پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 51)
اينها براى آن است، «تا خداوند هر كس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد»! (لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ).
جالب اين كه نمىگويد: «جزاى» اعمالشان را به آنها مىدهد، بلكه مىگويد: آنچه را انجام دادهاند به عنوان جزا به آنها خواهند داد و اين آيه با اين تعبير خاص دليل ديگرى بر مسأله تجسم اعمال است.
و در پايان مىفرمايد: «خداوند سريع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ).
كاملا روشن است هنگامى كه اعمال انسان از ميان نرود و با تغيير چهره به سراغ آدمى بيايد ديگر حسابى از آن سريعتر نخواهد بود، و در واقع حسابش همراه خودش است! در بعضى از روايات مىخوانيم: «خداوند به اندازه يك چشم بر هم زدن حساب همه خلايق را مىرسد».
اصولا محاسبه پروردگار نياز به زمان ندارد و آنچه در روايت فوق آمده، در حقيقت براى اشاره به كوتاهترين زمان است
(آيه 52)
و از آنجا كه آيات اين سوره و همچنين تمامى اين قرآن جنبه دعوت به توحيد و ابلاغ احكام الهى به مردم و انذار آنها در برابر تخلفاتشان دارد، در آخرين آيه اين سوره مىفرمايد: «اين (قرآن) ابلاغ عمومى براى همه مردم است» (هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ).
«تا همه به وسيله آن انذار شوند» (وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ).
«و بدانند او خداى يكتاست» (وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ).
و منظور اين است كه: «صاحبان مغز و انديشه پند گيرند» (وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ).
آغاز و ختم سوره ابراهيم-
سوره «ابراهيم» همان گونه كه ديديم از بيان نقش حساس قرآن در خارج ساختن انسان از ظلمات جهل و شرك به نور علم و توحيد، آغاز شد، و با بيان نقش قرآن در انذار همه تودهها و تعليم توحيد و تذكر اولوا الالباب پايان مىگيرد.
اين «آغاز» و «پايان» بيانگر اين واقعيت است كه همه آنچه را مىخوانيم در همين قرآن است، و به گفته امير مؤمنان على عليه السّلام فيه ربيع القلب و ينابيع العلم «بهار دلها و سر چشمه علوم و دانشها همه در قرآن است».
و همچنين درمان همه بيماريهاى فكرى و اخلاقى و اجتماعى و سياسى را بايد در آن جست «فاستشفوه من ادوائكم».
اين بيان دليل بر اين است كه بر خلاف سيره بسيارى از مسلمانان امروز كه به قرآن به عنوان يك كتاب مقدس كه تنها براى خواندن و ثواب بردن نازل شده مىنگرند كتابى است براى دستور العمل در سراسر زندگى انسانها.
و بالاخره كتابى است كه هم دانشمند را تذكر مىدهد، و هم توده مردم از آن الهام مىگيرند.
فراموش كردن اين كتاب بزرگ آسمانى و روى آوردن به مكتبهاى انحرافى شرق و غرب يكى از عوامل مؤثر عقب افتادگى و ضعف و ناتوانى مسلمين است.
«پايان سوره ابراهيم»
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
آغاز جزء چهاردهم قرآن مجيد
سوره حجر [15]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 99 آيه است
محتواى سوره:
در اين سوره آهنگ و لحن سورههاى مكى كاملا منعكس است. لذا مىتوان محتواى اين سوره را در هفت بخش خلاصه كرد:
1- آيات مربوط به مبدأ عالم هستى و ايمان به او از طريق مطالعه در اسرار آفرينش.
2- آيات مربوط به معاد و كيفر بدكاران.
3- اهميت قرآن و عظمت اين كتاب آسمانى.
4- داستان آفرينش آدم و سركشى ابليس و سر انجام كار او.
5- اشاره به سرگذشت اقوامى همچون قوم لوط و صالح و شعيب.
