-
داستان خانوادگی و طنز
درود
درین تاپیک قصد به اجرای طنز مناظره ای برای فرهنگ سازی داریم
خانواده مفتش الدوله:
پدر ...مهدی 42
مادر..رادیوتراپیست..گل پری
خواهران ...171717(باربارا بی بی به گل بانو) ، آزاده( محب القلوب)،
حمیرا
سونای
masoumeh
برادر ارشد....تیمسار دادبین..هوشنگ دراز
برادر دیگر...sr hesabi
برادر کوچک ...Rs
خاله= نداسلطانی
عمه...پرنیان 80... زرتاج
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــ
خانواده ی حاج منصور
ریپورتر در نقش حاج منصور خان عسل خان
شاینی در نقش همسر حاج منصور و با نام ظریف ناز خاتون(مهندس برق هستند اما به حرف اقاشون گوش دادند نرفتند سر کارو خانه داری می کنند)
محمد شوماخر در نقش پسر ارشد خانواده با نام.....
قلب یخی در نقش دختر ارشد خانواده با نام گیس گلابتون و دارای شغل پزشکی
ارگان در نقش دختر کوچک خانواده با نام گیتی ناز و دارای شغل مهندسی نرم افزار
الناز در نقش دختر دوم خانواده با نام گل مهتاب دارای شغل مهندسی عمران
سونای در نقش دختر سوم خانواده با نام گندمک دارای شغل دکترای زیست شناسی
گلبرگ در نقش عمه ی خانواده با نام.......
رهروان علی در نقش عموی خانواده با نام سالار خان
Majid_GC در نقش مجید پسر کوچک حاج منصور
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ
اما داستان باید نظم و انضباط ویژه داشته باشد
داستان ازین قرار است که حاج منصور و مفتش دو دوست قدیمی و صمیمی هستند و همسران آنها نیز خواهر هم هستند (ستاد پیش گیری از دعوا!!)
حاج منصور دلالی است قدیمی و مفتش سرهنگ ارتش می باشد!
همسران این دو با وجود تحصیلات خانه دارند
هر خانواده یک عمه دارد!! خواهر مفتش پرنیان و خواهر حاج منصور گلبرگ
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ
اما برای اینکه نظم تاپیک بهم نریزه و تعداد زیاد نقش ها تاپیک رو هرکی هرکی و خر تو خر (اصطلاحا) نکنه
در هر قسمت یک خانواده باید در مورد موضوعی که قبل از گفتگو اعلام میشه (حول فرهنگ سازی) گفتگو کند
و پس از پایان گفتگوی خانواده ی اول
راوی(که من هستم یا یه نفر رو انتخاب می کنیم) مثلا میگه خانواده ی حاج منصور!
اینجا نوبت خونواده ی حاج منصوره که یکی یکی و با رعایت ادب و احترام نسبت به پدر و مادر و برادر و خواهر بزرگتر حرفن
یادمون باشه اینجا فرهنگ سازی می کنیم و یکی از همونا احترام به پدر و مادر و بزرگتره
پس اینجاست که موضوعات ما حول محور احترام به پدر و مادر ـ مبارزه ی طنز پردازانه با بی فرهنگی ها
و خیلی مسائل دیگه ی جامعه می چرخه
و البته جذابیت هایی مثل عشق و عاشقی و گفتگوهای عاشقانه و طنازانه!! هم بااااااید درین تاپیک باشه!!
که جذابیت تاپیک رو دوچندان بکنه!!
یا مثلا مهمونی های دو خونواده که طبیعیه باید خر تو خر بشه!!
در ضمن دختران و پسران مفتش و حاج منصور بااااید از یه اسم معمولی استفاده کنند
پس
توجه فرمایید
قسمت نخست فرهنگ سازی و طنز اجتماعی شروع میشه
داستان ازین قراره که مفتش الدوله 3روز مرخصی از پادگان گرفته و میخواد نظر بچه هاش و زنش رو برای سفر به یکی از نقاط کشور بدونه
از قضا محمد شوماخر دوست و رفیق هوشنگ دراز(من) هم تو جمعمون هست و من و اون داریم PES
می زنیم!!
