چند كلمه از بزرگان در مورد زن
يك زن چيزي جز شوهرش نمي خواهد ولي وقتي كه به او رسيد همه چيز
ميخواهد.
- زنان به خوبي مردان ميتوانند اسرار را حفظ كنند ولي به يكديگر مي
گويند تا در حفظ آن شريك باشند. فئودور داستايوسكي
- زنها مثل ماهي هستند.بدست آوردن آنها آسان و نگهداشتن آنها مشكل است.
ولتر
- زن اگر موافق باشد رحمت الهي است والا بلاي آسماني. روشني
- اختلاف زن و مرد در اين است كه مردان هميشه آينده را مي نگرنند و
زنان گذشته را بخاطر مي آورند.
- زن مخلوقي است كه عميق تر ميبيند و مرد مخلوقي است كه دورتر را
ميبيند.عالم براي مرد يك قلب است و قلب براي زن عالمي است. گرابه
- زنهايي كه سر پيري مقدس و مؤمن ميشوند چيزي را به خدا تقديم مي كنند
كه از بخشيدن آن به شيطان شرم دارند.
- زبان زن به منزله شمشير اوست.هميشه آن را بكار ميبرند تا زنگ نزند
- چنين است طبيعت زن: دوستت ندارد تا دوستش داري و چو دوستش نداري
دوستت دارد. ميگوئل بوفلر
- شاهراه موفقيت پر است از زنهايي كه شوهران خويش را به پيش ميبرند.
توماس دوار
- زنها پنجاه برابر بيشتر به ازدواج اهميت ميدهند تا به منصب وزارت.
- زن گردنبند است.دقت كن چه چيزي را به گردن ميآويزي. امام جعفر صاذق
- مردان آفريننده كارهاي بزرگند و زنان بوجود آورنده مردان. رومن رولان
- دو چيز را دوست دارم و نميخواهم آني از آن منفك شوم.زن و عطر را.
حضرت محمد (ص)
- زنها هرگز نميگويند ترا دوست دارم ولي وقتي از تو پرسيدند مرا دوست
داري بدان كه درون آنها جاي گرفتهاي. رو شفوكو
- من زني را كه از خانه براي شكايت از شوهرش بيرون ميآيد دشمن دارم
حضرت محمد (ص)
- آسياب و ساعت و زن هميشه نيازمند تعمير هستند. پروربس
- نه گفتن زن به معني پاسخ منفي نيست. اس - پي - سيدني
- زنان اميال خود را بهتر از مردان پنهان مي كنند.اما مردان بهتر از
زنان اميال خود را كنترل مي كنند. ريچارد استل
- به قول قديمي ها : زن بلاست ولي هيچ خونه اي بي بلا نباشه
جملاتی زیبا در زمینه روانشناسی
*بی حرمتی به خودتان فقط بی حرمتی به یکی از شگفت انگیزترین مخلوقات خداوند نیست بلکه بی حرمتی به خود خداوند است.
*راز از بین بردن تأثیرات منفی و مضر و همچنین مخرب احساس نگرانی،اضطراب و فشار این است که در زمان حال زندگی کنیم و پیوسته خود را در حالت کامل بودن ببینیم،وقتی انسان با وجود کاستی ها می تواند کامل بودن خود را احساس کند،همه مقاومت ها از بین می روند که در نتیجه ان ارزوهای انسان به تجلی می نشیند.
*اگر از گذشته خود راضی نیستید،درباره ان اینگونه بیندیشید:گذشته زندگی انسان همانند ردی به جای مانده از یک قایق در حال حرکت است،رد قایق هیچ اثری در حرکتش ندارد،گذشته انسان نیز تأثیری به جریان زندگیش نخواهد داشت.
* انسان با خدمت کردن به دیگران،هدفمند می شود.
*همه ما همان انسانی هستیم که در طول روز به ان می اندیشیم.
*وقتی به جای دریافت کردن بر اهدا کردن متمرکز شوید پاداشهای شخصی شما افزایش خواهند یافت.
*هدف از افرینش ماخزیدن نیست،پس روی زمین نخزیم.خداوند ما را با پر پرواز افریده است.
*اغلب ما امور را همانگونه که هستند می بینیم و می گوییم:چرا؟حال دیدگاهمان را عوض کنیم و اموری را که هرگز وجود ندارند،در رؤیا ببینیم وبگوییم «چرا که نه؟»احتمالات نامحدود در دسترس همه ما قرار دارد.
*هر انسانی که با او روبرو می شوید باید درخشش درونی ان ارج و احترامی که به ویژه برای شیوه های بروز خلاقیتش قائل هستید،احساس کند.
*شکرگزاری رمز دستیابی به هدفهای شخصی است و بدون ان،حتی واقعی ترین تلاشهای شما نیز بی ثمر خواهد ماند.
* اگر انسان از همه جهات کامل باشد،بدون تواضع و فروتنی باز هم شکست می خورد.
*در طبیعت گفته می شود درخت هرچه بارش بیشتر باشد شاخه هایش خمیده تر میگردد،ابر هرچه بیشتر باران زا باشد رو به پایین است و انسانهای شریف نیز بزرگوارانه در مقابل دیگران سر خم می کنند.
*یکی از ویژگی های نامحدود ،توانایی اندیشیدن و عمل کردن به شیوه ای است که گویی انچه را دوست دارید در زندگی داشته باشید از قبل حاضر و اماده است.
دکتر وین دایر.