6- انذار و بشارت و اندرزهاى مؤثر و تهديدهاى كوبنده و تشويقهاى جالب.
7- دعوت از پيامبر به مقاومت و دلدارى او در برابر توطئهها.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
باز در آغاز اين سوره با حروف مقطعه «الف، لام، راء» (الر).
برخورد مىكنيم كه نمايانگر تركيب اين كتاب بزرگ آسمانى كه راهگشاى همه انسانها به سوى سعادت مىباشد، از حروف ساده الفبا است، همين ماده خامى كه در اختيار همه افراد بشر حتى كودكان دو سه ساله قرار دارد، و اين نهايت درجه اعجاز است كه از چنان مصالحى چنين محصول بىنظيرى ساخته شود.
و لذا بلافاصله بعد از آن مىگويد: «اينها آيات كتاب آسمانى و قرآن آشكار است» (تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ). كه بيان كننده حقايق و روشنگر حق از باطل مىباشد.
(آيه 2)
آرزوهاى بيجا! سپس به آنها كه در لجاجت و مخالفت با اين آيات روشن الهى اصرار مىورزند هشدار مىدهد روزى فرا مىرسد كه اينها از نتائج شوم كفر و تعصب كور كورانه و لجاجت خويش پشيمان خواهند شد و، «چه بسا اين كافران آرزو مىكنند كه اى كاش مسلمان بودند» (رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ).
ممكن است آيه اشاره به پشيمانى گروههايى از كافران در آن جهان و اين جهان باشد، در حالى كه در آنجا قدرت بازگشت ندارند! و در اينجا نيز تعصبها و لجاجتها و يا منافع مادّى اجازه نمىدهد كه دين اسلام را بپذيرند.
(آيه 3)
سپس با لحنى بسيار كوبنده مىگويد: اى پيامبر «اينها را به حال خود بگذار (تا همچون چهارپايان) بخورند، و از لذتهاى اين زندگى ناپايدار بهره گيرند، و آرزوها آنها را از اين واقعيت بزرگ غافل سازد ولى به زودى خواهند فهميد» (ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
اينها چون حيواناتى هستند كه جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى چيزى نمىفهمند و هر حركتى دارند براى رسيدن به همينهاست.
پردههاى غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده، و آنها را به خود مشغول ساخته كه ديگر توانايى درك واقعيتى را ندارند.
اما آن گاه كه پردههاى غفلت و غرور از مقابل چشمانشان كنار رود، و خود را در آستانه مرگ و يا در عرصه قيامت ببينند، مىفهمند كه چه اندازه در غفلت و تا چه حدّ زيانكار و بدبخت بودهاند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 4)
در اين آيه براى اين كه گمان نكنند اين مهلت و تمتع از لذايذ دنيا پايان ناپذير است، اضافه مىكند: «ما هيچ گروهى را در هيچ شهر و آبادى نابود نكرديم مگر اين كه آنها، اجل معين و زمان تغيير ناپذيرى داشتند» (وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ).
(آيه 5)
و «هيچ امت و جمعيتى از اجل معين خود پيشى نمىگيرد، و هيچ يك نيز عقب نخواهد افتاد» (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ).
سنت الهى همه جا اين بوده كه به قدر كافى مهلت براى تجديد نظر و بيدارى و آگاهى بدهد، حوادث دردناك، و وسائل رحمت را يكى پس از ديگرى مىفرستد، تهديد مىكند، تشويق مىكند، اخطار مىنمايد تا حجت بر همه مردم تمام شود.
ولى هنگامى كه اين مهلت به پايان رسيد سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت.
(آيه 6)
در اينجا نخست به موضع گيريهاى خصمانه كفار در مقابل قرآن و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اشاره كرده، مىگويد: «و آنها گفتند: اى كسى كه قرآن بر تو نازل شده بطور قطع سوگند ياد مىكنيم (كه تو ديوانهاى»! (وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ).
و اين تعبير نهايت گستاخى و جسارت آنها را در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مجسم مىكند.
