سلام دوستان این اولین تاپیک منه
خوشحال میشم بچه های بختیاری ولر بیان و با هم حرف بزنیم و شعر لری بگیم
و عکس بزاریم و کلا بحث کنیم وحرف بزنیم . با تشکر
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان این اولین تاپیک منه
خوشحال میشم بچه های بختیاری ولر بیان و با هم حرف بزنیم و شعر لری بگیم
و عکس بزاریم و کلا بحث کنیم وحرف بزنیم . با تشکر
کوگ تاراز از مسعود بختیاریندونم, سي چه, چي نو دلوم واهام, دي ساز نياره
شو و روز, آخي, ايخو سرم چي نو, بازي دراره
خوم برم ديه, برم برم والا, ايچو نواسم
زندگوني چينو, سي مو ديه, والا فاده نداره
کوگ تارازه, آخي بگوين والا, چينو نناله
کوگ تارازه, آخي بگوين والا, چينو نناله
مو دلم, کم طاقته, والا, نه چي هرساله
کوگه تارازه, آخي بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم آخي, کم طاقته, جلدي, گره بهونه
کوگه تارازه, آخي, بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم, آخي, کم طاقته, جلدي, گره بهونه
آسمون, سي مو دنگ ندار, آخي که تو ايدوني
آستاره بخته منو, ديه والا, بردي وه کوري
آسمون و افتوو سي مو والا, يه چنگ دي ساز نداره
ندونم سي چه ديه, دلم آخي تش نيورره
کوگ تارازه, آخي بگوين والا چينو نناله
کوگ تارازه, آخي بگوين والا, چينو نناله
مو دلم, کم طاقته والا, نه چي هرساله
کوگه تارازه آخي بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم آخي کم طاقته, جلدي گره بهونه
کوگه تارازه آخي بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم آخي کم طاقته, جلدي گره بهونه
ندونم سي چه چي نو دلوم واهام دي ساز نياره
شو و روز آخي ايخو سرم چي نو بازي دراره
خوم برم ديه برم برم ايچو نواسم
زندگوني چينو سي مو ديه والا فاده نداره
کوگ تارازه, آخي بگوين والا چينو نناله
کوگ تارازه, آخي بگوين والا, چينو نناله
مو دلم, کم طاقته والا, نه چي هرساله
کوگه تارازه آخي بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم آخي کم طاقته, جلدي گره بهونه
کوگه تارازه آخي بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم آخي کم طاقته, جلدي گره بهونه
ندونم, سي چه, چي نو دلوم واهام, دي ساز نياره
شو و روز, آخي, ايخو سرم چي نو, بازي دراره
خوم برم ديه, برم برم والا, ايچو نواسم
زندگوني چينو, سي مو ديه, والا فاده نداره
[khejalat]
کوگه تارازه آخي بگوين والا, چينو نخونه
مو دلم آخي کم طاقته, جلدي گره بهونه[negaran]
************
سلام
من خودم ترجیح میدم تاپیکی نباشه که یکجور جدایی ایجاد کنه مثلا بختیاری ها یا کرد ها یا ترک ها و غیره....به رسم مهمون نوازی بهتره گفته شه همه دعوت هستن[shaad] و قراره بختیاریا مهمون نوازی کنن[cheshmak] برای آشنایی هم یکی دو جمله میگیم این وسط اسپم نشه[sootzadan]
ردوم مسجدسلیمون یه کاری داشتوم/سوزینه دندون طلا گرد واداشتوم
http://multimedia.mehrnews.com/Origi...MG11120199.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
http://www.bakhtiary.org/image/Bakhtiari-tribe.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
http://kermanrooz.com/img/images/art...re_kord(2).jpg
مو لره بلوط خوروم 7سال چوپونوم/سرورم ره پا قرقره مشقی ندونوم
سلام به همگی اعم از لر بختیاری و ترک و بلوچ و کرد و گیلک و .....
مثل اینکه ما دیر رسیدیم[labkhand]راستش خودم یه بار خواستم همچین تاپیکی بذارم.نوشتم نوشتم بعد اشتباهی زدم رفت همش پرید!
یه چند تا عکس دستمال بازی بذارم حال کنید[nishkhand]
http://www.njavan.com/forum/image/jp...l9cYXRCH//2Q==
http://www.njavan.com/forum/image/jp...IxoyMiZ0//2Q==
اینم چوب بازیمون
http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391...748323_946.gif
http://www.mamasani.com/wp-content/u...mamasnai-3.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
http://www.mirmalas.com/wp-content/u...02/1077szn.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
http://www.persiancarpetguide.com/sw...an_Ghafari.jpg
سلام
ببخشيد كه من بدون دعوت اومدم اگه بشه هرعكسي كه ميزاريد اسم مراسم ياهر شعري كه ميزاريد كلماتي كه بقيه(بچه هاي شهرهاي ديگه)بلد نيستن يادبگيرند .
