اينجا مي تونيم هر گونه مشاوره مذهبي داشته باشيم
منتظر نظرات و مشاوره ها و حتي سوالات دوستان هستيم;)
باتشكر@};-
نمایش نسخه قابل چاپ
اينجا مي تونيم هر گونه مشاوره مذهبي داشته باشيم
منتظر نظرات و مشاوره ها و حتي سوالات دوستان هستيم;)
باتشكر@};-
با تشکر از شما دوست خوبم kamanabroo ..!
امیدوارم که مباحث جالب و مفیدی رو در این بخش از شما شاهد باشیم.
نظر من اینه که یه سری مطالب در مورد مذهب در این بخش ارائه بشه و همزمان با اون اگه کسی سوالی داشت در این بخش بپرسه .!
البته این نظر شخصی من بود.
موفق باشید
خوب من فكر مي كنم يكي از بزرگترين معضلاتي كه يك جوون پيش رو داره افكارشه
كه واقعا گاهي تمام زندگيشو فلج ميكنه و درهم مي ريزه
آيا راهي هست براي كنترل اين افكار ؟
يا شما ترجيح مي دهيد كه فرار كنيد و بيخيالي رو تجربه كنين؟
شايدم دوست داري غرق در افكار تون بشين و از واقعيات دور باشين؟
خوب هر كدوم از اين انتخابها يه علت خاص مي تونه داشته باشه كه نتيجه شرايط روحي و
رواني ماست
بهترين راه مبارزه با اين معظل كه براي 99 در صد جوونا پيش مياد كنترل افكاره نه هيچ راه ديگه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما چه جوري ؟:-?
از خودتون مي پرسم؟ 8->
خب در رابطه با کنترل افکار من فکر می کنم برای یک فرد اون هم از نسل جوان کار ساده ای نباشه که بتونه افکار کنجکاوش رو کنترل کنه ..!نقل قول:
بهترين راه مبارزه با اين معظل كه براي 99 در صد جوونا پيش مياد كنترل افكاره نه هيچ راه ديگه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما چه جوري ؟:-?
از خودتون مي پرسم؟ 8->
اما ممکن هست ..!
هر انسانی در دوره ها و بازه های زمانی مختلفی ممکنه اعتقاداتی داشته باشه که این اعتقادات در هر دوره درونشون تغییراتی حاصل بشه ..!
این تغییرات حاصل تفکرات یک فرد در یک دوره از زندگی می تونه باشه ..!
برای همین در صورت کنترل تفکرات هر جوان تغییرات اعتقادی هم در اون جوان مسلمآ باید رخ بده .... برای دستیابی به این مهم من نظر شخصی خودم رو می گم و ممکنه اصلآ درست نباشه:
برای کنترل افکار یک فرد میتونه در قدم اول:
1. استفاده از مشاوران در جهت کنترل افکار خود و پاسخ گوئی به سوالات بی جواب ذهنی خود
2. استفاده از اصول منطق ( البته گاهآ برخی از مسائل ممکنه با منطق فردی جور در نیاد)
3. استفاده از تجربیات دیگران و نظرات اونها
4. دوری از جوامع خطر ساز و دغدغه ساز برای افکار یک جوان ( در صورتی که در مقابله با افکار مخالف خود مسلح نیستید و تجربه ی کافی ندارید ، بهترین راه دوری از تفکرات ضد تفکرات خودتون هست)
5. مطالعه ی بیشتر در مورد اعتقادات و تفکرات شخصی خود و سعی در اثبات دوباره ی اونها
6. مراجعه به منابع متعدد قابل استنتاج علمی و فرهنگی
از برادر خوبمون آقا مصطفي ممنونم كه به صورت كلي چند راه حل رو در اختيار ما گذاشتند.
من مي خوام از گزينه يك شروع كنم و بگم كه براي پاسخ دادن به سوالات بي جواب ذهني يه كار مفيد مي شه كرد و شرطش اينه كه بايد اول ساعتي يا ساعاتي رو براي خودمون خلوت كنيم .
حتما شده كه با خودتون فكر كنيد كه واي 8-|چقدر تو ذهنم فكراي جور وا جور هست ولي وقتي ازت بپرسن به چي فكر ميكني فقط دو يا سه تا شو مي توني بگي و علت اين امر همون سر در گمي افكار و بي نتيجه موندن اوناست.
توي اون ساعت خلوتي كه براي خودت فراهم كردي مي شه اين كار رو كرد:
--» يه كاغذ و قلم بردار و اولين چيزي كه به ذهنت مياد و ذهنت به اون مشغوله بنويس و براش شما ره بزار
--» و همينطور به نوبت هر چيز ديگه اي كه تو ذهنت مياد و مي بيني مشغوليت داري بنويس و براش شماره بزار مثلا:
1.چه جوري پول در بيارم
2. حرفاي فاميل اذيتم مي كنه
3. با كي ازدواج كنم
4. برنامه ريزي براي كارو ...
5. درسام رو هم موندن ...
6. من الا و بلا فلاني رو مي خوام
7. بايد فرار كنم و الا ...
8.با اين وقت كم چه جوري از پسش بر بيام
البته من مي خواستم چند مثال بزنم كه به همه جور فكري بخوره ( اگه موفق نبودم عفو كنيد)
--» خوب وقتي احساس كردين هر چي توي ذهنتون بوده بيرون ريختين و همه رو رو كاغذ نوشتين حالا از شماره يك شروع كنين و براش يه راه حل منطقي و درست پيدا كنين و اگه مي بينين بعضي از اون افكار، غير منطقي هستن به خودتون بگين كه اين حرف درستي نيست و سعي كنين اون رو تغيير داده يا فراموش كنين.
درنهايت با اين كار كم هزينه و با وقتي اندك شما مي تونين خودتون رو از پريشاني افكار خلاص كنين و ديگه مي دونين
چند سوال دارين
چند تا مشكل اساسي
چه وقتي براي هر كدوم مناسبه
كدوما بي جواب موندن
و....
اينطور شما به راحتي مي تونين افكار خودتون رو در دست بگيرين و به فكر چاره باشين
( اگر نقصي مي بينيد يا اشتباهي حتما بگين ممنون ميشم).
به نظر من راه کار خیلی خیلی خوبی بود ..!
البته در قدم اول به نظر من ..!
و در قدم دوم من نظرم اینه که برای بررسی تمامی اهدافی که روی کاغذ نوشته شد از این گزینه ها افراد می تونن کمک بگیرن..!
