سلام دوستان
یه سوال چرا دیگه کمتر میشه عشقو دید؟ چرا همه پر از کینه و نفرت شدن؟
کسی هست که تو این انجمن عاشق باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان
یه سوال چرا دیگه کمتر میشه عشقو دید؟ چرا همه پر از کینه و نفرت شدن؟
کسی هست که تو این انجمن عاشق باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عشق هست متنها کم.میدونین بعضی ها عشق رو دارن اما همراه عشق یک توقع و طلبکاری هم باهاش همراه کردن که توقع دارن از طرف این نباید باشه چون درگیری و نفرت به وجود میاره.کسی که عاشق کسی هست نباید منتی بزاره یا کلاس بزاره الکی و نباید تا کسی دیگه رو دید بگه اینم خوبه روش فکر کنم این دیگه از مسیر خودش خارج شده که بهش میگم عشق ابکی یا عشق جوگیری .یک عاشق میتونه خطای طرف مقابلش رو ببخشه نه اینکه براش ناز کنه و اعصابش رو بهم بریزه.عاشق بودن خیلی هم راحته به شرطی که توقع و زرنگ بازی رو ادم بزاره کنار .میدونین خیلی ها عشق رو تجربه کردن همونجور که من تجربه کردم ولی خب درست پیش رفتن تو راهش مهم هست .
عشق که کی منظورته دوست من؟؟؟
البته من به این کلمه عشق حساسیت دارم شدیدچون همه درجای خودشاز اون استفاده نمیکنن
مثلاما از یکی که خوشمون میاد حالا از قیافه تا..............میگیم عاشقشیم
درصورتی که عشق یه حسی تدریجی که کم کم وجود ادمو میگیره بدون اینکه بفهمی .
هیچ عشقیم جز عشق به خداوپیامبراو اماما واقعیت نداره
حتی بعضی وقتا عشق مادر به فرزندم واقعی نیست وعکسش
تعریف عشق از دیدگاه روانشناسی
می گویند عشق آمدنی بود نه آموختنی. می گوییم خیر، عشق هم مانند هر پدیده دیگری در زندگی می تواند و باید مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد. می گویند عشق کور است. می گوئیم عشق کور نیست. ما کوریم که نمی توانیم شکل کاذب آن را از نوع واقعی تشخیص دهیم چون دانشی در این باره کسب نکرده ایم و آنقدر از عشق بی اطلاعیم که وقتی به سراغمان آمد راه حفظ و نگهداری آن را بلد نیستیم.
به هر حال عشق ورزیدن هم سبکی دارد و فنی و تکنیکی و تاکتیکی. ابعاد، انواع، عناصر و محتوی تشکیل دهنده عشق قابل بررسی و طبقه بندی است. چه بهتر که این رموز و فنون را یاد بگیریم تا دل نبندیم به آن که شایستگی دلبندی ما را ندارد و در کنار خود حفظ کنیم آن را که شایسته ترین همسفر ماست و از روی غفلت و نا آگاهی و نادانی او را از خود نرانیم. برخلاف آن که می گویند عشق گوهری زیبا نیست که وقتی مالک آن شدی به سرمنزل مقصود رسیده باشی و آن را به حال خود رها کنی. عشق بذری و نهالی است که با دو دست کاشته می شود و وقتی کاشته شد عاشق و معشوق هر دو باید در حفظ آن بکوشند تا ببالد و رشد کند وگرنه پژمرده و زرد می شود و می میرد.
وقتی از عشق می گوئیم به عشق زمینی میان زن و مرد نظر داریم که موضوع و مسئله زندگی روزمره زمینیان است و با عشق عرفانی و مثالی و داستانی کاری نداریم. عشق زمینی از چالش های مهم زندگی اکثر افراد است. اگر مبنای درستی نداشته باشد و به ازدواج بیانجامد داستان ملال آور یا فاجعه آمیزی را رقم خواهد زد. و اگر به وصل نیانجامد مایه درد و رنج است. تاسف انگیز ترین حاصل نهایی غفلت و نادانی افراد که به شکست و زوال عشق منتهی می شود، انکار و نفی این تجربه انسانی است تا آن جا که بالاخره پس از همه فراز و نشیب ها اکثر افراد به این نتیجه می رسند که عشق اصلاََ وجود ندارد یا دروغ است و این یعنی از دست دادن ایمان و اعتقاد به زندگی و نتیجه پایان واقعی قصه هستی درونی یک فرد. این یعنی نزیستن و سپری کردن بقیه عمر در زمستانی عاطفی که سرانجام با ظلمات مرگ پایان می یابد.
به هر حال در این میانه روان شناسی هم حرفی دارد و داستانی که اگر آن را بخوانیم و بدانیم و تمرین و تجربه کنیم بهتر عاشق می شویم، شایسته تر زندگی می کنیم، با تدبیر بیشتر عشق خود را حفظ می کنیم و درصورت نیاز پخته تر و بالغانه تر پایان آن را می پذیریم و به راه خود ادامه می دهیم.
