-
دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
عاقبت باید گفت
با لبی شاد و دلی غرقه به خون
كه خداحافظ تو . . .
گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشكست
گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست
باید از كوی تو رفت
دانم از داغ دلم بی خبری
و ندانی كه كدام جام شكست
كه كدام رشته گسست
گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی
عاقبت باید رفت
عاقبت باید گفت
با لبی شاد و دلی غرقه به خون
كه خداحافظ تو . .
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-« کوچه – فریدون مشیری »
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید : تو به من گفتی :
از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم :
“حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پیش تو؟
هرگز نتوانم!
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم”
باز گفتم که: ” تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم…!
اشکی ازشاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید،
یادم آید که از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
جواب هما میر افشار به فریدون مشیری
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صیدافتاده به خونم
تو چهسان میگذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی…
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود ازاین دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم
- - - به روز رسانی شده - - -
دیگر از این شهر…
میخواهم سفر کنم…
چمدانم را بسته ام…
اگر خدا بخواهد امروز میروم…
نشسته ام منتظر قطار…
اما نه در ایستگاه…
روی ریل قطار …
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
نیا باران…
عاشقانه اش نکن…
من و او “ما” نشدیم…!!!
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
مـــهر خـوبان دل و دیــن ازهمه بـی پروا برد
رخ شــــطرنج نبرد آنــــچه رخزیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خودمجنون گـشت
از ســمک تا به سماکش کِششلیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خودبـردم راه
ذره ای بــــــودم و مــهر تومـــرا بالا بـــرد
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
یکی مدال هایِ المپیکش را می شمرد ...دیگری گناهانش را می شمرد و قرآن بر سر می زند که خدایا العفو ...
و در همين نزدیکی ، کودکی می شمرد که از خانواده اش چند نفر باقی مانده اند ...!
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
تنها شدن قدرت می خواهد
این قدرت را آنهایی به من دادند . . .
که می گفتند تنهایت نمی گذاریم . . .
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد …
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد …
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم… بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم…
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم…
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت …
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
nedasoltani
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش[golrooz]
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
- - - به روز رسانی شده - - -
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
غم واندوه اگرهم روزی مثل باران بارید
یا دل شیشه ایت ازلب پنجره عشق زمین خورد وشڪست
با نگاهت به خُـ ♥ ـدا چتر شادی واڪن وبگو با دل خود ڪــہ :
خُـ ♥ ـداهست... خُـ ♥ ـدا هست ... خُـ ♥ ـداهست ...
.
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
در زنـدگـیت به ڪسـے اعتــــماد ڪن ،
ڪــہ به او ایمــــان دارے نه احســاس . . .
.
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
دلم یه گوشه ی دنج میخواد .یه ذهن خالی و بی هیاهو .
یه سکوت عمیق .
یه لحظه تنهایی .
میخوام با خودش تنهای تنها باشم .
آخه خیلی حرفا با خدا دارم .
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
کاش کودک بودم که به هربهانه ای به آغوشی پناه می بردم و آسوده اشک می ریختم !
بزرگ که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی …
- - - به روز رسانی شده - - -
من زبان برگ ها را می دانم …
مثلا “خش خش” یعنی “امان از جدایی”
پیش از جدایی از درخت هیچ برگی خش خش نمی کند …
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
پروردگــــارا ؛
قیامـــــتت را بر پا کن!!!
تــــو اگـــر خــــسته نــــشده ای ، ما عجــــیب خســــــته ایم ..
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
خسته شدم ازتکرارِ شنيدن
''مواظب خودت باش''
تو اگر نگران حال من بودي که نمي رفتي
مي ماندي......
- - - به روز رسانی شده - - -
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
الو؟
منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟
الو ....
دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر
صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
عشقـ تـ ـو
شوخیـــ زیباییـــ بــود کهـ خداونـــ ـد با قلبـ منــ کــ ـرد ! زیبـ ـا بود امّا
شوخیـ بود !
حالا .... . . تو بیــ تقصیریــ ! خدایــ تو همــ بیــ تقصیـ ـر استــ ! منـ تاوانـــ اشتباهــ خـ ــود را پسـ میدهمـــ ــ . . . ! تمامـــ اینــ تنهاییــ
تاوانــ « جدّیــ گرفتنـ آنـ شوخیـــ » استـ .....
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
همیشــ ـه یكــــــــ ــی هستــ ـ كه درد دلتــ ـــ رو بهشـ ـــ بگیــــ
ولیـــــ...
وایــــ از اونـــ روزیــــ كه همــــونـــ ـ بشـ ـه درد دلــتــ!!!
http://www.taochu.com/pictures/1135.jpg
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
وقتی تند تند غر میزنم و سکوت میکنی ..
بعد سرمو میارم بالا و تو فقط نگام میکنی و
میگی : ' ای جونم قیافشو ' بعد هردو میخندیم...
همون لحظه ست که تو دلم میگم خدایا ازم نگیرش..
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
دلم یک غریبه می خواهد
بیاید بنشیند و فقط سکوت کندومن هی حرف بزنم ، بزنم ، بزنم تا کمی کم شود این همه باربعد بلند شود و برودانگار نه انگار....
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
خدایا… آسمانت چه مزه ایست؟ من تا به حال فقط زمین خورده ام !