به این دلیل که به هر حال هر کسی ممکنه در محاسبات ذهنی خودش دچار مشکلاتی بشه و یا باید بی خیال اون مشکلات بشیم و روی همه بی دلیل خط بکشیم و یا باید اون مشکلات رو با روشی حل کنیم...!نقل قول:
1. استفاده از مشاوران در جهت کنترل افکار خود و پاسخ گوئی به سوالات بی جواب ذهنی خود
2. استفاده از اصول منطق ( البته گاهآ برخی از مسائل ممکنه با منطق فردی جور در نیاد)
3. استفاده از تجربیات دیگران و نظرات اونها
4. دوری از جوامع خطر ساز و دغدغه ساز برای افکار یک جوان ( در صورتی که در مقابله با افکار مخالف خود مسلح نیستید و تجربه ی کافی ندارید ، بهترین راه دوری از تفکرات ضد تفکرات خودتون هست)
5. مطالعه ی بیشتر در مورد اعتقادات و تفکرات شخصی خود و سعی در اثبات دوباره ی اونها
6. مراجعه به منابع متعدد قابل استنتاج علمی و فرهنگی
در این مرحله من این گزینه ها رو پیشنهاد می کنم.
موفق باشید
درسته موافقم
يك نكته اي كه فكر مي كنم بايد مورد توجه قرار بگيره اينه كه ما بايد با خودمون كنار بياييم به اين معنا كه وقتي مي بينيم يه فكري داره برامون مشكلات درست مي كنه ، به خودمون يه نه بزرگ بگيم كه نه ديگه اين فكر رو نمي كنم
چون اگه از طرفي بخواهيم به نيازهاي رواني به صورت غلط پاسخ بديم نه تنها نياز برآورده نميشه كه حريص تر هم ميشه
به عنوان مثال
وقتي در تنهايي هامون به روابط جنسي فكر كنيم قاعدتا ذهن ما دچار بن بستهايي مي شه كه راه حلي براش نيست و مي دونيم كه اوني كه ميخواهيم نميشه كه واقع بشه و لذا همين جا بايد به خودمون بگيم نه ديگه نبايد به اين امور فكر كرد. در همين جا اگه با خودمون كنار نيومديم و از طرفي گفتيم من مشكل دارم و از طرفي هم حاضر نشيم اين نه رو بگيم خودمون رو علاف كرديم.
یکی از بزرگترین مشکلات ما جوانان ایرانی همین بحث دوست گرامی ما هست ما باید یاد بگیریم که در کجا های زندگی مون از این واژه و گفتن کلمه نـــــــــه استفاده کنیم کاری که اغلب انجامش نمیدیم من در اینجا چندین مورد آنرا برای شما آموزش میدهم .
برخي اوقـات براي شما پيش آمده كه در مـقابل خـواسته ديگران،برخلاف ميل باطي جواب مثبت داده و درخواسـت او را قبول كرده ايد.ممكن است جواب منفي دادن سخت به نظر برسد ولي چند راه مفيد را براي رهاي شـما ازاين مـوقيعت خـاطر نشان ميكنيم. بياد داشته باشـيد كه اگر بـخواهـيـــد كسي را از سر خود باز كنيد ممـكن است مجبور به گفتن "دروغ مصلحتي" شويد. دروغهايي كه ظريف و بدون ضـرر هـستند و صدمه اي را به طرف مقابل وارد نمي كنند. گاهي اوقات نيز بايد رودربايستي را كنار گذاشت و با صراحت جواب منفـي داد چون در غير اينصورت ممكن است از كار خود پشيمان و مدتها به دليل عواقـب آن دچار مشكل و دردسرشويد. سعي كنيد قدرت "نه" گفتن را در خود تقويت نمايـيد الـبـتـه طـوري كـه باعث كدورت نشود.
گاهی اوقات برایمان اتفاق می افتد که می خواهیم به عزیزی نه بگوییم، اما نمی توانیم، به چند دلیل:
اول اینکه او ناراحت می شود.
دوم اینکه احساس ناراحتی به ما دست می دهد که چرا او را ناراحت کردیم
و سوم اینکه دیگر او به ما احساس خوشایندی ندارد.
حال وظیفه ما نسبت به اینگونه مسائل چیست؟
یا باید به او جواب مثبت بدهیم و اینگونه خودمان را قربانی دستورات دیگران کنیم و یا با بی اعتنایی به گفته های او، جواب منفی داده و خودمان را از شر قربانی شدن در مقابل دیگران خلاص کنیم.
واقعیت قضیه این است که ما فکر می کنیم وقتی دیگران به ما نه می گویند، بگونه ای ما را تحقیر کرده و به ما اهمیتی نمی دهند، در صورتی که اگر واقع بینانه بیاندیشیم و خودمان را جای دیگران قرار دهیم متوجه خواهیم شد که نه گفتن دیگران و یا خودمان به این معنا نیست که دیگران به ما بی اعتنایند و یا ما نسبت به دیگران اهمیتی قائل نیستیم، بلکه این برخورد به این معناست که دیگران در موقعیتی هستند که کاری که ما از آنها توقع انجام آنرا داریم، نمی توانند انجام دهند.
بنا براین بهترین روش برخورد این است، هنگامیکه به دیگران نه می گوییم دلیل نه گفتن خود را بیان کنیم تا بعدها از سوء تفاهم ها جلوگیری شود. در اینجا با ذکر مثالی به روشنتر کردن بحث این پست می پردازم:
مثلا شما فرض کنید پدری دارید که او بسیار از شما توقعات بی جا دارد و می خواهد هر چه او به شما گفت، شما بدون برو برگرد گفته اش را بپذیرید و آنرا بدون چون و چرا انجام دهید. و شما هم در موقعیتی هستید که نمی توانید آنها را انجام دهید مثلا درس دارید یا باید در امتحان سختی حاضر شوید.
خوب اینجا دو راه برای شما وجود دارد: یا اینکه با برخورد قاطعانه به پدر خود نه بگویید و او را شماتت کنید که شما را درک نمی کند. و با او برخورد تند داشته باشید که علاوه بر خرابی ارتباط خود با او دچار تنش عصبی هم خواهید شد.
اما همیشه بدانید که راه حل دیگری هم وجود دارد و در اینجا هم راه حل دیگری وجود دارد و آن اینکه خیلی مؤدبانه برایش توضیح دهید که وقت شما تنگ است و نیاز به تلاشهایی دارید که اگر به او جواب مثبت بدهید در آینده دچار مشکل خواهید شد.
اما با مسئله ای که وجود دارد این است که ممکن است با همه توضیحات شما او همچنان بر گفته خود بماند و نظرش را تغییر ندهد. در اینگونه مواقع بون آنکه اعصاب خود را به هم بریزید، بدون توجه به عقاید او کار خود را انجام بدهید و از زندگی خود لذت ببرید. اما یادتان باشد که آرامش خود را حفظ کنید و هرگز کاری انجام ندهید که ارتباط شما را دچار آسیب کند.
