از مرگ نمیترسم
از ادمای دوروی این دنیا بدم میاد
دوس دارم زود تر بمیرم راحت شم
یه بار هم نزدیک بود عزراییل رو ببینم
ولی قسمت نبود زنده موندم!http://anjoman.bacheha.ir/images/smi...tadj2nu9ax.gifhttp://anjoman.bacheha.ir/images/smiles2/f40.gif
نمایش نسخه قابل چاپ
از مرگ نمیترسم
از ادمای دوروی این دنیا بدم میاد
دوس دارم زود تر بمیرم راحت شم
یه بار هم نزدیک بود عزراییل رو ببینم
ولی قسمت نبود زنده موندم!http://anjoman.bacheha.ir/images/smi...tadj2nu9ax.gifhttp://anjoman.bacheha.ir/images/smiles2/f40.gif
سلام
منم مرگو دوس دارم چون فک کنم آخرت خیلی بهتر از اینجاس
سلی نکنه به خاطر این حرفمون فردا بمیریم[nishkhand]
ولی اینکه خودمو آماده کردم نه فک نکنم آماده باشم چون اگه تو اون دنیا برم از خدا خجالت میکشم پس بهتره از فرصتم تو این دنیا بیشتر استفاده کنمو کارای خوب بکنم
پس من فعلا از مردن استعفا میدم[nishkhand]
بله،من هم دوست دارم بمیرم چون میدانم که مردگی از زندگی خیلی بهتره!
sh_dokhtar11باور کنید یک بار نزدیک بود بمیرم که خیلی خاطره ی وحشتناکی بود...اصلا دوست ندارم به آن روز فکر کنم!
اما خیلی دوست دارم که از این دنیا ی لعنت زده راحت بشم:mad:.با آدو های مسخره اش و تفریح های مسخره اش و زندگی های مسخره اش و عاقبت های مسخره اش...
اصلا من این هدیه ای که خدا بهم داده را قبول نمیکنمsh_dokhtar2 و حتی حاضرم به خاطر گناه انسان های دیگر عذاب بکشم اما دیگر کسی به این دنیا نیاید...
امضای خودتون : «اگر نمی توانی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری!»
اما به این هم فکر بکن که نیازی به افتادن نخواهد بود اگر اندیشه هایمان را بالا ببریم. چون در این صورت هم خود بالا رفته ایم و هم باعث بالا رفتن نه تنها یک نفر بلکه شاید هزاران نفر بشیم
من بیش تر از اینکه از آخرت بترسم از چگونه مردنم می ترسم[esteress][esteress][esteress][esteress][esteress][negaran] [negaran] [negaran] [negaran] [negaran]
مملکت ما رو باش . جووناش به چی فکر نمیکنند. برین بابا فعالیت کنین .طرح ارائه بدین. مقاله بنویسین.کار خیر بکنین .دست چهار تا فقیر رو بگیرین. درس بخونین. تفریح کنین. این دیگه چه جور تاپیک زدنیه؟ [hoshdar]
من با یه چیز دوست ندارم بمیرم
سرطان
فکر کنم به خاطر صحبت هایم زیاده روی کردم،خدایا مرا ببخش[khejalat]
اگر به هیچکدام از هدف هایم هم نرسم،حداقل میتوانم بگویم که ایرانی هستم.
این دیگر چه تایپیه؟ما این همه راه داریم و میتوانیم کلی کار های نیک کنیم!sh_omomi119
اگر کارهای خوبی در این دنیا انجام دهیم دیگر لزومی ندارد که از مرگ بترسیم!درست میگویم؟sh_dokhtar15
شما بعضی وقتها میزنین اما خودتون ندیدین چون یقین ندارین. بنده سی ساله هستم و دارم تقریبا وارد 31 سالگی میشم پس مطمئن باشین حرفم در حد احساس نیست. یقین یدونین.
