اگه یکی را دوست داشته باشی اما بهش نرسی شب عروسیش با یه نفر دیگه چی کار میکنی؟؟؟؟هرچی تو دلت میگذره درباره ش بگو...
نمایش نسخه قابل چاپ
اگه یکی را دوست داشته باشی اما بهش نرسی شب عروسیش با یه نفر دیگه چی کار میکنی؟؟؟؟هرچی تو دلت میگذره درباره ش بگو...
مبارکشون باشه
چقدر بد اصلا نمیرم عروسیش که بخوام کاری بگم چیزی بگم اگر آشنا باشه میرم کلی هم میگم میخندم میرقصم نمیذارم کسی از ضعفم استفاده کنه
تا سر حد مرگ پیش می رم میرم یه جا که هیچ کس نباشه و انقدر داد میزنم تا خالی بشم بعدش هم انقدر اون زنه رو اذیت می کنم تا به غلط کردن بیفته تازه شب عروسیش هم خرابکاری ای راه میندازم که تا آخر عمر یادش باشه از این غلطا نکنه
میگم اخجون عروسی.چه شامی بخورم به شخصه [nishkhand]
اگه کسی رو واقعا دوست داشته باشم بهش میرسم.اگه نرسم خب نشد.سرنوشته دیگه.توی دنیا واسه خیلی پیش اومده.پس باید شاد بود که 2نفر تو اون شب به هم رسیدن.فقط شام و از دست نده ...[nishkhand]
واااقعن بهم میریزم!!!
تو خودم میریزم همه چیو و دیگه اصن رابطه قبلیمونو ب روش نمیارم [narahat]
وااااای اصن تصورشم نمیتونم بکنم[nadidan]
براشون ارزوخوشبختی میکنم.خودمم ناراحت نمیکنم دنیادوروزه بهترشو براخودم پیدامیکنم
اولا یکی رو انتخاب میکنم که ازین کارای خیلی خیلی وحشتناک انجام نده و دومن که اگه هم بشه که نمیشه فراموشش میکنم چون در به در شدن کار آدمای ضعیفه منم که ازین تیپ آدما نیستم........................................ ........................... عجب اعتماد به نفسی ................................
به نظر من بستگی داره
اگه طرف از عشق من خبر نداشته باشه و فقط من عاشقش باشم مسلما براش آرزوی خوشبختی میکنم چون درهرحال اشتباه از منه
اگرم قول ازدواج داده باشه و با1نفر دیگه ازدواج کنه من باشم نمیبخشم ولی نفرینم نمیکنم که دامن گیر خودم بشه واگذار میکنم به خدا که اونوقت خودش میدونه و بنده ش
شب عروسیشم فدای سرم من چرا ناراحتی کنم [labkhand]
خداوند زحکمت ببندد دری/ز رحمت گشاید در دیگری[nishkhand]
این اتفاق هیچ وقت برای من نمیفته
به بهترین شکل ممکن میرم عروسیش و سعی میکنم بهترین هدیه ی اون شب رو من بهشون بدم و براشون ارزوی خوشبختی میکنم.
وقتی یه نفر رو دوس داری سعی کن دوسش داشته باشی و خوشبختیش رو بخوای نه اینکه بخوای مالکش باشی و بخوای اون فقط مال تو باشه چون اینجوری بعد از یه مدت میشه برات یه چیز عادی مثل داشتن یه ماشین که اولش دوس داری داشته باشیش اما بعدا که داشته باشیش برات عادی میشه.سعی کن عاشق باشی نه مالک
به رو خودم نمیارم خیلی ریلکس میرم اونجا مثل بقیه ها.
رفـتــטּ...هـمـیـشـه اخـتـیـــاری نـیـسـتــــ (!)
آدمــ گـاهـی مـَجـبـوره ...
کـســـــے رو کــه دوسـت داره ...آبــی پـشـتـــ ِ سـَرش بـریـزد ..
دُعــــایـــــے بـرایـش کـنـد ...
و بـه دسـتــِ ...او ...یـــــے بـسـپـارَدَش کـه ...
شـده اسـتـــ هـمـــه ی او ..
اولش حسابی کریه میکنم بدش میرم یه جایی که ازشون درور باشم
اما این اتفاق برامن افتادش وچیز خواسی نیوفتاد البته باید بگم اون منو میخواست من زیاد خوشم نمیومد اما انقد زن بیچارشو مسخره کردیم یادم میاد خندم میگیره
این بد اموزی داره توجه نکنید[khande]
سلام.دوستان منم باور نمیکنم که انقد ریلکس باشین!!!شاید چون هنوز براتون پیش نیومده همچین چیزی.ولی من خییییییییییییییییلی بم برمیخوره فک کنم تا ی هفته افسرده شم اما گریه شاید شاید دوقطره اشک!!!و دیگر اینکه نمیبخشمش و گاهی گاهی گاهی شاید دلم براش تنگ بشه[khejalat]
خدا نکنه همچین اتفاقی بیفته![nadidan]
واسه من که خیلی سخته
امیدوارم نفهمم اون شب عروسیشه[taajob] اما اگه بفهمم مطمئنا گریه میکنم...
