خدايـــا ؛
ميدونم ايـن روزهــا حرفهـــايم
بوي نــاشـــکري مي دهنــد ...
امـــا تـــو...
بـه حســـاب تنهـــايي و درد دل بگـــذار
خــــــدایا
هیچ مرهمی آرامم نمیکند
مرا در آغوش خود بگیر...
نمایش نسخه قابل چاپ
خدايـــا ؛
ميدونم ايـن روزهــا حرفهـــايم
بوي نــاشـــکري مي دهنــد ...
امـــا تـــو...
بـه حســـاب تنهـــايي و درد دل بگـــذار
خــــــدایا
هیچ مرهمی آرامم نمیکند
مرا در آغوش خود بگیر...
خدایا
کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو کسی را آرزو کرد
کیست که به نزدیک تو مقام گرفت و لحظه ای روی گرداندن توانست
خدایا ما را از آنان قرار ده که به دوستی خود برگزیده ای و به عشق و محبت خود خالصشان کرده ای
و مشتاق دیدارشان ساخته ای...
روزی تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم. شغلم را، دوستانم را، زندگي ام را!
به جنگلی رفتم تا برای آخرين بار با خدا صحبت كنم. به خدا گفتم: آيا می توانی دليلی برای ادامه زندگی برايم بياوری؟
و جواب او مرا شگفت زده كرد.
او گفت : آيا درخت سرخس و بامبو را می بينی؟
پاسخ دادم : بلی.
فرمود: هنگامی كه درخت بامبو و سرخس راآفريدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذای كافی دادم. دير زمانی نپاييد كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع اميد نكردم. در دومين سال سرخسها بيشتر رشد كردند و زيبايی خيره كننده ای به زمين بخشيدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. من بامبوها را رها نكردم. در سالهای سوم و چهارم نيز بامبوها رشد نكردند. اما من باز از آنها قطع اميد نكردم. در سال پنجم جوانه كوچكی از بامبو نمايان شد. در مقايسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بيش از 100 فوت رسيد. 5 سال طول كشيده بود تا ريشه های بامبو به اندازه كافی قوی شوند. ريشه هايی كه بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نياز داشت را فراهم می كرد.
خداوند در ادامه فرمود: آيا می دانی در تمامی اين سالها كه تو درگير مبارزه با سختيها و مشكلات بودی در حقيقت ريشه هايت را مستحكم می ساختی. من در تمامی اين مدت تو را رها نكردم همانگونه كه بامبوها را رها نكردم.
هرگز خودت را با ديگران مقايسه نكن. بامبو و سرخس دو گياه متفاوتند اما هر دو به زيبايی جنگل كمك می كنن. زمان تو نيز فرا خواهد رسيد تو نيز رشد می كنی و قد می كشی!
از او پرسيدم : من چقدر قد مي كشم.
در پاسخ از من پرسيد: بامبو چقدر رشد می كند؟
جواب دادم: هر چقدر كه بتواند.
گفت: تو نيز بايد رشد كنی و قد بكشی، هر اندازه كه بتوانی
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته ی من
چرا فسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم، که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من، ای دل دیوانه ی من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را، بس کن از این دیوانگی ها
فروغ فرخزاد
خدایش بیامرزد[golrooz]
خدایا فاصله ام را با خودت هر روز کمتر کن
راه سختی پیش رویم هست و من دور از تو باشم زود میشکنم زود زخمی میشوم
خدایا این رویای که دارم را بدون صبر بودنم سخت میکند ، صبرم را بیشتر کن که بسی دلم میگیرد این روزها
خدایا هر روز میخواهم از تو خوب بودنم را پاک بودنم را کمکم کن که جز تو حامی ای ندارم
خدایا جز تو کسی همیشگی نیست
جزتو کسی واقعی نیست و همه برای خدشه دار کردن احساسم آمده اند و میروند
و اگر صبرم را نیافزایی بدترین حال را می یابم همان حال مرده ها افسرده ها ناامیدان و شکست خورده ها
خدایا دلم پر است و صدایم پیش تو در می آید
گاهی به آدم ها اعتماد کردم و حرف دل زدم اما همان ها که روزی برایم ارزشمند بودن و عزیز حال ...
