چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
سلام
اول از همه یه نکته ای رویاد آور میشم
من قصد توهین به هیچ قشری از جامعه روندارم
لطفا برداشت توهین آمیزی از این مطلب نکنید
باسپاس
چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
گفتگوی دو دانشجوی دختر باهم
http://sangariha.com/i/attachments/1...4909_large.jpg
داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز، همین که چادر مشکی ام را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم .
گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟
بر گشتم به سمت صدا، دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله! با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو
که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق!
اذیت نمی شوی با این پارچه ی دراز دور و برت؟
خسته نمی شوی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا آمدم حرف بزنم گفت:
نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟
و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.
خندیدم و گفتم: چقدر دلت پُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.
گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.
با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…
گفتم؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل.
یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی ِ توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟
گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.
گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛
غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید.
تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر.
این تکالیف مکمل هم اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد،
و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض ِ بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.
همسر تو، تو را “دید”، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد.
کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد،
وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟!
گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد.
چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.
من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد،
و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد.
همسرت نسبت به تو دلسرد نشود.
محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان
زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می شوم،
زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم،
بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.
من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.
من روی تمام ِ این علاقه ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
سکوت کرده بود.
گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد.
حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان
و صد جور جراحی ِ زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست،
چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم.
من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم …
راست می گویی…
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
ببخشید نظر میدم
ولی خاک بر سر اون مردی که زن داره ولی چشمش دنبال یه زن دیگه میره،
خاک تو سر اون زنی که دنبال مرد زن دار بره
مرد اگه عاشق زنش هیچ وقت نباید از زنش سیر بشه
من یک سوال میپرسم
تو یه آمریکا که زنا چادر سرشون نمیکنند
مردای زن دار،همشون منحرف شدن
و بنیان خانواده شون پاشیده از هم
ولی اینو بدونید که بر عکس ایران که زمانی که زن میگیرند یا شوهر میکنند،احساس میکنند آزاد شدند
تو کشور کفر،زمانی که ازدواج میکنند،همه چیز رو تموم میکنند و تمام تفکرشون میشه زنشون و خانوادشون
شما آمار طلاق رو که مقایسه کنید میتونید نتیجه گیری کنید[golrooz]
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sr hesabi
ببخشید نظر میدم
ولی خاک بر سر اون مردی که زن داره ولی چشمش دنبال یه زن دیگه میره،
خاک تو سر اون زنی که دنبال مرد شوهر دار بره
مرد اگه عاشق زنش هیچ وقت نباید از زنش سیر بشه
من یک سوال میپرسم
تو یه آمریکا که زنا چادر سرشون نمیکنند
مردای زن دار،همشون منحرف شدن
و بنیان خانواده شون پاشیده از هم
ولی اینو بدونید که بر عکس ایران که زمانی که زن میگیرند یا شوهر میکنند،احساس میکنند آزاد شدند
تو کشور کفر،زمانی که ازدواج میکنند،همه چیز رو تموم میکنند و تمام تفکرشون میشه زنشون و خانوادشون
شما آمار طلاق رو که مقایسه کنید میتونید نتیجه گیری کنید[golrooz]
خواهش میکنم همه حق دارند نظر بدند
بله باهاتون موافقم که توایران متاسفانه وقتی ازدواج میکنند به اشتباه فکر میکنند که آزاد شدند وآمار خیانت بالاست!!!!!!!!!!
واما جواب سوال شما
خیانت همه جاهست چه ایران باشه چه کشورای دیگه
بستگی به فرد داره.
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
ممنون از پاسختون
پس اون فرد حتی بدون چادر هم میتونه،طوری رفتار کنه چشم هیچ مردی دنبالش نباشه
چادر نیست که از خیانت جلوگیری میکنه
این اون فرهنگه که ما رو دچار این مشکلات کرده
چون تو فرهنگ ما دختری که به خودش برسه یا چادر سرش نکنه
دنبال اون چیزاست
یکم بهتره روی خودمون و طرز تفکرمون کار کنیم تا نوع پوشش و ... [golrooz]
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
من از * وalien
واز همه کسانی که از حرف من ناراحت شدن عذز میخوام ومن فقط نظرمو درباره متن دادم .ممنون
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
دختر باناز به خدا گفت : چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم ؟
خدا گفت : زیبای من ؛ تو را فقط برای خودم آفریدم .