خب حالا
پست نخست رو پدر(یا پسر ارشد در نبود پدر) میزنه
و هر شخصی ازون خانواده فقط 1پست رو در قالب طنز بده
و بعدش ارشد یعنی آزاده + پسر ارشد یعنی من و مادر (رادیوتراپیست) میتونه یه پست دیگه بده
و اونجاست که اگه مهدی 42 تصمیم گرفت که به کجا بریم برا تفریح
هر کدوم یه پست در اون رابطه میدن
و بعدش من و شوماخر نفری یک پست درباره ی کل کل فوتبالی در قالب طنز میدیم
اما پس از پایان پست ها که حداکثر باید 15دیقه باشه
نوبت به حانواده ی حاج منصور عسل میرسه!!
اونجا هم حاج منصور یه مرخصی از مافوقش گرفته و میخوان برن سفر
خانواده ی حاج منصور فقط یک پست میتونن در رابطه با اینکه کجا برن و توصیحاتی در مورد گفته اشون(در قالب طنز)
و پسر ارشد یعنی محمد شوماخر + مادر + ارشد
میتونن یه پست دیگه بدن
و ریپورتر (در نبودش شوماخر) با انتخاب بهترین نقطه
خانوادشو برای سفر آماده میکنه
اینجاست که هرکدوم از اعضا میتونن نفری یک پست در قالب طنز درباره ی اون مکان بدن!!
من و شوماخر هم که داریم پی اس میزنیم!!
توجه توجه
بیشتر از سهمیه ی پست ها باعث میشود اون شخصیت 2روز تبعید بشه به قبرس :|
توجه
هرگونه بحث مذهبی و سیاسی اکیدا ممنوع :|
اسپم دادن = 3روز تبعید به قبرس :|
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
Salam bar ayal azizam . Dar nabode man bache ham va zanam hastan.[sootzadan]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
mahdi42
Salam bar ayal azizam . Dar nabode man bache ham va zanam hastan.[sootzadan]
بله
ایشالا سفر خوشی داشته باشی حاج مهدی
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــ
خب بچه ها پدرمون رفته ماموریت
من یه مرخصی گرفتم!
میخوام 3 روز ببرمتون تفریح و سفر و اینا!!
نظرتونو بگید!! که کجا بریم و!!
(فقط اعضای خانواده ی مفتش) سریعا لطفا در قالب طنز
هر کدام یک نظر بدین
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
ای مادر در نبود پدرت تو مرد خونه ای .....من که می گم بریم مشهد هم فال هم تماشا ......ولی ولی ای کاش پدرتم بود sh_omomi37sh_omomi37sh_omomi37 نه نظرم عوض شد بدون بابات مشهد بیا نیستم همین شابدلعظیم خودمون بریم
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نع نع...بلییییییییییییم یه جایی هست به اسم ماتستان، میگن هم شیکه هم باااااکلاااااااااااسه هم آب و هواش معرکه س.....تازه مامان میدونی من چندوقته خرید نکردم؟؟؟ باباهم که پول توجیبی این ماهو نمیده میگه یارانه هارو ندادن[negaran]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
مادر من یعنی چی...دو روز تعطیلی داریم هااااااااااااااا...
یعنی تو این خونه من دارم حروم میشم.... دوستام سفر میرن سالی دو بار ....اون وقت تو بعد اندی سال تصمیم به سفر گرفتیم میگی نمیرم....
خب بابام نیاد ما بریم دیگه....یعنی چی...اوووووووووف
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
radiotherapist
ای مادر در نبود پدرت تو مرد خونه ای .....من که می گم بریم مشهد هم فال هم تماشا ......ولی ولی ای کاش پدرتم بود sh_omomi37sh_omomi37sh_omomi37 نه نظرم عوض شد بدون بابات مشهد بیا نیستم همین شابدلعظیم خودمون بریم
(مامان این طنزه؟؟؟)
در ضمن ما الان یه خر شاسی بلند و یه خر مسابقه داریم تا مشهید بریم علوفه اش خیلی میشه ها!!
همون بریم شیراز!!
(بچه ها :| میام کتکتون میزنما!! بدویین نظر بدین!! )
مامان شامپوی گلبانگ منم بیار همونا که چشما رو نمی سوزونه!!
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
درود
با سپاس از مدیران
لطفا به هیچ وجه هیچ کس پست نده
بنده و شوماخر در حال ارائه ی طرحی برای افزایش کیفیت طنز داستان و کاهش اسپم ها هستیم
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
...
