به یادت داغ بر دل می نشانم...
به یادت داغ بر دل می نشانم
ز دیده خون به دامن می فشانم
چو نی، گر نالم از سوز جدایی
نیستان را به آتش می کشانم
به یادت ای چراغ روشن من
زداغ دل بسوزد دامن من
ز بس در دل، گل یادت شکوفاست
گرفته بوی گل ، پیراهن من
همه شب خواب بینم ، خواب دیدار
دلی دارم ، دلی بی تاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار
سری داریم و سودای غم تو
پری داریم و پروای غم تو
غمت از هرچه شادی دلگشاتر
دلی داریم و دریای غم تو
دانلود با صدای استاد اصفهانی
پاسخ : به یادت داغ بر دل می نشانم...
شکستم ساز دل ، چون ساز دیگر
که بیخود می شود همساز دیگر
مرا روز و شب اش آه و فغان است
زبهردیگری ،دمساز دیگر
چنانماتمبگیردنوحه گوید
هزاران دلشود همرازدیگر
اگر در شاخه یدیگرنشیند
چوبلبلمی کندآوازدیگر
شدم من خسته از دست تو ای دل
ندارمغیراز این ، ابرازدیگر
فلک گوش تو راهمچونبگیرد
چونیشعقربیوگازدیگر
عزیزمچونکبوتر بیپناهی
گرفتارت کند ، وان بازدیگر
ندارمچاره ایدیگربرایت
بودبینمنوتو ،رازدیگر
نشاندمدرقفس دیگرنخواهی
هوایدیگروپروازدیگر
فراموششکنیجورزمانرا
چو خواهیزندگی ، آغاز دیگر
به دست خودبریزم آب و دانه
سر و رویت کنممن ناز دیگر
نداندغیر از این «جبران » طریقی
مگرباشد رهی ، اعجاز دیگر
فرهاد علی پور (جبران)
بیست و یکم خرداد 94