به امید اینکه صلح و آرامش تمام زندگی ما را در برگیرد.
- چه راههایی ، گفتن كلمه « نه »را آسانتر میسازد؟
....
اولین كاری كه باید انجام داد، تشخیص احساسات دست و پاگیر یا باورهایی است كه در سر شما وجود دارند. برای مثال اگر دوستتان میخواهد اتومبیل شما را برای رفتن به سفر قرض كند، با گفتن كلمه نه، چه نتایج منفی را پیش بینی میكنید؟ آیا میترسید به كارفرمای خود پاسخ منفی بدهید، آیا از بركنارشدن از كارتان در هراسید؟ اگر به استاد خود پاسخ منفی بدهید، آیا انتظار دارید نمره پایین را در آن درس كسب كنید؟
پس شما در ابتدا انتظار فاجعه آمیزی از«نه گفتن» تشخیص دادهاید و در گام بعدی آن انتظارات را با واقع نگری بیشتری بیان میكنید.برای مثال ممكن است به خودتان بگوئید اگر پاسخ منفی بدهم چه بسا دوستم از این كه اتومبیل را به او قرض ندادم از من ناراحت بشود، ولی دوست شما به خاطر این گونه مسایل ناراحت نیست او احتمالا به خاطر آن كه كلمه «نه» را به صراحت به كار
بردهاید، احترام بیشتری برایتان قائل خواهد شد.
ممكن است كارفرمای شما از این كه حاضر به اضافه كار نشدم خوشحال نباشد؛ اما وقتی در آن روز، اضافهكاری برای من مایه دردسر بود، امتناع امری موجه بوده است. وقتی با كاری كه مایل به انجامش نیستید، موافقت می كنید، احتمالا از خودتان ناراحت میشوید. همچنین ممكن است از دیگری برنجد و یا از او خشمگین شوید در این گونه موارد كلمه « نه »به صورت غیركلامی ،سكوت ، فكر كردن راجع به مسائل دیگر به هنگام حضور در جمع، ظاهر میگردد. خود را نادیده انگاشتن سبب تحمیل رفتارهای ناخواستهای است كه دیگران از ما میخواهند و این امر سبب میشود آنها نسبت به ابراز درخواستهای غیر منطقی خود تشویق شوند. پس از آنكه باورها و اعتقادات خود را به شیو های منطقی تر مرتب كردید، برای گفتن كلمه « نه » آمادگی پیدا میكنید و از این امر احساس خوبی به شما دست میدهد.
قدم بعدی، گفتن كلمه « نه »، به شیو های مستقیم به طرف مقابل است، به گونهای كه قاطعیت در صدا و رفتار شما موج بزند. مطمئن شوید پیامهای غیر كلامی هم سنگ كلمات هستند. آیا ارتباط چشمی برقرار می كنید؟ آیا لحن كلام شما خالی از پوزش و عذر خواهی است؟
بخاطر آنكه از سنین كودكی اجتماع شما را به تسلیم شدن و مطیع بودن وادار كرده است، گفتن كلمه « نه »در دفعات نخست، بدون شرم كار بسیار دشوار خواهد بود.
برای آسانتر ساختن این مرحله، در موقعیتهایی كه خطر پایین دارند، گفتن پاسخ های منفی را آغاز كنید. به خصوص زمانی كه، كاملا مطمئن هستید كه حق گفتن كلمه « نه » را دارید. با این تمرین اطمینان به خود را بنا خواهید كرد ونیز توانایی گفتن كلمه نه را در موقعیتهای مشكلتر بدست خواهید آورد. و بالاخره در مواقعی كه از درون به خود مطمئن نیستید این تمرین سبب بروز اطمینان میشود.
به طور معمول، گفتن نه به برخی افراد آسانتر از دیگران است احتمالا این افراد برای شما، دوستان نزدیك، غریبهها و خانواده هستند. وقوع یك موقعیت را پیش بینی كنید و تمرین كنید كه در آن موقعیت چه خواهید گفت. گفتن كلمه نه را به طریقی مستقیم و صریح تمرین نمایید. نسبت به كلیه رفتارهای خود و لحن كلامتان به هنگام گفتن جمله منفی آگاه باشید .
در موقعیتهای مشكلتری كه نسبت به ماهیت و چگونگی پاسخ خود مطمئن نیستید، با گفتن این جمله به دیگران: «میتوانم دربارهاش فكر كنم»مقداری زمان در اختیار خود بگیرید. سپس احساسات خود را بررسی كنید چه عقاید و انتظارات نامعقولی شما را به گفتن «نه » وا می دارد.
وقتی كلمه «نه » را بكار بردید و طرف مقابل همچنان برخواستهاش اصرار ورزید و اولین كلمه نه شما را نشنیده گرفت. شما باید بر مخالفت خود پافشاری كنید. آیا از آن دسته افرادی هستید كه به آسانی تسلیم میشوید؟ یا آمادگی عصبانی شدن را دارند؟ شما احتمالا باید توجه آنها را بطور مؤثری جلب كنید و به آنها بگویید، اما من مخالفت كردهام و واقعا منظورم مخالفت است.به رغم اینگونه پیامها چون بسیاری ازما با سازگاری و انعطا فپذیری بزرگ شدهایم، به خاطر دیگران از خواستههای خود میگذریم.تشخیص این نكته مهم است كه در این جا رفتار خود خواهانه سالم وجود دارد. شما حق دارید كه «نه » را به كار ببرید و از این كار احساس خوبی داشته باشید.هر قدر به احساس شخصی و خواستههای خود توجه كنید. از گفتن « بله »به دیگران احساس رضایتمندی بیشتری خواهید كرد
سلام
يه نكته خيلي مهم از روايات معصومين مي خواستم درباره افكار بگم و اون اينكه :
مراقب افكار خود باشيد كه افكار شما رفتار شما مي شود
مراقب رفتار خود باشيد كه رفتار شما عادت شما مي شود
مراقب عادات خود باشيد كه عادات شما شخصيت شما مي شود
براى حضور قلب در نماز، باید از راههاى زیر استفاده كنیم:
1. دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنویت و انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و... .
شخصى از پیامبر صلىاللهعلیهوآله درخواست كرد كه راهى به او بنمایاند تا حضور قلب بیشترى در نماز پیدا كند و حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان داد. بنابراین، وضوى شاداب و با آداب كامل، براى حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2. گزینش مكان مناسب براى نماز و دورى از جاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهیز از هر چیزى كه موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3. گزینش وقت مناسب و در صورت امكان، خواندن نماز در اول وقت.
