-
چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نخبگان و برگزیدگان یک جامعه، راهبران آن جامعهاند. برای تربیت یک نخبه، در هر زمینهای، نیازمند سالها برنامهریزی، مدیریت و کنترل زیرساختها، روشها، رویکردها و … است. طبعا استفادهای که آن کشور از آن نخبه میبرد آنقدر زیاد هست که هزینههای بالای آن را توجیه کند. البته تنها منافع مادی مطرح نیست، هنگامیکه استعدادی در کشوری بجوشد و به ثمر بنشیند، منافع معنوی و ارتقای جایگاه آن کشور نزد افکار عمومیجهان را به دنبال خواهد داشت.کشور ما، به لحاظ شرایط آب و هوایی و بهرهمندی از نعمتهای ذاتی و خدادادی، در طول تاریخ همواره موطن دانشمندان، ادیبان و نخبگان علمی، فرهنگی، هنری و اجتماعی بوده و پایتخت علم در جهان گذشته است. با پیشرفتهای سریع بشری، دانشمندان ایرانی توانستهاند تا حد بضاعت در علوم مختلف به جهانیان خدمت کنند.
قطعا هر نخبه ایرانی که بتواند خدمتی به بشریت کند موجبات مباهات و افتخار همه ایرانیان جهان خواهد بود. اما چرا اکثر نخبگان ایرانی که در جهان مطرح هستند در ایران زندگی نمیکنند؟ چرا ترجیح میدهند علیرغم امیال ناسیونالیستی خود، زندگی خود را مهمان کشور دیگری باشند و برخی حتی تابعیت آن کشور را نیز پذیرفتهاند؟ چرا هیچکس در کشور، نخبگانی که رنج سفر و غربت و سختیهای مهاجرت را به جان میخرند سرزنش نکرده و تحسین نیز میکند. هزینه تربیت یک نیروی شایسته، از دوران ابتدایی تا تحصیلات عالیه و سپس تقدیم او به کشورهای دیگر را چه کسی و از جیب چه کسانی پرداخت میکند؟ به نظر میآید کشورمان در این زمینه با سه مشکل عمده روبهروست. مشکل اول کشور در شناسایی این نخبگان است.
در کشورهای توسعه یافته کمیتههای محلی برای شناسایی نخبگان در زمینههای گوناگون فعال هستند و با شناسایی افراد از سنین بسیار کم زمینه را برای رشد و نمو آنها فراهم میکنند. موضوعی که در کشور ما از اساس بی معنی و تعریف نشده است. در کشور ما نخبه کسی است که جزو نفرات برتر کنکور بوده یا در بهترین حالت در جشنوارهها یا المپیادهای علمیدستاوردی داشته باشد. در چنین شرایطی نخبگان فرهنگی، ادبی، اجتماعی و یا حتی تجربی کاملا فراموش شدهاند. مشکل دوم پرورش نخبگان است.
http://www.psyop.ir/wp-content/uploa...ownload-1v.jpg
فرار مغزها
در کشور فرصت برای پرورش استعدادهای درخشان بسیار اندک است. تعداد مراکز آموزشی در سطح استعدادهای درخشان یک عدد به ازای تقریبا هر هجده هزار دانش آموز است! از طرفی این مراکز در بخشها و مناطق محروم چندان فعالیت ندارند و بدیهیست که بسیاری از نخبگان کشور فرصت پرورش استعدادهای خود را نمییابند. مشکل سوم و مهمترین مشکل کشور، نگهداری و مدیریت این نخبگان است. به دلیل مشکل بحرانی بیکاری در کشور، جایگاه مناسب نخبگان کشور قاعدتا توسط افرادی کاملا بیتخصص که به واسطه اتصال به جریانات خاص سیاسی به قدرت رسیدهاند اشغال شده است. فضای بسته اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز در این میان نقش بسزایی دارد، نخبگان کشور، شایستگان کشورند. آنچه دیگران را چندان آزار نمیدهند، ایشان را به شدت آزردهخاطر میسازد.
مسئلهای که حتی اعراب شیخنشین همسایهمان درک کردند اما حاکمیت ما هنوز به اهمیت آن پی نبردهاست. بنابراین هنگامیکه سایر کشورها به نخبگان ما در صورت مهاجرت، امکانات مناسب زندگی، زیرساختهای تحقیقاتی مورد نیاز، تامین آتیه و … ارائه کنند، اکثریت قاطع نخبگان ما سودای سفر نموده و تحریک احساسات ملیگرایانه آنان نیز بینتیجه خواهدماند. باید بپذیریم درصد بالایی از نخبگانی که در کشور زندگی میکنند یا آمادگی روحی مهاجرت را ندارند یا در حال بررسی پیشنهادها هستند. باید بپذیریم که آنها ترجیح میدهند عمری که قرار است در کشورشان دنبال شغل و مسکن بوده یا با بیمهریهای پیدرپی سپری کنند را در کشور دیگری در رفاه و آرامش سپری کرده و سهم مردمشان نیز از آنان، قلبی باشد که همیشه برایشان تپیده یا دلی باشد که گاهی برایشان تنگ میشود.
امین ترابی – قانون
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
سلام،
مطالب خوبي ارائه فرموده ايد،
يک سوال از همه دارم: آيا اين شرايط را چه کسي بايد اصلاح کند؟ جز نخبگان؟
پس اگر من نخبه بگويم: اه اه و پيف پيف .... شرايط خوب نيست و مي روم خارج و هر موقع شرايط را برايم فراهم کرديد بر مي گردم! ...... آيا من واقعا" يک نخبه ام يا يک ........!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
البته کمترين انتظار از يک نخبه اين است که قادر به فهم اين نکته باشد که: "غرور مانع سير انسان در مسير تکامل است" و اينکه "استعداد يک نعمت است و هر نعمت ذکاتي دارد"
و اينکه "کسي که به طور خدادادي استعداد کمي دارد نوکر کسي که خدادادي استعداد وافري دارد نيست!"
در پناه حق باشيد. خدا نگهدار
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
علي پارسا
سلام،
مطالب خوبي ارائه فرموده ايد،
يک سوال از همه دارم: آيا اين شرايط را چه کسي بايد اصلاح کند؟ جز نخبگان؟
پس اگر من نخبه بگويم: اه اه و پيف پيف .... شرايط خوب نيست و مي روم خارج و هر موقع شرايط را برايم فراهم کرديد بر مي گردم! ...... آيا من واقعا" يک نخبه ام يا يک ........!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
البته کمترين انتظار از يک نخبه اين است که قادر به فهم اين نکته باشد که: "غرور مانع سير انسان در مسير تکامل است" و اينکه "استعداد يک نعمت است و هر نعمت ذکاتي دارد"
و اينکه "کسي که به طور خدادادي استعداد کمي دارد نوکر کسي که خدادادي استعداد وافري دارد نيست!"