امیدوارم آخرین هرزنامه باشه[nadanestan][nadanestan][nadanestan][tafakor][shaad][taajob][taajob][taajob][taajob][taajob][taajob][shaad]
این دفعه رم عفو عمومی میدیم و به قبرس تبعیدت نمی کنیم[golrooz]
ولی دفعه آآآآآآخره :|
__________________________________________________ ___________________________________________
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
دوستان اعضای محترم ایفای نقش
محمد شوماخر که رفته قبرس [khande]
پس پسر ارشد و مسئول خونواده ی حاج منصور مجیده
الان ارشد خونواده ی حاج منصور سریعا تک تک اعضای خونوادش صحبت بکنه
که گام نخست رو ساعت 19 به وقت محلی[khande] شروع میکنیم
ساعت 19:30 دیقه هم نوبت خونواده ی مفتش الدوله است!!توجه توجه : تعداد پست افراد خانواده از 1پست به 2پست افزایش یافت!!
توجه توجه : موضوع پست ها هم بر اساس پست نخست پدر(یا پسر ارشد) خواهد بود!! ولی یه چیز بی مورد و طنز!! هم میتونن در پست جا بدن!!
توجه کنید : اسپم اکیدا ممنوع و هرگونه بحث سیاسی و مذهبی شدیدا ممنوع!!
همچنین گفتگوها بیشتر جنبه ی تئاتر مانند داره و صد البته نمیشه ازین گفتگوها انتظار طنز فاخر رو داشت!! پس هرچه میخواهد دل تنگت بگو!! ولی طنازانه اش کن(با دروغ و بزرگنمایی و...!!)
نکته ی آخر
ارشدها و پدر و مادر میتوانند پس ازین پست من کامنت بگذارند (به شرطی که درباره ی موضوع باشه و اسپم نباشه)
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
درود
خانواده ی حاج منصور
حاج منصور و خانواده ی محترم!!
هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید...
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلامممممم اهل خونه خوبین؟ به به خانم گلم خسته نباشی.گل پسر ما کجاست ؟ صداش میکنم نیست نکنه رفته با رفقاش فوتبال؟
دختر های گلم سلام خسته نباشی خوبین؟
اخیششش امروز چقدر هوا گرم بود جزغاله شدم .سرم درد گرفت از دست این مشتری خارجی کلا میگن خارجیها زبون نفهمن همش میگه وات .خواستم جفت پا برم تو دهنش این علی همکارم جلوی منو گرفته بود منم فقط به چرتهاش اوکی میگفتم از بس حرف بی ربط میزد .استکبار هستن دیگه.[nishkhand]
اگر گفتین امروز کی رو دیدم.دوست قدیم مفتش خان رو دیدم داشت میوه میخرید .یادش بخیر چقدر پدر ملت رو در میاوردیم و سر کار میزاشتیم.
خب دخترها گلم بیان ببینم چه کارا کردن حالشون چطوره ؟ بابایی رو نمیبینن خوشن؟[nishkhand]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
پـدرررررررررررررررررررررر ررررررررررر من توو کابینت گیر کردمممممممممممممممممم!!!!!!!! !!!!
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
به به سلام به پدر خوبم چطوری؟ خسته نباشید اگر دنبال مامان میگردی نیست!!!!! رفته مدیتیشن [taajob] میگه تنها جایی که از دست بابات اعصاب و روانم راحته اونجاست[bamazegi] بابا تو فقط رفتی میوه خریدن مفتش خان دیدی و اومدی برای چی برای خودمون میوه نخریدی به این یخچال یه نگاه بنداز اندازش 60 فوته اما داخلش فوت هم نیست چه برسه به میوه !!!!!! حالا مفتش خان کی هست؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
منم که فعلا نقش راوی ام!!
همچنین بهترین دوست پسرات!! مجید و ممد
فقط خواستم بگم محدودیت تعداد پست ها از 2تا به 4تا افزایش پیدا کرد!!!
فقط اسپم ندید!!