4. نماز خواندن در مسجد و باجماعت (به ویژه در جماعاتى كه بعد معنوى بیشترى دارند).
5. خواندن نماز با طمأنینه و دقت در مفاهیم و معانى آن.
6. نگاه به مهر، در حال قیام، نگاه به پایین پا، در ركوع و نگاه به دامن خود در هنگام تشهد.
7. تخلیه دل از حب دنیا و امور دنیوى و آن را مالامال از عشق خدا ساختن؛ زیرا ذهن انسان همواره متوجه چیزى است كه به آن عشق مىورزد؛ همانند عاشقى كه آنى از فكر معشوق خود بیرون نمىرود. این كه ما در نمازهایمان همواره به فكر مسائل دیگر هستیم، به خاطر تعلق شدید نفس به دنیا و حب آن است؛ اما آن كه عاشق حق شد، در هر حال و در هر كارى، به یاد خدا خواهد بود؛ به طورى كه گویى همیشه در نماز است.
8. توجه به این كه مبدأ و منتهاى انسان، خداوند است و آن چه در این بین است، براى امتحان آدمى و ابزارى در جهت رشد و كمال اوست.
9. ضبط قوه خیال؛ پرنده لجام گسیخته خیال، چكاوكى است كه هر آن بر شاخسارى مىنشیند. ازاینرو، همیشه افكار انسان به این طرف و آن طرف متوجه است و قرار و آرام ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشیارى در كنترل آن بكوشد، پس از چند صباحى، رام و مطیع شده، به هر سو كه اراده كند، متوجه مىگردد. بنابراین، انسان باید در نماز، از اول با قاطعیت بنا را بر این بگذارد كه تمام توجه خود را به سوى پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خیال از چنگ او گریخت، بىدرنگ آن را به همان جهت برگرداند. اگر چندین مرتبه و در ایام متوالى، چنین كند، كمكم ذهنش عادت خواهد كرد.
10. توجه به عظمت و هیبت پروردگار و نیاز خود.
اگر آدمى بداند با چه وجود بزرگى روبهرو است كه خود در مقابل او هیچ، بلكه عین احتیاج و نیاز است، با تمام وجود خاضع خواهد گردید.
یكى از اولیاى خدا در توصیهاى در این باره چنین مىگوید:
در مرحله اول، مدتى قبل از شروع نماز، حداقل 15 دقیقه به حسابرسى و تخلیه درون بپردازید و به صورت ارادى، عوامل پریشانى خاطر را تعدیل بخشید؛ مثلاً اگر كار ناشایستى (مثل فریاد زدن بیهوده) انجام دادهاید، از كرده خود اظهار ندامت كنید؛ منظور این است كه آن چه در باطن شما رسوب كرده و با نماز برانگیخته مىشود، با اختیار خود شما، مورد ارزشیابى و حسابرسى قرار گیرد و براى موارد مشابه، تصمیم بگیرید كه رفتار خود را كنترل كنید؛ پس منظور از این مرحله، این است كه خود را براى نماز مهیا سازید.
در مرحله دوّم، همان طور كه در ابتداى سخن، ذكر شد، شرایط را فراهم كنید و در طول مدت نماز، ابتدا همان اذكار نماز را در درون حاضر كنید و بعد الفاظ را ادا كنید. امام خمینى(ره) این عمل را این گونه تشبیه مىكند: نمازگزار [باید] اذكار نماز را به درون خود تلقین كند؛ مثل این كه طفلى در درون او هست و اذكار را به او عرضه مىكند.
11- تفکر در مرگ و قبر و قیامت و مطالعه ی کتب در این زمینه مانند منازل الآخرة/ محدث قمی و معاد و سرای دیگر / شهید دستغیب
براى مطالعه بیشتر به كتابهاى زیر مراجعه كنید:
1. حضور قلب در نماز، علىاصغر عزیزى تهرانى
2. حضور قلب در نماز، محمد بدیعى
3. اسرار نماز، محسن قرائتى.
4. علل و درمان حواسپرتى در نماز، علىاصغر عزیزى تهرانى.
5. صلوة الخاشعین شهید دستغیب
در این مقاله قصد داریم با نگاهی اجمالی ، فلسفه و اهداف ازدواج را به زبانی دیگر مورد بررسی قرار دهیم :
ازدواج همه ابعاد وجودی انسان را به محك فرا می خواند . تا قبل از ازدواج عوامل آزماینده خصوصیات حقیقی افراد ، بسیار كم است اما به هنگام ازدواج به یكباره صحنه تغییر می كند . آنقدر عوامل آزماینده در این مرحله زیاد است كه كمتر بعدی از ابعاد وجودی انسان خارج از آزمایش قرار می گیرد .
ازدواج بهره گیری از تمتع جنسی ، دوری از تنهایی و … نیز هست اما در پس پرده و در اعماق آن ، یك مرحله مهمی برای رشد یافتن انسان است ، آن قدر كه ازدواج می تواند انسان را رشد دهد . كمتر مسئله ای این خاصیت را دارد .
ازدواج به خاطر مشكلات و مسائلی كه دارد می تواند توانائی های انسان را محك بزند و انسان به واسطه همین مشكلات و مسائل ، تمرین تواناتر شدن را انجام می دهد ، برخی از افراد كه از مشكلات هراس دارند به این نكته توجه نمی كنند كه بایستی وارد میدان مشكلات شد تا كه آبدیده شد .
ترس از مشكلات ازدواج نباید ما را از ازدواج دور كند ، مگر به خاطر مشكلات تحصیل ، از تحصیل دوری می كنیم ، مگر بخاطر مشكلات كار كردن ، كار را رها می كنیم .
تعریف های متفاوتی كه از ازدواج می شود بستگی به نوع دیدی است كه نسبت به ازدواج وجود دارد . بعنوان مثال فرض كنید كه در یك باشگاه بدنسازی هستید ، انواع وزنه ها ، دمبل ها ، بارفیكس ها ، دستگا ههای مختلف ورزشی و … وجود دارند كه هر كدامشان برای یك عضو بدن و تقویت آن و كل مجموعه برای بدنسازی و تقویت كل بدن خاصیت و كاربرد دارد ، حال كسی كه با اشتیاق و میل و رغبت و علاقه به ورزش بدنسازی به آن باشگاه رفته باشد هر چه موارد تمرین و ورزش و دستگاه ها و ابزار آلات بیشتر باشد ، خوشحال تر است چرا كه می داند بهتر می تواند تمرین كند و رشد كند و با انجام چند تمرین ممكن است خسته شود اما بی حوصله نمی شود . اما اگر كسی دیگر با اجبار یا اكراه و از سربی حوصلگی به همان باشگاه رفته باشد و مشتاقانه قصد ورزش و تمرین را نداشته باشد با اولین تمرین وزنه ها ، نه تنها خسته می شود كه بی حوصله هم می شود و ناراحتی خود را به روشهای مختلف ابراز می كند .