خدایا بی تو بودن را شاید مدت کمی تجربه کردم اما همان اندک روزها هم بسی سخت و طاقت فرسا بود و من نمیدانم آیا باز همان خواهم شد یانه
اما الان که میدانم هستی و ماه شب تو را به یادم می آورد
همان ماهی که لحظه ای نگاهش میکنم لبخند به صورتم می آورد
همان ماهی که نگاهش میکنم میتوانم آرام و بی صدا با تو دردودل کنم
خدایا فقط از تو میخواهم
خدایا ما که برات مجازی نیستیم
وقتی حالم بده سکوتم سخت میشه اما با تو حرف میزنم تا آروم بشم
خدایا وقتی دیگه حرف زدن با آدمی که برام عزیز بود فقط عزیزو راهنمایی هاش مهم بود حالا دیگه حالم رو بد میکنه دوست دارم بدونم چرا این طوری شده کاش یه روز خیلی زود بهم بگی خدا
خدایا من تو دنیای مجازی و واقعی یکسانه همه چیزم جز یک چیز که اونم دارم شبیه واقعیت میکنم تا دیگه ناراحتی پیش نیارم
خدایا گاهی سکوت بده دلم میخواد وقتی باید حرف بزنم و نمیزنم خودمو بزنم
کاش خدا میتونستی یه جوری بهم بگی تو چی استعداد دارم که هنوز خود واقعیم و علاقه واقعی ام رو نشناختم
خدایا من کاش میشد زود بفهمم تو کدوم ورزش استعداد واقعی دارم خب این همه تلاش میکنم حداقل مفید باشه نه که بخوام جفتش حرفه ای باشم چون با درسام نمیشه نمیشه حتی با برنامه ریزی هم دارم جلو میرم اما اون وقت برای استراحت هیچی وقت نمیمونه
خدایا میدونی دنیام فقط درس و ورزشه اما یه چیزی کمه که خودت میدونی وگرنه منم احساس میکردم خوشبختم وقتی الان هرکسی به الانم حسادت میکنه حجتی کسی که اسمش دوست صمیمیم هست
خب من که این چیزا برام بی اهمیته پس چطور حس کنم خوشبختم
خدایا اونی که کم دارم رو بهم بده
خدایا وقتی راست میگویم چرا باید دروغ بشنوم
خدایا چرا محبت هیش همه دروغ بود
خدایا مرا کمک کن که جز تو دیگه هیچ کسو ندارم
خدایا هرکی که بهم بد کرده رو میبخشم تا تو منو ببخشی و به آرامش برسونیم
خدایا خستم و تو رو فقط دارم
خدایا خودت منو میشناسی پس چرا همه به من میگن احساسی تصمیم میگیرم
خدایا کاش میگفتی چه اشتباهی میکنم که همیشه بهم شک دارن
خدایا من که تو رو میبینم همیشه تو همه کارام
تا اشتباه کمتر کنم چرا
چرا؟خدایا دیگه اعتمادی به خودم ندارم.
خدایا تو دلم یه رویایی هست مال دوران ابتدایی ام که هنوز دارم بهش فکر میکنم
خدایا میشه کاری کنی بهش برسم و به سودم باشه
خدایا تقدیرم رو طوری قرار بده که توش رویام باشه
خدایا آخه چرا اینقدر دلم کوچولو شده و فقط میخوام تو باشی
خدایا دیگه نه اعتماد میکنم و نه نمیکنم
خدایا بی تفاوت شدن خیلی بده
خدایا دردودل کردن با تو بهترین کار ممکنه
خدایا هر روز بهم بگو صبر کن موفق میشی به رویات میرسی
خدایا بهم بگو تو که تلاش میکنی حالا در حد توان و زمانت پس میتونی
خدایا بهم بگو منو به رویاهام میرسونی حتی اگه قراره همیشه تنها دوستم و شنونده ام تو باشی
خدایا...
خدایا خیلی حرف دارم بهت بگم و مینویسمشون
خدایا تو که از همه چی باخبری
خدایا یه ذره منم از نتیجه کارام مطلع کن تا اگه اشتباهه انجامش ندم و اصرار نکنم
خدایا ..........
خدایا.......