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بهههههههه سلاااااااااااااااااام پدر گلم
خوبی؟ خسته نباشی بابا جونم
بیا میوه هارو بده من دستت خسته شد
بیا بشین بابا جونم خستگیت دربره برات میوه و عرق بیدمشک بیارم خنک شی (اینجا خودمو لوس کردم واسه بابا[nishkhand] )
بابا جونم من داشتم برات شله زرد درست میکردم از صب حسابی مشغول بود
ماااااااااااااااماااااااا ااااااااان بابا اووووووووووووووووووووومده ببین چی چی اورده
بابا کیو دیدی؟
مفتش؟
وایساااااااا یادم بیااااااااااد
اها همون که یه پسره درازو بد قواره داشت اه اه[nishkhand]
خوب چی گفتین؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
گیتی ناز هزار مرتبه گفتم وقتی داری تو خونه راه میری اون عینکت رو بزن قرص هات رو هم سر موقع بخور الان مامان کجا بود اخه؟؟؟؟ الان بابا کجا میوه خریده؟ پلاستیک های زباله است داره میبره بیرون بذاره نه پلاستیک میوه !!!!!!!
در ضمن یکی به من بگه مفتش کی هست حالا ؟ اون پسر قد درازه ی بد قواره کیه؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلام دخترهای گلم.اخی .گندمک جان توی کابینت چکار میکنی اخه دختر گل مثلا دکترا داری میگیریا چرا عین گربه رفتی توی کابینت .دستت احمد اقا درد نکنه عجب کابینتی ساخته محکم که تو رفتی توش منهدم نشده .بیا بیرون یهو یکی مهمون میاد میبینه اونجا هستی میگی اینا خونشون عین خشایار مستوفی هست که جا ندارن توی کابینت میخوابن بیا بیرون دختر گلم.
به به دختر گلادیاتورم خانم دکتر گیس گلابتون عزیز.میگم دخترم ماشالله خوب بلدی بابای رو اب بکشیا.کمی نگاه کن ببین میوه هم گرفتم .ای شلوغ بیخودی سعی نکن فتنه راه بندازی بین منو و مامانت.افرین مامانت رفته ورزش خودم بهش گفتم واسه سلامتیش خوبه بره البته بلکه از دست شلوغ بازیهای دخترهاش کمی نفس بکشه بگو ببینم کجا رو امروز اتیش کشیدی[nishkhand]
خسته نباشی کدبانویی بابایی گیتی ناز. افرین دختر خوب انشالله خوشبخت بشی توی زندگیت که انقدر کمک پدر مادرت هستی افرین.کلا از اول فلزت با اینا فرق میکرد بیشتر اهل کمک کردن بودی البته همتون گل بابایی هستین.
اره مفتش خان رو دیدم از دوستان قدیمم هست کلی خاطرات مردم ازاری داریم با هم .خدا قبول کنه [nishkhand] اره همون که یک پسر داشت یادته بهش میگفتی نردبون[nishkhand] گفت پسرش کمی بد قلقی میکنه باهاش اما از دخترهاش راضی بود
راستی این گل مهتاب گل بابای کجاست خبری ازش نیست.گل مهتاببببب
ته تغاری ما کجاست مجید پسرم بیا ببینم کجایی نکنه رفتی دوباره با توپ زدین شیشه کسی رو ترکوندین .ماشالله رونالدوی اینده.
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
راست میگی بابا واقعا برای سلامتیش خوبه دیروز بود میگفت این کلاس ها خیلی بهش روحیه داده می گفت استادشون گفته: هیچوقت همسرتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون اون بنده خدا به خاطر همین عیب ها بوده که نتونسته از شما بهتر پیدا کنه !
راستی مامان گفت اومدید بهتون بگم که دیگه به من زنگ نزن حالا شناختمت من نمیتونم دیگه با تو باشم ازت بدم میاد بی لیاقت
خداحافظ
“این آخرین جمله ای بود که همسایمون به شوهرش گفت”
مامان گفت میخواستم تو ام در جریان باشی عزیزم ! نه که همیشه اخبار همه رو بهتون میده امروز دیر میومد گفت من بهتون بگم
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
خانواده حاج منصور دلال باشی سریع باشید!!