تفاوت این دو فرد چیست ؟
تفاوت واضح است یكی برای تمرین و رشد كردن آمده و دیگری با اجبار یا اكراه وارد زمین باشگاه شده است . زندگی و ازدواج نیز همین طور است . برای كسانی كه بخواهند در ابعاد مختلف رشد كنند ، از این زمین و میدان گاه جای بهتری پیدا نمی شود و موارد تمرین و رشد بسیار زیاد است ، اما برای كسی كه حال و حوصله ی تمرین كردن و قوی شدن و رشد كردن را ندارد ، ازدواج گرچه آغازی شیرین دارد ، اما ادامه ی خسته كننده ای را خواهد داشت .
ازدواج یك منشور چند پهلو است ، هر طرف آن ، بیانگر بعدی از ابعاد زندگی است ، یك طرف آن شور و شوق و لذت ، یك طرف آن محبت و صمیمیت ، یك طرف دیگر تلاش و زحمت ، طرف دیگر آرامش و سكونت و … اما وقتی كل مجموعه را با هم دیدید و همه ابعاد را در نظر داشتید ، خواهید دید كه ازدواج ، یك مجموعه ی رشد دهنده برای شخصیت انسان و یك مجموعه انسان ساز است .
همین تفاوت نگاه ها به ازدواج است كه تعریف انسانها از ازدواج را متفاوت می كند . بنابراین سعی كنید از همین ابتدای كار دید و نگرشتان را نسبت به ازدواج تصحیح و تكمیل كنید .
گرد آوری: داوودی
منبع : برگرفته از كتاب " یك انتخاب مناسب " نویسنده : محمود یزدانی
با سلام
چند سوال داشتم درباره واقعه غدیر خم اگه بتونید به این سوالا جواب بدید ممنون میشم
_پیامبر در خطبه غدیر از کدام از معصومین نام برده اند؟
_عمامه سیاه رنگی که پیامبر به عنوان تاج بر سر علی (ع) در واقعه غدیر خم گذاشتند چه نام دارد؟
_مولی در سخن معروف پیامبر در واقعه غدیر خم به چه معناست؟
_واقعه غدیر خم چند روز طول کشید؟
_بنا به نقل از مورخین در واقعه غدیر خم چند نفر حضور داشتند؟
با سلام و تشكر از سوال خيلي خوب و بجاتون .
جواب سوالاتتون رو از كتاب الغدير علامه اميني استخراج كردم.
نام عمامه پيامبر
در كنز العمال از علماء روايتي نقل شده است : « عممني رسول الله يوم غدير خم بعمامه فسدلها خلفي»
يعني « رسول خدا ص عمامه اي به سرم گذاشت و يك سر آنرا به پشت من انداخت» و سپس فرمود: «ان الله امرني يوم بدر وحنين بملائكه يعتمون هذه العمه» يعني همانا خدا مرا در جنگ بدر و حنين توسط فرشتگاني كه اين عمامه را برسر داشتند ياري نمود.
و فرمود « ان العمامه حاجزة بين الكفر والايمان» عمامه مانع و مرزي است بين كفر و ايمان.
حلبي در كتاب سيره مي گويد: پيامبر عمامه اي داشت كه سحاب ناميده مي شد و آنرا به علي ع پوشانيد و گاهي علي ع آنرا مي پوشيد و بر پيامبر وارد مي شد. و پيامبر ص مي فرمود « اتاكم عليٌ في السحاب » يعني علي ع در عمامه [اي كه پيامبر به ايشان هديه داده بود ] پيش شما آمد.
دراين كار پيامبر اشاره اي است به اين كه كسي كه با اين عمامه تاج گذاري شده است براي مقامي مانند مقام پيامبر مهيا شده است و چز اين كه او مبلغ دين پيامبر بوده و پس از وي چانشين او است معناي ديگري ندارد.
معناي « مولي »
علماي لغت براي واژه « مولي » از طرفي معناي « آزادكننده برده » و از طرف ديگر معاني « امير و سلطان» را از معاني واژه « ولي » شمردهاند و از طرف سوم اجماع هم دارند كه « ولي و مولي » به يك معنا هستند و هر يك از اين دو معنا از معناي « اولويت به امر » جدا نيستند زيرا اولويت امير براي ايجاد نظم در جامعه و اجراي شيوه هاي تربيت افراد و جلوگيري از تجاوز به يكديگر به مردم، بلا اختلاف است.
با اين كه معاني مولي به 27 معنا ميرسد هيچكدام از آنها در حديث غدير مراد نيست مگر در صورتي كه با معناي «اولويت به امر» سازگار باشد. آن معاني از اين قرار است:
رب، پرودگار عمو عمو زاده فرزند پسر پسر خواهر آزادكننده برده برده آزادشده بنده مالك پيرو نعمت گيرنده شريك هم قسم همراه همسايه مهمان داماد نزديك ولي نعمت هم پيمان ولي سزاوارتر به امور سيد به معناي غير مالك و آزادكننده برده محب ياور تصرف كننده امور متولي امورهيچكدام از اين معاني بدون وجود قرينه مراد نيست كه دليل آن در جاي خودش (الغدير علامه اميني) ذكر شده كه از آوردن آن ها به دليل اطاله كلام خودداري ميكنيم.
