-
دل به خدا بسپار...!
دل به خدا بسپار...!http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/51.gif
خدایا!خودم را به تو میسپارم که
تنها تو محرم اسرار سر به مهر منی
خدایا!خودم را به تو میسپارم که جز تو نیست انیس و همدم و همراهم
تو را می طلبم وتنه
ادل در گرو عشق و محبت بی مثال تو میبندم.
آری!با تمام وجود سوگند یاد میکنم:
قسم به ابر های باران زایت!
سوگند به فرشتگان مقرب و بندگان مخلصت
که هر آنچه از تو بر من میرسد و هر آنچه بر من مقدر میداری
مرا به سوی شادمانی و شعف و سر افرازی رهنمون میسازد!
پس چه جای غم و اندوه و حزن و ناسپاسی
از مصایب و شداید روزگا
رچون تو بامنی
خدایا!خودم را به تو میسپارم و نیک میدانم
که با دل سپردن به توست که رنج هایم مرتفع و غم و اندوه هایم
فروکش مینماید
با دل سپردن به توست که
عظنمت وجود و مقام کبریایی خویش را از زیر شکنج
بیهودگی و حقارت به در آورده و آن را در انتظار تمامی آفریدگانت
به نمایش خواهم گذارد
با دل سپردن به توست که...
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خداجونم خودموبقیه روبه تومیسپارم.مواظبشون باش...
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خدا جونم .......................................
مرسی ستایش جونم.
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خدایا دوباره معجزه کن
می دانم که دوباره معجزه خواهی کرد. می دانم دوباره لبخندی واقعی هدیه ام خواهی داد. و این بار من چشم انتظارم. چشم انتظار لطفی دوباره ام . چشم انتظار معجزه ای دوباره . ای مهربانم برای برگشتنش معجزه کن تو ای عظمت هستی که زندگی ام سرشار از معجزات توست. برای او که مدتی است همدم کماست زندگی دوباره عطا کن. به او آسودگی ببخش تا به آرامی چشمانش را بگشاید تا دوباره لبخند پرمهر و نگاه معصومش را ببینم .
خدایا من به نیت گشودن چشمانش پارچه سبزی را بر میله های ضریح زیارتگاهی بستم و شب هنگام خواب دیدم در گذر از زمان ساده زندگیم راهی زیارتگاهی شدم و برگ سبزی از جنس پارچه را به تن تنومند ضریح گره کردم . دستان خالی و پر از سادگیم را بر میله های ضریح حلقه بستم. و ای خدای مهربان آنگاه از تو خواستم تا او را به حرمت پاکیش سلامتی کامل عطا کنی. تا او را به حرمت نگاه های معصومش زندگی دوباره ببخشی تا چشمانش را بگشایی.
همانگونه که آرام با تو راز و نیاز می کردم او آمد و با مهربانی گفت: چه حریم سبزی برافراشتی- چه شمع روشنی در دلت برافروختی. این پارچه سبز که در دلت گره خورده از برای کیست و بی آنکه منتظر پاسخی بماند گره را گشود و به دستم داد و با مهربانی گفت به زودی چشمانم را می گشایم و زیارتگاه امن دلم را که گره های سبزش مهربانانه به دست خدا گشوده شده است نشانت خواهم داد. که اوست بهترین گره گشا.
از خواب که بیدار شدم احساس کردم در دلم جای حاجتی خالیست. به گمانم ای خالق معجزه آفرینم یکی دیگر از گره های زندگیم به دست تو گشوده شد. و من امیدوارانه در انتظار سلامتی اش شمعی برافروختم تا راه آمدن را برایش روشن نگه دارم تا زودتر برگردد. و من از جانب تو ای مهربان برای تمام آنانکه برای سلامتی اش گره ای سبز در دلشان بسته بودند نوید خواهم داد که معجزه شد، همه گره ها گشوده شدند.
آنجا که دل حریم خداست گشودن گره ها میسر است
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خداوندابا نام تو پای پیش می نهم
و کار های روزانه ام را پی میگیرم
تویی آری تنها تویی که
بر همه آنچه می اندیشم میگویم و یا انجام میدهم آگاهی
خدایا!باشد تکلیفی را که حکمت تو تعیین کرده
با شادمانی به انجام رسانم
تو در تمام کار های من حضور داری
و نیکی و اراده ی کاملم را ثابت میکنی
چارلز وسلی
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
ستایش خداوندی را سزاست
که احساس فراوانش برآفریده ها گسترده
و دست گرم او برای بخشش گشوده است.
