي: تعديلاتي با اهميت است كه به سنوات قبل مربوط ميشود و از...
روش اقل بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش
در روش اقل بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش كه الهام گرفته از اصل محافظه كاري است، درآمد تحقق نيافته سرمايه گذاري هاي كوتاه مدت قابل شناسايي و ثبت...
پاییز بود و سپیده در حال دمیدن . در دل هیزم شکن پیر آن فصل و بامداد دوست داشتنی بود وحتی فقر آرامشش را بر نمی آشفت او با عصایی در دست و پشتی خمیده هر روز برای شکستن هیزم پیاده جنگل را طی می کرد . آن...
کتری خوش یمن
یک روز صبح در آن زمان که کوه فوجی را مثل خدا و به عنوان الهی ترین فرزند طبیعت پرستش می کردند گورکنی کم سن و سال در بوته زار جست و خیز می کرد . او به جز خوشی خود به همه چیز بی...
بخت دریا بخت کوه
شاهزاده نینیگی نوه ی پسری اماتراسو بود وبه خاطر اصل و نسب والایش به نوه ی آسمانی شهرت داشت او در سرزمینی که نیاکان آسمانی اش آفریده بودند به خردمندی فرمانروایی می کرد . در گذر...
سلــــام
به همه دوستان عزیز
همون طوریکه از اسم تاپیک پیدا هست می خوام با همکاری شما افسانه های آسیای شرقی مثل کشورهای ژاپن کره چین و .....
رو اینجا قرار بدیم
خوشحال میشم همکاری کنید
با تشــکر...
باهاش حرف زدم!
گفت هنوزم دوستم داره! حتی با یه بچه!
گفت حاضره اون بچه رو بچه ی خودش بدونه!
بهش گفتم نه!
گفت صبر می کنه که آروم بشم!
موبایل رو که قطع کردم یه مرتبه همه ریختن سرم!
مثل همون موقع...
تو بهم دروغ گفتي!
تو گفتي هميشه با مني!
دروغ گفتي!
گولم زدي!
من هر چي گفتي گوش کردم!
هر کاري که خواستي کردم!
اما تو بهم دروغ گفتي!
تو گفتي زندگي قشنگه!
اما نيست!
زشته!
و از دادگاه رفت بيرون!
هورام از جاش بلند شد و ايستاد و از همونجا گفت که از اونم خواسته بود،اما توانش رو نداشته!
و گفت شايد به اندازه ي من پويا رو دوست نداشته که بتونه تمومش کنه! و اونم از دادگاه...
«یه نگاهی بهش کردم و گفتم»
_پویا چیزی از خودش نداره! یه باغه با یه ساختمون که اونم پدرش بهش داده! و من اینو می دونستم.
_بگو تو بیمارستان چه اتفاقی افتاد!
«یه لحظه سکوت کردم و بعد گفتم»
_من تمام...
_وارده! خانم پرستار شما فقط چیزایی رو که شنیدین بفرمایین!
_خانم پرستار شما این مطلب رو از خود بیمار شنیدین یا نه؟!
_بله!بارهاا! خیلی زیاد و محکم و با اصرار! به نظر من خیلی شهامت می خواد که یه نفر...
«تند می رفتم کنارش اما مأیوس می شدم ! ازش دور می شدم اما دوباره صدام می کرد!
وقتی بهش جواب نمی دادم گریه می کرد و چقدر تلخه که یه مرد،یه جوون با یه چشم گریه کنه و حتی نتونه اشک هایی رو که زیر چشمش...
و انتظار از من!
و من ناامید تر از پویا و دکتران ناامید تر از هر دوی ما!
تنها بودیم! با هم اما تنها!
مادرش یه روز در میون می اومد و هر بار اصرار که پویا رو منتقل کنیم خونه که با مخالفت شدید...
- قربان کلام خود شمام در میون فحاشی سرکار خانم رفعت نامفهومه!
- - خانم رفعت اگر ساکت نشین مجبورم دستور اخراج شما رو بدم!
- حق با شماست سرکار خانم! بنده بی وجدانم! بی شرمم! مواجب بگیرم! اگه توهین...
371 تا 380
مادرش بازم چایی میاره!
هورا به چاله نگاه می کنه!
پدرش بازم چاله رو می کنه!
خیلی گود شده!
مگه درخت چقدر باید تو زمین فرو بره!
حامد خاکها رو می ریزه تو گونی!
مادرش بازم چایی می آره!...
مثل اينکه اصلا گفته نشده!
اصلا من يه همچين چيزي نشنيدم!
حامد چيز ديگه گفت!
من اشتباه شنيدم!
اما براي دومين بار صداي حامد اومد!
_رفته تو دره!
و دومين صاعقه رو توي مغزم حس کردم!
ديگه حتي توان...
خالي!
نسيم هست اما نمي وزه!
طبيعت هست اما بدون عطر!
پرنده ها هستن اما بدون آواز!
منم هستم اما بدون من!
پويام هست اما نه اون پويا!
سرش رو تو دستش گرفته و ساکت داره فکر مي کنه!
آروم مي رم کنارش...