عشق رمانتیک که این همه درباره آن فیلم ، داستان و ترانه ساخته شده و می شود و از نظر بعضی ها شرط لازم برای ازدواج است، به معنای امروزی آن از سابقه ای طولانی در تاریخ بشر برخوردار نیست. از قرن هفدهم و هجدهم است که کم کم سروکله این عشق در زندگی انسان ها پیدا می شود و اهمیت می یابد. حتی امروزه هم این فرض که عشق باید حتماَ در پیوند با ازدواج باشد استثناء است نه قاعده. معهذا عشق رمانتیک رویدادی است که به هرحال در زندگی بسیاری از آدم ها تجربه می شود حتی اگر به ازدواج منجر نگردد. عشق همیشه یک راز بوده، هست و خواهد بود. معهذا انسان کوشیده است تا در قلمروهای گوناگون شعر، هنر، ادبیات و علوم به شناخت و تجزیه و تحلیل آن نائل شود. روان شناسی عشق هم عرصه ای است که می تواند مورد توجه قرار گیرد و یافته های آن در زندگی روزمره ما کاربرد داشته باشد.
عشق یک حالت عاطفی شدید شامل جذبه و کشش، شوق جنسی و توجه عمیق نسبت به دیگری است. عشق به هرحال دارای یک مبنای مادی یا فیزیولوژیک و زیست شناختی است. غرایز جنسی رفتارهای جفت جویانه را شکل می دهند و عشق حاصل نهایی این رفتارهاست. بی دلیل نیست که عشق به معنای مورد نظر، پس از بلوغ جنسی رخ می نماید. اما از آن جا که هر امر معنوی دارای یک پایه مادی و طبیعی است و هر امر مادی نیز حاصل تکامل و بسط معنوی است، عشق بر مبنایی طبیعی آغاز می شود اما می تواند به درجه ای از کمال برسد که با هر تجربه معنوی انسانی دیگر قابل مقایسه باشد.
بروز و ظهور عشق نیازمند شرایط و زمینه ای خاص است. هر فردی در هر زمانی نمی تواند عاشق کسی دیگر شود. برای وجود عشق سه شرط عمده ذکر شده است. یکی ظهور برانگیختگی احساسی و عاطفی که دارای مبنای فیزیولوژیک در انسان است و هر قدر بیشتر باشد شور و هیجان عاشقانه بیشتری تجربه خواهد شد. دوم وجود فردی است که در فرهنگ زمینه ای عاشق سوژه یا موضوع مناسبی برای احساسات عاشقانه در نظر گرفته شود. عشق بدون معشوق بی معنی است. اما تصویر و تعریف معشوق در فرهنگ های مختلف و نزد افراد گوناگون تفاوت دارد. شرط سوم بروز عشق وجود مفهوم عشق رمانتیک به معنای امروزی آن در زمینه فرهنگی انسان است که پیشتر گفتیم کلاً از تاریخی طولانی برخوردار نیست.
علاوه بر شرایط فوق چیزی که عاشق را به سوی معشوق می کشاند جذابیت اوست که منعکس کننده میزان دوست داشتن یا سرمایه گذاری عاطفی عاشق بر عشق و معشوق است. جذابیت نیز براساس عوامل شناخته شده ای وارد میدان می شود. یکی از این عوامل همجواری یا نزدیکی و مجاورت فیزیکی است. بدون این همجواری عشقی شکل نخواهد گرفت. عامل دومی که جذابیت را افزایش می دهد معامله به مثل است. ما کسانی را دوست داریم که ما را دوست دارند. بیهوده نیست که می گویند عشق، عشق می آورد. و بالاخره سومین عامل موثر در جذابیت وجه فیزیکی آن یعنی جذابیت جسمانی یا زیبایی است که همیشه در طول تاریخ بشر مورد ستایش قرار گرفته اما معیارهای آن در فرهنگ ها و جوامع گوناگون تفاوت داشته است. به طور معمول مردها بیشتر تحت تاثیر جذابیت فیزیکی و جسمانی زن ها قرار می گیرند و حال آن که برای زنان موقعیت اجتماعی بالاتر مردان بر جذابیت آن ها می افزاید.
عشق نیز مانند بسیاری دیگر از روابط انسانی دارای محتوایی مشخص است که از سه جزء نزدیکی یا صمیمیت، شور یا تمنا و احساس تعهد تشکیل می شود. صمیمیت در برگیرنده گرمای رابطه و درک و دوستی متقابل است. شور یا تمنا منعکس کننده تمایل شدید احساسی و برانگیختگی جسمانی و فیزیکی نسبت به معشوق است. احساس تعهد نشان دهنده میزان تعهد نسبت به رابطه فیمابین و کوشش برای حفظ و تداوم آن است.هریک از اجزاء فوق از لحاظ تعداد تنوع می یابند و ترکیب آن ها انواع گوناگون عشق را به وجود می آورد که عبارتند از رابطه بدون عشق، علاقه، شیفتگی، عشق تهی، عشق رمانتیک، عشق رفیقانه، عشق ابلهانه و عشق کامل که هر یک دارای تعریف خاص خود است.