جملات پایانی بزرگان پیش از مرگ
بسیاری از مردم در طول زندگی خود به لحظه ی مرگ می اندیشند و سعی دارند اخرین لحظات زندگی را در مغز خود تجسم کنند ولی این کار برای هیچ کس میسر نیست.افراد خاصی که توانایی ذاتی و هوش سرشار داشته باشند می توانند در ذهن خود تصاویر خاصی را ببینند به عنوان نمونه دیمیتری مندلیف (شیمیدان روس) در خواب جدول عناصر را دید.برخی از اتفاقات علمی تخیلی و ماشی الاتی که ژول ورن (نویسنده ی معروف فرانسوی) در اثار خود از انها یاد کرده بوده بعدها به حقیقت پیوستند.به برخی از نویسندگان بزرگ الهام شده بود که مرگشان نزدیک است.تعدادی از انها حتی در کتاب های خود شرایطی مشابه شرایط مرگ خود را به نگارش در اورده بودند.
در این جا سخنانی را که بعضی از مشاهیر جهان در اخرین لحظه ی زندگی بر زبان اوردند را ذکر می کنیم.
گاندی
می گوید:((اگر نتوانیم ازاد زندگی کنیم بهتر است که مرگ را با اغوش باز استقبال کنیم.))
فیودو تایچف
شاعر روسی گفت:((وقتی انسان نمی تواند کلمات مناسب را برای احوالش بیابد چه شکنجه ای را تحمل می کند!))
ماری انتوانت
ملکه ی فرانسه در روز اعدام خود بسیار خوددار و متین بود.وقتی از سکوی اعدام بالا می رفت ناگهان لغزید و پای جلاد خود را لگد کرد.بعد رو به او کرد و گفت:((لطفا مرا به خاطر این کارم ببخش اصلا عمدی نبود.))
البرت انیشتن
اخرین کلمات او را هیچ کس نفهمید زیرا پرستاری که در کنارش بود المانی نمی دانست.
یوری گاگارین
اولین فضانورد دنیا درباره ی مرگ می گوید:((انسان هر چه بر سنش افزوده می شود حافظه اش کوتاه تر و رشته ی خاطراتش دراز تر می شود و همه ی این مسائل را در هنگام مرگ به یاد دارد که مانند یک فیلم کوتاه داستانی از مقابل دیدگان او میگذرد.))
لئوناردو داوینچی
قبل از این که روح خود را تسلیم مرگ کند اظهار داشت:((من به مردم توهین کردم اثار من به ان درجه از عظمت نرسیدند که من در طلبش بودم.))
توماس کارلایل
مورخ و نویسنده اسکاتلندی درست قبل از اینکه جان به جان افرین تسلیم کند گفت:((احساس کسی را دارم که در حال مرگ است.))
لئوتولستوی
اخرین روزهای زندگی خود را در دهکده ای در جواریک ایستگاه راه اهن کوچک سپری کرد.او که در 84 سالگی از زندگی در مایملک خود خسته شده بود به همراه دختر و پزشک خانوادگی اش سوار قطار شد تا به طور ناشناس سفر کند.ولی در ابتدای سفر سرما خورد و مدتی بعد دکتر تشخیص داد که مبتلا به ذات الریه شده است.اخرین جمله ای که تولستوی زیر لب زمزمه کرد این بود:((من عاشق حقیقتم.))بعضی از اطرافیان او نیز می گویند او قبل از اخرین دم گفت:((مرگ را درک نمیکنم.))
نرون
امپراطور روم قبل از این که بر زمین بیفتد و بمیرد فریاد زد:((چه بازیگر بزرگی در درون من می میرد.))
جورج ویلهلم فردریک
پدر مکتب دیالکتیک هکل تا اخرین لحظه ی زندگی بر عقیده ی خود پا بر جا ماند.او در زمان مرگ زیر لب گفت:((تنها یک نفر بود که در طول زندگی مرا درک می کرد.)) و بعد از یک مکث کوتاه ادامه داد:((در حقیقت حتی او هم مرا نفهمید.))
برنارد شاو
می گوید:((ارزو دارم که تا اخرین رمق وجود من ثمربخش باشد و هنگامی بمیرم که دیگر از من هیچ خدمتی ساخته نباشد.))او هم چنین می گوید:((یکی از عجایب زندگی این است که مرگ درست وقتی ما را در می یابد که اماده شده ایم تا از یک زندگی شیرین برخوردار شویم.))
فردریک اول
کشیشی که بر بالای سر پادشاه روسیه به هنگام مرگ دعا می خواند شنید که او گفت:((انسان برهنه به این دنیا می اید و برهنه از دنیا می رود.))سپس فدریک دست کشیش را کشید و فریاد زد:((حق ندارید مرا برهنه دفن کنید می خواهم یونیفرم کامل بر تن داشته باشم..))
فئودور داستایوفسکی
روز 28 ژانویه سال 1881 از خواب بیدار شد و ناگهان دریافت که ان روز اخرین روز زندگی اوست.او هم چنان روی تخت دراز کشید و صبر کرد تا همسرش انا از خواب برخیزد.انا ابتدا حرف او را باور نکرد ولی او اصرار داشت که همسرش کشیش را خبر کند.وقتی کشیش بالای سر وی دعا خواند او از دنیا رفت
پاسخ : جملات پایانی بزرگان پیش از مرگ
جالب بود ولی جالب تر از اون اینه که
پیامبر اسلام/(میگن آلبرت انیشتن)/و چند نفر دیگه که اسمشون رو یادم رفته در لحظات آخر مرگ این جمله ی زیبا رو میگن:
همانقدر فهمیدم که هیچ چیز نفهمیدم