خيلي ممنون
- [golrooz]
سلام
خیلی خوش اومدید[golrooz] (البته با اجازه از صاحب تاپیک)
http://multimedia.mehrnews.com/Origi...MG11120199.jpg
درمورد پوشش زنان بختیاری:
این لباس شامل یک دامن که بهش شلوار قِری (qeri) گفته میشه - یک پیراهن بلند(البته در بعضی جاها ممکنه پیراهن بلند نباشه و کوتاه باشه) - یک حریر که به شیوه خاصی دور سر میبندن و بلند هست که بهش مِینا ( meyna) گفته میشه - زیر مِینا( یا مِی نا) هم یک سربند تزئینی به نام لَچَک قرار میدن که این سربندها تقریبا همیشه سنگ دوزی شده هستن چه با ملیله و نگین و یا حتی کلا بعضی افراد لَچَک طلا خریداری میکنن که با سکه ها و مهره ها ی از جنس طلا تزئین میشه ...... بعضی جاها هم به جای لَچَک یا لَچَکی از سربندهایی استفاده میکنن که در آخرین عکسی که پایین گذاشتم میتونید نمونه ش رو ببینید
این مواردی که گفته شد معمولا از رنگهای مختلف هستن گاهی بسته به سلیقه ممکنه تک رنگ هم باشن.....کلا پوشش زنان چون برگرفته از رنگای طبیعته معمولا رنگی رنگی و پر زرق و برق هستن
شلوار قری معمولا با پارچه ای با متراژ بالای 4 متر درست میشه و زیرش هم ممکنه یکی تا چند تا دامن پوشیده بشه که پف کنه (در کل آدم از کمر میفته[bamazegi])
اگر در عکس بالا اون خانم با مِی نا آبی رو ببینید، میبینید که یه بند تزئینی که سکه بهش آویزونه رو دور میناش میبنده.....این رشته های تزئینی برای زیبایی آویخته میشن که معمولا بلند هستن و حتی از پشت روی مِی نا رو تزئین میکنن اکثرا هم رشته های سکه ای هستن(یعنی سکه بهش آویزونه) ولی بسته به سلایق ممکنه تزئینات دیگه ای هم باشه و یا حتی اصلا استفاده نشه
معمولا زیر لچک افراد موهاشون رو به صورت فرق وسط درست میکنن و از دو طرف یه قسمتی رو میپیچن و زیر ناحیه چانه جمع میکنن که بهش تُرنه( torne) میگن.....بعضی افراد برای زیبایی بیشتر گردنبند هایی رو دور گردن میندازن که روی ترنه ها قرار میگیره و زیباتر جلوه میکنه بعضی افراد هم اصلا تُرنه نمیذارن
در کل آرایش مو های جلو متفاوته و ممکنه بعضی به شکل دیگه ای آراسته کنن که نمونه ش در عکس بالا دیده میشه
دستمالای دستشون هم دیگه بسته به فرد داره....یادمه ما خودمون همیشه چند دست از این دستمالا درست میکردیم چه با پولک دوزی (جوری که اطرافش پولک آویزون باشه و موقع رقص و حرکت دستمالا صدایی هم داشته باشن[nishkhand]) گاهی هم از تورهای تزئینی و رنگی استفاده میشه....هیچی هم نبود خدا خیر بده سازنده دستمال کاغذی رو[nishkhand]
پاپوش هم که گیوه ست که خب الان دیگه کمتر میپوشن[cheshmak]
این هم نمونه عکسای دیگه:
http://www.post.ir/_Shahrekord/images/Tribes-22.jpg
************************************************** *****
این دختر کوچولو هم تُرنه گذاشته
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:A...xh7KUYyT-ZRzLA
***************
http://www.tishineh.com/tour/Pictures/Item/680/2908.jpg
http://multimedia.mehrnews.com/origi.../06/550406.jpg
میگم بهتره این عکس هارو تو آپلودسنتر سایت آپلود کنید ...
چون بعضی هاش با کپی و پیس کردن درست به نمایش در نمیآد ...
یاعلی
پوشش مردان بختیاری:
لباس مردان بختیاری شامل یک کلاه خسروی(کلاهی از جنس نمد) - یک بالاپوش به نام چوقا(چوغا) که به دو رنگ سیاه و سفید هست و از جنس پشم گوسفند که به صورت رشته هایی دراومده و بافته شده و آب و باران هم ازش عبور نمیکنه - از یک شلوار بلند و گشاد به نام دَبیت ( dabit) که سیاه رنگ هست و پاپوش گیوه
چوغا گفته میشه طرحی که روش هست مشابه طرح چغازنبیل خوزستان هست و مثل اون ستون هایی که به سمت بالا میره و همچنین اینکه سیاهی های روی اون نمادی از پلیدی داره و سفیدی ها هم نمادی از خوبی و پاکی داره که درحال پوشاندن سیاهیهاست یه چیزی مثل این[tafakor](یادم رفت چی درموردش خونه بودم[khejalat])
بنام خداوند جان وخرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
دگر پنجه اندیشه جامه کـرد
که پوشند هنگام جنگ و نبرد
زکـتان و ابریشم و موی قـز
قصب کرد پـر مایه دیبا وخـز
بیاموخـتشان رشـتن وتافـتن
بـتار انـدرون پـود را بـافـتن
چو شد بافـته شستن ودوختن
گرفتند از او یکسره ،آموختن
چو این کرده شدسازدیگرنـهاد
زمانه بـدو شـاد واو نـیز شـاد
فردوسی
این هم نمونه عکسای مربوط به پوشش مردان