در پناه حق باشيد. خدا نگهدار
البته میدونم که برای خیلی از افراد داخل ایران جایی برای فعالیت در سطوح بالا وجود نداره
حتی در سطوح پایین قوانین نا نوشته ی اجتماعی و فرهنگی و بعد قوانین پشتیبانی درستی (نمیگم کاری نمیکنند) ندارند
نمیشه به این افراد خرده گرفت
ولی نخبه و اینجور اسامی رو فراموش کنید - من و شما چیکار میکنیم
ما وضع خودمونو درست کنیم - سطح خودمون رو همینجا تا میشه بالا ببریم(نیاز به ریسک بالایی دار)
جامعه به همین روش خود به خود درست میشه
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
سلام
به نظرم بحث نخبه و غیر نخبه در ایران یه مقداری شوخی به نظر می رسه چون همین افراد به اصطلاح معمولی هم از همان توانایی معمولی هم استفاده نمیکنن. مثل این می مونه که ما با یک خودرو بیش از 50 کیلومتر در ساعت حرکت نمیکنیم اما از اینکه چرا بزرگراه 8 بانده و مناسب نیست گلایه میکنیم. اول باید از پتانسیل های موجود استفاده کنیم و به قول جناب متقی "ما وضع خودمونو درست کنیم - سطح خودمون رو همینجا تا میشه بالا ببریم" بعد در مورد عدم حمایت از نخبه وغیر نخبه حرف بزنیم
یک کشوری مثل چین رو یه مقدار توجه کنین بهش متوجه حرف من میشین. در کشوری مثل چین همه یک میلیارد جمعیت که نخبه نیستند. چین نماد اتحاد انسانهای معمولی با مدیریت وپشتکار عالیست در مقابل کشوری مثل ایران با اینهمه نخبه .....
پس اگر همین معمولی ها از توانایی خودشون استفاده نکنن دیگه به مرحله ای نمیرسیم که یک نخبه بخواد به عنوان سرعت دهنده عمل کنه
توچه کنین که نخبه ها سرعت دهنده هستن نه همه کار و همه بخش های لازم برای موفقیت
این جدول رو یک مقدار توجه کنین:
جدول وضعیت ساعات کار مفید در 11 کشور جهان
کشور |
ساعت کار مفید (سالیانه) |
ایران |
800 ساعت |
ژاپن |
2420 ساعت |
کره جنوبی |
1900 ساعت |
چین |
1420 ساعت |
آمریکا |
1360 ساعت |
ترکیه |
1330 ساعت |
پاکستان |
1100 ساعت |
افغانستان |
950 ساعت |
آلمان |
1700 ساعت |
کویت |
600 ساعت |
عربستان |
720 ساعت |
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
خیلی ساده؛ نخبگان به این دلیل مهاجرت می کنند که باهوشند! .... آنها نمیخواهند مثلا یک پروپوزال دستشان بگیرند و بعد مثل مسخره ها، از اتاق یک مدیر شومپت نفتی به اتاق یک مدیر شومپت نفتی دیگر پاس داده شوند و آخر هم هیچی به هیچی. آنها نمی خواهند مدیر ساده شعبه یک بانک بهشون بگه من سرم نمی شه توی اون گواهی ثبت اختراع چی نوشته، من فقط اعتبار حساب بانکی و املاک رهنی و ضامن را می شناسم و ...
شما فرض کن ما موفق شویم یک نخبه را در آستانه بالارفتن از پله های هواپیما، از مهاجرت منصرف کنیم؛ خوب ........ ، حالا چه برنامه ای برایش داریم؟! چه امکانات و اختیاراتی برای دادن به او آماده داریم؟! جایگاه مدیریتی؟ آزمایشگاههای مجهز؟ بودجه های پژوهشی؟ یا فقط وام مسکن و بلیط حج عمره ؟
در یک جمله:
پخمه ها، نخبه ها را فراری می دهند!
یکی از بهترین مصاحبه ها در پیوند با همین تاپیک (پیشنهاد می کنم تا جائی که وقت و حوصله دارید، آن را بخوانید):
http://www.jamaran.ir/fa/NewsContent-id_46055.aspx
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
M@hdi42
چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
به نظر من دولت فراری می دهد چون نیاز به این جماعت نداریم به هزار و یک دلیل......................
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نو آور
پخمه ها، نخبه ها را فراری می دهند!
بهتر هست بگیم
بیشعورها، نخبه ها را فراری می دهند!
یک کتاب هم با این عنوان بیشعوری هست کتاب جالبی هست بخونید.
دانلود
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
سلام
من برای حضور و ادامه تحصیل شون مانعی نمی بینم
اینکه چرا برنمیگردند تا کشورشون را آباد کنن ، نخبگی شون برام جای تعجب و سوال ایجاد می کنه
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نخبگان و متفکرین و عاقلان با جماعتی مواجه هستن که به شدت در مقابل "فهمیدن" مقاومت میکنن
و از هر گونه تغییر و زلزله که صندلی و جایگاه اونها رو تکون بده میترسن
و نابود میکنن هر کسی رو که باعث بشه ناتوانی و بی لیاقتی و بی سوادیشون نمایان بشه...
من نه نخبه هستم و نه عاقل ولی متاسفانه با این جماعت خیلی برخورد داشتم ...
منم ترجیح میدم ساکت بشم تا از غصه دق نکنم...