تنها معنايي كه قرائن بر آن دلالت مي كند «سزاوارتر به امور» ميباشد كه به طور خلاصه به سه قرينه از هجده قرينه آن اشاره ميكنيم:
در آغاز حديث غدير كه پيامبر خدا ميفرمايد: « ألست أولي بكم من أنفسكم ... » يعني « آيا من سزاوارتربه شما از خودتان نيستم [آيا بر شما ولايت مطلقه ندارم] » و سپس اين سخن را كه « فمن كنت مولاه فعليّ مولاه » بر سخن ابتدايي خويش متفرع ميكند دليل بر اين است كه معناي مولي همان معنايي است كه در كلام اول آماده است يعني ولايت مطلقهي علي ع بر مردم. اين معنا را بسياري از علماي اهل سنت و شيعه نقل كردهاند. اين سخن پيامبر است: « يا ايها الناس بم تشهدون؟ قالوا نشهد أن لا اله الا الله ثم قال ثم مه؟ قالوا و أن محمد عبده و رسوله قال فمن وليكم؟ قالوا الله و رسوله مولانا» يعني «اي مردم به چه چيزي شهادت ميدهيد گفتند: شهادت ميدهيم هيچ خدايي جز خداي يگانه نيست، پيامبر فرمود: پس از آن به چه شهادت ميدهيد؟ گفتند: به اين كه محمد بنده و فرستاده او است، سپس پيامبر فرمود: ولي شما كيست؟ گفتند: خدا و رسولش مولاي ما هستند.» كه بعد از اين سخن، پيامبر دست بر بازوي علي زد و آن را بلند كرده و فرمود: « من يكن الله و رسوله مولاه فإنّ هذا مولاه ... » يعني هر كس خدا و پيامبرش مولاي اوست پس اين علي مولاي اوست ... .اين شيوه قرار گرفتن كلمهي مولا در سياق شهادت به توحيد و رسالت معنايش چيزي جز امامتِ ملازم با اولويت بر جان مردم نمي باشد. همان گونه كه پيامبر ص نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر هستند. « النبي أولي بالمؤمنين من أنفسهم » احزاب /6.
كلام پيامبر بعد از بيان ولايت علي ع كه « هنّئوني هنّئوني إنّ الله تعالي خصّني بالنبوّه و خصّ أهل بيتي بالإمامه » يعني « تبريك بگوييد به من، تبريك بگوييد به من، همانا خداوند متعال مرا به پيامبري و اهل بيت مرا به امامت برگزيد.»اين عبارت به روشني بيانگر اين است كه امامت، مختص اهل بيت است كه در رأس آنان أمير مؤمنان علي بن ابي طالب قرار دارند.
نام تنها امام در خطبه غدير
درخطبه غدير از حضرت بقيه الله الاعظم نام برده مي شود :
« ...الا ان الامام المهدي منا ، الا انه الظاهر علي الاديان ....» يعني آگاه باشيد كه همانا امام مهدي ع از ماست وبدانيد او غالب بر اديان است و...» و در ادامه اين خطبه حدود 17 صفت از صفات امام مهدي ع را بيان مي كند.
تعداد افراد در روز غدير
درروز تابستاني بسيار گرمي بود كه بعد جمع شدن مردم و خواندن نماز جماعت ظهر منبري از جهاز شتران ساختند و پيامبر ص شروع به خواندن خطبه غدير كردند و.... كه تعداد مردم در آن روز را تواريخ، بيش از يكصد هزار نفر اعلام كرده اند.
سوال : آیا با توبه کل گناه ها بخشیده میشود.
پاسخ : با سلام.خداوند بندگانش را دوست دارد و میخواهد سعادتمند و عاقبت به خیر شوند لذا برای آنان راه بازگشت گذاشته و دری از درهای رحمتش به نام توبه را به سوی آنان گشوده است یکی از دامهای شیطان این است که بنده ی گنهکار را از رحمت خدا ناامید کند لذا یاس از دامهای شیطان و خود گناهی بزرگ است .
بله با توبه ی نصوح (حقیقی) و اصلاح و جبران آن و انجام اعمال صالح خداوند گناهان انسان را می بخشد البته اگر گناه حق الناس باشد باید ادا شود و اگر حق الله است باید قضا شود.
اگر انسان حقیقتا پشیمان شود و گناهان گذشته را جبران كند مثلا حق الناس را بپردازد و اگر واجبات را ترك كرده،قضایش را انجام دهد مثل كسی می شود كه گناه نكرده )التائب من الذنب كمن لا ذنب له ) . آمرزش الهی به حدی است که در این صورت حتی به جای گناهان حسنه در نامه ی اعمال او نوشته میشود«اولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات. فرقان/70 ».
هر كس توبه كند و ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد خداوند گناهانش را تبدیل به نیكی میكند و خداوند بخشنده و مهربان است. هیچ کس نباید از رحمت خدا مأیوس باشد .
لیکن توبه و ندامت باید حقیقی باشد نه صرف لقلقه ی زبان و توبه ی حقیقی علامت دارد در نهج البلاغه آمده است: «كسى در حضور على(ع) مىگفت: «استغفرالله»
حضرت فرمود: آیا مىدانى «استغفار» چیست؟
استغفار نامى است كه بر شش معنا اطلاق مىشود ؛
1- پشیمانى از گذشته،
2- عزم بر ترك و بازگشت از آن براى همیشه،
3- اداى حقوق دیگران، تا خدا را پاك ملاقات كنى و بر (ذمه) تو بدهكارى نباشد (حق الناس، خمس، زكات و...) ؛
4- هر فریضه كه ضایع كردهاى، ادا كنى (مثل نماز، روزه و نذر واجب و...) ؛
5- گوشتى كه از حرام) خوردن مال مردم)بر بدن تو رویده، با حزن و اندوه آب كنى تا پوستت به استخوان بچسبد و گوشت تازه میان آنها بروید. ممكن است كسى از راه درآمد، حرام به عیش و نوش و تنپرورى بپردازد و یا بر اثر هر لذت حرامى، چاق و فربه گردد. در این صورت حزن و اندوه گناهان گذشته باید به گونهاى بر وجود او آتش زند كه خواب و قرار را از وى بستاند. البته این حال براى هر توبه كنندهاى حاصل نمىشود و این در واقع مرتبهاى از مراتب كمال توبه و استغفار است؛
6- سختى طاعت را بر بدنت بچشانى ؛ چنان كه شیرینى گناه را به آن چشاندى. طاعت حق و طوق بندگى مولا، سختىها و محدویتهایى دارد ؛ زیرا یك سلسله اوامر و نواهى هست كه بر نفس اماره ناخوشایند است. در مقابل انجام گناه بر وفق مراد نفس اماره همسو با راحتى جسم است.
پس همانگونه كه نفس بر وفق مراد خود و بدن بر حسب طبعش، در راحتى و آسایش به سر مىبرد و لذت گناه را مىچشید، باید سختى طاعت و مشقت پذیرش قید و بندهاى الهى و دینى را نیز بچشد. وقتى تمام این شرایط تحقق یافت آن گاه بگویى: «استغفرالله»، (نهج البلاغه، كلمه 417) . موفق باشید.
سوال :چرا سلام نماز ها در انتهای نماز قرار داده شده است و فلسفه آن در چیست؟ ممنون
پاسخ : در روایات آمده که تکبیره الاحرام، افتتاح نماز و سلام اختتام نماز است.("سفینة البحار"، واژه سلم)
در بین عرب ها رسم است که در هنگام خداحافظی سلام می کنند. علی القاعده، فلسفه آن همین است.