دخترک پشت چشمی نازک کرد و گفت : خدا که بخل نمی ورزد ؛ بگذار آزاد باشم
" خدا چادر را به دخترک هدیه داد "
دخترک بابغض گفت : بااین ؟ اینطور که محدودترم . اصلا میخواهی زندانی ام کنی ؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خداوند قاطع جواب داد : بدون چادر ؛ اسیر نگاه های آلوده خواهی شد . هرچیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند . تو جواهری .
دخترک باغم گفت : آخر . . . آخر ؛ آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت ؛ نه نگاهی به سمت من خواهد افتاد و نه کسی به من توجه میکند .
خداوند عاشقانه جواب داد : من خریدار توام .
آدمیانند و هزاران نوع سلیقه . هرطور که بپوشی و بیارایی ؛ بازهم از تو راضی نمی شوند . اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی ؟ آن نگاه ها مصدومت میکند .
دخترک قشنگ . وقتی باعفاف و حجابت در میان گرگان قدم برمیداری ؛ فرشته ای .
دخترک زبان دور دهان چرخایند و گفت : مگر خودت زیبایی را دوست نداری ؟ اینطور ساده که نمیشود ؛ میخواهم جذاب ترشوم و خریدنی . مداد شمعی سرخش رابرداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد . ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشم هایش کشید . آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها " مفت و رایگان " دخترک چون عروسکی در بازار دنیا ؛ پشت ویترین خیابان خود را به نمایش که نه ، به فروش گذاشت .
برچسبی روی هرنگاه دخترک به چشم میخورد " حراج شد " هرکس ردمیشد میگفت : آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی ندارد و همگان رد شدند . . .
و هیچ کس نخریدش . . .
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
مرسی دوست عزیز....[golrooz]
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
گرم است……….. خیلی !
راستش را بخواهی تحملش سخت است …..
اما میدانی گرمای چادرم را چگونه صبوری میکنم ؟؟؟؟؟؟
وقتی به یاد می آورم چادرم برای تو آرامش روح می آورد صبور میشوم !
نه ! …… نه ! خیال نکن منتی هست! منتی نیست !
.
.
.
. اما تو را به خدا……!
تو هم مواظب نگاهت باش تا هوا گرم تر نشود !
من به غیرت مردان سرزمینم ایمان دارم .
پاسخ : چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*alien*
گرم است……….. خیلی !
راستش را بخواهی تحملش سخت است …..
اما میدانی گرمای چادرم را چگونه صبوری میکنم ؟؟؟؟؟؟
وقتی به یاد می آورم چادرم برای تو آرامش روح می آورد صبور میشوم !
نه ! …… نه ! خیال نکن منتی هست! منتی نیست !
.
.
.
. اما تو را به خدا……!
تو هم مواظب نگاهت باش تا هوا گرم تر نشود !
من به غیرت مردان سرزمینم ایمان دارم .
گرمای چادرم را صبوری میکنم امابه غیرت مردان سرزمینم ایمان ندارم http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/39.gif
پاسخ : سفیدی ساپورت،سیاهی چادر !
http://bayanbox.ir/id/8482139021699419650?view
یک صفحه سفید گذاشت جلوی دختر و گفتː بنویس!
هر چه می خواهی بنویس!هی بنویس و پاک کن ...
چند دقیقه بعد صفحه سفید کاغذ پراز علامت و حرف بود.
چروک و خط خطی و کثیف.
جای پاک کردن ها و نوشتن های مکرر, رویش دیده می شد.
کاغذ را گرفت. یک کاغذ سیاه به او داد و گفت: بنویس.
همان هایی که آنجا نوشتی. پاک کن, خط خطی کن ...
دختر گفتː نمی شود استاد, روی برگه سیاه چیزی نوشته نمی شود!
استاد چادرش را سرکرد و لبخند ملیحی زد.
نگاه دختر به سیاهی چادر خیره ماند.
(وبلاگ زمزمه باران)