در میان انواع فوق عشق رمانتیک و عشق رفیقانه اهمیت بیشتری دارند. عشق رمانتیک همان عشق سرشار از سوز و گداز است که در آن تاکید بر وجه احساسی است. این عشق معمولاَ سرآغاز روابط عاشقانه است اما دیر یا زود فروکش می کند. در این جاست که اگر عوامل سازنده عشق رفیقانه وجود داشته باشند عشق رمانتیک می تواند تبدیل به عشق رفیقانه شود و تداوم رابطه عاشقانه را تضمین کند. در غیر اینصورت یا رابطه به پایان می رسد یا درصورت ادامه هم از کیفیت ارضاء کننده و شادی بخشی برخوردار نخواهد شد. جالب است که پژوهشگران در هنگام بروز عشق رمانتیک از میزان بالای ماده ای شیمیایی به نام فنیل اتیل آمین در انسان گزارش داده اند. البته نباید تصور کرد که عشق رمانتیک تنها از احساسات ساخته شده است و تفکر نقشی در آن ندارد. در حقیقت عنصر برانگیختگی در عشق رمانتیک همراه با عناصر شناختی مشخصه آن، عشق شورانگیز را سرشار از اجزاء متشکله ای چون احساس، تحسین، ایده آل سازی و گاه وسواس عاشقانه می کند. همین مجموعه حالت های پیچیده و هیجان برانگیز است که فرد را به سوی ازدواج می راند .
اما عشق رفیقانه که ثبات و تداوم رابطه عاشقانه را تضمین می کند بیشتر متکی بر ترکیبی از صمیمیت و احساس تعهد است و در آن شور و هیجان عاشقانه کمرنگ تر است یا فروکش کرده. خوشبختانه همیشه این امکان وجود دارد که یک رابطه عاشقانه با عشق رمانتیک آغاز شود و این عشق با گذشت زمان تبدیل به عشق رفیقانه شود و بلوغ و تکامل یابد.
موضوع مهم دیگر سبک های عاشقی است. تنوع موجود میان افراد بشر باعث می شود که هر فردی سبک عاشقی خاص خود را داشته باشد. به عبارتی دیگر افراد از الگوهای شناخته شده رفتاری در روابط عاشقانه خود پیروی می کنند. شش الگوی مشخص رفتاری یا شش سبک عاشقی توسط روان شناسان شناسایی شده است که اکثر روابط عاشقانه از یکی از آن ها یا ترکیبی از دو یا چند سبک دیگر تشکیل می شوند. نکته حایز اهمیت این است که میان سبک های عاشقی افراد باید توافق و هماهنگی و تا حدی تشابه وجود داشته باشد تا رابطه بتواند از محتوی و تداوم لازم بهره مند شود. در یکی از این سبک ها یعنی سبک اروس عشق به مبنای جذابیت فیزیکی و به طور خلق السائه رخ می دهد. حال آن که در سبک دیگری به نام استورج عاشق ترجیح می دهد که احساس تعلق و وابستگی خود را به آرامی پرورش و افزایش دهد. پژوهش ها نشان می دهد که مردان و زنان از سبک های عاشقی متفاوتی استفاده می کنند.
همانطور که سبک های عاشقی گوناگون وجود دارد، الگوهای مختلف تعلق و دلبستگی که ریشه در کودکی دارند در شکل گیری محتوی عشق و تعیین کیفیت آن نقش بازی می کنند. ما درس عشق را از والدین خود می آموزیم و بعدها این درس را به شرکای عشقی خود پس می دهیم. چهار الگوی دلبستگی یا تعلق توسط روان شناسان مورد شناسایی قرار گرفته است. این الگوها عبارتند از الگوهای ایمن، دل مشغول، بیمناک و طرد کننده. این الگوها نشان دهنده آنند که وقتی فردی وارد یک رابطه عاشقانه می شود تعامل او با شریک عشقی اش چه ویژگی هایی پیدا می کند و چه اندازه این ویژگی ها منعکس کننده وجود آرامش، آسودگی و شادی در رابطه هستند یا برعکس تشویش، اضطراب و استرس را وارد رابطه می کنند. افراد ایمن که از رابطه ای توام با احساس ایمنی و اطمینان خاطر با مادر یا جانشین او در دوران کودکی برخوردار بوده اند به راحتی وارد رابطه می شوند و در آن احساس امنیت می کنند. خوش بین و معاشرتی هستند و در ارتباط با نزدیکی و جهت متقابل مشکلی ندارند. گروه دل مشغول دائم در تشویش و اضطراب به سر می برند و ناراحت اند و پیوسته نگران قطع رابطه هستند و به شدت وابسته و محتاج دیگران می شوند. افرادی که در گروه بیمناک قرار دارند دستخوش نگرانی از بابت ترک شدن و طرد شدن توسط دیگران و بی اعتماد به آنان هستند. و بالاخره گروه طرد کننده اصولاَ علاقه ای به نزدیکی و صمیمیت ندارند و نسبت به دیگران بی تفاوت اند و از بروز هرگونه وابستگی حتی نوع سازنده آن هم گریزان هستند. این الگوهای تعاملی در ارتباط با نظری که فرد نسبت به خود و دیگران دارد و میزان آسودگی یا تشویشی که در نزدیکی با دیگران حس می کند شکل می گیرند. این الگوها در روابط گوناگون به چشم می خورند و گاه ممکن است یک نفر در رابطه ای ایمن و در رابطه ای دیگر بیمناک باشد.