و این داستان ادامه دارد
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
حسین متقی
البته میدونم که برای خیلی از افراد داخل ایران جایی برای فعالیت در سطوح بالا وجود نداره
حتی در سطوح پایین قوانین نا نوشته ی اجتماعی و فرهنگی و بعد قوانین پشتیبانی درستی (نمیگم کاری نمیکنند) ندارند
نمیشه به این افراد خرده گرفت
ولی نخبه و اینجور اسامی رو فراموش کنید - من و شما چیکار میکنیم
ما وضع خودمونو درست کنیم - سطح خودمون رو همینجا تا میشه بالا ببریم(نیاز به ریسک بالایی دار)
جامعه به همین روش خود به خود درست میشه
حیف جوون ایرانی نیست که میگین سطح خدمونو همینجا بالا ببریم ؟؟؟؟؟؟ اینجا چی هست؟؟؟؟
نبود امکانات و افراد متخصص در کشور البته بماند افراد متخصص در خارج از کشور اکثرا ایرانی هستن که اونا هم کمی قبل تر دچار این فرار شدن
باز ما که گذشت دوستان نخبه برین ودوباره برگردین تا نسل بعدی دچار فرار نشه
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
من يک پخمه و يک بي شعور هستم![shaad]
نخبه ها را فراري مي دهم، با فرار آنها جا براي من باز مي شود تا بتوانم موقعيت هاي خوب را در اين کشور ثروتمند تصاحب کنم[khande]
البته براي آنها هم بد نمي شود! چون اينجا قدر آنها را نمي دانند و مي روند آن ور، هم قدرشان را مي دانند و استعدادهايشان شکوفا مي شود.[nishkhand]
خوب مي ماند مردم عادي!
خوب ..... آهاي مردم عادي! يک فکري بکنيد! جان بکنيد و زحمت بکشيد و با امثال من مبارزه و خلع يدمان کنيد! نخبه ها که نبايد اين کار را بکنند! آنها آقا هستند و اين کارها کسر شأن آنها است.
بعد که امثال من را شکست داديد براي نخبگان فرش قرمز پهن کنيد که با سلام و صلوات و دبدبه و کبکبه و فخر فروشي به کشور برگردند![bamazegi]
البته اگر بتوانيد از پس امثال من برآييد! شده جانتان را هم بگيريم نمي گذاريم به اين راحتي بر ما پيروز شويد.
البته با اينکه منافع ما و شما با هم در تضاد است ولي باز هم يک نصيحت برايتان دارم! اگر هم بر ما پيروز شديد و خواستيد نخبگان برگردند و در فضايي که شما با جانفشاني محيا کرده ايد خدمت کنند، در انتخاب آنهايي که بايد برگردند خيلي دقت کنيد و همه را راه ندهيد، شايد خيلي هايشان از ما بدتر باشند![negaran]
مي دانيد چرا اين را مي گويم؟ .... چون:
راستش آن ور دنيا هم پخمه و بي شعور مثل من بسيار است اتفاقا" اغلبشان هم مثل من در راس کارند ولي فرقشان اين است که خيلي زبلند خودشان را لو نمي دهند! استعدادهاي اينور را جذب کرده و هندوانه زير بغلشان مي گذارند و البته امکانات هم در اختيارشان مي گذارند تا به پيشرفت علم کمک کنند و بعد از همان علم که استعدادهاي فراري ما در بدست آمدنش تلاش کرده اند براي چاپيدن کشور خود نخبگان بهره مي برند! در اصل شايد آن به اصطلاح نخبه ها! بيشتر از ما به شما ضرر زده باشند! بعد شما با اين جانفشاني جاده صاف کن آنها شده ايد و بعد هم اغلبشان که بر مي گردند جوري با شما برخورد خواهند کرد که انگار شما نوکر آنها بوده ايد و وظيفه داشته ايد که شرايط را براي آنها محيا کنيد. ......... پس دقت کنيد.
-----------------------------------------
تذکر: مطلب فوق در قالب طنز بيان شده از اين رو در آن قدري بزرگ نمايي به کار گرفته شده، البته هدف نويسنده تلنگري بوده تا بلکه يک مقدار موشکافانه تر به اين ماجرا نگاه کنيم و نويسنده ادعاي اينکه يک تفسير جامعه شناختي صد در صد درست از موضوع ارائه نموده باشد را ندارد.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
پروفسور حسابی می گوید:
اگر می خواهید مملکتتان را آباد کنید خانه خود را خراب کرده اید و اگر بخواهید خانه خودتان را آباد کنید مملکتتان را خراب نموده اید.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
پروفسور حسابی می گوید:
اگر می خواهید مملکتتان را آباد کنید خانه خود را خراب کرده اید و اگر بخواهید خانه خودتان را آباد کنید مملکتتان را خراب نموده اید.
قصه اش جالبه، پروفسور حسابی در یکی از خاطراتش می گوید:
روزي در آخر ساعت درس، يك دانشجوي دوره دکتراي نروژي ، سوالي مطرح
کرد: استاد؛ شما می فرمائید از جهان سوم مي آييد، جهان سوم کجاست ؟؟
فقط چند دقيقه به آخر کلاس مانده بود. من در جواب مطلبي را في البداهه
گفتم که روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي کنم. به آن دانشجو گفتم:
جهان سوم جايي است که هر کس بخواهد مملكتش را آباد کند، خانه اش
خراب مي شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد، بايد در تخريب
مملكتش بكوشد!
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
پروفسور حسابی می گوید:
اگر می خواهید مملکتتان را آباد کنید خانه خود را خراب کرده اید و اگر بخواهید خانه خودتان را آباد کنید مملکتتان را خراب نموده اید.
و جناب پروفسور کدام را برگزید ؟
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
؛ شادی ؛
و جناب پروفسور کدام را برگزید ؟
خودتان چه فکر می کنید؟
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
البته مشکل ما فرار مغزها نیست
حکومت بی مغزهاست
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
سلام
من يك فرضيه اي تو ذهنم هست كه ازتون ميخام براي درستي و نادرستيش استدلال و دليل بيارين
من فكر ميكنم بعداز يك برهه , تب رفتن در بين افراد ايجاد مي شود .
چه بسا شرايط و روال براي يك فرد مهيا باشد , ديدگاه رفتن برايش دروني شده مي باشد.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
والا قطعا رفتن بهتر هست تا موندن آدم باید جایی بره که براش ارزش قائل باشند نه اینکه کلی زحمت بکشه آخرش هم یک بی مغز بشه مسئولش و همه طرحها و کارهای علمیش رو بدرد نخور بدونه
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نارون1
سلام
من يك فرضيه اي تو ذهنم هست كه ازتون ميخام براي درستي و نادرستيش استدلال و دليل بيارين
من فكر ميكنم بعداز يك برهه , تب رفتن در بين افراد ايجاد مي شود .
چه بسا شرايط و روال براي يك فرد مهيا باشد , ديدگاه رفتن برايش دروني شده مي باشد.
تب رفتن نه ، نمی توان این گونه گفت معمولا به چند طریق صورت می گیره رفتن.
1-نفرات برتر دانشگاه هایی مثل شریف ، امیرکبیر و ... یا جشنواره خوارزمی و .... هسنتد که خود خارجی ها میان می برند اینا عاقبت بخیر میشن .