http://paniran3.persiangig.com/image...ari-bernow.jpg
http://www.chelgerd.ir/images/galler...3_17_19_45.jpg
تاریخ وفرهنگ قوم بختیاری:
تاريخ بختياري به قرن چهاردهم ميلادي و دورهً زمامداري 200 ساله خوانين دورکي بر مي گردد. هيچ تاريخ نگار حيات اجتماعي اقوام ايراني نمي تواند اهميت ايل بختياري و انسجام و پيوستگي سياسي، اقتصادي و اجتماعي آنها را ناديده گيرد. ( به نقل از: خوانين و شاهان، فيلم مستند تحليلي دربارهً بختياريها، ساخته آر. گارت وايت ). آنچه در پي مي آيد بر گفته از کتاب " مورگان شوستر " است که از بختياريها به عنوان مردماني که براي احياء مشروطيت جنگيدند ياد مي کند: " .... سفارت روسيه دوباره مداخله کرد و با ارسال پيام تهديد آميزي به سپهدار، در واقع از او خواست که از پيشروي به طرف تهران خودداري کند. در 16 ژوئن ( 26 خرداد )، 8 هزار نفر از مردان مسلح بختياري روانه تهران شدند و پس از آن که با مشروطه خواهان در قزوين هماهنگ شدند، عليرغم تلاش هاي همه جانبهً سفراي روس و انگليس براي جلوگيري از عزيمت آنها به سوي تهران، عازم پايتخت شدند. در دوم تيرماه قواي بختياري به قم در 120 کيلومتري جنوب تهران رسيدند. سردار اسعد، سرکرده ايل بختياري به تهديدات روسها و يا انگليسيها وقعي نگذاشت و ضمن اعلام اين که شاه بايد به خواسته هاي او رسيدگي کند به پيشروي خود ادامه داد. روسها براي ترساندن انقلابيون مشروطه خواه دستور سازماندهي قواي نظامي اضطراري خود مستقر در باکو را صادر کردند تا به منطقهً شمال ايران اعزام شوند. نيروهاي شاه در اين هنگام به 5000 نفر در پادگان سلطنت آباد و 1350 نفر در قشون قزاق محدود مي شد. 800 نفر از قزاقها تحت فرماندهي سرگرد لياخوف روسي در تهران مستقر بودند که از اين تعداد 500 نفر در شمال و 300 نفر در جنوب تهران مستقر بودند و خود را آماده مقابله با قواي بختياري مي کردند. روز 13 تير قواي دولتي مستقر در کرج تا شاه آباد در 16 کيلومتري تهران عقب نشيني کردند و روز بعد درگيري نسبتاً شديدي بين آنها و مليون در گرفت. قزاقهاي ايراني به فرماندهي سروان زاپولسکي به همراه درجه داران روسي به مصاف مشروطه خواهان رفتند و يک افسر ايراني خود را از دست دادند، و سه نفر ديگر کشته و 3 نفر زخمي شدند. مشروطه طلبان نيز 13 نفر تلفات دادند. روسيه در اين زمان قواي خود را از باکو به طرف ايران گسيل کرده بود. در روز 17 تير، سه هزار نفر از آنها وارد خاک ايران شده بودند و در 30 تيرماه به قزوين رسيدند و به رهبران مشروطه خواه هشدار دادند در صورت ادامهً پيشروي به سوي تهران با نيروهاي خارجي متشکل از روسها و انگليسيها روبرو خواهند شد. تلاشهاي ديگري هم براي ايجاد ترس و ارعاب در ميان مليون صورت گرفت که به هيچ وجه کارساز نيفتاد. در روز 19 تير نزاعي بين قشون قزاق و مردان مسلح بختياري در منطقه "بادامک" در 30 کيلومتري تهران رخ داد که چندان مهم و سرنوشت ساز نبود ولي بدنبال تداوم همين درگيري در روز 22 تير ( 13 جولاي ) بخشي از نيروهاي ملي توانستند با اغفال قشون قزاق و نيروهاي مسلح دولتي از خط دفاعي آنها بگذرند و در ساعت 6:30 صبح وارد پايتخت شوند. مليون از نظر فرماندهي اين عمليات خود را مديون "اپريم خان" ارمني ميدانستند. در تمام روز درگيريهاي خياباني در تهران ادامه يافت. مردم با روي باز به استقبال قواي مليون رفتند و روز 22 تير را به عنوان روز رهايي خود جشن گرفتند. فرداي آن روز سرگرد لياخوف، فرمانده قشون قزاقها که نيروهايش در پادگان محاصره شده بودند طي پيامي به سپهدار، فرمانده قواي مليون، شروط تسليم قواي خود را اعلام کرد. مليون در اين مدت با نهايت خويشتن داري با نيروهاي تحت محاصره عمل کردند. در روز 24 تير، کل پايتخت به استثناي منطقهً مرکزي شهر در تصرف کامل مشروطه خواهان قرار گرفت. روز 25 تير که فرا رسيد محمد علي شاه با شمار انبوهي از محافظان و سربازان و خدمه خود به سفارت روسيه واقع در زرگنده پناهنده شد و از سلطنت کناره گيري کرد. شاه پيشتر موافقت وزير مختار روسيه را در اين زمينه جلب کرده بود. به محض اينکه محمدعلي شاه در سفارت روسيه جاي داده شد پرچم هاي انگليس و روسيه به صورت همزمان بر فراز ساختمان برافراشته شد. در همين حال، سرگرد لياخوف، پس از تسليم شدن خود و سربازانش پذيرفت از آن پس تحت فرماندهي