عشق و سن موضوع قابل توجه دیگری است که باید به آن پرداخت. معمولاً عشق و جوانی همراهان همیشگی یک دیگر به حساب می آیند. اما پژوهش ها نشان می دهند که در بسیاری از موارد افراد مسن نسبت به زوج های جوان دیدگاه رمانتیک تری نسبت به عشق دارند. از سوی دیگر تفاوت های جنسی در عشق به صورت تفاوت عاشقی زنان، مردان رخ می نماید که البته نباید در مورد این تفاوت ها مبالغه کرد. اصولاً زنان و مردان برخلاف برخی تصورات شایع متعلق به دو سیاره متفاوت نیستند و شباهت های میان آنان بیشتر از تفاوت هاست. بسیاری از این اختلاف ها بیش از آن که ناشی از تفاوت جنسی باشد مربوط به نقش های جنسی است که توسط جوامع و فرهنگ ها تعریف می شود. طبیعی است وقتی که زنان در جامعه منزلت اجتماعی پایین تری دارند و راه های زیادی برای ارتقاء این منزلت وجود ندارد یکی از شیوه هایی که پیش روی آن ها قرار می گیرد توجه و علاقه به محبوبی است که از طریق عشق یا ازدواج با او بتوانند به منزلت اجتماعی بالاتری راه یابند. به عبارت دیگر زن ها آگاهانه تر دست به انتخاب می زنند ولی مردها چون محدودیت های اجتماعی زیادی ندارند احتیاط کمتری نشان می دهند و ممکن است تنها به خاطر زیبایی جمال یک زن عاشق او شوند و با او ازدواج کنند.
و بالاخره فراز و نشیب عشق و مرگ آن اخرین موضوعی است که به آن می پردازیم. نمی توان امید داشت که عشق برای مدتی طولانی در بالاترین سطح احساسی خود باقی بماند. سرانجام تصویر شوالیه سوار بر اسب سفید یا پری افسونگری که عاشق آن شده ایم رنگ می بازد و حضور واقعیت و مقتضیات زندگی روزمره وجود حقیقی انسان ها را نمایان می سازد. بالاخره هر پدیده ای تولدی دارد و تکاملی و مرگی و عشق هم از این قاعده مستثنی نیست.
هر رابطه ای از پنج مرحله کشش و جاذبه اولیه، ساختن رابطه، تداوم رابطه، زوال و خاتمه تبعیت می کند. همان عواملی که دوام عشق را تضمین می کنند اگر مفقود باشند عشق رو به زوال می رود. مثلاً نابرابری در رابطه همان نقش مخربی را دارد که وجود بی عدالتی در جامعه بازی می کند. طبیعی است رابطه ای که در آن بی منطقی، احساسات منفی، رفتارهای مخرب و الگوهای غیر انطباقی بر منطق، احساسات مثبت، رفتارهای سازنده و الگوهای انطباقی تفوق یابند سرانجامی جز زوال و مرگ نخواهد داشت. اگر هم چنین رابطه ای مثلاً در قالب یک ازدواج به ظاهر تداوم یابد مانند بنایی پوشالی است که یا از محتوایی برخوردار نیست و یا به مجرد وزیدن بادی ناچیز فرو خواهد ریخت.شاید بتوان واقعیت را در عرصه های دیگر زندگی پنهان کرد و حتی گاه به خود فریبی روی آورد.ولی در مورد عشق که شاهد هستی است و در نزدیک ترین و صمیمانه ترین روابط میان انسان ها یعنی رابطه ی زن و مرد تجلّی می یابد نمی توان واقعیت آغاز و پایان و تولد ومرگ آن را پنهان کرد.
همیشه پایان نامنتظری هست
که باد با خود برمی انگیزد
سرنوشتی گشوده راز را
در میان سرزمین سرگشته ی دلتنگی ها
تا خود آشکار شود
آنچه نمیتوانش پنهان کرد.
منبع:
http://tahnayekhaste.blogfa.com/post-26.aspx
اینقدر که بحث های روانشناسی و اجتماعی به صورت موشکافی وعمیق انجام دادیم دیگه من یکی از این بحث ها خسته شدم.پس بزارین کمی کوچه بازاری حرف بزنیم .
عشق تو این دوره زمونه میدونین چیه؟ خب من براتون رک تعریف میکنم امیدوارم ناراحت نشین. خب عشق اینه که پسره تو دانشگاه(فرضا) رو صندلی نشسته چندتا دختر از کنارش رد میشن . یکی رو نشون میکنه و تو ذهنش میگه"عجب جیگریه" این میشه که با خودش فکر میکنه که باید برم تو نخش. خب شماره دختره رو میخواد. دختره هم از خدا بیخبر( البته فقط بعضی ها) شماره رو میده. یکی دوتا اس ام اس رد میشه . یکهو از اسمون به دختره الهام میشه که بععله این عشق واقعی منه. اینجاست که پسرا میگن" اخ جوووون مخ دختره رو زدیم" خب یک اس ام اس بازی یه هفته ای به قرار حضوری در پارک میکشه. پسره هم میگه"تو تک دختر عالم هستی" "تو اصلا خدای زیبایی هستی" "از تو بهتر پیدا نمیشه" و .... دختره هم بههههله یک هو با عرض معذرت از تمامی دخترا ,سریعا خر شده و میشه دلباخته ی پسره. همنجور پیش میره تا پسره درخواست رابطه میکنه. دختره قبول نمیکنه. پسره قول ازدواج میده و.... میگه تو مال خودمی. با این توجیه که بعدا ازدواج میکنیم دختره رو خام مکینه و .....(+18)
بعد پسره که کارشو انجام داد یه دعوا الکی راه میندازه و به هم میزنه. دختره میمونه و یه جامعه که به دختری قبولش نمیکنه. این میشه میره تو انجمن ها اه و ناله و.... همزمان اهنگ های مرتضی پاشایی گوش میده و مثلا شکست عشقی خورده. بعد دفعات بعدی دختره هار میشه و هرزگی میشه شغلش.