وقتی در دسته اول نباشیم دوحالت پیش میاد
2-مهندس شدم نمی تونم این جا دکترا قبول شم یا می خوام برم دانشگاه ازاد و یا سراسری پول بدم بخونم می رم خارج درس بخونم و اونجا می مونم.
3-اینجا نمی تونم کاری کنم و از شان مهندسی نمی تونم پایین بیام کارهای غیر مهندسی یا مهندسی کوچک از دیدگاه خودم انجام بدم می رم خارخ اخرش یک کار درپیتی انجام می دم.
مشکل 90 درصد بالا برای اینکه کار را یا خیلی موارد را به ما یاد ندادن و آب دو خیاری همه چیز یاد گرفتیم و فقط و فقط می گیم همین که من می دونم هست
ااز طراحی 10 درصد فهمیدیم از ساخت 50 درصد تولید 50 درصد و پشتیبانی 20 درصد و از کارهای تحقیقاتی 30%
اما هیچ کدومم نرفتیم تا انتهای کار را یاد بگیریم یا خودمان خالق کاری باشیم سبکی داشته باشیم.
مثال بزنم تو ایران بگین طراحی مفهومی هزاران مدل و الگو بهتون می دن می گن این طراحی مفهومی هست و معمولا نهایتا 1 ماه وقت می زارن و میرن مرحله بعدی کار
پس این دسته هم فرار می کنه می ره خارج
البته بیشترشون هم موفق می شن البته اینو نمی تونم 100 درصد بگم نسبی هست چون شرایط و محیط در سرنوشت فرد تاثیر بسزایی داره چه ایرانه باشه چه خارج
در اینجا فک کنم فقط بند 1 مغز هستن که دارن می رن نه موارد دیگه با این اهداف برن
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریپورتر
والا قطعا رفتن بهتر هست تا موندن آدم باید جایی بره که براش ارزش قائل باشند نه اینکه کلی زحمت بکشه آخرش هم یک بی مغز بشه مسئولش و همه طرحها و کارهای علمیش رو بدرد نخور بدونه
اون مسئول بی مغز و بیشعور را کی اونجا گذاشته به نظر شما؟
به نظر من کارهای خودمان این افراد را در این جایگاه ها گذاشتن.
انیشتن می گوید:
بدون تغییر در الگوهای تفکر خود، قادر نخواهیم بود مسایلی را حل کنیم که با سطح تفکر فعلی خود، ایجاد کرده ایم.
یا امام علی (ع) می فرماید:
نادانی انسان به عیب های خود، از بزرگترین گناهان اوست.
یا
دیوانگی آن است که بارها و بارها به یک شیوه عمل کنیم و انتظار کسب نتایج متفاوت داشته باشیم
اینا رو گفتم اگر بخواهیم مدیر یا مسئولی که درک کار درست داشته باشه یا تفکر اونو تغییر بدیم پدر خودمان در می آید و با فرهنگ سازی می توان انجام داد و اینجا هم مثل کشورهای پیشرفته میشه.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
تب رفتن نه ، نمی توان این گونه گفت معمولا به چند طریق صورت می گیره رفتن.
1-نفرات برتر دانشگاه هایی مثل شریف ، امیرکبیر و ... یا جشنواره خوارزمی و .... هسنتد که خود خارجی ها میان می برند اینا عاقبت بخیر میشن .
وقتی در دسته اول نباشیم دوحالت پیش میاد
2-مهندس شدم نمی تونم این جا دکترا قبول شم یا می خوام برم دانشگاه ازاد و یا سراسری پول بدم بخونم می رم خارج درس بخونم و اونجا می مونم.
3-اینجا نمی تونم کاری کنم و از شان مهندسی نمی تونم پایین بیام کارهای غیر مهندسی یا مهندسی کوچک از دیدگاه خودم انجام بدم می رم خارخ اخرش یک کار درپیتی انجام می دم.
مشکل 90 درصد بالا برای اینکه کار را یا خیلی موارد را به ما یاد ندادن و آب دو خیاری همه چیز یاد گرفتیم و فقط و فقط می گیم همین که من می دونم هست
ااز طراحی 10 درصد فهمیدیم از ساخت 50 درصد تولید 50 درصد و پشتیبانی 20 درصد و از کارهای تحقیقاتی 30%
اما هیچ کدومم نرفتیم تا انتهای کار را یاد بگیریم یا خودمان خالق کاری باشیم سبکی داشته باشیم.
مثال بزنم تو ایران بگین طراحی مفهومی هزاران مدل و الگو بهتون می دن می گن این طراحی مفهومی هست و معمولا نهایتا 1 ماه وقت می زارن و میرن مرحله بعدی کار
پس این دسته هم فرار می کنه می ره خارج
البته بیشترشون هم موفق می شن البته اینو نمی تونم 100 درصد بگم نسبی هست چون شرایط و محیط در سرنوشت فرد تاثیر بسزایی داره چه ایرانه باشه چه خارج
در اینجا فک کنم فقط بند 1 مغز هستن که دارن می رن نه موارد دیگه با این اهداف برن
ممنون از پاسختون [golrooz]
یک فرد نخبه ، بااستعداد ، نوآور ، چرا شرایط رو خلق نمیکنه ؟ چرا وقتی با مشکلات مواجه میشن ، از راههای مقابله ای ، گریز رو انتخاب میکنن ؟
اینطور دور باطل ادامه پیدا میکنه و همینطور به صورت متوالی نسل به نسل بدتر از قبل میشه
مواردی که پررنگ شده رو در کنار سایر موارد کاملا قبول دارم ، ولی خب الان این مشکل به نظر شما متقابل نیست ؟ هم خود فرد و هم کشور
به نظر من این افراد تا زمانی که تغییر نگرش ندادن ، حتی اگر در دانشگاههای خارج از کشور هم برن ، این دید رو باخودشون میبرن
( سوای گزینه اول که مطرح کردین ) .
ممنون میشم نظر شما رو بدونم
ببینین یک زمانی هست مثلا من میدونم روانشناسی تو کشور ما دنباله روی تحقیقات خارجی هست ، میرم کشورهای آلمان ، آمریکا یا ... ، دوره میبینم میام و با فرهنگ خودم ادغام میکنم و
مسیرمو اینجا ادامه میدم >> این موارد با موارد مطروحه فرق داره .