آنها مقياس را عقل كوچك و ناتوان خودشان قرار مىدهند و هر چه در اين مقياس نگنجد در نظر آنها بىعقلى و ديوانگى است! و عجب اين كه اين نابخردان وصلههايى به رهبران الهى مىچسباندند كه گاهى كاملا با هم ضد و نقيض بود، گاهى آنها را «ديوانه» مىخواندند و گاهى «ساحر»، با اين كه ساحر كسى است كه بايد از زيركى و هوشيارى خاصى برخوردار باشد و درست در نقطه ضد ديوانه است.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 7)
آنها نه تنها چنين نسبتهاى نابخردانهاى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدادند بلكه براى بهانه جويى مىگفتند: اگر از راستگويانى چرا فرشتگان را براى ما نمىآورى»! تا تصديق گفتار تو كنند و ما ايمان بياوريم (لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).
(آيه 8)
خداوند به آنها چنين پاسخ مىگويد: «ما ملائكه را جز به حق نازل نمىكنيم» (ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ).
«و آنگاه (كه فرشتگان نازل شوند و حقيقت براى آنها جنبه شهود و حسى پيدا كند و بعد ايمان نياورند) ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد» و به عذاب الهى نابود مىگردند (وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ).
به تعبير ديگر اعجاز بازيچه نيست، بلكه براى اثبات حق است، و اين امر به قدر كافى براى آنها كه خواهان حقند ثابت شده، چرا كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله با در دست داشتن اين قرآن و اعجازهاى ديگر رسالت خود را به ثبوت رسانده است.
(آيه 9)
حفظ قرآن از دست بردها: به دنبال بهانه جوييهاى كفار و حتى استهزاى آنها نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين آيه يك واقعيت بزرگ و پراهميت را به عنوان دلدارى به پيامبر از يك سو و اطمينان خاطر همه مؤمنان راستين از سوى ديگر بيان مىكند و آن اين كه: «ما اين قرآن را (كه مايه تذكر است) نازل كرديم، و ما بطور قطع آن را حفظ خواهيم كرد» (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).
اين گروه اندك و ناتوان كه سهل است، اگر همه جباران و زورمندان و سياستمداران ستمگر و انديشمند منحرف و رزم آوران جهان دست به دست هم بدهند كه نورش را خاموش كنند، توانايى نخواهند داشت، چرا كه خداوند حفظ و پاسدارى از آن را به عهده گرفته است، محافظت از هر نظر: محافظت از هر گونه تحريف، محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطههاى دشمنان وسوسهگر.
معروف و مشهور در ميان همه دانشمندان شيعه و اهل تسنن اين است كه:
هيچ گونه تحريفى در قرآن روى نداده است، و قرآنى كه امروز در دست ماست درست همان قرآنى است كه بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده، و حتى كلمه و حرفى از آن كم و زياد نگرديده است.
(آيه 10)
لجاجت و انكار محسوسات: در اينجا به عنوان دلدارى پيامبر و مؤمنان در برابر مشكلاتى كه در دعوت خود با آن مواجه بودند اشاره به زندگى انبياى پيشين و گرفتاريهاى آنها در مقابل اقوام گمراه و متعصب مىكند.
نخست مىگويد: «ما پيش از تو در ميان امتهاى نخستين نيز پيامبرانى فرستاديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
http://www.simliresim.com/resim/dini...ler/dini-3.gif
قضاوت
امام علی (علیه السلام) :
مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضاءِ فَلْیُواسِ بَیْنَهُم فی الإشارَةِ وَفی النَّظَرِ وَفی الْمَجْلِسِ
آنکه مبتلا به قضاوت شد، باید با مردم در اشاره، نگاه و نشستن یکسان برخورد کند
Who is in charge of judgment must maintain impartiality in pointing to and looking at the plaintiff and the defendant and also in the seats assigned to them.
