http://uc-njavan.ir/images/uxkfj7jcduxkj487n1cg.jpg
نوع: ارسال ها; کاربر: setayesh shb; کلمات کلیدی:
http://uc-njavan.ir/images/uxkfj7jcduxkj487n1cg.jpg
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
یعنی نمیدونستم به یکی بگی چیزی رو تعریف نکن واسه کسی بعد کلی هم بهت اطمینان بده که آره و ....نمیرم بگم و خیالت راحت[nishkhand]بعد الان از یه نفر دیگه دارم میشنوم[khande]خدایا این...
مــــــــــن بازم مزاحم شدم[nishkhand]
اینبار بگم قبلیا رو نرسیدم بخونم دیگه فکر کنم پرتم کنید بیرون[sootzadan]میدونم هر گفتار شما نصیحت و تجربه ایست بر دوش ما جوانان[nishkhand]جدا از شوخی بعد این...
[nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand][nishkhand]...
به نام آرامش دهنده ی قلب ها
سلام خدمت همه ی دوستانم[esteghbal]
مثل همیشه منو شرمنده ی خودتون کردید من تاریخ تولدمو حذف کردم که دوستان به زحمت نیفتن ولی بچه ها یادشون مونده بود...
دارم از حرص منفجر میشم من نمیدونم واسه چی داده ۱۹۰۵ [sar dard][asabani][asabani][asabani]
دفتر سوم
جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
گفتشان در خواب کای اولاد من
نیست ممکن ظاهر این را دم زدن
فاش و مطلق گفتنم دستور نیست
لیک راز از پیش چشمم دور نیست
دفتر سوم
خواندن آن دو ساحر پدر را از گور و پرسیدن از روان پدر حقیقت موسی علیه السلام
بعد از آن گفتند ای مادر بیا
گور بابا کو تو ما را ره نما
بردشان بر گور او بنمود راه
پس سهروزه داشتند...
دفتر سوم
فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران
چونک موسی بازگشت و او بماند
اهل رای و مشورت را پیش خواند
آنچنان دیدند کز اطراف مصر
جمع آردشان شه و صراف مصر
سلام
بله دقيقا
ممنون كه جواب داديد
سخته تنهايي سخته....
دارم يواش يواش ميشناسم آدما رو؛دوستانم رو و از همه مهمتر خودمو
دارم ميفهمم الكي دوست داشتن ها رو...
**********
شروع امتحانا....:)
دفتر سوم
وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی
وا مگردان هیچ ازینها دم مزن
تا نیاید بر من و تو صد حزن
عاقبت پیدا شود آثار این
چون علامتها رسید ای نازنین
دفتر سوم
جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیهالسلام
شب برفت و او بر آن درگاه خفت
نیمشب آمد پی دیدنش جفت
زن برو افتاد و بوسید آن لبش
دفتر سوم
بازگشتن فرعون از میدان به شهر شاد بتفریق بنی اسرائیل از زنانشان در شب حمل
شه شبانگه باز آمد شادمان
کامشبان حملست و دورند از زنان
خازنش عمران هم اندر خدمتش
دردم ایــــن نـــیـسـت کـــــه او عــــاشــــق نـــیــسـت ،
دردم ایــــن نــیــسـت کــــــــه... مــعــشـــوق مــن از عــشــق تـهــی اسـت ،
دردم ایــــــن است کــــــه ...بــــا دیـــــدن...
ولی ما روش های جالبی داشتیم[nishkhand]یکی رو پاش مینوشت[sootzadan]یکی رو خط کش مینوشت[sootzadan]الانم جدیدا مد شده با این خود کار نامرئی ها مینویسن[nishkhand]ولی من هیچکدومو امتحان نکردم...
سلام
خسته نباشید.[golrooz]
یه موضوعی بود مدت ها ذهنمو درگیر کرده بود ولی متاسفانه آلزایمر زود رس[nishkhand] باعث میشد یادم بره عنوانش کنم
http://uc-njavan.ir/images/qtr457fdsaa04hg8kcg9.png
من...
http://uc-njavan.ir/images/i70imuqlizvc4wj60xwr.jpg
منو ارزشیابی استادام همین الان یهویی[sootzadan][nishkhand]
من:[shademan]
استادا:[dooa]
دفتر سوم
رفتن خواجه و قومش به سوی ده
خواجه و بچگان جهازی ساختند
بر ستوران جانب ده تاختند
شادمانه سوی صحرا راندند
سافروا کی تغنموا بر خواندند
دفتر سوم
روان شدن خواجه به سوی ده
خواجه در کار آمد و تجهیز ساخت
مرغ عزمش سوی ده اشتاب تاخت
اهل و فرزندان سفر را ساختند
رخت را بر گاو عزم انداختند
دفتر سوم
قصهٔ اهل ضروان و حیلت کردن ایشان تا بی زحمت درویشان باغها را قطاف کنند
قصهٔ اصحاب ضروان خواندهای
پس چرا در حیلهجویی ماندهای
حیله میکردند کزدمنیش چند
که برند از روزی درویش...
عادت می کنم:
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس نبودنش
تنها عادت میکنم...اما فراموش نه!!!sh_dokhtar3
http://www.jazzaab.ir/user_files/2014/10/love-pic-text5-jazzaab-ir.jpg
روز خیلییییییییییییییی خسته کننده ای بود
صبح دانشگاه بودم ساعت 12 رسیدم خونه و مجبور شدم ساعت 1 دوباره راه بیفتم سمت دانشگاه اونم همش به خاطر تحویل یه سی دی مسخره و از همه بد تر من که میخواستم کلاس...