-
هرچه دل تنگت می خواهد بگو
سلام به دوستای عزیزم
امیدوارم زندگی بر وفق مرادتون باشه...
تو این پست سعی کردم کاری کنم تا دوستای عزیزم که وارد این پست میشن هر چه دل تنگشون می خواد بگن...
دل نوشته ای ،آرزویی،چند کلمه درد و دل با خدا ،درد و دل با هر کی که دوست دارین،جمله ای زیبا، حرفی ،حدیثی و خلاصه هر چه دل تنگت می خواهد بگو...
امیدوارم دوستای عزیزم کم لطفی نکنن...
یا علی...
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
من مانده ام و یک برگه سفید!!!
یک دنیا حرف نا گفتنی!!!
و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!
در این سکوت بغض آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!
و برگ سفیدم
عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ام , کنار آن قطره
یک قلب کوچک می کشم !
و , وقت تمام است!!!
برگه ها بالا...
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
حدیثی هست که میگه
عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی ان اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون.
ما آدما نیروی عظیمی تو وجودمونه که هنوز بهش پی نبردیم.
امیدوارم که ما ایرانیا به این نیروی عظیم پی ببریم و ایرانی پر از افتخار بسازیم.
و خدایا تقدیر دوستانمان را زیبا بنویس تا ما جز لبخند چیزی دیگری از آنها نبینیم.
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
بیاید این روز ها برای همدیگه خالصانه دعا کنیم .
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
دلم دریاچه ی غم شد دوباره / قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور / بخون ای دل محرم شد دوباره . . .
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
شب دهم
مرز در عقل و جنون باریك است
كفر و ایمان چه به هم نزدیك است
عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم
گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا
خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی
عشق تو پشت جنون محو شده
هوشیاریست مگو سهو شده
من و رسوایی و این بار گناه
نو و تنهایی و آن چشم سیاه
از من تازه مسلمان بگذر بگذر
بگذر از سر پیمان بگذر بگذر
دین دیوانه به دین عشق تو شد
جاده ی شك به یقین عشق تو شد
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست . . .
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
اولین باری که یکی بهم گفت دوستت دارم گریه ام گرفت
الان کسی بهم میگه دوستت دارم خندم می گیره....
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرابال وپری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
کـــــلافه که باشی ... دلتنگِ کسی هستی ، که نیست!
حوصله کسی را نداری ؛ که هست...
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
قفس داران سكوتم را شكستند
دل دائم صبورم را شكستند
به جرم پا به پاي عشق رفتن
پر و بال عبورم را شكستند
مرا از خلوتم بيرون كشيدند
چه بي پروا حضورم را شكستند.
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
خدایا هرآنچه کن که خود صلاح میدانی
که من
به هرآنچه تو کنی راضی ام
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
از خدا پرسیدم : خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا فرمود :
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حال ات را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار
و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن
و هیچگاه به باورهایت شک نکن .
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
قویی که شنا میکرد در برکه ی چشمانت / موجی که رها میشد در بستر چشمانت / قلبی که نفس میزد در دام گریبانت / من بودم و خواهم بود همواره پریشانت
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته میتراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارد دل هوای گریه ، خدایا بهانه ای .....
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
زندگی
یکی شاد یکی در حال کار یکی مثل من پی شادی
یکی هم ممکنه عزیزشو از دست داده باشه
زندیگی
میتونیم حسش کنیم ؟
من بشنوم زبونم و گاز میگیرم ولی ممکنه
الان چه حالی داره
ممکنه یکی باباشو از دست داده باشه
الان بی باباس یعنی
درک نمیشه کرد
ولی رفتنی ها رفتن،
چی بگی بهش
چجوری اروم کنی، زبان ما جواب میده؟!