کافی، ج 7، ص 413
صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(11)
و هيچ پيامبري برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مي گرفتند(11)
كَذَٰلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(12)
بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مي دهيم(12)
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ(13)
[كه] به او ايمان نمي آورند و راه [و رسم] پيشينيان پيوسته چنين بوده است(13)
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَآءِ فَظَلُّوا۟ فِيهِ يَعْرُجُونَ(14)
و اگر دري از آسمان بر آنان مي گشوديم كه همواره از آن بالا مي رفتند(14)
لَقَالُوٓا۟ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَٰرُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ(15)
قطعا مي گفتند در حقيقت ما چشم بندي شده ايم بلكه ما مردمي هستيم كه افسون شده ايم(15)
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَآءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ(16)
و به يقين ما در آسمان برجهايي قرار داديم و آن را براي تماشاگران آراستيم(16)
وَحَفِظْنَٰهَا مِن كُلِّ شَيْطَٰنٍ رَّجِيمٍ(17)
و آن را از هر شيطان رانده شده اي حفظ كرديم(17)
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ(18)
مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابي روشن او را دنبال مي كند(18)
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَٰهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ(19)
و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاي استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده اي در آن رويانيديم(19)
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَٰيِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَٰزِقِينَ(20)
و براي شما و هر كس كه شما روزي دهنده او نيستيد در آن وسايل زندگي قرار داديم(20)
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ(21)
و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه هاي آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اي معين فرو نمي فرستيم(21)
وَأَرْسَلْنَا الرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَسْقَيْنَٰكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمْ لَهُ بِخَٰزِنِينَ(22)
و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان آبي نازل كرديم پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانه دار آن نيستيد(22)
وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِ وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَٰرِثُونَ(23)
و بي ترديد اين ماييم كه زنده مي كنيم و مي ميرانيم و ما وارث [همه] هستيم(23)
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَْٔخِرِينَ(24)
و به يقين پيشينيان شما را شناخته ايم و آيندگان [شما را نيز] شناخته ايم(24)
وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ(25)
و مسلما پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد چرا كه او حكيم داناست(25)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ مِن صَلْصَٰلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(26)
و در حقيقت انسان را از گلي خشك از گلي سياه و بدبو آفريديم(26)
وَالْجَآنَّ خَلَقْنَٰهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ(27)
و پيش از آن جن را از آتشي سوزان و بي دود خلق كرديم(27)
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقٌۢ بَشَرًا مِّن صَلْصَٰلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(28)
و [ياد كن] هنگامي را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشري را از گلي خشك از گلي سياه و بدبو خواهم آفريد(28)
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا۟ لَهُ سَٰجِدِينَ(29)
پس وقتي آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد(29)
فَسَجَدَ الْمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ(30)
پس فرشتگان همگي يكسره سجده كردند(30)
إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَيٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ السَّٰجِدِينَ(31)
جز ابليس كه خودداري كرد از اينكه با سجده كنندگان باشد(31)
قَالَ يَٰٓإِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّٰجِدِينَ(32)
فرمود اي ابليس تو را چه شده است كه با سجده كنندگان نيستي(32)
قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَٰلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(33)
گفت من آن نيستم كه براي بشري كه او را از گلي خشك از گلي سياه و بدبو آفريده اي سجده كنم(33)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ(34)
فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو رانده شده اي(34)
وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَيٰ يَوْمِ الدِّينِ(35)
و تا روز جزا بر تو لعنت باشد(35)
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِيٓ إِلَيٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ(36)
گفت پروردگارا پس مرا تا روزي كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده(36)
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ(37)
فرمود تو از مهلت يافتگاني(37)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 11)
ولى آنها چنان لجوج و سرسخت بودند كه «هر پيامبرى به سراغشان مىآمد او را به باد استهزاء و سخريه مىگرفتند» (وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
اين استهزاء و سخريه به خاطر چند امر بود:
- براى شكستن ابهت پيامبران و متفرق ساختن افراد حقجو از گرد آنان.