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نارون1
سلام
من يك فرضيه اي تو ذهنم هست كه ازتون ميخام براي درستي و نادرستيش استدلال و دليل بيارين
من فكر ميكنم بعداز يك برهه , تب رفتن در بين افراد ايجاد مي شود .
چه بسا شرايط و روال براي يك فرد مهيا باشد , ديدگاه رفتن برايش دروني شده مي باشد.
منظورتان اين است که: چه بسا شرايط و روال براي يك فرد براي ماندن مهيا باشد، ولي با اين همه ديگر در يک برهه اي ديدگاه رفتن برايش دروني شده مي باشد؟
اگر اين طور است من هم موافقم. از نظر من متاسفانه يک تفکر مرغ همسايه غاز است و بيگانه پرستي از ديرباز در بين بعضي ها وجود دارد.
سوء تفاهم نشود، اصلا" بحثم سر اين نيست که مرغ همسايه غاز نيست ها! بحثم سر اين حس خودباختگي خيلي ها است.
يک شاهد بي طرف هم مياورم که نگوييد از روي تعصبات و .... دارم حرف مي زنم.
شاهدم هم نوار شهر قصه است که قبل از انقلاب اجرا شده و هم در رژيم سابق و هم الآن ممنوع است! (بنا براين نمي توانيد بگوييد در آن نوار تعصبات خاصي وجود داشته)
اگر آن را شنيده باشيد در قسمتي از آن يک نفر دنبال کلفت مي گردد، بعد يک خانمي به او مراجعه مي کند و او از وي مي پرسد مثلا": ديپلم خياطي داري، گواهي فلان داري؟ ديپلم بهمان داري؟
و آن خانم همه مدارک را دارد، دست آخر مي پرسد: انگليسي بلدي؟ خانم مي گويد: نه! بعد يارو ردش مي کند و استخدامش نمي کند! فقط چون انگليسي بلد نيست!
در اصل به صورت ظريفي اين تفکر از خود بيگانگي که آن موقع هم بوده است را به تمسخر گرفته است!
يک مثال ديگر بزنم، شايد يک مثلا" چيني را مثال بزنم بهتر باشد: اين درست است که غرب از لحاظ علمي (علوم مادي!) الآن پيشرفته است و يک چيني هم طبيعي است که براي ياد گرفتن اين علم به غرب سفر کند و يا به هر صورت توجه علمي اش را معطوف به غرب سازد براي ياد گيري. ولي اگر اين چيني بيايد و موهايش را رنگ بلوند کند چه احساسي به شما دست مي دهد؟ با اينکه اصلا" مملکت ما و چين به هم ربطي ندارد و .... با اين همه اين خود باختگي در آن چيني آنقدر انزجار انگيز است که حال ما را هم به هم مي زند.
خلاصه گذشته از اينکه نخبه ها بايد بروند يا بايد بمانند و يا اينجا شرايط خوب هست يا نه، کلا" اون چيزي که آزار دهنده است اين خود باختگي بعضي افراد است، و من اين خودباختگي را توهين به کشور عزيزمان تلقي مي کنم. آدم خوب است حداقل براي خودش شخصيت قائل باشد.
چرا راه دور برويم همين آلان هم در تبليغات تلويزيون متاسفانه اين از خود بيگانگي جاري است: "بستني پريما دبل ميکس بري (يا يک همچين چيزي)!!!!" اينقدر هم آدم .....
چي بگم والا! به قول معروف دست رو دلم نگذار که دلم خونه!
يک بار هم من يک جايي تو سايت اشاره کرده بودم ولي جزو اون دو ماه اطلاعاتي بود که بر اثر طوفان پاک شد!، در اونجا من شهيد چمران را مثال زده بودم، ايشان استعداد داشت، به آمريکا رفت، تحصيل کرد، و هيچ کس هم بر کارهاي ايشان خرده نمي گيرد، ولي براي خودش شخصيت قائل بود. خود باخته نبود.
ضمنا" عزيزان من اين روند تحول به سوي پيشرفت در کشور آهسته آهسته رخ خواهد داد تا مملکت به جاي درست خودش برسد، و از آنجايي که کشور روي منبع عظيم ثروت قرار دارد طبعا" در اين راه مشکلات خيلي بيشتر از جاهاي ديگر گريبان گيرمان خواهد بود!
شايد خيلي از شماها يادتان نباشد، همين استقلالي که الآن داريم الکي به دست نيامده است! بچه ها خونها برايش داده اند! شما ذلت تحقير را نچشيده ايد. مثلا" در همين تهران اسامي خيابانها اينچنين بود: کندي! روزولت! آيزنهاور! بلوار اليزابت! و بعد از انقلاب شد: توحيد، مفتح، آزادي و بلوار کشاورز! چرا بايد بلوار کشاورز ما به نام بلوار اليزابت دوم مي بود؟
کاش مي شد اون حس را براي برخي از اين نسل جديد تداعي کرد تا درک کنند که تحقير يعني چه و اينکه واقعا" تلاش شده تا اينجا رسيده ايم. مملکت با جانفشاني همين خواهر و برادراي خودمون دارد کم کم جلو مي رود (هرچند آهسته) اون وقت فکر کنم به اين راحتي زبان به شکوه باز نمي کردند که آي داد و آي هوار .... چرا کسي شرايط را براي ما فراهم نمي کند!
يکي از دوستان در چند پست قبل اشاره به کتابي با عنوان بيشعوري کرده بود، تشکر مي کنم، واقعا" جالب بود، عزيزان واقعا" ما يک عده آدم بيشعور زرنگ طرف هستيم، نون به نرخ روز خور هستند، نگاه مي کنند ببينند وضعيت چطوري است، خوب .... امروز شاهنشاهي است، کراوات مي زنيم، امروز يک طور ديگر است ... پيراهن سفيد بي يقه مي پوشيم! خلاصه خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو!
قصد سياه نمايي ندارم، اينها اصولا" عددي نيستند، ديديد سر باطري يک کم سولفاته مي کند ماشين استارت نمي زند؟ اينها همان سولفاته هستند، ناچيز ... ولي مزاحم. اين دليل نمي شود که بگوييم بابا اين ماشين روشن نمي شود پس اوراق است، نه خير .... فقط سولفاته کرده. واقع بين باشيم.
اتفاقا" اکثر اين بلاها که سرمان مي آيد به دليل همين افراط و تفريط هايي است که بعضي به نام دين و بعضي به نام علم و تجدد و تمدن انجام داده اند.
به قول مولانا: هر کسي را بهر کاري ساختند - ميل آن را در دلش انداختند.