قواي مشروطه خواهان وزارت جنگ دولت انقلابي عمل کند. در ساعات پاياني شب در کاخ بهارستان جلسه اي تشکيل شد و محمدعلي شاه به طور رسمي از سلطنت خلع و احمدميرزا، فرزند 12 ساله اش به جاي وي بر تخت نشست و مقرر شد عضدالملک، بزرگ خاندان قاجار، مدتي نيابت سلطنت را عهده دار شود. بنابراين در 25 تير سال 1288، گويي حلقهً مفقوده در ايجاد نظام مشروطه در ايران پيدا شد و نيروهاي مردمي با شجاعت و ميهن پرستي و دلاوري توانستند در کوتاه مدت حکومتي را بر سر کار آورند که نماينده و معرف آنها باشد. در ريشه يابي پيشينهً بختياريها و مردمان ساکن زاگرس مرکزي با مشکلا تي چون نبود منابع نوشتاري کافي مواجه مي شويم که امکان فهم و دريافت ما را از آنچه در يک هزار سال در اين منطقهً مرتفع گشته کم مي کند. بنابراين مجبور شده ايم براي پي بردن به هويت بختياريها، و اين که کجا و به چه شيوه اي زندگي مي کنند و اصالتاً از کجا آمده اند به منابع و مراجع مختلف رجوع کنيم. در چنين پژوهشي به علوم و دانش هايي چون زبان شناسي، باستان شناسي، اساطير و ساير ساخه هاي دانش و معرفت انسان نيازمنديم تا به کمک آنها کليد فهم تاريخ ايل بختياري را بدست آوريم. در کتب و اسناد تاريخ باستان، به جز مواردي زودگذر، اشارات چنداني به ايل بختياري نشده است. از قرن هيجدهم ميلادي و به طور مشخص تر قرن نوزدهم به بعد است که در سفرنامه هاي اروپائيان و خاطرات ماًموران دولتي اعزامي به مناطق بختياري نشين اطلاعاتي دربارهً آنها منتشر شد که تا حدودي فقر علمي و اطلاعاتي ما را نسبت به ايل بختياري ،هر چند با مايه هايي از احساسات و رمانيسم، از بين برد. "بختيار" در واژه به معناي کسي است که بخت و اقبال با او يار و همراه شده است. اين واژه در دوران صفويه ( 880 - 1101 خورشيدي) به کساني اطلا ق مي شد که از مرتعي به مرتع ديگر کوچ مي کردند. اين احتمال هم ممکن است صادق باشد که در آن هنگام به رهبر يا سرکرده اي که او را " بخت يار" مي دانستند اطلا ق شده باشد و به تدريج افراد گروه يا دسته ي او را "بختياري" خوانده باشند. در مورد اصل و نصب بختياري ها از سوريه و شامات وارد ايران شده اند. اين نظريه با اشاراتي که در کتاب " تاريخ گزيده" به آن شده تا حدي اعتبار تاريخي دارد. ازدواج هاي بين قومي ترکان و ترکاني که از سوريه و شامات آمده بودند تا در اين منطقه ساکن شوند صورت گرفته است ولي ايلات " لر" ريشه و منشاء خود را در دوره هاي باستاني مي جويند. طبق افسانه ديگر بختياريها از تبار کساني هستند که در زمان ضحاک از ترس اين که کشته شوند و مغز سرشان به مارهايي که بر دوش او روييده بودند داده شود، به اين منطقه مهاجرت کردند. سرگذشت ضحاک و کاوه و باقي قضايا در شاهنامه فردوسي آورده شده است
ویژگی های فرهنگی
بختیاری همراه با سنتها و شیوههای خاص زندگی، به تنهایی یکی از جاذبههای بینظیر و چشمگیر منطقهٔ بختیاری است. زندگی ایلی با الگوی سکونت و آداب و رسوم ویژه، مورد علاقهٔ گردشگران داخلی و خارجی است. این جاذبه علاوه بر آن که بازدیدکنندگان عادی را به سوی خود جلب میکند، میتواند مورد توجه دانشجویان و دانش پژوهان علوم اجتماعی و انسانی قرار گیرد.
یکی از دیدنیهای جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است. اگر چه در دهههای آغازین قرن حاضر گروههای بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلات و عشایر ایران ” تخته قاپو“ (یکجانشین) شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل، کوچرو و متحرک است. کوچروهای بختیاری، زمستان را در دشتهای شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی منطقه چهارمحال و بختیاری به سر میبرند. آنها هر ساله از اواخر اردیبهشت ماه از پنج مسیر گوناگون همراه با مبارزهای خستگی ناپذیر با سختیهای طبیعت، ضمن عبور از رودخانهها، درهها و پشت سر گذاشتن بلندیهای زرد کوه در مناطق معینی از دامنههای زاگرس پراکنده میشوند و قریب سه ماه در این منطقه میمانند و با چرای دامها در مراتع سرسبز به رمهداری سرگرم میشوند. نحوه معیشت و زیست، الگوی سکونت و باورها، سنتها و آداب و رسوم از جمله جاذبههای دیدنی این شیوه زندگی است. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایلراه میگویند که شامل ایلراههای دزپارت، تاراز، هزارچمه، کوه سفید و تنگ فاله است.