یه عده ای میرن بالای کوه برا اینکه دعا کنن تا بارون بیاد ؛میبینن که یکی چتر دستش گرفته و میاد ،میگن چترو میخوای چیکار، هوا که آفتابیه؟ میگه من میرم دعا کنم و با دعاهامون یقین دارم که بارون میاد چون با یقین میرم و میدونم که بارون خواهد آمد برا همین چتر با خودم آوردم تا خیس نشم.
خالا ما باید بخاطر یقینمون چتر برداریم اگه بدون چتر بریم معلومه نشانه ای از یقین در وجودمان نخواهد بود و باران هم بخاطر یقینمان خواهد آمد. پس نشانه ای باید داشته باشیم که یقین داریم .
ممنون.
[QUOTE=mahdi42;473907]مملکت ما رو باش . جووناش به چی فکر نمیکنند. برین بابا فعالیت کنین .طرح ارائه بدین. مقاله بنویسین.کار خیر بکنین .دست چهار تا فقیر رو بگیرین. درس بخونین. تفریح کنین. این دیگه چه جور تاپیک زدنیه؟ [hoshdar][lمنم با اقا مهدی موافقم]
بله.منظورتان را متوجه شدم.باز هم ممنون
مرگ قشنگه اما نباید دلیلش راحتی از این دنیا باشه،کسی که از این دنیا عیب و ایراد می گیره مطمئنا اگر بمیره از اون دنیا هم ایراد خواهد گرفت چون این ادم ها عادت کردند به جای اینکه مساله رو حل کنند صورت مسئله رو پاک می کنند ادم باید به گونه ای در این دنیا زندگی کنه که انگار قراره تا هزار سال دیگه هم زنده بمونه واز طرف دیگه باید طوری زندگی کنه اگر همین فردا عمرش کات شد به اندازه ی کافی از زندگیش لذت برده باشه و جای افسوس خوردن باقی نگذاشته باشه[shaad][labkhand]
امید داشته باشیم وخدامونو شاکر/چون هیچ کدوم هیچ وقت فکر نمیکنیم اماده ایم
من از مرگ نمی ترسم یعنی مرگرو حق میدونم و رسیدن به اون رو قسمت هر کس میدونم چون خدا مارو آفریده و خودش هم میدونه که مارو کی از این دنیا ببره
از مرگ نمی ترسم ولی از مرگ با عذاب می ترسم[esteress]
بنظر من:طوری زندگی کنیم ک همیشه برنامه ریزی داشته باشیم و امیدوار باشیم و آینده رو در نظر داشته باشیم ولی باز هم جوری باشه ک برای مرگ حتی ی دقیقه بعدهم اماده باشیم!در کل از زندگی لذت ببریم اما به فکر اخرت هم باشیم.[tafakor]
کاساندان عزیز درود خدای مهربون بر تو
نگران افکارت نباش .این افکار در بعضی سنین وبعضی شرایط سراغ انسان میاد و با کمی صبر و تدبیر و همراهی با انسانهای مثبت اندیش و خوش فکر به راحتی ازبین میره...
خدارو با زیباترین و مهربونترین نگاهش برات آرزو دارم
من دوست دارم تا پیر نشدم بمیرم. چون ازسر بار کسی بودن متنفرم
میدونین من فکر میکنم شما دوستای گلم دچار اشتباه شدید
شما که دوست دارید بمیرید اصلا هدفتون از زندگی چیه؟!!! این سوال باعث بینش ادما نسبت به زندگی میشه شما اصلا برای چی به دنیا اومدین؟خدا از افرینش انسان چه هدفی داشت!
مرگ خیلی شیرینه ولی به نظرتون چرا خدا به ازای بعضی کارها به انسان طول عمر میده؟واقعا چرا!
بچه ها من واقعا با خوندن این نظرا خیلی ناراحت شدم! چرا زندگیتونو اینطوری میبینید؟
تو رو خدا ی کم درباره زندگیتون فک رکنید
حقیقتاً نه .[negaran]
منم دوس دارم...........از این دنیا خلاص میشیم
به نظرم آدم تا وقتی که نمرده بهتره از زندگیش استفاده کنه و خودشو آماده کنه که یه وقتی تو اون دنیا وقتی کارنامه شو بهش میدن مردود نشده باشه از آفا مهدی هم متشکرم اینجا مثل باباها باهمون صحبت کردن و من از نظرشون خیلی خوشم اومد[tashvigh][tashvigh][tashvigh]
همیشه باید آماده بود!