5دیقه دیگه وقت دارید و بعدش نوبت ماست
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بابایی گندمک همش تو کابینته دنباله تشریحو کشفه راههای جدیده
این گیس گلابتونم باید یه بار گیساشو بکشم تا دیگه انقدر گستاخی نکنه با بابا[nishkhand]
آخی خوب بابا جون یه روز دعوتشون کن بیان ببینیمشون یکم بخندیم
خیلی وقته با دوستات تماس نداشتی
مفتش سیبیل هیچی نگفت؟
دعوت نکرد؟
اول بریم خونه اونا خراب شیم بیشتر خوش میگذره
نه بچه ها؟؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
خب دیگه بچه ها من میرم کمی استراحت کنم مامانتون اومد خبرم کنین . البته این غذا رو اماده کنین .خونه رو هم منفجر نکنین نبینم تا من بخوابم گیس های همدیگه رو بکشین.افرین.فعلا میرم بخوابم خیلی خسته کمی میخوابم
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلام....به منصور خان خودمون!خسته نباشی!!
آخی خستگیم در رفت این مدیتیشن چقدر خوبه!!
گیس گلابتون گل خودم اون کولرو یکم بزن دور تندش دهن روزه هلاک شدم از گرما!!
چطورین بچه ها؟من نبودم چه کردین؟...
ها؟؟!؟!؟!؟!؟!..........اه!!!!!!......د تر تو شله زردت نمک ریختی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خاک عالم اینطوری میخوای واسه بابات عزیز بشی؟؟؟؟
خوبه اول من خوردم یکم!!!!!
منصور ببین این دخترت چه شاهکاری کرده!!!!!
این شله زده یا شوره زرد؟؟؟؟؟؟
گندمک کابینت شکست بیا بیرون!!!
اون مواد شیمیایی هاتو همه رو ریختم بیرون!همه فاسد شده بودن نگرد اون تو دنبالشون!!
محمد و مجید کوشن پس؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
والا شماره اش رو گرفتم .قرار شد بعدا هماهنگ کنیم رفت و امد داشته باشیم.حالا دیگه چیزی نگین من کمی استراحت کنم
افرین
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بابا جای خاصی رو به اتیش نکشوندم فقط یه اتفاقی افتاد که من گفتم شما در جریان باشی دیروز دوستم مهتاب با مخاطب خاصـــــش رفته بود کــــوه پسره لبه پرتگــــاه پاهاش سُر میخوره مهتاب دستاشـــو میگیره که نره
اما بعد یادجمله ای میفته که من بهش گفته بودم که عشقتـــــو رها کن اگه برگشت که
مال توئه اگه نه از اولــــم مال تو نبوده
مهتاب هم دستاشــــو رها میکنه پسره هم هنوز برنگشته یعنی مهتاب رو نمیخواسته بیشعور ! پسرای این دوره زمونه اینطوری شدند دیگه می بینی تو رو خدا پدر چه زمونه ای شده؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریپورتر
خب دیگه بچه ها من میرم کمی استراحت کنم مامانتون اومد خبرم کنین . البته این غذا رو اماده کنین .خونه رو هم منفجر نکنین نبینم تا من بخوابم گیس های همدیگه رو بکشین.افرین.فعلا میرم بخوابم خیلی خسته کمی میخوابم
آقــــــــــا؟؟؟ دارم با شما صحبت می کنم خب چرا تحویل نمی گیری؟؟!!
مطمئنی حاج مفتشو دیدی؟؟نکنه یکی دیگه رو دیدی هوش از سرت پریده منو یادت رفته؟؟[negaran]
گیس گلاب جان به محمد زنگ بزن بگو اومدنی سر راهش یه کاسه حلیم بخره واسه افطار بخوریم....واسه پوست دخترام خوبه!!
قربونشون برم مـــــــــــــن!!![esteghbal]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
خب دیگه
اعضای خانواده ی حاج منصور سهمیه اتون تموم شد!! :|
ایشالا تا مهمونی....
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــ
هوشنگ دراز با قیافه ای خسته از در خانه وارد شده
پوتین هایش را به سختی در آورده و وارد خانه میشود
سلام مامان گل پری ای فدای تو سوسک پری!
سلام آبجی های چش سفید!! قربونتون برن یه جعبه سیب
(قافیه رو داشتی؟؟!)
آی مامان خسته ام! امروز دور تا دور پادگان رو دوئیدیم
الان بابا مفتش زنگ زد گفت امروز تو میوه فروشی حاج منصور همون دلاله رو دیده
و گفت حتما برو ازشون دعوت کن بیان خونه
بچه ها یه چایی لطفا !