قالیها و دست بافتههای بختیاری در تمام جهان مشهور و بازار خوبی دارند. همچنین بختیاری سرزمین شیرهای سنگی است که نخستین بار توسط محسن فارسانی مورد مطالعه علمی قرار گرفتند. وی همچنین فیلم مستندی در باره شیرهای سنگی به نام «برد شیر» ساختهاست. همچنین بایستهاست در راستای حفظِ ضربالمثلهای بختیاری نیز تلاشهای سودمند بیشتری صورت گیرد تا این میراث تجربی گذشتگان نیز برای آیندگان برقرار ماند
مراسم سوگواری
مراسم سوگواری در میان بختیاریها اهمیت خاصی دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازی برگزار میشود که احتمالاً نشانه انس و الفت و همبستگی ژرفی است که میان آنها وجود دارد. این اهمیت هم در عزاداریهای مذهبی و هم در عزاداریهای خصوصی به بارزترین شکل مشهود است.
برگزاری مراسم عزاداری خانوادگی نیز جالب توجهاست. در ایل بختیاری وقتی کسی فوت کند، ایل یکپارچه غرق غم و ماتم میشود و لحظهای صاحب عزا را رها نمیکنند. چوقا از تن بیرون میکنند و لباس سیاه میپوشند. بعد از غسل متوفی، سید همراه ایل، سید پیر شاه یا سید امامزادههای اطراف مسیر و مکان کوچ و استقرار را خبر میکنند تا بر مرده نماز میت بگذارند و سپس مرده را به خاک میسپارند. خاک که گودی گور را پر کرد، مردها در فاصله دور میایستند و زنهای ایل به دور گور حلقه میزنند، گریه سر میدهند و همراه با مرثیه که گاگریو گفته میشود به شرح حال زندگی مرده میپردازند. در این هنگام تُشمالها آهنگ غم انگیزی به نام چپی مینوازند. بعد از این مراسم خیرات شروع میشود. صاحب عزا چادر سیاهی بر پا میکند، مردم ایل تیره به تیره، طایفه به طایفه، برای دلداری صاحب عزا میآیند و سرباره میآورند. سرباره مخارج عزاداری صاحب عزا را کاهش میدهد. این مراسم تا یک سال به طول میانجامد، چرا که شاید تیره یا طایفهای در مسافتهای دور باشد و یا امکان حضور به موقع پیدا نکرده باشد.
وقتی کلانتر یا یکی از سرشناسان ایل بمیرد نیز مراسم خاصی انجام میشود. بدین ترتیب که زین و برگ اسب یا اسبانی را با پارچه سیاه میپوشانند و بر گردن اسب نیز پارچههای رنگین که یک سر آن بر زین و سر دیگرش روی پیشانی اسب است به بند دهنه میبندند، سپس اسب را در حالی که دهنه آن به دست یک نفر است در محوطه امامزاده میگردانند. این پارچه را «یال پوش» میگویند. چوقا و تفنگ متوفی را نیز روی اسب میبندند. بختیاریها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگان خود شیر سنگی قرار میدادهاند.
عزاداری برای ائمهاطهار به ویژه در ماه محرم همانند همهٔ نقاط ایران باشکوه برگزار میشود. شیوه اجرای مراسم تقریباً همانند سایر نقاط ایران است. دستههای زنجیرزنی، سینهزنی و حضور در مراسم مساجد و تکایا از جمله جلوههای برگزاری اینگونه مراسم است
گویش بختیاری
گویش بختیاری یکی از گویشهای لُریتبار یعنی از دسته جنوب باختری زبانهای ایرانی است. گویشها و زبانهای لُریتبار عبارتاند از فیلی، لکی، بختیاری، لری جنوبی، و کومزاری.
همواره در زمانهای گذشته، دیوارهای بلند و دشوار گذر زاگرس مانع از نفوذ اقوام مهاجم به درون منطقهٔ بختیاری بودهاست. بنابراین زبان ایل بختیاری تا قبل از گسترش رسانههای همگانی و مدارس ملی تقریباً دستنخورده و بکر مانده بود اما امروزه براثر آسانی ارتباط با شهر و پایتخت، گویش بختیاری نیز مانند لهجهها و گویشهای دیگر به سرعت در حال دگرگونی و نزدیک شدن به فارسی رایج است.
نسل امروز بختیاری (بهویژه ساکنین شهرها و اسکانیافتگان) در طول کمتر از نیم قرن نه تنها خیلی از اصطلاحات و واژههای پنجاه سال پیش بختیاری را استفاده نمیکنند؛ بلکه معنای آنها را نیز نمیدانند و یا فراموش کردهاند. گفته میشود در طی سالهای گذشته که بختیاریها بسوی شهرنشینی و پراکندگی رفتهاند در حدود دوهزار واژه کهن از آنان نابود شدهاست.
-
گویش لری بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
- گویش بخش خاوری که تحت تأثیر لری کوهگیلویه واقع شدهاست.