اما در کل زود باهاش کنار میام..
اگه کسی رو دوست داری ولش کن بره اگر برگشت بدون از همون اول هم متعلق به تو بوده اما اگر برنگشت بدون قسمتت نبوده.[golrooz]
و من هیچ وقت به چیزی که متعلق به من نیست فکر نمیکنم.[bihosele]
به نام خدا
من تو عروسيشون شركت ميكنم و بهش تبريك ميگم ، بعدش سوار ماشينم ميشم ، اولين جايي كه ميرم فرودگاست ، ميشينم با اون عشقاي اهنيم درد و دل ميكنم و شايدم خرف نزنم و فقط تا صبح اونجا باشم
تو خودم میریزم شب عروسیشونم فقط نگاشون میکنم وحسرت میخورم و سعی میکنم خودم دلداری بدم .آخرشم بهشون تبریک میگم ومیرم تا فراموش کنم همه چی رو البته بعد از مدتی
شاید اگر گاهی
قلبم زند از نو
بگریزم از عشقُ
از یادگار تو...
دوست داشتن و دوست داشته شدن زیباست... بی نهایت...
میدونم احساس عشق خداوندی قابل قیاس با عشق زمینی نیست اما یه چیز رو خوب میدونم و اون اینه که پروردگار این احساس زیبا رو بخشیده تا ازش بهره ببری و
چه خوب میشه که از عشق زمینی به عشق جاودانگی پروردگار برسی..چرا که این دو عشق و احساس مکمل همدیگه هستند..
من همیشه آرزوی چنین احساسی داشتم و دارم
اما اگر بخواد چیزی یا کسی یا اتفاقی از مسیر عشق و احساس واقعی منحرف نه ما رو.. پس باید بسپریمش دست خودش...
من آدم احساساتی هستم .. زیاد
این مطلبو واسه روشن شدن موضوع گذاشتم اما
باید بگم اگر چنان که دوستمون گفتن بخوام جواب بدم
در واقع نمیتونم منکر ناراحتی شدید قلبیم بشم.. اگر چنین اتفاقی واسم بیفته به احتمال زیاد زمان زیادی درگیر میشم تا به نبودن کسی که دوستش دارم عادت کنم
اما این دلیل نمیشه که واسه شادمانی اون ناراحت باشم.. از اعماق قلبم براش آرزوی خوشبختی میکنم و میسپارمش به خدا.. تو همون شب عروسیش[labkhand]
بچه ها الكي نپرونين! 1كم فكر كنين.اگه اين اتفاق بيفته واقعا سخته!البته اگه دوس داشتنتون واقعي باشه...!
غير ممكنه عين خيالتون نباشه!
من كلا آدم بيخيالي هستم اما مطمئنم اين مسئله اگه پيش بياد 1كم اذيت ميشم!
من خیلی ناراحت میشم وگریه میکنم اما کاری ازدستم برنمیاد هیچ وقت هم دوست ندارم ناراحتی عشقمو ببینم به همین خاطر میسپارمش به خدا وبراش آرزوی خوشبختی میکنم اما خودم نمیتونم فراموشش کنم
اگه واقعأ دوستش داشته باشم از ته دل واسشون آرزوی خوشبختی میکنم.اینو واقعأ میگم چون تجربشو داشتم و واقعأ واسش آرزو خوشبختی کردم و واسش خوشحال بودم.چون افرادی دوست داشتنشون واقعیه که خوشبختی همو بخواند.سخته ولی امکان پذیره.[shaad]
آفرین...[tashvigh]
من اول حسابی گریه میکنم وقتی راحت شدم واروم .میرم لباس شیک میپوشم وبه رو خودم نمیارم. کاری میکنم که اون پشیمون شه از اینکه به هم نرسیدیم
براش آرزوی خوشبختی میکنمــ [nishkhand]
- - - به روز رسانی شده - - -
آروزی بدبختی هم شایـد [khande][nishkhand]
حسرت خوردن که دیگه فایده نداره
بیخیال نشد دیگه ....
فراموشش میکنم به همین راحتی
ایشالله خوشبخت شه
من ....
اولش بهش زنگ میزنم تبریک میگم واز خودش تاریخ دقیق عروسیشو میپرسم که نفهمه بابت از دست دادنش ناراحتم واینکه دوست ندارم اون هم دچار عذاب وجدان بشه
اما من خودم تحمل دیدنشو با یه نفر دیگه ندارم وشاید تو همونجا گریه م بگیره و مجلسو ترک کنم برم ویه جایی دور از همه با خدا خلوت کنم وگریه کنم وتا آخر عمرم خودمو از عاشق شدن محروم میکنم