حالا فهمیدین عشق چیه؟
نه معصومه جان.منظور این نبود که هر کی مرتضی پاشایی گوش بده مورد داره که.منظور اینه اون روحیات رو داره. منظور منم همه دخترا نبود .خیلی کلی گفتم.
درم ورد رابطه هم بگم وقتی دختر کر وکور بشه به هر رابطهای تن میده. اینو من با چشمای خودم دیدم. معذرت میخوام که اینو میگم اما خیلی از پسرا بی غیرت شدن
من نر گل برگ رو ات اونجای امام وپیامبر تایید می کنم اما خلاصه عشق های امروزی دچار یک مرضی به نام مادیات شدند اولا به فکر پول اند و دوما بفکر قیافه اند سوما ایمان وخداپرستی توشون کمرنگه.................
آب آئینه عشق گذران ست
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
"فریدون مشیری"
عشق وجود داره و خیلی هم واقعیه
من کاری به دیدگاه علمی و روانشناسی و حزب های اجتماعی و انسان ها فرصت طلب ندارم اما عشق تو ریشه های بنیادی انسان وجود داره
چون پروردگار هستی انسان رو با عشق آفریده و این یک چیز انکار ناپذیره
من نمیدونم سوال دوست عزیزمون به چه مبحثی مربوط میشه و منظورشون از اینکه چرا عشقی نیست و چرا تنفر به وجود میاد چیه اما دلم میخواد یه کم به اصل وجودی یه انسان برگردیم قبل از اینکه همه ی مسائل رو با عشق قاطی کنیم
روزی که پروردگار هستی "عشق" رو خلق کرد انسان متولد شد
این عشق تو رگ و ریشه ی آدمی تولد یافت و دست نخورده موند تا به تبلور برسه
عشق جزو کلماتی هستش که با انکارش به نظر بنده باعث میشه به خلقت انسان هم شک کرد!!!![shaad]
حالا این آدمی اگر ریشه و اصل بنیادی خودش رو فراموش کرده و کلمات زیبای هستی رو با وسوسه ها و هوس های زودگذر وجودش زیر سوال میبره و به بازی میگیره و منکرش میشه و معنی دیگه ای واسش به وجود میاره دلیل نمیشه این احساس مقدس رو زیر سوال ببریم و بگیم نیست و اینجوریه و اونجوریه
من زبونم مو در آورد از بس تو انجمن های مختلف به این موضوع اشاره کردم و گوشزد کردم به وجودتون نگاه کنین و به اصل بنیادیتون و عشق رو از درونتون پیدا کنین
ببخشید یه خورده ناراحت میشم وقتی از قداست کلمه ها کم میکنیم و هر برچسبی به احساسات زیبایی که خداوند بهمون هدیه داده میزنیم[khejalat]
دوستان عزیز من "عشق" سرمنشا تمام موجودات زنده ست.. عشق رو تو جای جای هستی میشه پیدا کرد.. تو اوج وجود داشتن و زیستن
حالا این عشق میتونه تو هر جایی از زندگی انسان خودش رو به بهترین شکل نشون بده اگر و تنها اگر ساده و بی آلایش و پاک پیداش کنی و خودتو اسیر خرافات و روزمرگی ها نکنی
عشق هست عزیز من و تنفر چیزی جدا از عشق هست و کمرنگ میشه در کنار این همه زیبایی
حالا باز اگر معنی عشق" این احساس پاک و زیبا و مقدس و هستی ساز" رو با مطالعه ی وجود پاکی که خداوند بزرگ و علیم تو وجود خودت آفریده نتونی پیدا کنی باید وسعت دید و شناخت خودت رو از درونت ترفیع بدی منم کمک میکنم.. روم حساب کنین[labkhand]
سلام خوبین ابجی؟
کسی منکر عشق نشده . بله کاملا صحیح. ولی بحث ما عشق تو ایران امروز خودمونه که بازیچه هوس شده. عشق با هوس اشباه گرفته شده. هر کی فلان کار رو میکنه بهش میگن عاشق. میگن چرا عشق کم شده؟ چون عشق رو آلوده کردند. خود عشق نه هااا بلکه اسم عشق رو آلوده به یه سری بچه بازی کردند.
من با حرفهای mahdi42 کاملا موافقم.
عشق شده هوس
به نظر من عشق وجود نداره. دوست داشتن با ارزش تر از عشق...
عشق بعد از ازدواج باید به وجود بیاد/ اگر قبلش عاشق شی هوس...
اره من عاشق شدم. اما فک کردم عاشق شدم. اما به قول داداش مهدی وقتی اون پیشنهاد شد. فهمیدم اخرش چیه و گفتمم بیخیالش ازش دست کشیدم گفتم خدایا بهم صبر بده وعاشقم نکن. فقط درس. تا زمان مناسبش...
الان به قول دوست دیگه مون.پسرا انقدر بی غیرت شدن که میگن ما بشینیم تو خونه و دختره میلیاردر باشه خرجمون بده...