فکر نکنم،اگه کسی رو که دیروزش دیدی الان بدن بیجونش جلوت باشه چیکار میکنی
در میری؟ یا سعی میکنی فکر نکنی
شاید میری لا به لای صفحه ی اینتر نت قایم میشی؟
هر کس اندازه ای داره
کی میدونه
بازم شکر خدا
تا کاسه ی من تموم نشده شکرت
امیدوارم ما رو ببخشی ، میگیم ترس نداره ولی داره یعنی یکم خوف داره
خوف اینکه خوب نبودی...
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
دلم یه شکم سیر گریه میخواد
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
اگر حجاب حضورت وجود پست من است
خدا کند که بمیرم چرا نمی ایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
ای خواجه که روز و شب ، پی سیم و زری
دنیا طلبانه ، هر طرف در به دری
گنجت به پسر رسد عذابش بر تو
بالله که ز دیوانه تو دیوانه تری
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
خدايا خداوندا تمام مارا به راه راست هدايت كن ونگذارهيچيك از مارا از راه راست خارج شويم
آمين يارب المين
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
دلم برای کسی تنگ است که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت وشعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند دلم برای
کسی تنگ است که همچو کودک معصومی دلش برای دلم میسوخت
ومهربانی را نثار من می کرد دلم برای کسی تنگ است
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
نترس از هجوم حضورم
چیزی جز تنهایی با من نیست...
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
کاش کمی صداقت در وجود ما ریشه داشته باشد
کاش تا میفهمیم یکی ساده دله ، زرنگ بازی درنیاریم
کاش پشت به دوستی ها نکنیم
کاش معنای واقعی عشق را درک کنیم
کاش ...
.
.
.
کاش میشد همرنگ جماعت نشد
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
کاش گاهی به خودمون نگاه کنیم تا ببینیم چقدر گناه کردیم
کاش نگاه کنیم ببینیم چند بار دلی رو شکستیم
کاش بشه با همه این ها به خودمون بیایم و به این باور برسیم که اگر صادق باشیم شکستی رو در دل حس نمیکنیم
آری میشه اینطوری زندگی کرد اما باید دست به زانو بزنی و یا علی بگی و شروع کنی
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
عمریست نشسته ایم پای لرز خربزه هایی که یادمان نمی آید کی خورده ایم*_*
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
نه مرادم نه مریدم
نه پیامم نه کلامم،
نه سلامم نه علیکم،
نه سپیدم نه سیاهم.
نه چنانم که تو گویی،
نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.
نه سمائم،
نه زمینم،
نه به زنجیر کسی بسته و نه بردهی دینم
نه سرابم،
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،
نه گرفتار و اسیرم،
نه حقیرم،
نه فرستاده پیرم،
نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم
چنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم،
نه نوشتم،
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.
حقیقت نه به رنگ است و نه بو،
نه به های است و نه هو،
نه به این است و نه او،
نه به جام است و سبو...
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،
تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،
آنچه گفتند و سرودند تو آنی ...
خود تو جان جهانی،
گر نهانی و عیانی،
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی
که خود آن نقطه عشقی
تو اسرار نهانی
همه جا تو
نه یک جای ،
نه یک پای،
همهای
با همهای
همهمهای
تو سکوتی
تو خود باغ بهشتی.
تو به خود آمده از فلسفهی چون و چرایی،
به تو سوگند که این راز شنیدی و
نترسیدی و بیدار شدی،
در همه افلاک بزرگی،
نه که جزئی ،
نه چون آب در اندام سبوئی،
خود اوئی،
بهخود آی
تا بدرخانهی متروک هرکس ننشینی
و به جز روشنی شعشعهی پرتو خود
هیچ نبینی
و گل وصل بچینی.......!
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
نـــام پـــدر را بــاید نـوشت
روی تـــندیس طـــلایی سـرنوشت
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
زمـــــزمــه
من همان شبان ِ عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بی تکلّف و رها
در خراب ِ دشتهای دور
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیده ام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پُر آب
دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب
یک رَدا برای شانه های مهربان تو!
