بابا که شدم ...
به دخترم پول تو جیبی نمیدم !!!
تا یواش از پشت سرم بیاد دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم در گوشم پچ پچ کنه ....
نوع: ارسال ها; کاربر: shabhayebarare; کلمات کلیدی:
بابا که شدم ...
به دخترم پول تو جیبی نمیدم !!!
تا یواش از پشت سرم بیاد دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم در گوشم پچ پچ کنه ....
زن که باشی ،
عاقبت یک جایی ، یک وقتی
دلت اهلیهِ یک نفر می شه ..
و دلت ،
فهمیدن یک زن سخت نیست،
زن سراسر ناز است و نیاز
گریه ها،خنده ها،حرفهایش تنها برای مردش هست !!!
او عشق می خواهد و آغوش
زن یعنی
لبخند در هجوم گریه ها آرامش وقت بی قراری های مدام
عاشقانه ای هنگام غروب ، وسط میدان جنگ
تورا دختر خانوم مینامند .
مضمونی که جذابیتش نفسگیر است…
دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا میکند
گاهی اوقات ...
آدم دلش یک آشپزخانه آرام
دیگر این ملامت ِ ما چیست که چرا آدم از دست ِ حوا سیب خورد !
دل هیچ اقیانوسی
در تلاطم ِ جزر و مد نمی افتاد .
دستش را بگیر ...
با عشق نوازشش کن
دوست دارم زیر باران باشیم و بدون چتر
کتم را بکشیم روی سرمان
آنوقت است که بی پروا هم را بغل می کنیم
تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ....
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
درســت ...
مـــثـــل وقـــتـــی کـــه عـــاشـــقـــت شـــدم
بــــاران مـــی بــــارد،
فـــــکــــر کــــنــــم
اغلب فکر می کنیم؛
اینکه به یاد کسی هستیم؛
منّت ی است بر گردن آن شخص؛
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم؛
ﻣـﺮﺩ ﺑــﺎﯾــﺪ ﻭﻗــﺘــﯽ هـمـسـرش ﻋـﺼـﺒـﺎﻧـﯿـﻪ,ﻧـﺎﺭﺍﺣـﺘـﻪ,
ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﻭﺍﯾﺴﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﺑﮕﻪ :
ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﯿﮕــــﺎ ﮐﻦ , ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ
هــــوای تو به حَتم ابری ست ...
که به هر زمان هوایــی ات می شوم،
اتاقم را سیـل می بــرد...
دوسـتـت مـی دارم !!!
اصلاً مى دانى عشق چيست؟
مــن عـاشـق تــو هـسـتـم ...
دو قـلـب دارم !
یـکـی در طـرف ِ چـپ ...
گاهی خیالت
آنقدر واقعیت دارد که ...
بر لب شن های ساحلی ، هماهنگ با تلاطم دریا ...
رها می شوم در آغوش تو ..
معذرت خواهی، حرمت داره…
یه نفر غرورش و میشکنه… بخاطر تو…
می شود در همین لحظه
از راه برسی و
جوری مرا در آغوش بگیری
حالا که می آیی
دیگر شعر نخواهم گفت
نخواهم نوشت
میخواهم به همان تک درخت توت خانه ی کودکی هایم بگویم
از قدرت و زیبایی جوانیت لذت ببر ، و یادت باشه
قدر قدرت و زیبایی جوانیت رو نمیفهمی تا وقتی رنگ ببازه .
اما باور کن 20 ساله دیگه
آمدی
و آنقدر
محو تعبیر رویایم بودم
دلم لحظه ای را می خواهد !
که تو باشی ...
صدایت میزنم ...
پرستوها لال میشوند .
نگاهت میکنم ...
شب رنگش را به چشمان تو میبخشد .