با آرزوی توفیق.
سوال : چه سوره ای را دایما بخوانبم تا از شز شیطان ایمن باشیم؟؟
پاسخ : در مورد معوّذیتن آمده که خواندن آنها برای ایمنی از شر شیاطین خوب است.("تفسیر البرهان"، ذیل سوره فلق)
البته توجه دارید که نه چنین است که با خواندن این سوره دیگر هیچ وسوسه ای ما را به گناه نمی خواند. انسان به غیر از شیطان بیرونی با نفس اماره نیز درگیر است، و بسیاری از گناهان نه به فرمان شیطان معروف، بلکه به وسوسه های همین نفس انجام می گیرد.
ما در هر حال نیاز به مراقبه از خود داریم.
سوال : چند سوره و چند آیه در مورد حجاب در قرآن امده است چند نمونه نام ببریید؟
پاسخ : مسأله حجاب در سه جای قرآن مطرح شده است. یکی در سوره احزاب آیه 32 و 33 که البته صریح در حجاب به معنای مرسوم نیست، و فرمانی کلی در باره رعایت عفت به زنان پیغمبر می دهد.
دوم سوره احزاب آیه 59 است که سخن از پوشش سر و گردن دارد.
سوم در سوره مبارکه نور آیه 31 که به رعایت حجاب، محدوده حجاب و کسانی که رعایت حجاب در پیش آنها لازم نیست اشاره کرده است.
من دوست دارم در مورد شيطان پرستي در دنيا و در ايران و نشانه هاي گروه هاشون بدونم . ( آخه هر چي مي خواي بخري يه ماركي چيزي روش داره . نمي خوام نا خواسته عضو يه گروه بشم )
اگه ممكنه در زمينه مظاهر صهيونيست در سينماي هاليوود هم راهنمايي كنيد .
ممنون
در مورد شيطان پرستي و نشانه ها چند مقاله و مطلب گذاشتم كه لينكشو براتون مي ذارم:
جامعه شناسي شيطان پرستان
نماد هاي شيطان پرستي
شيطان پرستي در ايران
داستان جالب درباره حاج آقا و شيطان پرست ها
در مورد سينما و هاليوود چند مطلب و معرفي سايت براي بازديد:
هاليوود و صهيونيزم
سينما و صهيونيزم
----------
درباره سينماي جهان و هاليوود
سلام خداقوت مسئله ای هست که مدتی فکرمو مشغول کرده میگن وقتی انسان خوابه کسی رو میبینه در حقیقت روح طرف میاد پیشش این قبول اما وقتی ما خوابه کسی رو میبینیم که وقتی ما خواب هستیم اون بیداره تکلیف چی میشه اگه روحش بخاد بره توی خواب کسی که طرف باید همون جا بیفته چون روح ازبدنش خارج شده . میشه کمکم کنید جواب سوالم رو بگیرم و ممنونم موفق باشید
سلام بازی کردن پاستور بدون شرط و کاملا خانوادگی و دوستانه مثل بازی حکم حرام است یا کراحت دارد؟
سلام دوستان
یک فردی هست که خدا رو قبول داره ولی شیطان پرست هست
از من خواسته هدایتش کنم گفته شاید هدایت بشم
به نظره شما این فرد رو چه طوری میشه هدایت کرد؟
از کجا باید شروع کنم؟
لطفا راهنماییم کنید
با تشکر
سلام
خسته نباشید.......
اگه جایی که قبله هست ، یه تابلو ، یا مجسمه یا امثال این چیزا باشه .......نماز درست نیست ؟؟
سلام
ممنونم شما هم خسته نباشید
نماز صحیح است.
وجود این اشیائی که گفتید فقط موجب میشه که کراهت داشته باشه در اونجا خونده بشه. و با برداشتن اون اشیاء کراهت هم برداشته میشه.
کلا شرایطی که روبروی انسان نقشی از انسان یا حیوان یا مجسمه و آتش و قبر ...باشه موجب کراهت میشه اما نماز صحیحه.
سلام
خوب کسی که شیطان پرست میشه یعنی خدا (خدای یگانه) رو قبول نداره!
اما الان که می فرمایید قبول داره معناش اینه که هنوز کاملا شیطان پرست نشده.
فکر میکنم برای این شخص اگر از اصول دین اسلام شروع کنید خیلی خوبه. یعنی با استدلالهای عقلی اصول دین رو براش بگید تا از نظر مبانی اعتقادی ذهن و روحش شکل بگیره.
بعد هم روی جزئیات یواش یواش کار کنید.
اصول دین : توحید عدل نبوت امامت معاد (قیامت)
- - - به روز رسانی شده - - -
سلام
خوب کسی که شیطان پرست میشه یعنی خدا (خدای یگانه) رو قبول نداره!
اما الان که می فرمایید قبول داره معناش اینه که هنوز کاملا شیطان پرست نشده.
فکر میکنم برای این شخص اگر از اصول دین اسلام شروع کنید خیلی خوبه. یعنی با استدلالهای عقلی اصول دین رو براش بگید تا از نظر مبانی اعتقادی ذهن و روحش شکل بگیره.
بعد هم روی جزئیات یواش یواش کار کنید.
اصول دین : توحید عدل نبوت امامت معاد (قیامت)
سلام
ممنونم خداوند شما رو هم قوت عنایت فرماید
اینکه ما در خواب اشخاص رو می بینیم تا جایی که بنده اطلاع دارم
روح ما میره در یک عالم مثالین ( عالمی شبیه سازی شده) و در اونجا با ارواح دیگران که (شبیه سازی شده اند) در ارتباطه. و این شبیه سازی قدرت روح رو می رسونه که آنچه که در درونش هست رو بصورت مجازی تصور می کنه و منقش می کنه.
در مواردی هم این عالم مجازی و شبیه سازی شده با واقع خیلی مرتبط هست.
مثل وقتی که ما در خواب شخصی رو می بینیم و اون شخص در بیداری به یاد ما هست در همون لحظات! این خاصیت روح و ارتباطات قوی روح هست که این امواج رو میگیره..
در مواردی هم یک اتفاق واقعی رو در خواب می بینیم که نشان از واقع داره و اون عالم شبیه سازی شده توسط ارواح در بیرون هم محقق میشه.
یادمه یک زمانی انقدر با خدا بودم وایمان داشتم که همه بهم میگفتن حاج خانوم. هه
اما الان 19 سالمه. اعتراف میکنم یکی خیلی دوست داشتم. شب وروزم شده بود اون.. سر نمازم دعا برای قسمت من شدنش.