در شبان ِ سرد
چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو
در هجوم درد...
من همان بلال ِ الکنم ، در تلفظ ِ تو ناتوان
وای از این عتاب! آه....
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
خدايا ترا عاشق ديدم غريبانه غريبت شدم.ترا بخشنده پنداشتم و گنهكار شدم. ترا وفادار ديدم و هر جا كه رفتم باز گشتم. ترا گرم ديدم و در سردترين لحظه ها به سراغت آمدم.
تو مرا چه ديدي كه وفادار ماندي؟
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
برو تو ميکروسکوپ نگاه کن
نگاه کن
سرکاری نيست،
نگاه کن
.خوب دقت کن ¤ ديديش،اون دل منه که برات يه ذرهشده!!
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
LEILA1979
خدايا ترا عاشق ديدم غريبانه غريبت شدم.ترا بخشنده پنداشتم و گنهكار شدم. ترا وفادار ديدم و هر جا كه رفتم باز گشتم. ترا گرم ديدم و در سردترين لحظه ها به سراغت آمدم.
تو مرا چه ديدي كه وفادار ماندي؟
انسان همچون رودخانه است . هر چه عميق تر باشد ، آرامتر و متواضع تر است.
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
نا کرده گنه در این جهان کیست بگو آنکس که گنه نکرد وچون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
مانده ام چه بگویم شعر یا نثر!!
در پس تنهایی خود تو را دیدم! اما امروز دیگر تو نیستی بر در دل از خود بیزارم از سرگشتگی خسته
در پس شیطان نعمت گمراهیست مرا با این نعمت همراهیست چون سرطانیست ، سریانیست ، جریانیست
خواندن این دفتر دل ملال آور است چه جان کاه چه پردرد
همان اشک ده که همان ز گفتار به
همان آه که از نار تلظی باشد از نزاعة للشوی باشد
اما آه من از بی آهیست از همان گمراهیست از بی دردیست کاش مرا دردی بود همان درد نکو
این چه سرّیست که سخن کوتاه می نشود این درد دلم کاه می نشود
خف که تو سرّ نگهدار نیی راز نگاهبان نیی همان به که تو ، محرم اسرار نیی تو را بُعد نکو
التماس دعا
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
به سراغ من اگر میایی نرمو آهسته بیامبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
..از پنجره بیرون رو نگاه می کنم داره بارون می یاد... خدای من چه بارونی...!!! همیشه بارونو خیلی دوست داشتم ، وقتی قطره های بارون روی صورتم می شینه احساس می کنم این خدای خوب منه که دست نوازش بر سرم می کشه...
خدایا همیشه فکر می کنم که تو توی آسمون هستی...وقتی بارون می باره... وقتی آسمون اشک می ریزه بیشتر از همیشه دعا می کنم چون می دونم که همه درهاتو به روی بنده هات باز کردی... ای کاش همیشه بارون بباره...ای کاش این حس با تو بودن هیچوقت منو تنها نذاره...
ای کاش هیچوقت بارون بند نیاد. درست مثل الان...سکوت ...آرامش...زیر قطره های بارون...خدای من چقدر زیباست، چقدر این لحظه به من آرامش می ده...لحظه ای که می تونه تا این حد من رو به حس زیبای با تو بودن برسونه...اصلاً خودخواه نیستم ولی حتی حاضر نیستم لحظه ای از این دقایق رو به کسی ببخشم...
به آسمون نگاه می کنم یه قطره بارون رو صورتم می شینه...بهش فکر می کنم...یه قطره خیلی کوچیک که شاید خیلی از ما اونو نبینیم چقدر می تونه با ارزش باشه؟....قطره کوچکی که بخشندگی و.............
-
پاسخ : هرچه دل تنگت می خواهد بگو
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
nika6749
خدایا همیشه فکر می کنم که تو توی آسمون هستی...
!!!!!!! [narahat]
چرا؟ مگه در سوره انفال نمیفرماید اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (24)
التماس دعا