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
http://www.lenzor.com/public/public/...11119c09-l.jpg
خدایا…
میخواهم اعتراف کنم دیگرنمیتوانم
خسته ام من امانت دارخوبی نیستم
“مراازمن بگیر” مال خودت
من نمیتوانم نگهش دارم…
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
http://static.cloob.com//public/user...2fb17166f6-425
اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دادســتان گفت:
صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست ...؟!؟!؟؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :
بیچـــاره طـــناب ...
نــمیزاره زمـــین بیفتم
ولی آدم ها !!!!!
بدجـــور زمــینــم زدن ...!
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
هیچ کس با من در این دنیا نبود
هیچ کس مانند من تنها نبود
هیچ کس دردی ز دردم بر نداشت
بلکه دردی نیز بر دردم گذاشت
هیچ کس فکر مرا باور نکرد
خطی از شعری مرا از بر نکرد
هیچ کس معنای آزادی نگفت
در وجودم رد پایش را نجست
هیچ کس آن یار دلخواهم نشد
هیچ کس دمساز و همراهم نشد
هیچ کس جز من چنین مجنون نبود
در کلاس عاشقی دلخون نبود
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
در این غروب، در این لحظه مرگ روز آفتابی، به انتظار شبی دیگر به ساز دل گوش فرا میدهم و
به صدا در میاورم نی لبک تنهایی را و با بغض آتشین در گلو بریده بریده میگویم که کجایی؟
تو نیستی و پاسخی برایم نیست و من فقظ طنین صدا و هق هق هایم را در فضای خالی و سرد اتاقم
میشنوم و چشمانم را که میبندم این جملات به ذهن آشفته ام سرک میکشند
دیروز گذشت، امروز هم میگذرد در واپسین قدمهای ساعت نگو :دریغ،دریغ
بیا تا فرداها را بسازیم...
- - - به روز رسانی شده - - -
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
http://bahar22.com/ftp/zibasazi/09/image/181.jpg
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
دلم خوش است به گل های باغ قالی هاکه چشم باران دارم ز خشکسالی هابه باد حادثه بالم اگر شکسته٬چه باک!خوشا پریدن با این شکسته بالی ها!چه غربتی است٬عزیزان من کجا رفتند؟تمام دور و برم پر ز جای خالی ها
زلال بود و روان رود رو به دریایمهمین که ماندم، مرداب شد زلالی هاخیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بودکه دل زدیم به دریای بی خیالی ها
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
به نیمه های شب قسم!
که من بهانه جو شدم
به بند بند اسم تو
اسیر آرزو شدم !...
...
سرک کشیده خواهشی
به ناکجای خانه ام
پرنده های یاد تو
نشسته روی شانه ام!
...
نفس نفس ،سکوت من
به دست تو ترانه شد
تمام انتظار تو ...
به سوی من روانه شد!
...
به شاخه های سرو من
کبوتری نمی پرد ...
صدای خواهش تو را
نسیم شب نمی برد !
...
ستاره های بغض من
عروس ابر پاره شد
نگاه تو ،به دست من
اشاره ای دوباره شد!
...
به سوی نردبان تو
مسیر من نمی رسد ...
به التهاب واژه ها
هجوم گریه می رسد!
...
بخوان به نام زندگی
سروده های بی ریا
و دعوتت نمی کنم...
خودت بسادگی بیا!
...
که من خزان خانه را
پر از جوانه می کنم
برای خنده رو شدن...
تو را «بهانه» می کنم
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
شبی باهم کنار یک پنجره
ببستیم پیمان عشق،نبودند همه
بگفتیم از لحظه های آشناییچه خندیدیم باهم خدایی
به هم گفتیم همیشه باهم هستیماگر بودیم،وفادار هم هستیمهمیشه زمان این دل حزین بوددل ما ازهمه عاشقترین بود
تو ای سازونوای عاشقی هامنشونی ازهمه دلواپسی هاموجودم بی تو تنهاترین استدلم ز یاد تو زیباترین است
چه وقتا که زدوری گریه کردیمولی با این همه نفرین نکردیمقسم خوردیم به خدای یگانهنریم از پیش هم حتی یه لحظه
ولی عاشقی چه رسمی استدل و دلدادگی که حتمی استبه چشمانت قسم ای عزیزمتو رو دوست دارم ای بهترینم
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
❈ چنــدان هـــم دور نیستــــی ؛❈
❈ فقط به انــدازه ی یک نمیـــدانم از مــن فاصـــله گـرفتــه ای !❈
❈ آری ، "نمیـــدانم" کجـــایی ؟❈
✽تنهــــــا چیــــــــزی که بایـد از زندگـــی آمــــوخت✽
✽فقــط یــک کلمـــــــه اسـت✽
* میگـــــــــــذرد *
✽امـــــا دق میدهــد تا بگـــــــذرد✽
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و
كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...
http://www.kocholo.org/img/images/mm...qb9ove1ps8.jpg
دلِ سبــــــزم را گــــــ ــــ ـره زد ..
و رفتـــــــ ــــ ــ تا بـــــــه آرزوهـــایش برســــد ..
http://www.kocholo.org/img/images/wz...x5uk21kog1.jpg
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه
حقیقتی است بی انکار.... گذر زمان همیشه آدم ها رو تنهاتر می کنه . در آخرم تک و تنها تو یه جا آرام باید بگیریم. این قانون طبیعته
-
پاسخ : دفتر شعر و خاطرات بچه های نخبه