رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
نمایش نسخه قابل چاپ
رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
هيچ قلبي پيش او مردود نيست
زآنکه قصدش از خريدن سود نيست
او=کنايه از خداوند
(قلب هم خانواده تـقلب است)
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی آید ب جوش
شرح مي خواهد بيان اين سخن
ليک مي ترسم ز افکار کهن
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟؟؟
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
اوقات خوش آن بود که با دوست بسر رفت
باقی همه بی حاصل و بی خبری بود
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
[golrooz]سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا[golrooz]