- گویش منطقه جنوبی که تحت تأثیر گویش طایفهٔ بهمئی بودهاست.
- گویش منطقه چهارلنگ.
- گویش بخش میانی که هر دو گویش نسبتاً کمتر تحت تأثیر قرار گرفتهاند؛ بر خلاف تصور افراد ناآشنا، گویش لُری بختیاری با گویش لری (خرم آبادی) تفاوتهای بسیاری بهویژه از نظر تلفظ دارد. اما از نظر ادبیات و به ویژه ضرب المثلها و زبانزدهای بومی بین تمام زبانهای لری اشتراکات زیادی وجود دار
تن پوش زنان بختیاری
پوشش زنان:
1. پوشش سر"لچک و می نا": لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایج ترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
2. می نا: روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
3. تنپوش زنان بختیاری پیراهنی است به نام جومه یا جوه این پیراهن معمولاً دو چاک در اطراف کمر دارد و تا پایین کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود.
4. جلیقه (جلیزقه) روی پیراهن پوشیده میشود که از جنس مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی عام نیست و بیشتر در عروسی پوشیده میشود.
5. پوشش پایین تنه از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان بختیاری الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن به دلیل احترام به سن و سال آنها تیرهاست.
لچک زنان
زنان بختیاری كلاهی بر سر دارند كه آن را لچك می گویند( در برخی گویش ها مانند گویش میوندی آن كلچه نامیده می شود ) . روی لچك منجوق دوزی شده است و دو بند از كنار گوش ها وجود دارد كه برای ثابت نگه داشتن لچك روی سر كاربرد دارد . در قدیم زنانی كه از خانواده های غنی تر بودند جلوی كلچه را سكه دوزی می كردند كه جلوه زیبایی به لچك می داد و این نوع ، به لچك ریالی معروف بود.
روی لچك مینا انداخته می شود كه روی شانه ها و سرتاسر پشت را می پوشاند و دو گوشه آن زیر گلو سنجاق می شود . البته قسمتی از لچك كه منجوق دوزی شده از زیر مینا مشخص است . مینا غالبا از جنس توری است و حدود سه تا چهار متر می باشد.معمولا در هنگام كار و یا عزا دستمالی چهار گوش تیره رنگ به نام كلوت روی مینا می بندند. نحوه بستن كلوت به این نحو است كه دو گوشه آن را تا می كنند تا به صورت نواری پهن در آید . قسمت پهن نوار را روی پیشانی می بندند و دو گوشه آن را در پشت سر گره می زنند و آویزان می كنند. آرایش موها در زیر لچك و بستن مینا به نحوی خاص صورت می گیرد . برای این كار ابتدا موها را از وسط فرق باز می كنند و یك فرق دیگر نیز از روی یك گوش تا گوش دیگر یعنی موهای سر عملا چهار قسمت می شود . دو قسمت پشت سر را جدا گانه می بافند و تبدیل به دو گیسو می كنند . بعضی از زنها به ابتكار خود در انها این گیسوها را به هم وصل می كنند. پس از بافت گیسوهای لچك را روی سر می گذارند و دو بند آن را زیر گلو گره می زنند. دو قسمتی از موها كه در جلوی سر قار می گیرد از زیر لچگ بیرون می آید به این موها ترنه می گویند ، هر كدام از ترنه ها را به تنهایی می تابند و نوك آن را زیر بند لچك قرار می دهند بعد از این كار نوبت به بستن مینا می رسد.
یك گوشه مینا را درست روی لچك ، بالای گوش راست قرار می دهند و سنجاق می كنند. ادامه مینا را یك دور و نیم دور گردی صورت می چرخانند یعنی از روی سر رد كرده و زیر چانه و باز رد می كنند تا به گوش چپ برسد و بالای گوش چپ سنجاق می كنند. دو مرتبه آن را در جهت عكس چرخانده و رها می كنند. قسمت الاس نمای لچك از زیر مینا بیرون می ماند. پس از بستن مینا دو قسمتاز گیسوی ترنه در دو طرف صورت روی گونه های نمایان است .معمولا یكی از زیورآلتی كه به لچك و مینا افزوده می شود سیزن بن می باشد سیزن بن زنجیری نقره ای است كه به آن سكه هایی وصل كرده اند و جلوه ای زیبا دارد . دو سر سیزن بن را به بالای دو گوش روی مینا و لچك نصب می كنند و از پشت سر می آویزند .در عكس زیر سیزن بن هایی را كه دو فرد كناری دخترك پشت مینای خود آویزان كرده اند به خوبی مشاهده می شود ( البته سیزن بنی نیز به مینا دخترك آویزان است كه اشتباها در جلوی مینا قرار گرفته است
پوشش مردان:
1. سرپوش مردان بختیاری کلاهی نمدی است به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر می گذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو کرد آنان را نیز از پشیدن لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاه مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر می گذارند. کلاه خسروی همانطور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است که این خود نشان دهندهء قدمت تاریخی فرنگ منطقه می باشد.
2. در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قـَبا داشتند که از کنار چاک داشت و هینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود، اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که راعیت آنرا میپوشید متداول شد که دست باف زنان عشایر است. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد، گرما را در زمستان نگهمیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها رااز ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند. قبا برگرفته از طراحی اشکانی است.