زندگی گذرگاهیست برای رفتن گاهی وقتا لازمه برای رفتن هم توقف کنیم وبه راهی که طی کردیم وراه پیش رومون یه اندیشه ی کوتاهی بکنییم ببینیم چی کار کردیم برا خودمون؟ آیا برای خودمون زندگی کردیم؟؟
بچه ها نمیگم به مرگ فکرنکنیدولی تا تواین دنیا هستین اززندگی لذت ببریدوبخاطرهیچ چیزاین دنیاغصه نخوریدچون این دنیاارزش غصه خوردن نداره
من هنوز خیلی آرزو دارم .من باید بابامو به آرزوش که دکتر شدن منه برسونم
فکر کردن به مرگ خوب است، همانطور که امیر المؤمنین علی (ع) می فرمایند:
"ای بندگان خدا از مرگ و نزدیک بودنش بترسید،
و آمادگی های لازم را برای مرگ فراهم کنید، که مرگ جریانی بزرگ و مشکلی سنگین به همراه
خواهد آورد: یا خیری که پس از آن شرّی وجود نخواهد داشت، و یا شرّی که هرگز نیکی با آن نخواهد
بود. پس چه کسی از عمل کننده برای بهشت، به بهشت نزدیکتر و چه کسی از عمل کننده برای
آتش، به آتش نزدیکتر است."
ولی زندگی:
"شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه ی نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی آبتنی کردنِ در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !!!
زندگی وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردی
آخرین فرصت همراهیِ با امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه ی خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه در اندیشه برگ
زندگی، خاطرِ دریایی یک قطره،، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است در آیینه ی عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهرِ نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم."
سهراب سپهری
خدانکنه واسه کسی پیش بیاد...
ولی وقتی میری زیر تیغ جراح که قبل از عمل بهت میگه 85%شانس زنده موندن داری نمیدونید چه حالی بهت دس میده
شبی که فرداش عمل داریو البته قسمت کسی نشه ولی باید خودت حس کنی
وقتی واسه آخرین بار با اونایی که یه عمره باهاشون نشستی پاشودی خندیدی گریه کردیو میخوای ترک کنی ....وقتی موقع رفتن چشای مادرتو میبینی خیلی سخته سخت تر از اون چیزیه که بخوام وصفش کنم
اره یه دفعه من خودمو اماده کردم....اماده ی اماده تا دم در جهنمم رفتم ولی نخواستن که برم....از اون موقع به بعد انگار که چشامو عمل کرده باشن دیدم به کل به دنیا عوض شد.....اینو میگم که هم قدر سلامتی هم قدر هر نعمت دیگه ای که خدا بهتون داده رو بدونید...خدا یا شکرت به خاطر هزاران نعمتت و البته توبه پذیریت...
یه چی یادم رفت بگم مرگ درسته یه سفره ولی اگه با شهادت سفرت اغاز بشه سعادت مندی شک نکن ...پس از خدا بخوایم با شهادت از دنیا ببردمون...
عذر میخوام که وقتتونو گرفتم[shaad]
عزیزم دل یاد مرگ دلو هوش و بدنو پیر میکنه و ازبین میبره و دلو غمگین...[afsoorde]
من خودمو اماده نکردم اما..............
دلم میخواد به ارزوهام برسم کارایی ک دوست دارم انجام بدم با همین شیوه برم جلو تا زمانش برسه هر چ بادا باد
راضی باشیم ب رضایش...........
منم دوست دارم زودتر از این زندگی یکنواخت راحت شم ولی همیشه از شب اول قبر وحشت دارم شبا وقتی بهش فکر میکنم دیونه میشم در کل خیلی از مردن میترسم شاید واسه اینه که آدم خوبی نیستم.......ولی بعضی موقعه ها از تمام وجودم آرزوی مرگ میکنم....