http://tafrihdl.com/wp-content/uploa...8%A8%D8%A7.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را…
گفتند : عشقت کیست؟
گفت:عشقی ندارم!
خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟
گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ،
وعدهسرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ،
میپرستمش ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش
فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…
گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ،
اگر ترکت کرد چه…؟
اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم…
اگه یه نفر ازت پرسید چقدر دوسم داری ؟
بگو اندازه که هستی
اگه پرسید تا کی دوستم داری ؟
بگو تا وقتی هستی
اگه پرسید چقدر بهم اطمینان داری ؟
بگو همون قد که خودت بهم اطمینان میدی
تا بدونه تا زمانی با ارزشه
که به ارزشهات احترام میذاره
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم!
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم....
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد....
بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم!
بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم
بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم....
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
فریدون مشیری
ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیال است که دیدن نگذارند
گفتم شنود مژه دیدار تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
بخشای بر آن مرغ که خونش گهی بسمل
بر خاک بریزند و تپیدن نگذارند....
راسـتــــــ اسـتــــــ کـه صـاحـبـان دل هـای حـسـاس نـمـی مـیـرنـد . . .
بـی هـنـگـام نـاپـدیـد مـیـشـونـد !
...احـمـد شـامـلـو...
گاهی...
دلم برای زمانی که
نمی شناختمت تنگ میشود...
مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند ... . .
دختر ۵ سالهای از برادرش پرسید :معنی عشق چیست ؟؟برادرش جواب داد :
عشق یعنی تو هر روز شكلات من را ، از كوله پشتی مدرسهام بر میداری ،
و من هر روز بازهم شكلاتم را همانجا میگذارم...