3. برای پوشش پایین تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده میگردد که شلواری گشاد و بسیار آزاد است. در این سالهای اخیر به دلیل استفاده از محصولات پارچه ای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته می شود. پوشش پا گیوهاست که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد. از مجسمه برنزی شاهزاده پارسی که در بختیاری کشف گردیده، چنین بنظر می رسد که این شلوار نیز از البسهء دوران اشکانی می باشد
شلوار دبیت مردان
مردان بختیاری معمولا شلواری مشكی رنگ به پا دارند كه به شلوار دبیت معروف است . خصوصیت بارز و متمایز كننده این شلوار دمپای بسیار گشاد آن است به طوریكه جلوه ویژه ای به این لباس می دهد ؛ عرض دمپای این شلوار معمولا بالای پنجاه سانتی متر می باشد .
پوشیدن شلوار دبیت با كت نیز مرسوم است . معمولا اگر شلوار دبیت را با كت بپوشند ، یك دوال ( كمر بند ) چرمی كه پهنای بالای هفت سانتی متر و چفت رزه ای (سگكی) ساده دار ، را محكم به كمر شلوار می بندند و اگر شلوار دبیت را همراه چوقا به تن كنند . دوالی چرمی با پهنای كم بر روی كمر شلوار آویزان می كنند. بختیاری ها در انتخاب دوال حساسیت خاصی دارند، از دوالی چرمی معروف به چرم بلغار بسیار تعریف می كنند و این چرم را بسیار می پسندند.آنگونه كه مشخص است به دلیل دست و پا گیر بودن شلوار دبیت ، این شلوار نمی توانسته شلواری مناسب برای كوهستان های بختیاری باشد و به احتمال زیاد در قدیم همانگونه كه امروزه مرسوم است ، مردان بختیاری در هنگام كار از شلواری مناسب تر استفاده می كردند ؛ البته برخی از مردان هنگام كار و یا كوهپیمایی دو طرف شلوار را بالا می آورند و در زیر كش كمر قرار می دهند ؛ كه با این كار دمپای شلوار از زیر دست و پا جمع می شود .برای دوخت شلوار دبیت دسته كم نیاز به دو و نیم متر پارچه مشكی اعلا می باشد .بهترین و مرغوب ترین پارچه دبیت به دبیت حاجی علی اكبری شهرت دارد ؛ مرغوبیت این پارچه به خاطر رنگ ثابت و نرمی آن می باشد . اما در سالهای اخیر نوع بدل این پارچه وارد بازار شده كه مارك همان پارچه اصلی را دارد اما پس از چند بار شستن ، رنگ آن به زردی می گراید .دوخت این شلوار آنچنان مشكل نمی باشد . معمولا كمر شلوار را با سه كش می دورند تا جلوه ای بهتر داشته باشد ، اما طریقه دیگری برای دوخت كمر شلوار دبیت وجود دارد كه به كمر چین معروف است . در این طرز دوخت ، خیاط با مهارت خاصی كمر شلوار را دوخت می زند به طوری كه دیگر نیازی به كش كمر نیست و كمر شلوار با چفت باز و بسته می شود . شلوار دبیت یك جیب بیشتر ندارد . این جیب در سمت راست قرار می گیرد و با یك زیپ و یا چند چفت بسته می شود
چوقای مردان
چوقا بالاپوشی است سفید رنگ ، با خطوط راه راه سیاه ، بدون آستین و جلو باز كه مردان بختیاری بر تن می كنند. قد آن تا بالای زانو می رسد و معمولا در زیر آن پیراهن آستین دار می پوشند. در مورد خطوط چوقا گفته می شود كه از روی مقبر كورش تقلید شده است . خطوط چوقا به طوری است كه خط های سفید نماد سپنتا مینو ( فرشته نیك ) از پایین به بالا می آیند و خطوط سیاه نماد انگره مینو ( اهریمن ) از بالا به پایین می آیند و بیانگر پیروزی های نهایی خوبی ها بر بدی هاست.در شمال شرقی دزفول دهی به نام لیوس وجود دارد كه سابقا در آنجا چوقایی بافته می شد كه به چوقای لیوسی معروف بود و نمونه پنبه ای آن را برزگرها و كارگرهای بختیاری بر تن می كردند. در حدود هشتاد سال پیش یك نمونه خوب و ریز بافت پشمی از چوقا را زنی از اهالی لیوس برای سالار شجاع كه ایلخان چهارلنگ و از خوانین محمد صالح و پسر عموی علیمردان خان بوده است می بافد و هدیه می فرستد كه از آن پس به چوقای سالاری شهرت یافت و سایر خوانین و اعیان بختیاری نیز بر تن كردند . در حال حاضر نیز چوقای كیارثی بفت ( بافت طایفه كیان ارثی ) به دلیل زیبایی ، كیفیت بالا و وزن بسیار سبك ( وزن آن كمتر از یك و نیم كیاو گرم می باشد ) مقبولیت خوبی دارد و در بین بختیاری ها معروف است.ریسیدن پشمی كه می خواهند از آن چوقا درست كنند بسیار مشكل است. از بین كلی پشم اعلاء ترین ، نرم ترین و لطیف ترین الیاف آن را انتخاب می كنند و به دقت با صابون می شویند . زنانی كه قصد ریسیدن الیاف چوقا را دارند ، ناخن شصت دست چپشان را مدتی بلند می كذارند . سوراخ كوچكی در ناخن بلند شده ایجاد كرده و پشم را از آن عبور می دهند و به شكاف یك دوك كوچك متصل می كنند . پشم در حد سوراخ ناخن از آن عبور كرده و با حركت دورانی دوك تبدیل به نخ نازك و یكنواختی می گردد. برای پود چوقا همیشه از این نوع خامه استفاده می كنند. و در بعضی موارد تار آن را از پنبه می گیرند.چوقا نوعی ساده بفت است و برای بافت آن از دار خوابیده استفاده می كنند . تكنیك بافت آن نیز همان تكنیك گلیم بافی است منتها خیلی ریز بافت است و تار و پود نازك دارد
شناخت ساختار ایل بختیاری
http://mismycity.persiangig.com/varg...o/IMG_4184.jpg
ایل بخیتاری به دو دسته بزرگ هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم می گردد که محلیان هرکدام را خود "ایل" می نامندی
اگر هر کدام از اینها را ایل جداگانه ای بدانیم هر کدام از آنها به چند طایفه بزرگ تقسیم می گردند و سپس هر طایفه
خود به تیره های متعدد، هر تیره به چند "تش " و هر تش به چند "کربو" و هر کربو به چند خانوار تقسیم می گردد.