او را بر همه کارهایش میستایم
و برای نگهداری حق الهی از او یاری می طلبم
و گواهی می دهیم جز او خدایی نیست.
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
به سوی زیبایی های طربناک هستی
به سوی بالندگی و شکوفایی و آزادگی
تصادف نه شانس نه بد اقبالی نه
جملگی.ما را به سوی او.به سوی خود
اگر رنجور و بیمار شدی اگر در بستر بیماری نشستی
اگر در آغوش سرور و شادکامی جای گرفتی
به سوی خود به سوی آگاهی و روشنایی
و رها شدن از غفلت و روزمرگی
کارون مطلبی
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
|
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
|
- - - به روز رسانی شده - - -
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
|
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
|
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
|
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
|
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
عشق الهی...
الهی!عشق خویش را به ما هدیه کن
به ما ببخش عشق آنچه مایه ی توست
و توفیق انجام آنچه را که تو میپسندی به ما عطا کن
عشق خویش را در درون ما
از محبت به خویشتن مان خانواده مان ثروتمان وحتی
آبی خنک وگوارا فزون تر ساز!
حضرت محمد(ٌص)
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خدایا آنکه تورا دارد چه ندارد..... و آنکه تو را ندارد چه دارد......
خدایا محبتت و شوق رسیدنت را در دلهایمان آنچنان شعله ور ساز که از خود بی خود شویم
خدایا ذکرت و یادت را در دلهایمان طنین انداز کن
صلوات
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خداوندا تویی پروردگارم همه از توست یا رب هرچه دارم
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
همیشه دلتنگیام را در دریای آغوش تو ریختم ، عجیب این دریا معجزه میکند !
تمام غم را میبلعد و باز آرام آرام است
دریای لاجوردی من ، خدای من . . .
خدایا مرا ببخش از اینکه همیشه از تو میخواهم اما تو را نمیخواهم !
یادم باشد که امید خوشبختانه از دست دادنی نیست . . .
آن هم امیدی که رو به سمت خدا باشد . . . !
وقتی به یک سلوک و آرامش خاص میرسی که همه چیز را پائین بیاوری و فقط «خدا» را اون بالا نگه داری . . .
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ !
ﺍﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻪ ﺳﯿﺐﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ . . .
دست به دامن خدا که میشوم ، چیزی آهسته درون من به صدا میآید که نترس . . . !
از باختن تا ساختن دوباره فاصلهای نیست . . .
به خدا گفتم : اگر سرنوشت مرا نوشتهای چرا دعا کنم ؟
خدا گفت: شاید نوشته باشم هرچه دعا کند . . .
خدایا !
مرا چون سبزهها فروتن ساز ؛
چون گلها ساده ؛
چون نسیم روحبخش
و چون افتاب فراگیر
و گلهای زیبای عشق را در دلم شکوفا کن
و مهربانی را
یا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش / ما را سپس به رحمت بی منتها ببخش
هر چند ما نهایم سزاوار رحمتت / ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش . . .
آرامش چیست ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظههایت سرشار از بوی خدا . . .
خدایا
دستم به آسمانت نمیرسد
اما تو که دستت به زمین میرسد
"بلندم کن"
از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوشتر از یاد خداوند ثمری نیست . . .
هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز
تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم
که میکشی تو ز عبد فراری خود ناز . . .
خداوندا
برای همسایه که نان مرا ربود ، نان
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند ، مهربانی
برای کسانی که روح مرا آزردند ، بخشش
و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . .
خداوندا ! دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها، یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
خدای من
دستانت که مال من باشند هیچ کس مرادست کم نمیگیرد
به نام خالقی که تنهاست ولی تنهایی را برای مخلوقاتش نمیپسندد
خدایا
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد . . .
پروردگارا
به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم و دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم . بینش ده تا تفاوت این دو را دریابم . مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند . . .
خداوندا تو را میخواهم ای از خاکیان برتر
تو را میگریم ای در کهکشان جاری
سکوت بغضهایم را جوابی ده
غریبیهای اشکم را پناهی باش . . .