دعا دعا دعا. قران. حتی رفتم حرم امام رضا گفتم یا امام رضا بهم بدش. من زیاد حاجت خواستم ودادی اینم میخوام. اگر بهم بدی ایمانم قوی تر میشه
اما بر عکس شد. خدا بدتر ازم گرفتش. الان 4 ماه نماز نمیخونم. از ته دلم خدا رو دوست دارم. اما مث کسی هست که با دوستش لج میکنه. با خدا لج کزدم
مگه چی خواستم ازش ؟؟ چرا بهم ندادش؟ چرا شد مال یکی دیگه؟؟
حالا شده یک عقده ونفرت از ادما.
یک مشکل بزرگترم اینه. با خدا قهر کردم. . نعوذبالله میزنه سرم کفرم میگم.
خیلی بهم ریخته وداغونم. احساس میکنم خدا نیست که نگام کنه وبگه دختر من پشتتم. احساس میکنم روش ازم برگردونده
خیلی بار ها گناه کردم .توبه کردم. اما بازم ب هر دلیلی شکستم توبه رو.
اون دختر با ایمان زیاد . حالا یک همچین ادمی شده.
خودم از حال خودم بیزارم. خیلی وقتا میگم دختر تو که با نماز ارامش میگیری چرا نمیخونی؟ بعد به خودم میگم ول کن. شاید نخوندی خدا کمکت کرد.
هزچند میدونم خدا نیازی به خونذن نماز ما نداره . همه چیز برای ماست.
تورخدا کمکم کنید. میترسم از روزی که بی ایمان ترین بشم.
سلام حانیه گلم
خوبی؟؟
راستش حرف دل من بود و وقتی این حرفاتو دیدم احساس کردم خود منی[cheshmak]
گاهی قسمتون نیست نمیدونم اسمشو قسمت بزارم یا تقدیر یا هر چیز دیگه ای دلیل اینکه این اتفاق هم میفته رو نمیدونم قبلنا بهش میگفتم حکمت خدا ولی الان اسمشو گزاشتم شانس بدم
احتمالا من آدم درستی نباشم برای کمک کردن در این رابطه چون خودمم بهش گرفتارم
فقط میتونم بگم کاش میشد که برگردیم به همون حالت ایمان اولیمون و همه چیزو از صفر شروع کنیم.این چیزیه که واقعا دلم میخواد و میبینم که تو هم نگرانشی ولی...
سلام.
این موضوعی که مطرح کردی حرف شما نیست حرف خیلی ها هست.بیشتر از اونچه که فکر کنید.
کارمندی که نماز میخونه و دعا میکنه ارتقا بگیره ااما نمیگیره نمازش ترک میشه
فردی که بچه دار نمیشه نمازش ترک میشه
فردی که انتقالی اجباری بهش میدن نمازش ترک میشه
وووو...
حانیه خانم این حرفی که میخوام بزنم مستقیما با شما نیستم منظورم کلی هست
قبل از اینکه از خدا به خاطر 4رکعت نماز خوندن و حجاب و واجب و مستحب رعایت کردن چیزی بخوایم بیایم فکر کنیم ببینیم واقعا به خاطر این مسائل باید خودمونو با ایمان خطاب کنیم؟
اگر نه پس نباید از خدا انتظار داشته باشیم و پیشش خجالت زده باشیم.
اگر اره پس یه فرد با ایمان در تمام امور توکلش به خدا هست پس نباید به خاطر از دست دادن چیزی غم و غصه به ادم زور بگه...
و مورد دیگه
در تمام اسلام به همسر داری و دوست داشتن همسر سفارش شده و چیزی به نام عشق قبل از ازدواج نداریم.
بهتره روی انتخاب همسر هیچ عشقی دخیل نباشه فقط فکر و ملاک هایمنطقی و سختگیرانه دخیل باشه و تمام عشق و محبت باشه برای بعد از ازدواج تا معنای واقعی زندگی رو بفهمی...
همین که انسان تمام دعا و راز و نیاز و عشقش بشه رسیدن به یک انسان دیگه این خودش یکم به نظر من از هدف اسلام دور شدن هست...
و اینکه به خاطر 4رکعت نماز ادم از خدا چیزی بخواد یعنی منت گذاشتن...
پس بهتره دیدمون رو نسبت به عبادت عوض کنیم و قبل از عبادت بهتره شناخت بهتری نسبت به دینمون داشته باشیم و بدونیم که خداوند اختیار خیلی از امور رو به خودمون داده و درصد کمی از امور هستند که وقوعشون در اختیار ما نیست.
سلام____________________امیدوارم حالتون خوبشه
نمیخوام نصیحت کنم واسه همین توصیه میکنم داستان شیر و خرگوش که خیلیم معروفه رو از اول تا اخرش بخونین
به نظرم شاید راهش صداقته ___________فقط با خودتون صادق باشین
سهل شیری دان که صف ها بشکند [golrooz][golrooz]شیر انست که خود را بشکند
ابراهیم خواص گوید داروی دل5چیزاست:
قران خواندن واندرو نگاه کردن وشکم تهی داشتن وقیام شب وتضرع به وقت سحرگاه وبا نیکان نشستن
ازبایزید پرسیدند قدم اول(دقت کنین این فقط قدم اوله)معرفت چیست؟
بایزید گفت: سی سال بود تا من میگفتم"
خدایا چنین کن و چنان ده"
چون به قدم اول معرفت رسیدم " گفتم:
الهی...
تو مرا باش " هرچه خواهی کن.
مرسی از مشارکتتون. اما میدونی اقا محمد. من زمانی که اهل نماز وحجاب و.. بودم بی منت بود. وبدون خواسته بود. دوست داشتم. خوندم. برای خودم. بعد از شالهای بعدش یهو یکی پرید تو قلبم. .. پس بی انصافی اگر بگیم. ازاول خوندیم تا به خواستمون برسیم. حالا من هیچی/// اما برادرم چی . از بچگی اهل نماز وحاج اقا بازی بود. الان 30 سالشه. هنوز دختر مورد علاقه ش بدست نیاورده. . سراغ هرکی میره. به قول شما از عشق نیست. اما متاسفانه . الکی بهانه هایی میارن. مثل سن و.. خب ما از عشق پیش بریم. اون چی؟؟
سلام به آبجی خانم
فقط یک چیزی میتونم بگم اینم اینکه تجربه سختیه
ولی مطمین باش بعدا خداوند انقدر بهت لطف و محبت میکنه که این موضوع میشه برات یه مشیت
یعنی میگی ای کاش به درگاه خدا شکوه نمیکردم
خدا هممونو دوست داره
هرچی پیش میاد خیر بدونین حتی این موضوع هارو
[golrooz]
...