راستش از عشق ودوستی متنفرم. متنفرم متنفرمممممممممممم
انجمن علمی عاشقان جوان[khande]
بله داداش مهدی عزیزم فرمایشات شما متینه اما اگر من تذکر میدم و عشق واقعی رو میخوام به تصویر بکشم واسه همین موضوعه
چون همین الان تو این تایپیک میبینم که همه دارن عشق رو منکر میشن و دلم میسوزه
چرا همه تلاش نکنیم واسه پیدا کردن عشق وجودیمون تا دیگه به چنین اشتباهاتی نیفتیم ؟؟
چرا به جایی برسیم که از این احساس زیبا و دوست داشتنی دور بشیم و حتی گاهی تا آخر عمر محروم بشیم ازش؟
چرا به قول حانیه ی عزیز از دوستی متنفررررررررررررر باشیم به این شدت؟؟
من بحثم اینه
من میگم بیاید یه کم بیشتر تحقیق کنیم حتی شده فقط روی خودمون و درونمون تا هم به اون درجه از خودشناسی و بعد شناسایی احساسات درونیمون برسیم که "عشق" یکی از بارزتریناشه و هم اینکه بتونیم به دوستانمون کمک کنیم و به این جهت بکشونیمشون[labkhand]
کسانی که عاشق میشن نباید توی عشق حدود اخلاقی و خوب بودن رو فراموش کنند .اگر فراموش نکنن تا اخر عاشق هم میمونند و میتونند به نتیجه خوبی هم برسند اما اگر عاشق شدن و کلا به بقیه چیزا چشم پوشیدن نتیجه بدی داره.عاشق شدن هم باید به طمع دارایی یا قیافه طرف نباشه چون صد در صد از اون قیافه یا دارایی بهتر هم هست و نباید بهانه جویی رو چاشنی موضوع کنیم که چون من عاشقتم پس حق دارم همش بهانه جویی کنم و ناز کنم این میشه همون اوضاع ضایعی که برای افراد پیش میاد و باعث میشه جبهه گیری کنن.عشق خوبه و همیشه هم خوب بوده ولی خب شروطی داره که اخلاقی هست و باید رعایت بشه.عشق یعنی اگر کسی هم بد باشه با عاشق شدن باید از رفتار بد و سخنان بد دست بکشه و سعی کنه بهتر بشه
[golrooz][shademani2]
در ادامه تایید سخنان مهدی باس بگم
یه پسری هم کلاسمه
یه شب سر پست بودیم حوصله امون سر رفته بود و خوابمون میومد زنگ زد به یه دختر گفت تو بهترین شیرازی قد بلند شیراز و ازین حرفا
تلفن رو بلندگو بود و قسم میخورم دختره پخش شد!! البته متاسفانه
10دیق بعد به یکی دیگه زنگید و گفت تو اسطوره ی دخترایی! تو فلانی و فلان!! اینم پخش شد!!
گفتم فلانی!! حالا واقعا عاشق اینایی؟ چطور 2تا عشق ممکنه!!!
گفت متاسفم برات!گفتم ها!!
گفت بابا یه ... باهاش انجام میدم و بعدش باهاش به هم میزنم!!
عشق اینه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
البته نه که همشون اینطوری باشنا!
99ممیز9 دهم درصدش اینطوریه :)):))<):):|
نتیجه اخلاقی: هرگز اجازه نمیدهیم پسری عاشقمان شود.. و از همین الان همه دوستت دارم ها دروغ تلقی میشود مگر انکه عکسش ثابت شود...[nishkhand]
[QUOTE=Team Sar Dadbin;507743][golrooz][shademani2]
در ادامه تایید سخنان مهدی باس بگم
یه پسری هم کلاسمه
یه شب سر پست بودیم حوصله امون سر رفته بود و خوابمون میومد زنگ زد به یه دختر گفت تو بهترین شیرازی قد بلند شیراز و ازین حرفا
تلفن رو بلندگو بود و قسم میخورم دختره پخش شد!! البته متاسفانه
10دیق بعد به یکی دیگه زنگید و گفت تو اسطوره ی دخترایی! تو فلانی و فلان!! اینم پخش شد!!
گفتم فلانی!! حالا واقعا عاشق اینایی؟ چطور 2تا عشق ممکنه!!!
گفت متاسفم برات![B][COLOR=#008000]گفتم ها!!
گفت بابا یه ... باهاش انجام میدم و بعدش باهاش به هم میزنم!!
عشق اینه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
البته نه که همشون اینطوری باشنا!
99ممیز9 دهم درصدش اینطوریه :)):))
ببین دوست عزیز اینی که شما گفتی اسم عشق نیست پس نگو عشق اینه این یعنی جمع بستن .عشق حدود داره چارچوب مشخص که خارج از این میشه اسمش هرزگی و هر کسی آید خوش آید.به راحتی هم از اولش میشه تشخیص داد
دیدم همه هستن گفتیم مام بیایم [nishkhand]
اونایی که جزو اون 99.9 % هستند رو کار نداشته باشید...
واقعا خیلی عجیبه که تعداد زیادی جوون به این درجه از کمبود رسیدن که وجدان و انسانیت رو زیر پا میزارن..
کاری با اون پسری که زنگ میزنه به 4تا دختر باهاشون رابطه مخفیانه داره نداشته باشید....
کاری با اون دختری که از خونه میزنه بیرونو تو ماشین اون پسر میشینه و تمام مقدسات رو زیر پا میزارن نداشته باشید....شکست روحی جسمی عشقی عاطفی حق اون هاست....