واحد مسکونی خانوار عشایری سیاه چادر و چند خانوار که در کنار هم در سیاه چادرها زندگی می کنند یکایل – طایفه(باب) – تیره – تش – کربو (اولاد) – خانوار
مال رو تشکیل می دهند، سیاه چادرها رو بهون نیر می نامند
در گذشته بختیاری چهارلنگ به پنچ طایفه بزرگ و امروزه آنها رو به چهار طایفه بزرگ تقسیم نموده اند
ولی تقسیم بندی در مورد هفت لنگ حداقل در سالهای اخیر ثابت و آنها رو به چهار باب تقسیم نموده اند.
و طایفه رو معادل باب در نظر گرفته بودندطایفه هفت لنگ بختیاری مشتمل بر چهار طایفه بزرگ ، دورکی
دینارانی ، بابادی ، و بختیاروند (بهداروند) می باشد.
باب پسوندی است که مفهوم پیوستگی و همبستگی طایفه ها رو می رساند و یاد آور دورانی است که
قدرت مرکزی ضعیف و قدرتهای محلی نیرومند بوده اند سرزمین بختیاری که توسط کوهها و رودهای
متعددی به مناطق کوچکتری تقسیم می شوند.
تش:
درطوایف مختلف بختیاری هر تیره به چند تش تقسیم می گردد. تش واحدی است ذهنی چون در یک لحظه
زمانی شاخه های مختلف آن که به اولاد شهرت دارند قابل رویت نیستند سرپرستی هر تش را فرد کاردان و فعال
و سروزبان داری از همان تش بعهده دارد که به ریش سفید مشهور است معمولا ریش سفیدان افراد پخته و کاردانی
هستند که از طرفی رتق و فتق امور اجتماعی تش بعهده آنهاست واز طرف دیگر رابطی هستند بین کدخدایان و کلانتران و اجرای امور سیاسی تش .خانوارهای یک تش همه باهم خویشاوند نزدیک و دارای نیای مشترک
نیز می باشند .
اولاد :
در تقسیمات سنتی در عشایر بختیاری هر تش به چند اولادتقسیم می گردد که بدان "کربو" (پسروپدر)
نیز می نامند هر اولاد از حدود دهها خانوار تشکیل می گردد و بطور متوسط هر خانواری داری یک بهون
(سیاه چادر) است که واحد مسکونی عشایر بحساب می آید.هر اولادی دارای ریش سفیدی است که از بین
مردان کاردان همان اولاد می باشد.در جوامع سنتی ایلی معمولا تمامی ساکنین دهی از یک اولاد می باشند
و امکان دارد عده ای بعنوان "وابسته" در کنار آنها با اجازه آنها و برای آنها فعالیت نموده و سالها زندگی
وابسته خود را ادامه دهند.
مال :
از نظر ساخت سنتی اولاد آخرین رده تقسیم ایلی در عشایر بختیاری است که اجزاء آن به خانوار میرسد
تقسیم بندی ایل بختیاری از نظر طایفه:
۱- شاخه
۲- باب
۳- طایفه
۴- تیره
۵- تش
۶- اولاد
۷- کربو
خو عمو خیلی قشنگ اند لری من باهاشون هم کلام شدم زیبا سخن می گند !![labkhand][tashvigh]
یعنی واقعا یه بختیاری یه لری پیدا نمیشه حرف بزنیم؟
بابا یه تهرانی یه اراکی یه تبریزی یه مشهدی اصفهانی یا هر جای دیگر
اصلا این تاپیک اسمش تاپیک بختیاری هست اما همه بچه ها از هر قشری باشن بیان توحرف بزنیم
چرا این باشگاه اینقدر مردست
بابا من بهتره برم تو باشگاه خودم اینجا خیلی ادما انلاین باشن 40یا 50نفره
اما اونجا حداقل 150نفر انلاین هستن
اینجا مثل شهره ارواح است