پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
خدایا،آنان که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند،آنان که به من انتقاد کردند راه و رسم زندگی را به من آموختند و آنان که به من خوبی کردند مهر و وفا را به من آموختند؛ پس به همه اینان که باعث تعالی دنیا و آخرت من شدند خیر و نیکی برسان
استاد عشق و معرفت،شهید دکتر چمران
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
عشق زیبایی بود زشت
زیبایی به الهام و وصال
زشتی بود به سودای فراغ
حقارتی بود به اوصاف دروغ
عفریتی به معنای خیانت
دلیلی بود برای موندن
راهی بود برای رفتن
گربخواهی عاشق بمانی
به الهام از زیبایی وصال و
سودای تنفر از زشتی فراغ
و به بزرگی و اوصاف دروغهای
معشوق وحقرت و خیانت دیگر
دلیلی برای موندن نیست باید رفت
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
راز عشق در اینه که به دیگری لذت ببخشی
ولی دیگری را برای لذت نخواهی زیرا عشق حقیقی هوا وهوس نیست.
عشق چهره واقعی خود را درملایمت ومهربانی اشکار می کند نه در لذت جویی.
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
خنده میگیرد من را
و تو ...
فریاد را میزنی
و من ریسه رفته بر سر تو
خراب عشق های بی انتها میشوم
آنچنان که سرت گیج گیج،
رو سفیدم میکنی
و تو برای من هنوز دود کشی هستی
که شبهایت بوی پنجره ی باز میدهد......
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
رفتنت...
آن قدر که فکر میکنی
فاجعهنیست
من مثلبید های مجنون ایستاده می میرم...
مطمئنباش ای عشق من!
برایناسزا نیامده ام
برایاینکه تو را بر طناب دار غضب هایم
آونگکنم نیامده ام
نیامدهام تا با تو دفتر های قدیمی را
دوبارهخوانی کنم
آمدهام از تو تشکر کنم
بهخاطر گل های اندوهی که در تنم کاشته ای
ازتو آموخته ام که گل های سیاه را دوست بدارم
و آنرا در گوشه ی اتاقم آویزان کنم.
گریهکنان جمله ای می نویسم
آیاعاشقی مثل من باید اول سلام کند
دنبالانگشتانم می گردم
دنبالکلمات... شعله ی کبریت
کلماتیکه در کتاب های عاشقانه نباشد
آتشمی گیرم
چهسخت است ... چه سخت است
برایکسی که دوست می داری
نامهای بنویسی...
میدانستم
میدانستم که وقتی بگویم دوستت دارم...
میترسیدم
میترسیدم که وقتی بگویم دوستت دارم...
چراتو؟
چرافقط تو؟
چرااز میان این همه فقط تو؟
هندسهی زندگی ام را تغییر دادی
پابرهنه به جهان کوچکم وارد شدی
وحالا در را به رویم می بندی...
و مناعتراضی نمی کنم
چراتمام زمان ها را خط میزنی
حرکترا متوقف می کنی
دردرون من تمام عشقی را که می خواهم نثارت کنم
میکشی
و مناعتراض نمی کنم
کاشمی فهمیدی...
کاشمی فهمیدی چه ها می کشم
کاشمی فهمیدی...
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
درد دارد
وقتی من عاشقانه هایم را مینویسم
دیگران
یاد عشقشان می افتند
اما تو
بی خیالی
- - - به روز رسانی شده - - -
هم دعا کن گِره از کار ِ تو بگشاید عشق
هم دعا کن گِره ی تازه نیفزاید عشق!
قایقی در طلبِ موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز ِ دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه در آتش گُل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیلهی رنج ِ من ابریشم ِ پیراهن شد
شمع حق داشت! به پروانه نمی آید عشق
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
عاشق که میشوی ....
همه چیز بی علت می شود !
و تمام دنیا علت میشود ،
تا عشق را از تو بگیرد ... !!
- - - به روز رسانی شده - - -
کنار برکهای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جامِ گوارا
تو نیلوفر شدی، من اشکِ مهتاب.
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
گفتم که دلم هست به پیش تو گرو
دل بازده،آغاز مکن قصه ی نو
افشاند هزار دل ز هر حلقه ی زلف
گفتا دل خود بجوی و بردار و برو
امین کاشانی
پاسخ : شعرهای و نامه هاي عاشقانه !
بگذار اگر این بار سر از خاک بر آرم
بر شانه تنهایی خود سر بگذارم
از حاصل عمر به هدر رفته ام ای دوست
ناراضی ام ، اما گله ای از تو ندارم
در سینه ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس های خودم را بشمارم
از غربتم اینقدر بگویم که پس از تو
حتی ننشسته است غباری به مزارم
ای کشتی جان حوصله کن میرسد آن روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم
نفرین گل سرخ بر این شرم که نگذاشت
یک بار به پیراهن تو بوسه بکارم
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگهدار
تا دست خداحافظی اش را بفشارم !