جادههای زندگی را خدا هموار میکند ؛ کار ما تنها برداشتن سنگریزههاست . . .
http://www.rozanehonline.com/rozaneh...okr/shokr3.jpg
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
هم چون هوایی که تنفس میکنیم ،
عشق خدا هم در اطراف ما در حال گردش است ...
با لمس هر آنچه روی زمین است ،
خدا را احساس میکنم ...
در زیبایی دانه های برف که آرام بر زمین فرود می آید ،
می توان عمق خلاقیت دستان خدا را دید ...
پیش از هر چیز بر دانش خدا اعتماد کن ،
تا عظیم ترین ثروت جهان یعنی "خوشبختی" را به دست آوری ...
پروردگار سوگند به حمایت از ما خورده ،
پس در هر درد و رنج "پـنـاهـگـاهِ" ماست ...
"هلن استاینر رایس"
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
الهی ...
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،
و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛
آن سه خصلت عبارتند از :
فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،
و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،
و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...
و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :
تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،
و چشمِ امید به تو بسته است ...
همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،
و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...
" دعای 12 صحیفه ی سجادیه - بخش 1 تا 3"
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خدايـــــا ...
مدعيان رفاقت ، هر کدام تا نقطه اي همراهند ...
عده اي تا مرز منفعت ...
عده اي تا مرز مال ...
عده اي تا مرز جان ...
عده اي تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز اين جهان ...
تنها تويي که همواره مي ماني ... !
رهـــــايم نـکن . . .
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
چشمهايت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ي خودت سخن بگو ؛
هرچه ميخواهي بگو ، او ميشنود . . .
شايد بخواهي تورا ببخشد ،
يا آرزويي داري ،
شايد دعايي براي يک عزيز و يا شکرش ،
بــگو ميشنود . . .
اين لحظه ي زيبا را براي خودت تکرار کن ؛
پــرواز دلـت را حـس خواهـي کـرد . .
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
يوسف مي دانست که تمام درها بسته اند ؛اما بخاطر خدا و تنها به اميد او ،به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش باز شد ...
اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته شدند ؛تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوي درهاي بسته بدو ،چون :خــداي تــو و يوســف يکـيــسـت ...
- - - به روز رسانی شده - - -
و هنگامی که بندگان من ، از تو درباره ی من سوال کنند ؛(بگو) :من نزدیـکـم ؛دعای دعا کننده را ، به هنگامی که مرا میخواند ، پاسخ می گویم .پس باید دعوت مرا بپذیرند ، و به من ایمان بیاورند ، تا راه یابند ...
" آیه 186 سوره ی بقره "
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
دلـــت کـه گـرفــت ،
ديگر مـنـتِ زميـــن را نــکـش !
راهِ آسمـان بـاز است ...
پر بکش !
او هميشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را مي خواند ...؟
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
اي آنکه رحم ميکني بر کساني که بندگانت به آنها ترحم نمي کنند ،
و اي آنکه مي پذيري بنده اي را که هيچ شهري او را نمي پذيرد ؛
و حاجتمندان به درگاهت را خوار نمي سازي ،
و اصرار کنندگان را نا اميد نمي کني ،
و گستاخان را از آستانت نمي راني ؛
و تحفه هاي ناچيز بندگان و کارهاي نيک ولي کوچک آنها را رد نکرده و جزاي آن را مي پردازي ،
و اي آنکه نه تنها از عمل کم تشکر مي کني بلکه پاداش بزرگي بر آن در نظرمي گيري ؛
اي آنکه به هرکه به تو نزديک شود نزديک گردي ،
و هرکه را به تو پشت کند به سوي خود مي خواني ...
و اي خدائي که نعمتت را تغيير نمي دهي و در عذاب ما شتاب نمي نمايي ،
و درخت نيکي را به ثمر مي رساني تا در ثواب بيفزايي ،
و از گناهان ميگذري تا محو شود .
آرزوها هنوز به انتهاي کرمت نرسيده،برآورده شده برگشتند ،
و ظرف هاي درخواست ها از منبع بخششِ تو لبريز شدند ،
و صفت ها به حقيقت تو نرسيده،از هم گسيخته اند ؛پس بالاترينِ برتري ها و با شکوه ترين همه ي عظمت ها بي ترديد از آن توست ...
صحيفه ي سجاديه - نیایش چهل و ششم بخش
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برايت گل مي فرستدو هرروز صبح آفتاب را به تو هديه مي کند ..