خدایا من رو خیلی کمک کن
تو صدامو میشنوی خدایا آرومم کن
خدایا کمک کن بتونم و بشه
خدایا قلبم آرامش میخواد کمی آرومش کن تا بتونم درست تصمیم بگیرم
خدایا بعضی رویاهام اضافی ان اونا رو ازم بگیر
خدایا واقعا خستم
حتی دیگه کم کم دارم از تو هم ناامید میشم
خدایا میخوام فریاد بزنم اما یه جایی نیست صدام به آدما نرسه
میخوام حرف بزنم و گریه کنم اما خدا نمیخوام حرفام به گوش آدما برسه
خدایا میخوام نوازشم کنی
خدایا میخوام امیدوارم کنی اما نیستی به زحمت حست میکنم
خدایا تو صدامو میشنوی؟؟
خدایا چطوری ازت تشکر کنم که دیگه نمیتونم بگم خدایا شکرت
خدایا منو میبینی؟؟؟؟
خدایا به دادم برس
خدایا یه کار کن پاک باشم و خوب
خدایا کمکم کن که همه کارایی که میکنم مطابق خواست تو باشه
خدایا ازم راضی باش
خدایا تنها تو رو دارم و تنها تو آرومم میکنی
خدایا بخاطر همه چی ممنونم
خدایا کاش امیدم رو زیاد کنی
خدایا این کلمه چرا داره آزارم میده
خدایا از دست همه چی دلم گرفته
خدایا از همه چی متنفرم
از آبجی
از داداش
از دوست
از همه بیزارم
با این رفتاراشون دارن حالم رو بهم میزنن
خدایا کاش میشد فریاد بزنم
خدایا یعنی واقعا من این قدر خوشبخت ام که خودم خبر نداشتم
خدایا بهت چی بگم
چی بگم؟
اصلا منو میبینی
اصلا دوسم داری
اصلا شاید باید ،واقعا چی بگم ،تو که خدایی میبینیم و صدام رو میشنوی
فقط چرا از هرچی میترسم با همون آزارم میدی
چرا وقتی میگم این شکلی امتحانم نکن همون طوری امتحانم میکنی
خیلی از کارات خسته ام مگه من چقدر باید صبر داشته باشم
چقدر باید با تو حرف بزنم ولی آخرش باز اونقدر ناراحتم میکنی
که به زور بگم خدایا شکرت
خسته ام کردی خدا با این لطف هات دارم از خوشبختی متنفر میشم
خدایا عجب روزگاری برام گذاشتی
خدایا یعنی من همون آدمم که میتونستم به راحتی به خودم امیدواری بدم بجنگم و خسته نشم
من همونم پس چرا دیگه نیستم اون دختری که حداقل یک کم دوسش داشتم
خدایا بدجور از خودم بدم میاد
کاش مثل قبل شاد بشم و بتونم با شادی ام آدمای نزدیکم رو بخندونم
خدایا یعنی من همون آدمم که دوستم به صبرم حسودی میکرد
آخه من دیگه صبر ندارم خیلی ممنونم خدا میدونی صبرم تموم شده
ولی صبرم زیاد نمیکنی
خدایا برای رسیدن به این رویاهای بزرگ و کوچیک فقط به صبر نیاز دارم تا بتونم این همه مشکل بین راهم رو از پیش پا بردارم
خدایا خدایا کمکم کن
خدایا هیچ وقت امروز رو فراموش نمیکنم
تو همیشه قدرتمندی خدایا ولی به بنده های بی توانت نگاهم نمیکنی از سر دلسوزی هم که شده نگاهم کن
خدایا من به هیچی اطمینان ندارم
خدایا باهات قهرم... کی گفته همیشه باهامی؟ مگه میشه باهام باشی و حالمو ببینی و کاری نکنی؟ مگه میشه هرچی رو که دوست دارم ازم بگیری؟ مگه میشه... که چی؟ که خدایی تو ثابت کنی؟ این روزا شیطونو بیشتر از تو حس میکنم! پس کجایی؟ مگه میشه حواست به بقیه باشه جز من؟ مگه میشه هرکی هرچی میخواد بهش بدی جز من؟ اصلا تو که واسه من وقت نداری چرا خلقم کردی؟ خدایا نگام کن ... اشکامو میبینی؟ نگو تاحالا اشکامو دیده بودی و کاری نکرده بودی... نگو که واسه توام بی ارزش شدم.... خدایا خسته شدم... بغلم کن ، دستامو بگیر...فقط تورو کم دارم...
خدایا باهات قهرم... کی گفته همیشه باهامی؟ مگه میشه باهام باشی و حالمو ببینی و کاری نکنی؟ مگه میشه هرچی رو که دوست دارم ازم بگیری؟ مگه میشه... که چی؟ که خدایی تو ثابت کنی؟ این روزا شیطونو بیشتر از تو حس میکنم! پس کجایی؟ مگه میشه حواست به بقیه باشه جز من؟ مگه میشه هرکی هرچی میخواد بهش بدی جز من؟ اصلا تو که واسه من وقت نداری چرا خلقم کردی؟ خدایا نگام کن ... اشکامو میبینی؟ نگو تاحالا اشکامو دیده بودی و کاری نکرده بودی... نگو که واسه توام بی ارزش شدم.... خدایا خسته شدم... بغلم کن ، دستامو بگیر...فقط تورو کم دارم...
خدایا من خواسته ای ندارم جز خواستنت
خدای من خدایست
که اگر سرش فریاد کشیدم
به جای اینکه با مشت به دهانم بزند
با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و میگوید:
میدانم جز من کسی را نداری
خدایا...