من هم نخبه هستم و هم توانايي روحي مبارزه در کشور را در خود مي بينم پس مي مانم
اون دوستمون نخبه است ولي روحياطش لطيف است و بايد يک فضاي آرام برايش محيا باشد تا بتواند استعدادش را شکوفا و علم بياموزد، پس او را مي فرستيم خارج درس بخواند، تا بعد بتواند به ما کمک کند
اون يکي ...... اون ديگري .....
هيچکس نوکر ديگري نيست و هيچ کس منتي سر ديگري ندارد.
هرکسي توانايي دارد و هر کدام يک گوشه کار را مي گيريم و پيش مي رويم و بعد ..... در زمان جنگ يک اصطلاحي بود که مي گفتند يگان ها در فلان نقطه با هم دست مي دهند. يعني هر يگان از طرفي حمله مي کرد و يک نقطه به هم مي رسيدند.
وعده ما .... نقطه موعود.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نارون1
ممنون از پاسختون [golrooz]
یک فرد نخبه ، بااستعداد ، نوآور ، چرا شرایط رو خلق نمیکنه ؟ چرا وقتی با مشکلات مواجه میشن ، از راههای مقابله ای ، گریز رو انتخاب میکنن ؟
اینطور دور باطل ادامه پیدا میکنه و همینطور به صورت متوالی نسل به نسل بدتر از قبل میشه
مواردی که پررنگ شده رو در کنار سایر موارد کاملا قبول دارم ، ولی خب الان این مشکل به نظر شما متقابل نیست ؟ هم خود فرد و هم کشور
به نظر من این افراد تا زمانی که تغییر نگرش ندادن ، حتی اگر در دانشگاههای خارج از کشور هم برن ، این دید رو باخودشون میبرن
( سوای گزینه اول که مطرح کردین ) .
ممنون میشم نظر شما رو بدونم
ببینین یک زمانی هست مثلا من میدونم روانشناسی تو کشور ما دنباله روی تحقیقات خارجی هست ، میرم کشورهای آلمان ، آمریکا یا ... ، دوره میبینم میام و با فرهنگ خودم ادغام میکنم و
مسیرمو اینجا ادامه میدم >> این موارد با موارد مطروحه فرق داره .
درسته با خودشون می برن این تفکرات را اما در آنجا محیط تغییرشان می ده یک مثال در رشته خودتان می زنم.
شخصی به یکروان شناس مراجعه می کند و می گوید به تازگی ، برای هفتمین بار در پنج سال گذشته از کار اخراج شده با همسر مشکل دارم و قبلا هم سه بار جدا شدم من از شما تقاضا کمک دارم بفهمم چرا در آن دنیای بیرون، این همه آدم نادان وجود داره؟
حالا فک کنید این شخص پیش شما می امد و شما هم بخواهید به او کمک کنید چه پاسخی به او می دهید؟
ممکن است برای ابراز همدردی بگویید بله تعداد زیادی رییس بد وجود دارد و من مطمئنم که برخی همسران غیر نرمال بیرون هستند . اما اگر بخواهید کار مفیدی در بلند مدت انجام داده باشید دیر یا زود به او باید نشان دهید که مشکلات او منظور دنیای بیرون ایجاد نشده است بلکه مشکلات او حداقل تا حدی ریشه در مفروضات و باورهای او درباره سایر مردم دارد تا راهی برای فهماندن این مطلب به او نیابید همه تلاش های شما برای کمک به او کوتاه مدت و احتمالا محکوم به شکست خواهد بود.
مدل های ذهنی به معنی باورها مفروضات و گفتگوهای درونی است که ما درباره هر جنبه ای از خودمان دیگران ، موقعیت ها و زندگی داریم.
حالا فردی میره خارج مجبوره مدل تفکر خوش را تغییر بده و رویکردهای آنها را انجام بده.
بله درسته ممکن هست فردی بره چند سال یک کشور و در پایان کسب تجربه برگردد به این فرار مغز نمی گن.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
درسته با خودشون می برن این تفکرات را اما در آنجا محیط تغییرشان می ده یک مثال در رشته خودتان می زنم.
شخصی به یکروان شناس مراجعه می کند و می گوید به تازگی ، برای هفتمین بار در پنج سال گذشته از کار اخراج شده با همسر مشکل دارم و قبلا هم سه بار جدا شدم من از شما تقاضا کمک دارم بفهمم چرا در آن دنیای بیرون، این همه آدم نادان وجود داره؟
حالا فک کنید این شخص پیش شما می امد و شما هم بخواهید به او کمک کنید چه پاسخی به او می دهید؟
ممکن است برای ابراز همدردی بگویید بله تعداد زیادی رییس بد وجود دارد و من مطمئنم که برخی همسران غیر نرمال بیرون هستند . اما اگر بخواهید کار مفیدی در بلند مدت انجام داده باشید دیر یا زود به او باید نشان دهید که مشکلات او منظور دنیای بیرون ایجاد نشده است بلکه مشکلات او حداقل تا حدی ریشه در مفروضات و باورهای او درباره سایر مردم دارد تا راهی برای فهماندن این مطلب به او نیابید همه تلاش های شما برای کمک به او کوتاه مدت و احتمالا محکوم به شکست خواهد بود.
مدل های ذهنی به معنی باورها مفروضات و گفتگوهای درونی است که ما درباره هر جنبه ای از خودمان دیگران ، موقعیت ها و زندگی داریم.
حالا فردی میره خارج مجبوره مدل تفکر خوش را تغییر بده و رویکردهای آنها را انجام بده.
بله درسته ممکن هست فردی بره چند سال یک کشور و در پایان کسب تجربه برگردد به این فرار مغز نمی گن.
دقيقا منظور منم همينه ,ولي چرا اينجا به دنبال تغيير نباشه ?
فرد مثال شما , تا زماني كه به يك روانشناس مراجعه نكرده با اين تفكرات زندگي ميكنه
زمين و زمان رو مقصر ميدونه , بعد از مدتي ديگه تلاشي هم براي پيدا كردن كار نميكنه , چون معتقد ميشه همه روسا همينطورن
كاري مناسب او نيست , در زندگي مشترك ممكنه از خانمها بدش بياد
ولي وقتي به يك روانشناس مراجعه ميكنه ميبينه نه از طرفي بايد خودشم يه سري تغييرات در رفتار و افكارش ايجاد كنه , يك سري مهارتها ياد بگيره
حالا به نظر شما يك فرد نخبه در همينجا افكار و نگرشش رو تغيير بده و خالق شرايط باشه بهتره يا در كشور ديگر ?
