نمایش نسخه قابل چاپ
کاش بودی...
میدانم که گفتی: ازاده ای.. اگر نگی ای کاش...
ولی یادت رفت که نوشتی:دل این چیزها را نمی فهمد...؟؟؟؟
- - - به روز رسانی شده - - -
کاش بودی...
میدانم که گفتی: ازاده ای.. اگر نگی ای کاش...
ولی یادت رفت که نوشتی:دل این چیزها را نمی فهمد...؟؟؟؟
از پاسخ من معلمان آشفتند از حنجره شان هرچه در آمد گفتند
اما به خدا هنوز هم معتقدم از جاذبه تو سیب ها می افتند
پوریا دیارکجوری
امدم نبودی...
دلتنگی که حد و مرز نمیشناسد..
- - - به روز رسانی شده - - -
امدم نبودی...
دلتنگی که حد و مرز نمیشناسد..
حال دیگری داشت.. اغوشت!
میدانستی چه عذابی دارد...
چه راحت اتش را در دستانم به ودیعه گذاشتی ...
برمیگردی؟
جهنم که نمی خواهی مهرم کنی؟
- - - به روز رسانی شده - - -
حال دیگری داشت.. اغوشت!
میدانستی چه عذابی دارد...
چه راحت اتش را در دستانم به ودیعه گذاشتی ...
برمیگردی؟
جهنم که نمی خواهی مهرم کنی؟
کاش قلب نداشتم
کاش دلم نمیگرفت
کاش میتونستم به احساس دیگری اعتماد کنم وقتی همه او را بد میدانند و منم که باید راضی شوم بد است اما
خیلی سخت است خودم را راضی کنم همه چیز دروغ بوده و همه ی باورم به خوب بودنش خیال
نگران فردا ام که دیگر رویایی برایش ندارم یعنی داشتم ولی یک اتفاق ساده همه اش را برایم نابود کرد
نگران حالم هستم
کاش متولد نمیشدم تا باعث و بانی دعوای بین دوکودک یا دو بزرگتر نمیشدم
کاش متولد نمیشدم و روزی را نمیدیدم که خواسته و نا خواسته با احساس دیگری بازی میکنم ولی خود متوجه اش نمیشوم
کاش احساس نداشتم تا بخاطرش غرورم از بین برود
کاش هر روز قلبم با کارهای خودم تیکه تیکه تر نمیشد و که دیگر نتوانم قدرت مقابله با اشک هایم را داشته باشم
کاش هر چه زودتر زندگی ام تمام میشد و دیگر شاهد این نبودم که دارم کسی را آزار میدهم
امروز ثانیه هایم به سختی میگذرند انگار تصمیم ندارند که روزم تمام شود
حوصله هیچ کاری را ندارم بس است دیگر طاقت ندارم نه درس میخوانم ونه نه کسی را آزار نمیدهم
تو میدانی ، رفتنش ، چه میکند با من!
تو میدانی، محبت یعنی چه!
تو میدانی..
راستی پایه های عالمت ، بر محبت بود؟؟
میدانی ، میدانی که جز عشق چیز دیگری در وجودم نیست!
تو همه چیز را میدانی..
تو میبینی
تو می توانی
به خاطر انچه که از بدی دیدی،
انچه از خوبی توست را دریغم مدار!
ببخش بر انکه جز دعا ، هیچ در بساط زندگیش یافت می نشود!
مسمار بر قلب نمی تواند برود؟!
امشب!
نجف...
یاسینت را نخواندم...با اینکه دلم امانم نداد.
امان...
چه حالی داری امشب!
ناراحتم که نمی توانم کنارت باشم...
زندگی وقتم را گرفته...
کاش قلب زیبایت نفهمد!
منصوره ام!
سلام خدای من
نمیدونی که چه قدر احساس تنهایی میکنم حتی دیگه تو رو اطراف خودم حس نمیکنم
یعنی یه چند وقتیه این طوری شدم احساس میکنم حتی تو هم منو رها کردی نمیدونم یعنی میدونم کار درستی نیست ولی ازت دلگیرم
خودم کلی غصه دارم یه غصه ی دیگه به همه ی غصه هام اضافه شد و اون اینه که حتی تو هم منو رها کردی مثل همه دوستام مثل پدر مادرم
همه منو رها کردن حتی کوچکترین موجوداتتم دیگه با من کاری ندارن
ازت دلگیرم چون منو رها کردی
همیشه یکی است که به یادت اون خودتی کهخودایت در تو دمیده پس چه زیباس که خودت باشی