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
مامان گلم سلام اومدی؟ خسته نباشی مامان تمام کولرهای خونه رو روشن کردم فقط کولر اتاق بابا و ابجی گیتی ناز و ابجی گل مهتاب رو خاموش کردم کولرهای توی اتاق شما و خودم و سالن با ولتاژ برق بیشتری کار کنه و خونه رو خنک کنه در ضمن مامان تو مگه روزه نبودی چرا شوره زرد گیتی ناز رو خوردی؟؟؟؟؟؟[taajob] حواست نبود؟ ایرادی نداره روزتون باطل نشده[labkhand][khanderiz]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
واهااااااااااااای
خدابده برکت پدر جان انقد بچه داری که یکیش تلف بشه برات مهم نیست !![nishkhand] نیم ساعته دارم داد میزنم پدرررررررررررررررررررر بابا گیییییییییر کردم!!!!
اگه میتونستم بیام بیرون به جان مادرم اصواتمو به ارتعاش درنمیاوردما !!!![bamazegi][nishkhand]
پدررررررررررر یه سوسک سوسری پیدا کردم!!
رفت و رفت ! منم رفتمو رفتم!!!
اومد تو کابینت منم محو زیباییش اومدم دنبالش!!
پدر فیس توو فیس شدیم !! [esteghbal]
پدررررر فوق العاده بود!!![alaghemand][alaghemand][alaghemand]
بمن نگاه کرد ! بهش نگاه کردم!
پدر!!
نفسشو حبس کرد! نفسمو حبس کردم!!
پدر !!
چرخید دور زد رفت بیرون ! منم چرخیدم دور زدم ولی نتونستم بیام بیرون!!!!
اینجا بود که متوجه شدم گیر کردم!!!
اینجا باید گفت هییییییییییییی که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها!!!!
بابایی گندمکت به جان مادرش داره خفه میشه!!! بابا زیر ظرفشویی ام!!
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلام خانوم خانوما گل خونه .شرمنده خسته بودم خوابم برده بود .خوبه حالا به این وروجکها گفتم مامانتون اومد منو ببیدار کنین.خسته نباشی.بشین استراحت کن دخترها کارها رو انجام میدن.اره بابا مفتش خان بود یادته ازش خیلی گفته بودم که چقدر با هم جور بودیم.دیگه از دوران دانشگاه دیگه ندیدمش.یادش بخیر کلی خاطره داریم با هم.نه این حرفا چیه مگر میشه همسر به این گلی رو یادم بره .حالا بخند ببینم افرین.دخترا چای و میوه بیارن واسه مامانتون خسته هست .افرین
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بابا متوجه شدی بهتون چی گفتم ؟ مفتش خان هم اینقدر پسرای بیخودی داره؟
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلامsh_omomi88sh_omomi88
داش خودم چطوری؟؟
داداش حالا که بابا نیست قوبونت برو این لیست برام بگیر بیا
راستی محب القلوب
واسه داداش چای بیار
مامان میشه من موتور یخچال رو در بیارم
میخوام آزمایش کنمsh_omomi95
اینقدر هوا گرمه تمام خازنای مغزم پکید
این کولر روشن کن[taajob3][taajob3][taajob3]
باربارا کوشی دوباره رفتی داری با این دوستات حرف میزنی
بسه دیگه بیا داداش اومده خسته هست
برو کمک مامان افطاری رو درست کن
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
shiny7
سلام....به منصور خان خودمون!خسته نباشی!!
آخی خستگیم در رفت این مدیتیشن چقدر خوبه!!
گیس گلابتون گل خودم اون کولرو یکم بزن دور تندش دهن روزه هلاک شدم از گرما!!
چطورین بچه ها؟من نبودم چه کردین؟...
ها؟؟!؟!؟!؟!؟!..........اه!!!!!!......د تر تو شله زردت نمک ریختی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خاک عالم اینطوری میخوای واسه بابات عزیز بشی؟؟؟؟
خوبه اول من خوردم یکم!!!!!
منصور ببین این دخترت چه شاهکاری کرده!!!!!
این شله زده یا شوره زرد؟؟؟؟؟؟
گندمک کابینت شکست بیا بیرون!!!
اون مواد شیمیایی هاتو همه رو ریختم بیرون!همه فاسد شده بودن نگرد اون تو دنبالشون!!