به ياد داشته باش که پروردگار عالم با اين که مي تواند در هر جائي از دنيا باشد ،
قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهي چيزي بگوئي ، گوش مي کند ..
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
انسان ها را بدون اينکه به وجودشان نياز داشته باشي ،
دوست بدار ؛
کاري که خدا با تو مي کند ...
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
خداوند همه ی ما را دوست دارد و درک مي کند ،
منظورم از ما ، من و توست ...
مهرباني او همه را کفايت مي کند ،
از پير و جوان گرفته ،
تا افراد تنها و ناتوان ،
از تند خويان تا متکبران ...
عشق او حد و مرزي نمي شناسد ،
پس هرگز گمان مکن که مورد رحمت او واقع نمي شوي ؛
مهم نيست که چه کسي هستي يا چه شغلي داري ،
نام تو نيز در فهرست خداست ...
مهم نيست که چه گذشته اي داشته اي ،
به خدا اعتماد کن تا حقيقت اين کلمات را دريابي ؛
به سختي کارت فکر نکن فقط آنرا در دست خدا بگذار ،
زيرا آن زمان که همه رهايت مي کنند هنوز در آغوش او هستي ؛
خدا هنوز هم دوستمان دارد ،
از آغاز جهان شيفته مان بوده ،
و هميشه هم خواهد بود ...!
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
http://upload.iranvij.ir/image_tir91/13408352301.jpgروی پـــــرده ی کعــبه ؛ این آیه حک شده اســت : نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ و مـــن . . .
هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم : " بندگانم را آگاه کن که من بخشندهی مهــــربانم ! "
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
به یقین روزجهنم کمینگاهی ست بزرگ،ومحل بازگشتی
برای طغیانگران.مدت های طولانی درآن می مانند.
درآنجا نه چیزخنکی مینوشند ونه نوشیدنی گوارایی..
جزآبی سوزان ومایعی ازچرک خون.
این مجازاتی ست مناسب اعمالشان،
چرا که آنان هیچ امیدی به حساب نداشتند
وآیات مارا تکذیب کردند.آیات 21-28سوره نبا.
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
آن گاه که تنها شدی و در جست وجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی،
برمن توکل نما. ( سوره مبارکه نمل-آیه 79)
آن گاه که ناامیدی بر جانت پنجه اَفکَند و رها نمی شوی،
به من امیدوار باش. ( سوره مبارکه زمر-آیه53)
آن گاه که دوست داری به آرزویت برسی،
به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم. ( سوره مبارکه غافر-آیه60)
آن گاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد،
به یاد من باش که من همواره به یادتو هستم. (سوره مبارکه بقره-آیه152)
آن گاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت،
درتوبه به روی تو باز است. (سوره مبارکه قصص-آیه67)
آن گاه که شیطان همواره در پِی وسوسه توست،
به من پناه ببر. (سوره مبارکه مومنون-آیه97)
آن گاه که روحت تشنه ی نیایش ورازونیاز است،
آهسته مرا بخوان. (سوره مبارکه اعراف-55)
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!
مناظره خدا و شیطان
خدا: اى ابليس! چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى شد كه با قدرت خود آفريدم. آيا تكبر كردى يا از برترينها بودى برتر از اين كه فرمان سجود به تو داده شود؟
شیطان: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را ازگل.
خدا: از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو كه تو رانده درگاه منى اينجا جاى پاكان و مقربان است، نه جاى آلودگان و سركشان و تاريك دلان و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود و هميشه مطرود از رحمت من خواهى بود.
شیطان: پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مىشوند مهلت ده مهلتى كه از فرزندان آدم انتقام گيرم، و همه را به گمراهى بكشانم.
خدا: تو از مهلت داده شدگانى ولى نه تا روز رستاخيز و مبعوث شدن خلايق بلكه تا روز و زمان معينى.
شیطان: به عزّتت سوگند كه همه آنان را گمراه خواهم كرد مگر بندگان مخلص تو از ميان آنها، آن گاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنها مىتازم. و بيشترينشان را شكرگزار نخواهى يافت.
خدا: به حق سوگند، و حق مىگويم كه جهنم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پیروی کنند پر خواهم كرد.
-
پاسخ : دل به خدا بسپار...!