اگر افراد نخبه همه بگن اينجا خوب نيست خداحافظ , ديگه نخبه اي نيست كه كمك كنه شرايط نخبه پروري ايده ال بشه و كشور
پيشرفت كنه
من خودم براي تحقيقم بنياد نخبگان استانمون رفتم , ميگفتن اكثرا رفتن خارج از كشور !!!!
ممنون [golrooz]
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
اون مسئول بی مغز و بیشعور را کی اونجا گذاشته به نظر شما؟
به نظر من کارهای خودمان این افراد را در این جایگاه ها گذاشتن.
انیشتن می گوید:
بدون تغییر در الگوهای تفکر خود، قادر نخواهیم بود مسایلی را حل کنیم که با سطح تفکر فعلی خود، ایجاد کرده ایم.
یا امام علی (ع) می فرماید:
نادانی انسان به عیب های خود، از بزرگترین گناهان اوست.
یا
دیوانگی آن است که بارها و بارها به یک شیوه عمل کنیم و انتظار کسب نتایج متفاوت داشته باشیم
اینا رو گفتم اگر بخواهیم مدیر یا مسئولی که درک کار درست داشته باشه یا تفکر اونو تغییر بدیم پدر خودمان در می آید و با فرهنگ سازی می توان انجام داد و اینجا هم مثل کشورهای پیشرفته میشه.
حرف شما درست ولی باید قدرت داشته باشی اون مسئول نفهم رو اصلاح کنی یا کنار بزاری ولی وقتی شده ملک شخصیشون و هر چی تلاش هم کنیم وقت تلف کردن و عمر نابود کردن هست .پس بهتر هست آدم جایی باشه که از عمرش استفاده کنه نه این صرف یک تلاش که معلوم نیست آخرش چی میشه بزاره.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
دقت کنید که بعضی وقتها:
نخبه بودن یک زیر دست، درست همون چیزی است که مدیر بی شعور نمی خواهد!
دلیلش این است که در حضور یک انسان بسیار فهیم ، توانا، آگاه، تیز هوش و مدبر؛ صد البته بی کفایتی، بی سوادی و بی شعوری او برای همگان و مدیران رده های بالاتر، بیشتر هویدا و نمایان می شود و این دقیقا همان تهدیدی است که مدیر می خواهد از آن دوری کند. لذا تلاش می کند او را به لطایف الحیل دک کند و یا به هر قیمتی شده، زیر آب وی را بزند.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریپورتر
حرف شما درست ولی باید قدرت داشته باشی اون مسئول نفهم رو اصلاح کنی یا کنار بزاری ولی وقتی شده ملک شخصیشون و هر چی تلاش هم کنیم وقت تلف کردن و عمر نابود کردن هست .پس بهتر هست آدم جایی باشه که از عمرش استفاده کنه نه این صرف یک تلاش که معلوم نیست آخرش چی میشه بزاره.
شما اگر بتونید کار اشتباهی که انجام می شده را درست کنید دیگر ان مسیر درست عمل می کند چون برای درست عمل کردن فرهنگ سازی آموزش و اجرا شده دیگه اون کار اشتباه جلو نمی ره و این کار بسیار بزرگی هست اما خیلی سخت برای فردی که مشکل را شناسایی کرده که می خواهد تغییر دهد.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
به نظرم بهتره به جای انرژی صرف کردن برای اینکه دنبال مشکل و راه حلها بگردیم
که البته کار خوبیه ولی بسیار وقت گیره و مشکلات هم فراوان...لذا پیشنهادم اینه که این انرژی رو بذاریم برای جا انداختن یک تفکر ...
که خارجی ها خوب بهش رسیدن و دارن ازش بی سرو صدا بهره میبرن و اونم اینه که :
من متفکرم و تولید فکر میکنم پس منم که ارزش دارم و نه مدرک و نه فلان دانشگاه و نه فلان کشور و نه اعتبار اونها ...
من نباید دنبال این باشم که آقا توروخدا بیاید از من استفاده کنید چون حرف برای گفتن دارم...
بلکه دنیای بیرونه که به فکر من نیاز داره و باید دنبال من باشه...من نباید دنبال این باشم که دانشگاه شریف
و امثالهم تورو خدا منو راه بدید و اجازه بدید از اعتبار اسمی شما که منو امثال من بهش دادیم استفاده کنم...
دانشگاه شریف باید بگرده دنبال منو امثال من ...امتحان سنگین بده و گزینش رو هم قبول شو ..
تازه شاید اجازه بدن که من برم اونجا از اسمش استفاده کنم و البته مهمتر از اون از فکر خودم!!!!!
باید از دانشگاه فلان تقاضا کنم که اجازه بدید من از فکرم به اعتبار شما استفاده کنم ؟؟؟!!!
واقعا جای تامل داره...
تا یه جایی نیاز بود که فکرمو اثبات کنم یا خودمو معرفی بکنم که این کارو کردم...
از یه جایی به بعد این منم که به دنیای اطرافم ارزش و اعتبار میدم...
مالک این فکر منم و صاحب این ارزش و اعتبار هم منم...
من مدتهاست شروع کردم و از محیطهای اطراف خودمون هم باید شروع کنیم
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
دوستان بحث را پیچیده نکنید.
مسئله اصلاا فرار مغزها نیست.
خیلی از مردم دلشون میخواد فرار کنند.
فقط نخبه های علمی و تحصیل کرده ها فرصت پیدا میکنند
همین.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریپورتر
حرف شما درست ولی باید قدرت داشته باشی اون مسئول نفهم رو اصلاح کنی یا کنار بزاری ولی وقتی شده ملک شخصیشون و هر چی تلاش هم کنیم وقت تلف کردن و عمر نابود کردن هست .پس بهتر هست آدم جایی باشه که از عمرش استفاده کنه نه این صرف یک تلاش که معلوم نیست آخرش چی میشه بزاره.
با حرف شما کاملا" موافقم، بسيار حرف درستي است، من خودم يک تجربه خوب در اين زمينه دارم که برايتان تعريف مي کنم:
روزي که جنگ شروع شد من در سوسنگرد زندگي مي کردم، اون موقع تازه انقلاب شده بود و ايران هيچ انسجام نظامي براي دفاع از خودش نداشت. دشمن حمله کرد و شهرمون را گرفت، قدرت نداشتيم اون متجاوز نفهم رو بيرون کنيم، شهر ما شده بود ملک شخصيشون! اگر هر چي هم تلاش مي کرديم وقت تلف کردن و عمر نابود کردن بود. پس خانواده ام را برداشتم و جايي رفتم که از عمرم استفاده کنم، تو سوسنگرد نموندم تا عمرم را صرف يک تلاش که معلوم نبود آخرش چي ميشه کنم!