محمد و مجید کوشن پس؟
مامان زبونه روزه چطوری شله زرده منو خوردی که دیدی شوره؟[nishkhand]
منم برم اصن دلم شکست دیگم براتون چیزی درست نمیکنم[negaran]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بله دخترم متوجه شدم.ماشالله شما دخترم به هر کسی مشاوره بدی ترکوندی طرف رو افرین[nishkhand] من فقط یک پسرش رو میدونم و نمیدونم چجوره الان.
دیگه چیزی نگین نوبت بقیه هست .
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
این خانواده حاج منصورو ول کنی تا فردا صحبت دارن!!! :|
سلام داداش
این جیب و اینم اونیکی جیب!!
تو فقط اراده کن داداش کوچولو موچولو دردت تو سر فرماندم!
داداش یه خر شاسی کوتاه برات در نظر دارم اینو فعلا استفاده کن ببینم چه میکنی!!
مامان اتفاقا امروز تو راه یکی از دخترای حاج منصورو دیدم
چه دختر لوس و نونور و ترشیده ای شده!! باید اسمشو تو گیسن ثت کنیم!!
این چایی چی شد!!
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
واااااااااااااااااااااااا اااااااااااای...خداااااااا ااااااا...
بابا یکم ارومترر..دارم درس میخونم خیره سرم...مامان ؟ همش تقصیره توء میگم منو شوهر بده از دست این ارازل راحت شم ،گوش نمیکنی که...[nishkhand]
ماه رمضونی چایی میخواین؟؟؟؟؟
محموووود دارم واست... دلو روده لب تاپ منو در آوردی ،موسمم تبدیل به یه سوسک له شده کردی بست نیست؟
بابا هم که نیست...
ماماااااااااااان؟؟؟
حالا در مورده کی حرف میزدین؟ حاج زنبور عسل؟؟؟چی چی میگفتین؟؟؟[tafakor]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بجای این حرفا فکره ابجیه خودت باش..
ولی از حق که نگذریم غیبت یه مزه دیگه دارههههه
اگه منظورت خانواده حاج منصوره اره دختره از دماغ کرگدن افتادشو میشناسم اون گیتی ناز ورپریده...هیچی حالیش نبود... خننننگگگگگگگگگگگ مادر زاد[nishkhand]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نخوچی کیشمیش[nishkhand]
مگه نمیدونی
هوشنگ معده اش مریضه نمیتونه هر روز روزه بگیره(البته مغزشم تعریفی نداره[nishkhand])
دکتر ممنوع کرده
تو چایتو بیار
دختر چش سفید حرف شوهر میزنه[asabani]
داداش این دختره(دختر حاج منصور رو میگم) رو فقط ازرائیل میگیره
حالا چی گفت؟؟؟[cheshmak]
-
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
AaZaAdeh
واااااااااااااااااااااااا اااااااااااای...خداااااااا ااااااا...
بابا یکم ارومترر..دارم درس میخونم خیره سرم...مامان ؟ همش تقصیره توء میگم منو شوهر بده از دست این ارازل راحت شم ،گوش نمیکنی که...[nishkhand]
ماه رمضونی چایی میخواین؟؟؟؟؟
محموووود دارم واست... دلو روده لب تاپ منو در آوردی ،موسمم تبدیل به یه سوسک له شده کردی بست نیست؟
بابا هم که نیست...
ماماااااااااااان؟؟؟
حالا در مورده کی حرف میزدین؟ حاج زنبور عسل؟؟؟چی چی میگفتین؟؟؟[tafakor]
ا! آبجی گلابتون در نظر دارم براش یه تانک بپیچونم که دل و رودشو در بیاره!!
بچه هااااااااااا
نقل قول:
مگه نگفتم نظم و انضباط داشته باشین و تو خونه شلوغی نکنین :|
نه میخوام بو و عطر چای رو استشمام کنم[nishkhand] ما دین و ایمون داریم چش سفید خیره سر :|[khande]
مامانننننننننننننن[nadanestan][nadanestan] کجایی[negaran] فرمانده من و بابا بشه بقربونت![esteress]
بچه ها این حمیرا رفته قبرس!!! سونا کجاست پس!!
راستی نظرتون چیه به حاج منصور بزنگم و دعوتشون کنم!! امروز حقوقمونو دادن! >:):))