- براى ضعف و ناتوانيشان در مقابل منطق نيرومند رسولان الهى.
- براى اين كه سرپوشى بر وجدان خفته خود بگذارد، مبادا بيدار شود.
- و سر انجام براى اين كه مىديدند قبول دعوت پيامبران آنها را در برابر شهواتشان محدود مىسازد و آزاديهاى حيوانيشان را سلب مىكند.
از اين جمله استفاده مىشود كه وظيفه مبلّغان تنها اين نيست كه مسائلى را به گوش مردم بخوانند، بلكه بايد از تمام وسائل سمعى، بصرى، برنامههاى عملى، قصص، داستانها، ادبيات، شعر و هنر به معنى اصيل و سازنده استفاده كنند تا سخن حق را به دل آنها نفوذ دهند.
(آيه 12)
سپس مىفرمايد: آرى «ما اين چنين آيات قرآن را به دلهاى اين مجرمان مىفرستيم»! (كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ).
(آيه 13)
اما با اين همه تبليغ و تأكيد و بيان منطقى و ارائه معجزات باز هم اين متعصبان استهزاء كننده «به آن ايمان نمىآورند» (لا يُؤْمِنُونَ بِهِ).
ولى اين منحصر به آنها نيست «پيش از آنها سنت اقوام اولين نيز چنين بود» (وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 14)
اينها بر اثر غوطهور شدن در شهوات و اصرار و لجاجت در باطل، كارشان به جايى رسيده كه: «اگر دردى را از آسمان به روى آنها بگشاييم و آنها مرتبا به آسمان صعود و نزول كنند ...» (وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 15)
«باز مىگويند ما را چشم بندى كردهاند» (لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا).
«بلكه ما گروهى هستيم كه سر تا پا سحر شدهايم» و آنچه مىبينيم ابدا واقعيت ندارد! (بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ).
اين جاى تعجب نيست كه انسان به چنين مرحلهاى از عناد و لجاج برسد، براى اين كه روح پاك و فطرت دست نخورده انسان كه قادر به درك حقايق و مشاهده چهره اصلى واقعيات است، بر اثر گناه و جهل و دشمنى با حق تدريجا به تاريكى مىگرايد، البته در مراحل نخستين پاك كردن آن كاملا امكان پذير است، اما اگر خداى نكرده اين حالت در انسان راسخ شود و به صورت «ملكه» در آيد ديگر به آسانى نمىتوان آن را شست، و در اينجاست كه چهره حق در نظر انسان دگرگون مىشود تا آنجا كه محكمترين دلائل عقلى، و روشنترين دلائل حسى، در دل او اثر نمىگذارد و كار او به انكار معقولات و محسوسات، هر دو، مىرسد.
(آيه 16)
شياطين با شهاب رانده مىشوند! اين آيه به بعد اشاره به گوشهاى از نظام آفرينش به عنوان دليلى بر توحيد و شناخت خداست و بحثهايى را كه در زمينه قرآن و نبوت در آيات گذشته آمد تكميل مىكند.
نخست مىگويد: «ما در آسمان برجهايى قرار داديم» (وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً).
هنگامى كه ما از كره زمين به ماه و خورشيد نگاه مىكنيم در هر فصل و موقعى از سال آنها را در مقابل يكى از صورتهاى فلكى (صورتهاى فلكى مجموعه ستارگانى است كه شكل خاصى را به خود گرفتهاند) مىبينيم و مىگوييم خورشيد مثلا در برج حمل يا ثور يا ميزان و عقرب و قوس است.
سپس اضافه مىكند: «ما آن (آسمان و اين صورتهاى فلكى) را براى بينندگان زينت بخشيديم» (وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ).
(آيه 17)
در اين آيه اضافه مىكند: «ما اين آسمان را از هر شيطان رجيم و شوم و ملعون محفوظ داشتهايم» (وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html