ولی همین تعدادی که موندن و مراقبن بیشتر مراقب باشن....احساس شیرینیه وقتی به کسی اعتماد میکنی ولی به اساس و طریقه شروع اعتماد باید دقت کرد...
عشق فقط جنس مخالف نیست....چرا فقط دوست داریم ناز یک دختر رو بکشیم تا اونم دوستمون داشته باشه؟چرا اون کلمه ی دوستت دارم رو به مادر و خواهر و پدرمون نگیم؟چرا فکر کنیم زندگی فقط با یک غریبه شیرین میشه و برای بدست اوردن این غریبه عجله کنیم و از خیلی از فاکتور ها بگذریم تا فقط باهاش همکلام شیم؟
چرا واژه مردم آزاری و،
هوسهای زودگذر و،
وقت گذرونی ،
مترادف واژه عشق میشه؟
چرا وقتی یه دختر یا حتی پسر بعد از یه مدت آشنایی به هم اعتماد می کنن پخش شدن معنی میشه؟
بعله بحث بی غیرتی پسرا تو جامعه خیلی داغه و متاسفانه همه هم دارن به این موضوع دامن میزنن مثلا شبکه های تلویزیون خودمون ساعت 1:45 فیلم به کجا چنین شتابان رو میگداره تو همین فیلم نشون میده که آقا پسری دختری رو باردار میکنن البته معذرت میخوام که انقدر دارم راحت میگم بعد بابای دختره فقط به دختره میگه کاریه که کردی بابا جان خب این یعنی چی؟یعنی خاک عالم برسرت که انقدر بی غیرتی بابای دختر
یا تو همین فیلم خانومه با اینکه الان ازدواج کرده و باردار هم هست ولی قبلا بدون ازدواج 3 تا رو سقط کرده و اتفاقا بابای دختر هم اونو برده دکتر که بچه ها رو حواله کنن اون دنیا.بعدشم به دخترش هیچی نمیگه.و خیلی دیگه از فیلما...همه و همه دارن ترویج بی غیرتی میکنن.(البته بازم معذرت میخوام که انقدر رک گفتم ولی اینا واقعیت دارن)
خیلی عذر میخام اینایی که گفتین مال دوره ی دبیرستان راهنماییه!!!![sootzadan]
البته میگین توی پارک...این دیگه عوض شده و ارتقا درجه داده به کافیشاپ و رستوران(شوخی[bamazegi])
دیگه دخترا هم انقد خنگ نیستن...هر کی م گول میخوره خودش میدونه داره گول میخوره...منتها اختیارشو میده دست دلش و میره جلو[khabalood]...
در جواب تاپیک هم باید بگم من تا حالا عاشق نشدم .ولی دوستی دارم که یه بار عاشق شد ولی اصلا بروز نمیداد.فقط وقتی فهمیدم که دیدم حالش خیلی گرفته س و داره کم کم به یه افسرده ی واقعی تبدیل میشه
و مجبورش کردم قضیه رو برام بگه.بعد هم متقاعدش کردم که اون فرد به دردش نمیخوره و بهش گفتم تو از سر این آدم زیادی هستی(چون واقعا هم زیادی بود)و توی این سن براش زوده.
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد
فرمایشات آقا مهدی( mahdi42 )دقیقا عشق های امروزه را توصیف کرد ،ساده و در عین حال بی حاشیه .....
سلامتی و تندرستی یکایک شما را از خداوند متعال خواستارم
"در پناه حق"
مهم نیست کی فریب خورده. مهم اینه دخترا ضرر میکنند. الان یک پسر با 1000 نفر خدایی نکرده رابطه داشته باشه. خب کسی میفهمه؟ نه . مگر اینکه به قول معروف تابلو بشه. ولی دختر با یک نفر هم رابطه داشته باشه چه خواسته چه ناخواسته.چه از روی فریب چه هوس و و و ... بالاخره تو جامعه حثییتش میره وچه بسا در موارد بسیار بسیار زیادی به علت این خبط وخطا هیچوقت ازدواج نکنه.این واقعیت جامعه ماست چه بخوایم چه نه.
حتی کمونیسم ها هم این واژه ها رو دارند پس کسی منکر این حس نمی شود
اما اگر ما یه معنای عرفانی برای عشق تعریف کنیم به دنباله ی اون باید یه تمیزی بدهیم بین اون و بقیه چیز ها
اگر انسان در یک محیط خنثی بود و زندگی می کرد بدون هیچ گونه تمایلات دیگر اسم این حس عشق بود به معنای واقعی !