الآن هم در کاليفرنيا مدير هستم![sootzadan]
----------------------------------------------------------------------
توضيح: شهر سوسنگرد عاقبت با مجاهدت دکتر چمران (دکتراي رشته پلاسماي فيزيک از دانشگاه برکلي کاليفرنيا) و يارانش آزاد شد و او در اين راه جان خود را گذاشت (روحش شاد)
در نوشته فوق البته منظور از "من" در اصل "من فرضي است" نه شخص علي پارسا
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
روی پیشنهاد حقیر در پست قبلیم فکر کنید...
خوب فکر کنید...
فکر برای من و شماست ..
ما مالکش هستیم و به دنیای اطرافمون اعتبار میدیم...
مثلا همین سایت !!! با فکر اعضا اعتبار پیدا کرد...وگرنه یک صفحه خالی بود
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نیماماهان
روی پیشنهاد حقیر در پست قبلیم فکر کنید...
خوب فکر کنید...
فکر برای من و شماست ..
ما مالکش هستیم و به دنیای اطرافمون اعتبار میدیم...
مثلا همین سایت !!! با فکر اعضا اعتبار پیدا کرد...وگرنه یک صفحه خالی بود
بستگی داره .
سایت با فکر اعضا اعتبار پیدا نکرده این رو مطمئن باشین.
اما برای اینکه کسی دنبالمون بیاد در زمینه ای خاص باید مهارت کسب کنید مهارت شامل تجربه کاری و آموزش و دانش هست.
خوب دانشگاه شریف دنبال چنین ادمی میره حالا به نظر شما چطور ایجاد کنیم ؟
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نیماماهان
روی پیشنهاد حقیر در پست قبلیم فکر کنید...
خوب فکر کنید...
فکر برای من و شماست ..
ما مالکش هستیم و به دنیای اطرافمون اعتبار میدیم...
مثلا همین سایت !!! با فکر اعضا اعتبار پیدا کرد...وگرنه یک صفحه خالی بود
فرمايش جنابعالي کاملا" متين است، اگر توجه کنيد نقطه عطف تمام نوشته هاي بنده هم در اين موضوع در راستاي همين است: خودباوري
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
سایت با فکر اعضا اعتبار پیدا نکرده این رو مطمئن باشین.
جالبه؟؟؟؟!!!!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
باید مهارت کسب کنید مهارت شامل تجربه کاری و آموزش و دانش هست.
به نظرمن:
مهارت به خوب مشاهده کردن ..فکر کردن و آزمایش کردن نیاز داره...تمام علوم عالم ، همینطوری پیشرفت کردن..دانشگاه شریف رفتن هم نیاز نیست( اینو تجربه کردم و با یقین دارم عرض میکنم)
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نیماماهان
جالبه؟؟؟؟!!!!!!!!
به نظرمن:
مهارت به خوب مشاهده کردن ..فکر کردن و آزمایش کردن نیاز داره...تمام علوم عالم ، همینطوری پیشرفت کردن..دانشگاه شریف رفتن هم نیاز نیست( اینو تجربه کردم و با یقین دارم عرض میکنم)
نگفتین چه کار می کنید؟
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
گی روشه ، یک جامعه شناسی فرانسوی نخبگان را اینطور تعری می کند :
" نخبگان اشخاص و گروههایی هستند که در نتیجه قدرتی که به دسست می آورند و تاثیری که بر جای می گذارند یا به وسسیله تصیماتی که اتخاذ می کنند و یا به واسطه ایده ها و احساسات
و هیجاناتی که به وجود می آورند در کنش تاریخی جامعه موثر واقع می شود .
** با انتخاب گریز ، نخبگان چه تاثیری در جامعه خواهند گذاشت ؟
افکار ما بر رفتار ما اثر دارد . هنگامی که عقیده یا فکری را کسب می کنیم و رد می دهیم به یک باور می رسیم ، آن فکر باعث پالایش و تصحیح تمام اطلاعاتی که به ما می رسد می شود
و تمام رفتار آینده را تحت الشعاع قرار می دهد .
برخی باورهای شکل گرفته دربین افراد و نخبگان ممکن است اشتباه و غلط باشد ، نباید همسو با این باورها الگوهای رفتاری را تکرار کنیم که همین تکرار باعث شود دچار یک درماندگی آموخته شده
گردیم .
می توان با بررسی ساختارها و عوامل زیربنایی و زمینه ساز ، باورها و بالتبع الگوهای رفتاری رو تغییر داد .
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
چه کار می کنید؟
چی رو چی کار میکنم؟؟؟
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نیماماهان
چی رو چی کار میکنم؟؟؟
مهارت به خوب مشاهده کردن ..فکر کردن و آزمایش کردن نیاز داره...تمام علوم عالم ، همینطوری پیشرفت کردن
شما چگونه برنامه ریزی می کنید ؟
همانطور که می دانید چرخه محصول از علم -----------> فناوری ------------> محصول تشکیل میشه.
به نظر شما کدوم یک از مراحل بالا را انتخاب کنیم؟ و چرا؟ و چطور می تونیم برنامه ریزی کنیم یا به قول دوستمون به خودباوری برسیم.
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
hossien
شما چگونه برنامه ریزی می کنید ؟
درچه مورد برنامه ریزی؟؟؟
خوب مشاهده کردن ..فکر کردن و آزمایش کردن( خیلی قضیه رو پیچیده نکن..این چرخه هم فکر نمیکنم از این مواردی که عرض کردم خارج باشه)
اگه بخوایم از هر علم و هنر و فنی ، نمونه بومیش رو داشته باشیم ..برای هر کدام از این قسمتهای چرخه ، تمام مراحلی رو که عرض کردم اجرا کنیم
-
پاسخ : چه کسی مغزها را فراری میدهد؟
یک مورد که می بینم کمتر دوستان به آن توجه کرده اند این است که خوب..... از مدیران دولتی کم خرد و فاسد قطع امید کردیم. اما چرا صنعت خصوصی ما بر خلاف صنایع در دیگر کشورهای پیشرفته، آنچنان که باید و شاید، در به در به دنبال کشف و جذب نخبه ها(ی ایران و جهان) نیست؟!