گـشتم بـر در و دیوار حریمت
جایی ننوشتند گنهکار نیاید ...
خدایا!دلتنگ شده ام به اندازه ی آسمانت!
دیروز آرزو داشتم می توانستم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد،
اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد،باز من زندگی خواهم کرد چون تو می خواهی!
خدایا ...
در آواي سنگين سکوت امشب ،
در دست افشاني رويا در ظرافت يک متن ،
در راز ناشناختهي زيستن ؛
تو را عاشقانه ميخواهم ...
در پوچي يک توهم در اوج وصال ،
در سوداي محکومانهي عشقي ،
در روياي مشکوکانهي وصلي ؛
تو را مجنونوار ميکاوم ....
در پژواک انديشههايم ،
در سايهي آرزوهايم ،
و در اوج فاصلهاي ميان کام و دل ؛
تو را ميخواهم ...
در سادگي يک غزل ،
در شور يک عشق ،
در وجد عارفانهي يک نيايش ،
در تبلور يک رويا ؛
تو را ميخواهم ...
مرا در بيکسي امشب ،
در غربت لحظه لحظه ی تنهاييم ،
درياب ...
مرا در درياي بيکران زندگي ،
و در ويرانههاي وجودي خسته ،
درياب ...
در بيصدا گريستنهايم ،
در عجزم از اين غربت ،
مرا درک کن ...
خدايا !
با وجود مهربان و گرمت ،
تار و پود فرسودهي وجودم را از بين ببر ؛
با وجود نوراني خويش ،
پرده پردهي تاريکيام را نابود کن ؛
از تو ميخواهم برفراز درياي وجودت ،
افکار شناور مرا به اهتزاز درآوري ؛
از تو ميخواهم در حجم تاريکي و هجوم غربت امشب ،
در سردي وجودم ،
مرا حامي باشي ...
خدایا خدای مهربونم میدونم راه سختی برای رسیدن به هدف هام درپیش دارم
خدایا میدونم بی کمک تو به هیچ چیز نمیرسم
خدایا همه چیزو سپردم به خودت و تلاش میکن
خدایا لطفا تا آخر کنارم باش و آرومم کن
خدایا الان یه حس عجیبی دارم ولی آرومم خدایا با همه ناراحتی هایی که داشتم و دارم و با همه سختی هام خدا جونم دوست دارم
چون منو بخشیدی
چون کنارمی و آرامش بهم میدی
چون یه چیزی بهم دادی که واقعا دوسش دارم و امیدوارم ازم نگیریش
خدایا انگار داری یه چیزی رو ازم میگیری
یعنی من باید راضی باشم، باشه به رضای تو راضی ام
اما کاش اون چیزو نمیگرفتی که میدونی برام درد داره نبودش
سخت تحمل ازدست دادنش
خدایا منو به رویاهام برسون خواهش میکنم
خدایا جز تو که نمیتونه کسی کمکم کنه لطفا تنهام نذار
خدایا من دیروز خراب کاری کردم لطفا خودت درستش کن
خدایا نذار ناامیدی هام باعث بشه با عزیزان زندگیم بد برخورد کنم
خدایا واقعا چطور اشتباهم رو جبران کنم
کمکم کن خدا جونم
خدایا تنها تو رو دارم که همه چیزمی لطفا با همه سختی هایی که به من میدی آخرش نذار به رویاهام نرسم
خدایا تو اوج ناامیدی کمکم کن
خدایا صدام به تو میرسه
خدایا دوباره دارم سعی میکنم خودم مشکلاتم رو حل کنم بدون آزار دادن داداشم
لطفا کمکم کن
خدایا این دروغ گوها رو از دنیام ببر
خدایا من جز تو دیگه به هیچ کسی دردودل نمیکنم
من جز تو دیگه اعتمادی نمیکنم
خدایا در این روزها که مرا با لطف های بی پایانت کمک کردی
ازت ممنونم
کلمات هم نمیتونن قدردان نعماتی که به من دادی باشند
خدایا نو این روزا خیلی چیزا به من دادی و هرچی ای کاش از دلم گذشته با وجود همه بدی هام بهم دادی
خدایا من یه خواهش دارم لطفا هیچ وقت خودت و مهربونیت رو ازم نگیر من بدون تو هیچ میشم
خدایا راهم رو هموار کن خواهشا
خدایا تو این ماه لطفا نذر همه بندگانت رو قبول کن و حاجت همه رو بده
چشم امید همه به تو و وساطت های امام حسین(ع) هست
خدایا خداجون چیکار کنم دیگه نمیکشم خسته شدم خدا کمکم کن
این همه سردرگمی این همه کار این همه احساس