یه کسی مثل شریعتی میاد برای اینکه تمیز رو شکل بده بین تفاوت واژه ی دوست داشتن و عشق و اثراتش حرف میزنه ، هر چند این تمایز هم در حرف های افلاطون دیده میشه
یه کسی مثل فروید و افراد دیگری مثل اوشو میاند و کلا عشق رو تمایلات جنسی بیان می کنند ( و البته حقیقت هم چیز دیگری نیست )
اون سوالی که من مطرح کردم( با این عنوان که آیا عشق وجود دارد) به همین خاطر است اگر بخواهیم عشق رو با معنای عرفانی مد نظر بگیریم باید بگیم تنها عشق های حقیقی عشق به خداست و مادر و آن هایی که بدون طلب کردن هستند
عرفا و صوفی ها به شدت نظر بازی و عشق بازی رو دنبال می کرده اند اما در یک برهه زمانی برای اینکه خودشون رو فراموش کنند و به عشق دیگری برسند
هر چند میشه عشق بین زن و مرد رو معنایی غیر عرفانی بهش بدهیم همراه با تمایلات جنسی و آنگاه دیگر نیازی به انکار نیست ![cheshmak]
حرف شما کاملا درست و واقع بینانه[golrooz]
اضافه میکنم در جامعه ی ما اگر پسری دوست مختلف الجنسیت داشته باشد در صورتی که رسوا شود خانواده اش می گویند کم کاری از ماست که به موقع زنش نداده ایم اما اگر دختر دوستی مختلف الهویت الجنسیت داشته باشد اگر رسوا شود خانواده اش می گویند دختر کمبود و مشکل اخلاقی و تربیتی دارد
امامنظور من این هست که کم نیستند دختر هایی که دروازه ی ورود شون به عشق مادیات و ظاهریات هست
چه بسا اگر این فریب خوردگی ها رو بررسی کنیم می بینیم شناخت مشکل داشته و شناخت هم زمانی مشکل پیدا میکنه که سدی به نام مادیات و ظاهریات اون رو می پوشونه
ممنون از پست و مطلب مفیدتون مجید جانم
بله درست میفرمائین. دختر ها هم دخیل هستند اما همون دختر ها هم در اول کار یک ضربه ای میخورن چه از طرف خونواده چه بیشتر از طرف پسرا که یه جورایی قبح مسئله رو براشون میشکنه. مثلا تا میبینن اوضاع چطوره دیگه اون ترس اولیه از آبرو - شخصیت و... رو میریزن دور و همونطور که درخط اخرم گفتم اینبار اونا هستن که میرن برای به اصطلاح شکار طعمه ها.
باسلام.اولا به عرضتون برسونم در پسرها هم بکارت موجود هست و درپزشکی قانونی مشخص میشه فرد پسر هست یا مرد.ثانیا عشق غریزه هست و اکثرا از روی احساس و بی منطق حتی تا جنون.پس عشق واقعی نیست وأژه عشق صرفا برای خداوند هست.دوست داشتن هم تنها کسی معنی اش رو میفهمد که به بلوغ فکری و فرهنگی رسیده باشه.عذر میخوام میگم دوستی های کنونی فقط و صرفا برای اون دسته دختر و پسری هستن که هنوز خودشم نمیتونه جمع کنه.کم سن بی تجربه و خام و پراز شهوت و خواری و کم عقل هستن.بازم ببخشید.ولی سن که بالا بره تازه میفهمن که کی هستن و چی میخوان.اینا که میگید عشق و دوستی نیست صرفا متهم کردن هست و کمی زشت!عاقلانه و با فکر درست بحث کنید لطفا.
ممنون از پست مفیدتون
خب واقعیت جامعه همین هست.خیلی ها میتونند تایید بفرمایند.
منظور از اینکه دختر ها ضرر می کنند. بحث ومنظور بنده بکارت نیست یا بحث پزشکی. بلکه همان چیزی بود که دوستمون فرمودند:
یعنی در صورت افشای مسائل هم باز پسرها راه در رو دارند ولی دختر ها خیر. اینو دیگه هر روز میبینیم ما. تا حالا یک در هزار مشاهده فرمودین پسری به خواطر رابطه خودکشی کنه؟ مسلما یا نیست یه به نسبت بسیار نادر تره چون از طرف جامعه بیشترین حساسیت روی دختران عزیز هست.نقل قول:
اضافه میکنم در جامعه ی ما اگر پسری دوست مختلف الجنسیت داشته باشد در صورتی که رسوا شود خانواده اش می گویند کم کاری از ماست که به موقع زنش نداده ایم اما اگر دختر دوستی مختلف الهویت الجنسیت داشته باشد اگر رسوا شود خانواده اش می گویند دختر کمبود و مشکل اخلاقی و تربیتی دارد
بحث دومتون رو در مورد دوست داشتن وعشق قبول دارم.ممنون از شما
در مورد خط اخرتون باید بگم خب اگه متن بنده درجواب یکی از دوستان رومطالعه کرده باشین متوجه میشدین بنده قصد نداشتم عشق رو تعریف کنم.دوستی روتعریف کنم. بلکه!! عرض کردم که چه چیزهایی در جامعه به عنوان عشق معرفی شده. به عنوان دوستی معرفی شده. توهماتی که هیچکدام نه عشق هستند نه دوست داشتن. بلکه سو استفاده های جنسی وعاطفی هستند در بتن جامعه به اسم این دو شکل میگیره. بنده خب توهینی نفرمودم به کسی یا چیزی .صرفا بیان واقعیت هایی بود که همه میبینند ولی بنا به دلایلی خود سانسوری میکنن. وقتی سئوالی مطرح میشه در یک مورد خاص باید جوابی هم در همون راستا بشنوه .
متشکرم بانوی عزیز[golrooz]
میدونی چون همه راجع به خودشون و دیگران بد فکر شدن. من و شما و بقیه هم نداره همه مون یه درجه از بد فکری رو داریم. خب تو روابط عاطفی بد فکری به صورت بد دلی خودش رو نشون میده که شامل شک کردن، عدم تفاهم و محتاط بودن بی جا میشه. عشق یه چیز معمولیه تو زمان خودش خیلی راحت بروز می کنه کافیه قبلش بدفکری رو بزاریم کنار همین.